چراچین دیگر از طالبان نمی هراسد؟

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
روز دوشنبه 25مرداد، وانگ یی عضو شورای دولتی و وزیر خارجه چین با آنتونی بلینکن همتای آمریکایی خود در مورد مهمترین موضوعات مربوط به اوضاع افغانستان و مناسبات چین و آمریکا گفت و گو کرد.

یکی از نکات محوری این سخنرانی، دغدغه و رقابت آن‌ها بر سر موضوع الگوی نظم سازی سیاسی در محیط همسایگی این کشور است. 

🔻 وانگ یی در این گفتگو به بلینکن می گوید: “واقعیت بار دیگر ثابت کرد که اجرای الگوی خارجی در کشوری با تاریخ و فرهنگ و اوضاع ملی متفاوت نهایتا شکست خواهد خورد. یک حکومت بدون پشتیبانی مردم نمی تواند تداوم یابد و مشکلات آن با توسل به زور و روشهای نظامی حل نمی شود. درس‌ های این رویداد مستلزم تأمل جدی است”. 

🔻 مواضع وانگ یی نشان می دهد که چقدر چین نسبت به حکومت جمهوری افغانستان کینه داشته است و ابزار نمی داشته است. این موضوع در دو سطح مناسبات جهانی با آمریکا و منطقه ای با هند برای آن اهمیت داشته است و در هر دو سطح، مسائل گفتمانی و نرم تر قدرت، محل رقابت پنهان بوده است. چین حتی حاضر است طالبان و تهدیدات ناشی از آن در افغانستان‌ حکومت کند، اما نظم و دموکراسی ناشی از آمریکا در پیرامون آن بر سرکار نباشد.

✅ اما چرا چین دیگر به لحاظ امنیتی – سیاسی هراسی از روی کار آمدن طالبان ندارد؟ 

🔻 دلایل متعددی را می توان ذکر کرد، و یکی از آن‌ها، این است که کدام مسئله اهمیت بیشتری برای چین دارد و مدیریت آن دشوارتر است: رقابت استراتژیک با آمریکا در پیرامون آن در افغانستان یا برپایی امارت اسلامی. ظاهرا چینیها این دومی را ترجیح داده اند و با برپایی امارات اسلامی کنار آمدند، زیرا رقابت های استراتژیک با آمریکا برای آن وارد فاز جدیدی شده و دیگر نمی‌خواهند محافظه‌کارانه به سواری رایگان از آمریکا در مدیریت نظم و امنیت منطقه‌ای بسنده کنند. کاهش قدرت آمریکا در غرب آسیا و تحول استراتژی آن در این منطقه که با تأکید بر شرق آسیا از دورۀ اوباما به تدریج تکامل یافته است، اجازه دهد که چین جای پای محکم‌تری در سراسر منطقه غرب آسیا بیابد. مفهوم «مداخله سازنده» از جمله گزاره‌هایی است که برای ردیابی این روند جدید در ادبیات سیاست خارجی این کشور در غرب آسیا می توان دنبال کرد و به مصداق‌های آن در بحران‌های منطقه‌ای از جمله افغانستان رسید. 

🔻 نکته مهمی که به نظر می‌رسد باید توجه داشت، این موضوع است که چین نسبت به دو دهه قبل اعتماد نفس بیشتری در مواجهه با تروریسم، افراط گرایی و بنیادگرایی پیدا کرده و امروز کمتر از آثار فرامرزی این پدیده‌ها نگرانی فوری دارد. شاید به این دلیل است که از یک سو، توانسته از منظر داخلی، اوضاع استان شین جیانگ و سایر استان‌های مسلمان‌نشین را مدیریت و کنترل کند و از سوی دیگر، در سطح خارجی تعاملات نزدیکی با کشورهای غرب آسیا (مصر، ایران، عربستان و امارات از جمله این کشورها هستند) برای مبارزه با آثار فرامرزی این تهدیدات شکل دهد. 

🔻 نکته آخر اینکه چینیها واقعیت قدرت‌گیری طالبان را با توجه انقباض استراتژیک آمریکا در سراسر غرب آسیا و در افغانستان‌ پیش‌بینی کرده بودند، و به واسطه پاکستان تعاملات و مذاکرات نزدیکی با طالبان شکل داده (به مانند روسیه، ایران، آمریکا) و از عدم تهدید حکومت امارت اسلامی برای منافع آن به نوعی اطمینان رسیده‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *