به رسمیت شناختن طالبان؛ گزینه اجتناب‌ناپذیر چین

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
زمانی که طالبان برای اولین بار، بین سال‌های 1996 تا 2001، در افغانستان به قدرت رسید، چین این گروه را به رسمیت نشناخت. اما چین امروز، تفاوت زیادی با چین آن زمان دارد. این کشور اکنون منافع جهانی را دنبال کرده و در رقابت ژئوپلتیک با ایالات متحده است.

منابع طبیعی افغانستان اهمیت زیادی برای توسعه اقتصادی چین دارند. به علاوه، چین احتمالا تلاش خواهد کرد تا (با همکاری پاکستان) برای مقابله با هند، از افغانستان همسو با خود استفاده کند؛ هندی که تبدیل به یک رقیب منطقه‌ای سرسخت شده است. بنابراین، به رسمیت شناخته شدن «افغانستان تحت حکومت طالبان» توسط مقامات رسمی چین نباید باعث شگفتی شود. حتی اگر چین دغدغه‌های واقعی درباره پایبندی طالبان به تعهداتش داشته باشد، باز هم امتیازات باد آورده ژئواستراتژیک و اقتصادی احتمالی این رابطه دوجانبه به اندازه‌ای زیاد است که چین نمی‌تواند آنها را نادیده بگیرد.

حالا که طالبان در افغانستان به قدرت رسیده است، چین احتمالا طی هفته‌ها و ماه‌های آتی رهبران جدید را به رسمیت خواهد شناخت. قبل از سقوط کابل، موضع رسمی پکن، حمایت از روند صلح بین طرفین جنگ بود ـ هرچند که چینی‌ها از سال ۲۰۱۹ به طور رسمی با طالبان وارد تعامل شده و چند سال قبل از آن نیز، ارتباطات غیررسمی با این گروه داشتند. ۲۸ جولای، «وانگ یی» وزیر خارجه چین، از حضور نمایندگان طالبان در چین برای رایزنی استقبال کرد که این، بارزترین نشانه گرم شدن مناسبات طالبان ـ چین بوده است.

قبل از اینکه طالبان کنترل کابل را در دست گیرد نیز گزارش‌هایی وجود داشت دال بر اینکه چین قصد دارد رژیم طالبان را به رسمیت بشناسد. از زمان سقوط کابل، اظهارات چین، دوستانه اما محتاطانه بوده است. ۱۶ آگوست، یک روز قبل از سقوط کابل، سخنگوی وزارت خارجه چین در پاسخ به سئوالی درباره احتمال به رسمیت شناختن طالبان گفت: «ما امیدواریم که طالبان بتواند با همه جناح‌ها و گروه‌های قومی در افغانستان، متحد شده و یک ساختار گسترده و همه شمول ایجاد کند.» در همان روز، «ژن شونگ» نماینده چین در سازمان ملل نیز اظهارات مشابهی عنوان و البته خاطر نشان کرد که «افغانستان هرگز نباید دوباره به پناهگاه تروریست‌ها بدل شود… ما امیدواریم که طالبان در افغانستان، به طور جدی به تعهدات خود پایبند بوده و آشکارا رابطه خود را با سازمان‌های تروریستی قطع کند.»

۱۸ آگوست، چینی‌ها قوی‌ترین اشاره خود را درباره به رسمیت شناختن طالبان داشتند.

«ژائو لیجان» سخنگوی وزارت خارجه چین گفت: «این یک اقدام رایج بین المللی است که به رسمیت شناختن یک دولت، پس از تشکیل آن صورت می‌گیرد.» به تازگی نیز در ۲۵ آگوست، سخنگوی وزارت خارجه چین در پاسخ به سئوالی درباره نشست روز گذشته بین نمایندگان طالبان و سفیر چین در افغانستان گفت: «پکن آماده است تا به توسعه همسایگی خوب، دوستی و همکاری با دولت افغانستان ادامه داده و نقش سازنده‌ای در صلح و بازسازی این کشور ایفا کند.»

البته هنوز روزهای اولیه حکومت طالبان است و چینی‌ها همچنان رفتار محتاطانه‌ای دارند. پکن نگران است که طالبان برای تأمین بودجه دولت خود، دوباره به قاچاق غیرقانونی مواد مخدر روی آورده و از حملات تروریست‌ها در خارج از خاک افغانستان حمایت کند. پکن نگران است که موفقیت شکوهمند و خارق العاده طالبان سبب جسورتر شدن «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» شود؛ گروهی که از نظر چینی‌ها، یک تهدید تروریستی و جدایی طلبانه در استان «سین کیانگ» واقع در شمال غرب چین است. تا به امروز، چین برای اینکه مانع ورود جنگجویان به سین کیانگ و یا حمایت از این گروه غیرقانونی شود، تا حد زیادی به یار همیشگی خود، پاکستان، اتکا کرده است.

خبر خوب برای چین این است که در حال حاضر اظهارات طالبان به گونه‌ای است که این دغدغه‌ها را کاهش می‌دهد. ماه جولای، «سهیل شاهین» سخنگوی طالبان گفت: «ما به مسئله سرکوب مسلمانان اهمیت می‌دهیم، چه در فلسطین باشد یا در میانمار یا چین؛ ما به سرکوب غیرمسلمانان در دیگر نقاط دنیا نیز اهمیت می‌دهیم. اما قصد نداریم در امور داخلی چین مداخله کنیم.» وی همچنین در جریان اولین نشست خبری خود که پس از سقوط کابل برگزار شد گفت: «ما می‌خواهیم به همه اطمینان دهیم که خاک افغانستان علیه هیچ کس استفاده نخواهد شد.»

طالبان همچنین به چین اطمینان داد که افغانستان پسا جنگ، از پروژه‌های زیربنایی و سرمایه گذاری استقبال می‌کند. ۱۰ جولای، طالبان اینگونه وعده داد: «چین یک کشور دوست است و ما از حضور آن برای بازسازی و توسعه افغانستان حمایت می‌کنیم. اگر چینی‌ها سرمایه گذاری انجام دهند، ما قطعا امنیت آنها را تأمین خواهیم کرد.» ۱۹ آگوست و پس از تصرف کابل نیز طالبان تأکید کرد که از نقش آفرینی پکن استقبال خواهد کرد.

اگر افغانستان به اندازه کافی امن شود، چین احتمالا طرح «کمربند و راه» خود را (که دولت قبلی افغانستان برای جلوگیری از خشم واشنگتن، از آن دوری کرده بود) گسترش داده و را‌های ارتباطی ریلی و جاده‌ای را در داخل افغانستان ایجاد خواهد کرد. البته آنگونه که از حمله اخیر تروریستی به فرودگاه کابل مشخص است، اوضاع میدانی همچنان ناپایدار بوده و به طور بالقوه برای اتباع چینی که مشغول کار در پروژه‌های زیربنایی یا دیگر پروژه‌ها هستند خطرناک می‌باشد.

این طرح زیربنایی حمل و نقلی جدید ـ که شامل شاهراه‌هایی است که با عبور از میان «کریدور واخان»، دو کشور را به هم متصل می‌کنند ـ تا حد زیادی توانایی چین را برای دسترسی به منابع طبیعی افغانستان افزایش می‌دهد. طبق گزارشی که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، افغانستان حدود ۱ تریلیون دلار مواد معدنی کمیاب قابل استخراج دارد. پکن همچنین چشم به پروژه‌هایی دارد که به خاطر وجود موانعی در دولت قبلی افغانستان، مهجور ماندند.

احتمال دارد که در دوران حکومت طالبان، چشم انداز روشن‌تری پیش روی این پروژه‌ها باشد. برای مثال، در سال ۲۰۱۶، طالبان پیشنهاد داد که حاضر است امنیت کارگران چینی حاضر در «معدن مس عینک» در نزدیکی کابل را تأمین کند. همچنین اگر حاکمان جدید افغانستان تمایل داشته باشند، چین ممکن است بتواند از منافع پروژه نفتی بزرگ واقع در حوضه «آمودریا» در شمال افغانستان نیز بهره مند شود. تحولات رخ داده از زمان سقوط کابل نشان می‌دهند که چین و طالبان شروع خوبی داشته‌اند. این هفته، سخنگوی طالبان تأیید کرد که دو طرف به شکل فعالی در حال گفت‌وگو درباره روابط دوجانبه خود، از جمله در حوزه کمک‌های بشردوستانه، هستند.

با این حال، اگر طالبان درباره وعده‌های خود صادق نباشد (به خصوص درباره قطع رابطه با «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» یا اجازه دادن به چین برای سرمایه گذاری در افغانستان) آنگاه روح این همکاری دوام زیادی نخواهد داشت. لذا پکن احتمالا منتظر خواهد ماند تا ببیند که آیا می‌تواند به طالبان اعتماد کند یا خیر؛ در این مدت نیز، برای کسب اطلاعات درباره رهبران جدید افغانستان و همچنین اعمال نفوذ بر آنها، به اسلام آباد تکیه خواهد کرد. مسلما پاکستان پس از سال‌ها حمایت از طالبان، شناخت خوبی از این گروه دارد.

حتی اگر پکن نتواند راهی برای اعتماد به طالبان پیدا کند، بعید است بحث به رسمیت شناختن این گروه را برای مدت زیادی به تعویق اندازد. پکن نمی‌خواهد باعث به وجود آمدن بی اعتمادی بین چین و طالبان شده و زمینه پشت پا زدن این گروه به تعهداتش را فراهم کند. به علاوه، چین به عنوان قدرت بزرگ جدیدی که در رقابت با ایالات متحده است، احتمالا به دنبال آن است تا نشان دهد که برای مدیریت تحولات جهانی، روش منحصر به فرد خود را دارد؛ روشی که برخلاف رویکرد واشنگتن خواهد بود. شاید نکته مهم‌تر این باشد که به رسمیت شناختن افغانستان تحت حاکمیت طالبان، به همگان نشان خواهد داد که حالا این پکن (و نه واشنگتن) است که دستور کار منطقه را تعیین کرده و نظم آینده آن را شکل می‌دهد.

البته گزینه دیگر هم این است که پکن هرگز به طور رسمی طالبان را به رسمیت نشناسد و نوعی مشروعیت غیررسمی برای آن قایل شود. این اقدامی بود که چین اوایل امسال، زمانی که یک گروه شبه نظامی کنترل میانمار را در دست گرفت، انجام داد. اما موقعیت افغانستان تفاوت اساسی با شرایط میانمار دارد: در افغانستان، برخلاف میانمار، مخالفت آشکار چندانی در برابر حکومت طالبان دیده نمی‌شود. همچنین چین ممکن است احساس کند که دست قوی‌تری را برای بازی در افغانستان دارد چون سرمایه‌های خوبی در کشور متحد خود، پاکستان، دارد که می‌تواند با استفاده از آنها، طالبان را به تعهداتش وفادار نگه دارد.

زمانی که طالبان برای اولین بار، بین سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، در افغانستان به قدرت رسید، چین این گروه را به رسمیت نشناخت. اما چین امروز، تفاوت زیادی با چین آن زمان دارد: این کشور حالا منافع جهانی را دنبال کرده و در رقابت ژئوپلتیک با ایالات متحده است. منابع طبیعی افغانستان اهمیت زیادی برای توسعه اقتصادی چین دارند. به علاوه، چین احتمالا تلاش خواهد کرد تا (با همکاری پاکستان) برای مقابله با هند، از افغانستان همسو با خود استفاده کند؛ هندی که تبدیل به یک رقیب منطقه‌ای سرسخت شده و پکن سال گذشته درگیری‌های نظامی با آن پیدا کرد.

از زمان به قدرت رسیدن رئیس جمهور «شی جی پینگ» در سال ۲۰۱۲، جسارت چین در منطقه هند ـ پاسفیک به طور پیوسته افزایش پیدا کرده است. این نشان می‌دهد که هزینه‌های بین المللی به رسمیت شناختن طالبان هم نمی‌توانند پکن را از این اقدام منصرف کنند. در واقع، حمله داعش به فرودگاه کابل ممکن است طالبان را (که مشکلات تروریستی خاص خود را با داعشی‌ها دارد) به عنوان یک نیروی نسبتا میانه روتر و ثبات آفرین‌تر به تصویر بکشد که این مسئله، بیش از پیش چین را برای به رسمیت شناختن آن ترغیب می‌کند. پکن همچنین به رویکرد بی قید و شرط خود در قبال کشورها می‌بالد، یعنی بعید است خود را درگیر خشونت‌های احتمالی حکومت طالبان در افغانستان کند. در واقع آنچه برای چینی‌ها اهمیت دارد، منافع ملی سرد و خشک این کشور است، نه حفاظت از حقوق بشر یا روندهای دموکراتیک در افغانستان.

بنابراین، به رسمیت شناخته شدن «افغانستان تحت حکومت طالبان» توسط مقامهای رسمی چین، نباید ما را شگفت زده کند. حتی اگر چین دغدغه‌های واقعی درباره پایبندی طالبان به تعهداتش داشته باشد، باز هم امتیازهای باد آورده ژئواستراتژیک و اقتصادی احتمالی این رابطه دوجانبه به اندازه‌ای زیاد است که چین نمی‌تواند آنها را نادیده بگیرد. نکته دیگری که به همین اندازه دارای اهمیت است این است که تأخیر در به رسمیت شناختن طالبان ممکن است سبب ناراحتی این گروه شده و بدین ترتیب آسیب جدی به منافع امنیتی پکن وارد کند. همه این خطرها و امتیازها، در مجموع، حکایت از رابطه مستحکم و رو به رشد طالبان ـ چین دارند.

 

منبع:http://iras.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *