چگونگی جلوگیری از تبدیل آلمان به کشوری مخالف یکپارچگی اتحادیه اروپا

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
 احتمال دارد آلمان در آستانه یک چرخش ناسیونالیستی قرار داشته باشد. اجزای سازنده اقتصاد خارجی و سیاست برون‌نگر این کشور مورد حمله واقع‌ شده‌اند. درحالی‌که چین و آمریکا به شکلی روزافزون برای رقابت با یکدیگر از اقتصاد جهانی استفاده می‌کنند، بازگشت رقابت میان قدرت‌های بزرگ، جهانی‌سازی را تهدید می‌کند. واشنگتن در حال تنظیم مجدد تضمین امنیتی آمریکا برای اروپا در راستای رقابتی جدید برای برتری در اقیانوس آرام است. اتحادیه اروپا در حال هرچه بیشتر تقسیم شدن است و استدلال‌های محکم و رو به افزایشی در اروپا در مورد اجتماعی کردن بدهی و مخارج عمومی وجود دارد که باعث طرح پرسش‌هایی در آلمان شده است.

مارک لئونارد و جانا پولیرین در گزارشی که در وب‌سایت شورای روابط خارجی اروپا منتشر شد، نوشتند: درعین‌حال، افکار عمومی در حال به چالش کشیدن مبانی سیاست خارجی آلمان است. ابتلای یک فرد به کووید -19 می‌تواند یک مرحله کوتاه، حاد و نیز مجموعه‌ای از آسیب‌های بلندمدت را به همراه داشته باشد. این امر در مورد آثار سیاسی آن نیز صدق می‌کند. نظرسنجی‌های شورای روابط خارجی اروپا نشان می‌دهد که اگرچه شروع بحران کووید-19 باعث تقویت حمایت آلمان‌ها از یکپارچگی اروپا شد، اما این خطر وجود دارد که کووید طولانی‌مدت سیاسی، حمایت از اتحادیه اروپا را در مهم‌ترین دولت‌ عضو اتحادیه تحلیل ببرد.

هیچ‌چیز در مورد یک چرخش یوروسپتیک (مخالفت با یکپارچگی اتحادیه اروپا) در سیاست آلمان اجتناب‌ناپذیر نیست؛ اما داده‌های جدید شورای روابط خارجی اروپا خطرات این فرض را که آلمانی‌ها همیشه از اتحادیه اروپا حمایت خواهند کرد، نشان می‌دهد. شرایط بیرونی و درونی برلین را به سازگاری وادار می‌کند. در این گزارش استدلال می‌شود که در انتخابات پارلمانی آلمان در سپتامبر 2021 هم یک نیاز و هم یک فرصتی برای تغییر وضعیت وجود دارد. در این گزارش به وضع موجود و اجماع حاکم در بحث سیاست خارجی در سه حوزه تجارت، امنیت و اروپا نگاه می‌شود. این گزارش نقاط کور اجماع در هریک از این زمینه‌ها را که مانع مواجهه آلمان با چالش‌های امروزی است، شناسایی می‌کند و نشان می‌دهد که یک رویکرد جایگزین باید چگونه سیاستی باشد. نویسندگان گزارش می‌گویند: سیاستمداران آلمانی باید به فشارهای روبه افزایش برای اجماع در خصوص یک آلمان برون‌نگر و طرفدار اتحادیه اروپا واکنش نشان دهند.

رهبران آلمان علاوه بر تغییر بسیاری از سیاست‌هایی که مدت‌هاست تعامل آلمان با بقیه جهان را تعریف کرده است، باید نحوه تعاملشان با افکار عمومی را در این موارد اساساً تغییر دهند. عجیب آن‌که محکم‌ترین دلیل برای یک آلمان برون‌نگر و طرفدار اتحادیه اروپا بر تثبیت سیاست آلمان با تمرکزی میهن‌پرستانه بر منافع ملی متکی است.

این گزارش نشان می‌دهد که چالش‌های جهان امروز چگونه اجماع فعلی سیاست خارجی آلمان را تضعیف می‌کند. اگر آلمان مسیرش را تغییر ندهد، با سیاست خارجی ناکارآمدی روبرو خواهد شد که از حمایت عمومی برخوردار نیست. بااین‌وجود، همان‌طور که نظرسنجی شورای روابط خارجی اروپا در آوریل 2021 نشان می‌دهد، آلمان هنوز فرصت دارد که مسیر برون‌نگری و طرفداری از اتحادیه اروپا را در پیش گیرد.

نخبگان سیاسی آلمان باید آگاه باشند که این حمایت رو به کاهش است. اعتماد آلمانی‌ها به اتحادیه اروپا باگذشت بیش از 15 ماه از شروع بحران کرونا تحلیل رفته است. آلمان باید یک اجماع جدید اجتماعی در مورد سیاست خارجی ایجاد کند. در غیر این صورت احتمالاً بی‌اعتمادی به نخبگان و عکس‌العمل علیه نهادها و رویه‌هایی که آلمان رفاه و موفقیتش را بر آن بنانهاده افزایش خواهد یافت. انتخاب ترامپ در سال 2016 مثالی است از این‌که وقتی کسی حمایت مردم را مسلم بداند و نظرات مردم را برای مدت طولانی نادیده بگیرد، چه اتفاقی رخ خواهد داد. درهرصورت، شاید این یک تهدید فوری برای آلمان نباشد. بااین‌حال، با توجه به این‌که نخبگان آلمانی نگرانی‌ بسیاری از مردم آلمان درباره بحران‌های یورو، مهاجرت و کووید-19 را نادیده می‌گیرند، تصور این‌که آلمان دو قطبی شدن مشابهی را تجربه کند، غیرممکن نیست.

برای جلوگیری از چنین اتفاقی، دولت بعدی آلمان باید این بحث را در دستور کار خود قرار دهد و به‌جای ارائه یک سیاست خارجی متمرکز بر فداکاری‌هایی که آلمان باید انجام دهد، کار را با یک روایت میهن‌پرستانه از چگونگی پیشرفت آلمان در چند دهه آینده آغاز کند. بخش اول این گزارش توضیح می‌دهد که احزاب آلمانی چگونه باید به شیوه‌ای جسورانه‌تر با هویت آلمانی کار را پیش ببرند. بخش دوم نشان می‌دهد که چرا حاکمیت بزرگ‌تر اروپایی برای یک مدل اقتصادی آلمانی که قادر به تحمل شوک سه‌گانه تغییرات اقلیمی، تکنولوژیکی و ژئوپلیتیکی باشد، امری حیاتی است. بخش سوم بیان می‌کند که مفهوم وسیع‌تر امنیت در قرن بیست و یکم و کناره‌گیری نسبی آمریکا از اروپا، چگونه می‌تواند به آلمان کمک کند تا بر رخوتی که بعد از جنگ سرد دچارش شده، غلبه کند و نقش بیشتری در امنیت و دفاع اروپایی داشته باشد. در قسمت چهارم نیز تشریح می‌شود که همه این‌ها باید به یک تغییر عمده در سیاست آلمان در قبال اروپا منجر شود.

برگزیت فاش کرد که ادغام عمیق‌تر اروپا، نظم طبیعی رویدادها نیست و شهروندان اتحادیه اروپا باید متوجه شوند که مزایای این عضویت چیست. خبر خوب این است که مرکل آلمان‌ها را متقاعد کرده است که در جایگاه کنترل‌کننده اتحادیه اروپا قرار دارند. نظرسنجی‌های شورای روابط خارجی اروپا نشان می‌دهد که اکثر آلمانی‌ها احساس می‌کنند که نفوذ کشورشان در این بلوک در حال افزایش است.

این باور می‌تواند به افزایش حمایت عمومی از پروژه‌های بلندپروازانه در چارچوب ائتلاف‌های انعطاف‌پذیر اروپایی کمک کند. سیاست‌گذاران و سیاستمداران آلمانی باید کمتر درباره این واقعیت صحبت کنند که آلمان به دلیل سابقه، ابعاد و موقعیت مکانی خود، از «مسئولیت خاصی» در اروپا برخوردار است. آن‌ها باید توضیح دهند که برلین چگونه از اتحادیه اروپا برای افزایش نفوذش به‌منظور تقویت ثروت، رفاه و امنیت عموم مردم آلمان استفاده می‌کند. سرمایه‌گذاری آلمان در اروپا فداکاری نیست، بلکه پیش‌پرداختی برای رونق اقتصادی و ظرفیت سیاسی آلمان برای شکل دادن به آینده این کشور است. دیدگاه آلمانی‌ها در خصوص آینده سیاست خارجی کشورشان از بسیاری جهات، پیشرفته‌تر از چیزی است که نخبگان برلین تصور می‌کنند.

 

 

منبع:https://www.scfr.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *