نگاه روسیه به تحولات اخیر افغانستان

 

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
روابط تاریخی روسیه و همسایه حیاط خلوط جنوبی اش یعنی افغانستان، درک بهتری از پویایی‌های منافع امروز روسیه در این کشور را ارائه می‌دهد. روسیه از قرن نوزدهم به بعد در کنار مقابله با پیشرفت بریتانیا، تلاش کرده است تا جا ‌پایی در افغانستان داشته باشد. مسکو در وضعیت کنونی احتمالا به رابطه‌اش با کابل به‌عنوان راهی برای حفظ نفوذ روسیه در آسیای میانه، مقابله با حضور ایالات متحده و ناتو در افغانستان و دسترسی به اقیانوس هند نگاه می‌کند.

روسیه از مدت‌ها قبل، از عصر تزارها، آسیای مرکزی را حیاط خلوت خود می‌داند. روسیه چه از طریق نظامی و چه از طریق دیپلماتیک و همچنین مشوق‌های اقتصادی تلاش کرده است تا مطمئن شود که پای هیچ کشور خارجی به آسیای مرکزی باز ‌نشود. حالا که حرف از مذاکرات صلح در افغانستان است، روسیه مشتاق دیدن وضعیتی است که در آن ردپای ایالات متحده و ناتو در افغانستان کم‌رنگ می گردد.

برای توضیح این رویکرد نخست به صورت کوتاه و گذرا، اشاره ای خواهیم داشت به وضعیت کنونی و انچه که در دو سال اخیر بر افغانستان گذشته است.

هنوز مسیر زیادی باقی مانده است تا مردم افغانستان، آرزوی رسیدن به سطح کشورهای پیشرفته را داشته باشند. سرنوشت پروسه صلح همچنان مبهم باقی مانده است و کسی از آنده آن خبر ندارد که آیا صلحی در کشور بوجود خواهد آمد یا خیر! تا کنون تلاش های ایالات متحده و سایر متحدین آن برای ایجاد ثبات نسبی و آتش بس پایدار در افغانستان، بی فایده بوده است.

در ماه فوریه سال ۲۰۱۸، اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان روند تاریخی صلح را در کشور آغاز کرد که اگر نتیجه آن مطلوب باشد، می تواند سراسر زندگی مردم را در عرصه های مختلف تغییر دهد و اگر نتیجه آن منفی باشد می تواند مرحله جدیدی از یک جنگ داخلی گسترده را به راه اندازد.

رئیس جمهور غنی از طالبان درخواست کرد که سلاح های خود را زمین گذارند، پشت میز مذاکره بنشینند، در انتخابات شرکت کنند و خود را به عنوان یک گروه سیاسی در کشور معرفی کنند.

اواخر سال ۲۰۱۸، رهبران طالبان اعلان کردند که تمایل دارند تا به پروسه صلح بپیوندند، در این پروسه امریکا و قدرت های منطقه ای خود را برای ایجاد یک افغانستان باثبات درگیر ساختند. نتیجه آن پس از دو سال فراز و نشیب باعث شد تا امریکا توافق نامه ای را با طالبان به امضا برسانند.

گروه های افراطی به طور پی هم و همیشه حدود ۴۰ درصد از خاک کشور را تحت تصرف خود دارند، کشور به تدریج به گونه بی سابقه ای، بی ثبات شده است. پس از عقب نشینی عمده نیروهای امریکایی در سال ۲۰۱۴، خلا قدرت ایجاد شده توسط گروه طالبان پر شد. افراطیون به داخل شهرها انتقال داده شدند و حملات تروریستی بی شماری را عملیاتی ساختند که با افزایش تصاعدی تعداد کشته و زخمی شدگان، خشونت به سطح بالای خود رسیده است.

در حال حاضر، طالبان نمایانگر یک قدرت غیررسمی در بسیاری از ولایات جنوبی و شرقی هستند.

پس از سالها جنگ و خونریزی، هر دو طرف درگیری (طالبان و حکومت افغانستان) در یافته اند که هیچ کسی پیروز این میدان نخواهد بود، به این درک رسیدند که اوضاع به طور کلی به بن بست رسیده است. مقامات امریکایی دانستند که این جنگ، طرف پیروز و غالبی نخواهد داشت. همانگونه که ژنرال جان نیکلسون، فرمانده پیشین ایالات متحده و نیروهای نظامی ناتو در افغانستان در مورد عدم حل مشکل افغانستان از طریق نظامی، صحبت کرد.

صحنه کنونی افغانستان دو روی و وجه دارد؛ یکی توافق مبهم امریکا و متحدین آن با طالبان و پشت کردن به مردم افغانستان. دوم، بازیگری دول منطقه‌ برای سهم‌گیری از وضعیت و آینده نامشخصی که در انتظار مردم افغانستان است.

روسیه، امریکا، ترکیه، چین، قطر، هند و تا حدودی پاکستان با مواضع مشخص خود، برای جاگرفتن در صحنه سیاسی افغانستان، وارد عمل شده‌اند.

در این نوشته قصد داریم تا به دیدگاه روسیه در مواجه با مسئله افغانستان بپردازیم.

روسیه در نگاه راهبردی خود، خواستار خنثی شدن هرگونه تهدید و نفوذ القاعده و دیگر گروه‌های شورشی در ولایات شمالی افغانستان در مرزهای مشترک با کشورهای آسیای مرکزی و در این حال، قطع قاچاق مواد مخدر از این گذرگاه به تاجیکستان و ازبکستان است. اهداف استراتژیک روسیه از تحولات افغانستان همانی است که از قرن ۱۹ میلادی بود، این رقابت بر سر جایگاه ژئوپولتیک افغانستان و تسلط بر شبه قاره هند بوده که اکنون هم همانگونه است.

مسکو در مسیر افغانستان، سیاست فعالی دارد. کاخ کرملین تصمیم گرفت تا قالب جدیدی از نشست ها را در دستور کار خود قرار دهد، هدف آنها دعوت از طرف های درگیر و دیپلمات های قدرت های منطقه ای و جهانی است که نفوذ ژئوپلیتیکی بر اوضاع افغانستان دارند. تحلیلگران معتقدند که نمی توان آن را دستیابی به موفقیت یا پیشرفت نامید. با این وجود، جنگ افغانستان و سازوکارهای حل وفصل برای آن، آنگونه که قرار بود بشود یا به عنوان یک پیشرفت تلقی شود، آن گونه نشد. جنگ در این کشور، روند طولانی خواهد داشت و کشورهای علاقه مند به ثبات باید طرف های درگیر را به آشتی و صلح سوق دهند.

مسکو و کابل آنطور که در نگاه اول به نظر می رسد از هم گسسته نیستند. کافی است بگویم که افغانستان اولین کشوری بود که دولت جوان و نوپای شوروی را در سال ۱۹۱۹ به رسمیت شناخت. مسکو نیز پاسخ مشابهی داد و به زودی کشورها پیمان دوستی را با یکدیگر امضا کردند. از نظر تاریخی، قلمرو افغانستان همیشه در حوزه منافع روسیه بوده است. این مسئله به بسیاری از عوامل برمی گردد: مجاورت جغرافیایی، تاریخ مشترک، تقابل ژئوپلیتیکی، مسئله اقتصاد و مسیرهای تجاری از جنوب به شمال و بالعکس. با این وجود، ورود فاجعه بار و اشتباه نیروهای شوروی به افغانستان و جنگ متعاقب آن از جمله مشخص ترین حادثه ای بود که هر دو کشور تجربه کردند.

برای مدت زمان طولانی، کرملین پس از فروپاشی، هیچ استراتژی مشخصی در افغانستان نداشت. با این حال، اکنون مصمم است تا برای ایجاد استراتژی برای آن بویژه هنگامی که نیروهای امریکایی از این کشور خروج می کنند، به پیش برود. روسیه مزایای رقابتی خاصی نسبت به سایرین دارد: این کشور منطقه، مردم و فرهنگ آن را می شناسد. سرویس های ویژه روسی پایگاه های اطلاعاتی، نقشه ها و نقشه های توپوگرافی افغانستان را دارا هستند.

با گذشت زمان، از ۲۰۱۴-۲۰۱۶، مسکو فعالیت بیشتری را از خود نشان داد. روسیه تماس های خود با طالبان را افزایش داد و دیدارهای پنهانی را به ملاقات های آشکار تبدیل کرد. روس های می دانند که گروه طالبان از جمله واقعیت های انکارنشدنی افغانستان نوین است. از دیدگاه رهیافت واقع گرایی، نداشتن تماس با گروهی که تقریبا نیمی از کشور را کنترل می کند، مسئله ای غیر قابل توجیه است. علاوه بر این، رسانه های غربی از ارتباط مسکو با طالبان یکسره در حال انتقاد هستند که چرا این کشور با گروه طالبان در ارتباط است اما غالباً فراموش می کنند که دنیا با طالبان در تماس هستند.

در مرحله حاضر، مسکو به یک افغانستان باثبات و بی طرف علاقه مند است. برای روسیه ثبات و امنیت این منطقه بسیار مهم است. قلمرو این کشور با دول آسیای مرکزی مرز مشترک طولانی دارد. امنیت این منطقه به معنای امنیت روسیه است. این کشور بـه دنبال پایان دادن به تهدیدات فراملی ازجمله قاچاق مواد مخدر، قاچـاق سلاح، جرائم فراملـی و تروریسم است که از برخی نقاط آسیای مرکزی نشأت می‌گیرد.

روسیه در حال ورود به خلا امنیتی است که با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان ایجاد شده است، رئیس جمهور ولادیمیر پوتین به دنبال اعمال مجدد نفوذ در آسیای مرکزی و جلوگیری از سرازیر شدن گروه های اسلامگرا افراطی در نزدیکی مرزهای این منطقه است.

این در حالیست که هفته گذشته مسکو تعداد بیشماری از تانک ها را برای تمرینات نظامی به مرزهای تاجیکستان و افغانستان منتقل کرد تا متحد خود را در برابر سقوط احتمالی دولت کابل محافظت کند، زیرا طالبان در حال نزدیک شدن به مرزهای تاجیکستان می باشند.

اسفندیار میر، از مرکز امنیت و همکاری بین المللی در دانشگاه استنفورد، گفت: “بازی پوتین برای شرمساری ایالات متحده است.” “روسیه نمی خواهد رژیم های مورد حمایت ایالات متحده را در حیاط خلوط خود داشته باشد.” در عوض، پوتین به رابطه جدید با طالبان ایمان دارد و امیدوار است تهدیدهای داعش و القاعده را مهار کند. ضمیر کابلوف، نماینده ویژه روسیه در افغانستان، اخیراً پیشرفت طالبان را تقویت امنیت روسیه توصیف کرده است زیرا در تقابل با گروه های تروریستی دیگر را هستند. اما آرکادی دوبنف، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل آسیای مرکزی راجع به این مسئله گفته است که این استراتژی خطرناک خواهد بود.

از نظر پوتین، فرصت های ایجاد شده توسط خروج ایالات متحده از افغانستان فراتر می رود، زیرا مسکو در تلاش است تا قدرتی را که در دوران اتحاد جماهیر شوروی داشته، پس بگیرد و خود را به عنوان ضامن امنیتی برای بخش بزرگی از قاره اوراسیا بازگرداند.

کشورهای غربی از افغانستان خواهند رفت اما همچنان آنها می توانند خروج از افغانستان را توجیه کند که این کشور پتانسیل قوی را برای بازگشت به کانون گرم تروریسم را دارد، که این امر پیامدهای مستقیم و تبعاتی را می تواند برای خود غرب داشته باشد. تسکین موقتی در ترک منطقه سرانجام جای خود را به واقعیتی آشکار خواهد داد که افراد با ملیت های غربی برای آموزش تروریست ها به افغانستان سفر می کنند. این وضعیت انعکاس دهنده وضعیتی مشابه در عراق و سوریه است. با این حال، این بار غرب با مشکل فراوان خواهد توانست به افغانستان برگردد، آن هم با حضور کشورهایی همچون پاکستان، ایران، روسیه و چین، که همه از ورود هرکشور و قدرت دیگری بسیار ابا دارند. در افغانستان یک بازی بزرگ در حال ظهور است و در این بازی بزرگ، روس ها این بار برای برنده شدن در آن حضور دارند.

سخن پایانی:

از نگاه روسیه، پایان مطلوب مسأله افغانستان برچیدن عرصه نفوذ ایالات متحده از افغانستان و منطقه است. روسیه می‌خواهد دولتی دوست و همکار در افغانستان روی کار بیاید که بتواند در خاک خود با تروریسم مبارزه کند. روسیه می‌خواهد فرصت‌ سرمایه‌گذاری در افغانستان به‌ خصوص در بخش انرژی داشته باشد. کمپانی های روسی چشم به انرژی های دست نخورده افغانستان دوخته‌اند.

آرایش قومی-قبیله‌ای افغانستان به‌گونه‌ای است که برای یک گروه یا یک جناح بسیار بعید است که بتواند بر کل کشور حکومت کند. روزنه امید روسیه در میانه‌ی افزایش احتمالی درگیری‌ها پس از شکست مذاکرات صلح، این است که توانسته با بسیاری از جناح‌های اصلی افغانستان روابط مبتنی بر حسن نیت برقرار کند. روسیه چه با ازبک‌ها، چه با هزاره‌ها و یا چه با پشتون‌ها در موقعیتی قرار دارد که می‌تواند خلا قدرت را در این کشور در زمانی که واشنگتن بخواهد مسکو را به افغانستان بطلبد، پر کند. در مفهوم ژئوپلیتیک کلان‌تر، افغانستان ممکن است فرصت دیگری برای روسیه باشد تا بتواند همانند آنچه که در سوریه انجام داد، نفوذ و منافع استراتژیک منطقه‌ای خود را تحکیم کند.

 

منبع:http://iras.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *