باری، خواندن آن کتاب سبب شد تا بدنبال برخی تجربه ها و تک نگاشتهای مرتبط بروم. یکی از آنها نوشته ای از جیانلوکا سرا (Gianluca Serra)، فعال محیط زیست و محقق است که موضوع بیابان های سوریه و چرای دام را در این کشور مطالعه کرده است.
او بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۱ (بحران سوریه از سال 2011 آغاز گشت) از طریق سازمانهای بینالمللی مختلف در سوریه شاغل بوده و دولت سوریه را در پیشبرد برنامههای حفاظت از محیط زیست یاری داده است.
این محقق معتقد است که جنگ داخلی در سوریه نتیجهٔ گسترش بیابان و تخریب اکولوژی شکنندهٔ دشتهای سوریه است [نه به معنایِ انکارِ عوامل دیگر نظیرِ دخالتهای ژئوپولیتیک کشورهای دیگر، بلکه تأکید بر نقشِ کلیدی تخریبِ اکولوژی در فراهم کردنِ بستری مستعد برای بحران].
فرایندی که از ۱۹۵۸ یعنی زمانی که دروازهی «سرزمینهای مشترکِ متعلق به قبایل بادیهنشین» به روی چرای نامحدود دامها گشوده شد، آغاز گردید. این امر نه تنها به فروپاشی اکوسیستم منطقه انجامید، بلکه نهایتاً منجر به تخلیهی منابع آب و از میان رفتن کشاورزی منطقههای وسیعی از سوریه نیز شد. شکستِ دولت سوریه در یافتن راهکاری برای جلوگیری از این روند تخریبی، در نهایت به آشوب اجتماعی و جنگ داخلی انجامید.
جیانلوکا در مقاله اش، منابع و تحقیقات مختلفی را که نظریه او را تایید می کنند نیز گردآورده است. از جمله:
در سال ۲۰۱۴، سه سال بعد از ناآرامیهای اجتماعی و به دنبال آن جنگ داخلی خشنی که در کشور گسترش یافت، فرانچسکا دی چاتل مقالهی جالبی منتشر کرد که نشان میداد ناتوانی دولت سوریه در مدیریت بحران اکولوژیک پیش آمده در دشتهای این کشور و اتخاذ سیاستهای ناپایا طی ۵۰ سال اخیر، از عوامل مهم بروز درگیری مسلحانه در این کشور بوده است. توسعهٔ سریع اقتصاد لیبرالی، افزایش بیکاری، فساد و همچنین فقدان بلندمدت و خفه کنندهٔ آزادی از سایر عوامل بروز خشونتها در این کشور ذکر شده است.
نادیده گرفتن اکوسیستم
درک وضعیت آنچه توسط جیانلوکا مطرح شده است را می توان در بررسی نظام طبیعی مستقر در بیابانهای سوریه که قرنها ادامه داشت کشف کرد. اکولوژی طبیعی که با دستکاری غیر علمی زمینه ساز بحران شد:
دشتهای سوریه حدود ۵۵٪ سطح این کشور را تشکیل میدهند. قرنهاست که دامهای بادیهنشینان بومی در این سرزمین بزرگ (همراه با قسمتهایی از عراق، عربستان و اردن) به صورتی پایا چرا میکنند. هر ایل و قبیله دامهایی معین را در فصلی معین و به صورتی پایا به چرا میبرد. رویهای که با نیاز گیاهان بومی به رشد و بازسازی هماهنگ شده بود. دامدارانِ عرب این مناطق به پیشگامان ایجاد مناطق حفاظت شده شهرت دارند. آنها چرای دام در بخشهایی از مراتع را به صورت موقتی یا دائم ممنوع میکردند. این مناطق حفاظت شده به «حِما» موسوم هستند. این سیاست باعث میشد که اکوسیستمِ منطقه طی قرنها سالم و مناسب برای چرا باقی بماند.
اما شکلگیری دولتِ مدرن در سوریه به معنای آغاز فرایند تخریب و تحلیل رفتن اکوسیستم منطقه بود. ایدهی افزایش بهرهوری از منابع ملی از شوروی سابق اقتباس شد و بدون هیچ نگاهِ انتقادی در دستور کار دولت قرار گرفت.
در سال ۱۹۵۸، دولتِ سوریه دشتهای این کشور را ملی اعلام کرد. نتیجه آنکه این مناطق تبدیل به منطقهای آزاد برای بهرهبرداری شد. این سیاست، رابطهی سنتی بین منابع طبیعی و کاربران بومی آن را دچار اختلال کرد. دانشِ سنتی بومیان به طور ناگهانی از آنها گرفته شد. مراتع که دیگر توسط قبایل بومی و شیوههای سنتیشان مدیریت و محافظت نمیشدند، توسط دامداران مدرنی (با سرمایهگذاری ثروتمندان شهری) که از قید و بندهای سنتی رها بودند مورد بهرهبرداری بیش از حد و ناپایا قرار گرفتند.
سوءتدبیر عظیم دیگری در دشتهای شرقی سوریه، منطقهای که در شرق رود فُرات قرار دارد، رخ داد. کشاورزی گسترده مبتنی بر آبیاری و بهرهبرداری از منابع زیرزمینی آب در این منطقه رواج یافت. برای چندین دهه، بدون کنترل و مدیریت کافی، آب از سفرههای محدود زیرزمینی به بالا پمپ میشد. همراه با تخلیهی سفرههای زیرزمینی، هر سال چاههای عمیقتری حفر میشد و سوخت بیشتری برای پمپاژ آب مورد نیاز بود.
منبع:http://shouba.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.