برخی، شکست حزب عدالت و توسعه در انتخابات سراسری اخیر در مغرب را باخت این جریان به پادشاه می دانند. محمد ششم فرزند باهوش و توسعه گرای حسن دوم، هرچند در سال ۲۰۱۱ و در پی اعتراضات سراسری به رهبری بن کیران رئیس سابق حزب عدالت و توسعه، بخشی از اختیارات و فضای سیاسی را به اخوانی ها واگذار کرد، اما شرایط را طوری رقم زد که همه شعارهای اخوان خارج از قدرت تا پیش از ۲۰۱۱، مورد راستی آزمایی قرار گیرد.
نزدیک یک دهه مدیریت اجرایی حزب عدالت در قدرت، نتیجه ای جز اثبات ناکارآمدی در امر اداره امور، سازش بیش از حد با نظام پادشاهی، فاصله از شعارهای قبلی و بدتر از همه، امضای توافق عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی را در بر نداشت. فقط کافی بود سعدالدین العثمانی از دستور پادشاه برای امضای توافق سرباز زده و استعفا دهد تا مشروعیت خدشه دار اخوان را ترمیم و حساب خود را از نظام حاکم جدا و خون تازه ای به پیکر نیمه جانِ اسلامی ها در شمال آفریقا تزریق کند. اما، گویی جریان اسلامی در شمال آفریقا، سرنوشت خود را در هماهنگی با نظام های حاکم پیوند زده است. این امر البته در مغرب، با رنگ و لعاب بیشتری نمایان است.
برای افکار عمومی این سؤال مطرح شده که کارویژه اسلام گرایان در شمال آفریقا چیست؟ طرح اخوان بومی یا ملی به این معنا که اخوان هر کشور مطابق با معیارهای حکمرانی در آن کشور تعریف شود، ابتدا توسط اخوانی های شمال آفریقا مطرح شد. این طرح به کوچک کردن اخوان تا مرز ادامه برای بقا پیش رفت. بقا در ساحت سیاسی نظام حاکم. اکنون اما، نتیجه طور دیگری در حال رقم خوردن است. تحولات جریان اخوانی در تونس و مغرب، زنگ خطری برای به کُما رفتنِ اسلام گرایان است که هم، نظام های حاکم و هم جامعه، آن ها را طرد می کند.
هر چند نمی توان اقدامات جریان های رقیب از جمله سکولارهای داخلی و نیز طرح های قدرت های خارجی برای به انزوا کشاندن اسلام گراها را نادیده گرفت، اما نباید از دو مقوله بحران کارآمدی و بحران هویت، به عنوان دو چالش اساسی این جریان مغفول ماند. سوال این است: چه اتفاقی افتاد که حزب عدالت و توسعه که طی دو مرحله در انتخابات ۲۰۱۱ و ۲۰۱۶ مغرب حزب برتر شد، اکنون رتبه هشتم را تنها با ۱۳ کرسی از آن خود کرده است؟ در پاسخ باید گفت فضای دموکراتیک مغرب این اجازه را به حزب عدالت و توسعه داد تا آرمان هایی را که در زمان حاشیه نشینی قدرت سر می داد، در رأس مدیریت اجرایی، عمل کند. اما “از قضا سرکنگبین صفرا فزود” و فاصله آرمان تا عمل، بی اقبالی جامعه را در پی آورد.
لذا باید اذعان کرد باختِ اسلام گرایان در مغرب، بیش و پیش از آن که باخت به پادشاه و رقبا و حتی جامعه باشد، باخت به خود است. افزون بر اینکه این اتفاق، به عنوان نقطه عطفی در تحولات جریان های اسلامی شمال آفریقا ثبت خواهد شد.
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.