اندیشکده جریان ؛ به قلم: ابراهیم یزدانی
تلاش های ایالات متحده برای متوقف کردن برنامه هسته ای جمهوری اسلامی سالیان زیادی است که شروع شده و همچنان ادامه دارند. واشنگتن در طول این دوران بارها چه در طی مذاکرات مقامات دیپلماتیک دو کشور و چه در دیپلماسی عمومی خود، این تلاش ها را به عنوان بخشی از فعالیت های تاریخی آمریکا در برقراری نظم جهانی و اشاعه نظام منع گسترش سلاح های کشتار جمعی معرفی کرده است. در این گزارش تلاش می شود به این سوال پاسخ داده شود که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم چه سیاستی در قبال هسته ای شدن کشورها دنبال کرده و پیگیری این سیاست چه پیامدهایی برای جامعه بین الملل و کشوری که هسته ای شدن را انتخاب کرده/نکرده، به دنبال دارد.
بدین منظور ابتدا در چهار جدول به طور آماری 1. کشورهایی که برای دستیابی به برنامه هسته ای تلاش کردند اما از آن دست کشیدند، 2. کشورهای در حال تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای، 3. کشورهایی که به فناوری تولید بمب دست یافتند اما از آن دست کشیدند و 4. کشورهایی که به بمب هسته ای دست یافته و آن را حفظ کرده اند، معرفی می شوند. در بخش دوم واکنش های آمریکا به هسته ای شدن این کشورها بر اساس مناطق/قاره ها تبیین می شوند. بررسی واکنش ایالات متحده به عنوان اولین کشور سازنده و استفاده کننده از بمب اتم به این چهار گروه، می تواند تصویر شفاف تری از کنش های این کشور در برقراری نظم ادعایی جهانی را نشان دهد. در بخش پایانی نیز اشارت های این سیاست های آمریکا برای جمهوری اسلامی ارائه خواهند شد.
بخش اول: جداول آماری
1.کشورهایی که برای دستیابی به برنامه هسته ای تلاش کردند اما از آن دست کشیدند
2. کشورهای در حال تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای
3.کشورهایی که به فناوری تولید بمب دست یافتند اما از آن دست کشیدند
4.کشورهایی که به بمب هسته ای دست یافته و آن را حفظ کرده اند
بخش دوم: تحلیلی بر سیاست های آمریکا برای غیر هسته ای کردن کشورها
الف) سیاست های آمریکا در قبال هسته ای شدن کشورها در قاره آفریقا
ایالات متحده در قبال هسته ای شدن کشورها در قاره آفریقا سه سیاست متفاوت را در پیش گرفت:
1. افشاء و شرمنده سازی: الجزایر در نتیجه إعمال این سیاست از سوی آمریکا از برنامه هسته ای نظامی خود دست کشید.
2. تهدید به حمله نظامی: لیبی در نتیجه إعمال این سیاست از سوی آمریکا برنامه هسته ای خود را برچید.
3. تهدید به تحریم و همکاری در امحاء: آفریقای جنوبی به دلیل نگرانی از اینکه دست یابی به بمب هسته ای مانع از جلب مشارکت غرب و مخصوصاً آمریکا در برابر کمونیسم شود، از برنامه تولید سلاح هسته ای عقب نشینی کرد. آمریکا به ژوهانسبورگ کمک کرد تا برنامه هسته ای خود را برچیند. این اقدام آفریقای جنوبی باعث شد تا از اشاعه تسلیحات هسته ای در جنوب قاره آفریقا جلوگیری شود.
ب) سیاست های آمریکا در قبال هسته ای شدن کشورها در قاره آمریکا
ممانعت مخفیانه از دستیابی به سلاح اتمی: در قاره آمریکا مهمترین تلاش واشنگتن به مقابله مخفیانه با دستیابی برزیل به سلاح هسته ای باز می گردد. واشنگتن از اشاعه تولید سلاح های هسته ای در آمریکای جنوبی و آمریکای مرکزی نگران بود. آمریکا از تلاش های برزیل و آرژانتین برای عادی سازی روابط و نظارت متقابل بر برنامه های هسته ای دو کشور و نیز غیرنظامی شدن این برنامه ها استقبال کرد.
ج) سیاست های آمریکا در قبال هسته ای شدن کشورها در قاره اقیانوسیه
عقد توافق دوجانبه: توافق هسته ای آمریکا و اندونزی، جاکارتا را از داشتن مواد هسته ای به میزانی که برای تولید بمب هسته ای لازم است، باز می دارد. این اقدام دولت سوهارتو باعث جلب حمایت غرب از اندونزی در دوران نبرد این کشور با کمونیسم شد. پیامد این اقدام ممانعت از اشاعه تولید و گسترش سلاح های هسته ای در جنوب شرقی آسیا شد.
د) سیاست های آمریکا در قبال هسته ای شدن کشورها در قاره اروپا
در قاره اروپا سیاست های آمریکا برای ممانعت از تولید سلاح هسته ای بین کشورهای غرب و شمال اروپا با کشورها مرکز و شرق اروپا متفاوت بود.
1. اروپای غربی و شمالی
سیاست گسترش چتر هسته ای: از دوران جنگ سرد، کشورهای اروپای غربی و شمالی عمدتاً در ذیل چتر هستهای آمریکا قرار داشتند. با وجود این کشورهایی مانند سوئد و سوئیس برای حفظ بازدارندگی در برابر شوروی به پروسه تولید بمب هسته ای دست یافتند و خود را در آستانه تولید نگه داشتند. مواد هسته ای این دو کشور پس از پایان جنگ سرد به آمریکا تحویل داده شد. به غیر از این به طور کلی سه کشور شوروی، بریتانیا و فرانسه پس از جنگ جهانی دوم به تسلیحات هسته ای دست یافتند که به دلیل عضویت در شورای امنیت و تسلیحات آنها مشروع دانسته می شود.
2. اروپای مرکزی و شرقی
کشورهای این دو منطقه برای ایالات متحده متفاوت ارزیابی می شدند. گروهی کشورهای هم مرز با روسیه بودند مانند اوکراین، بلاروس و قزاقستان. گروهی نیز کشورهایی هستند که علی رغم عضویت در بلوک شرق، با روسیه هم مرز نیستند مانند یوگسلاوی (صربستان).
■ کمک به تجزیه در اروپای مرکزی: در طول دوران جنگ سرد، آمریکا یوگسلاوی را یک کشور در آستانه دستیابی به بمب اتم می دانست. پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی، یوگسلاوی در یک فروپاشی که هزینه های انسانی بالایی داشت، تجزیه شد. در این میان صربستان اگرچه برنامه هسته ای یوگسلاوی را به طور کامل لغو کرد اما آمریکا با طرح موضوع مقابله با کشتارهای قومی، آن را آماج حملات هوایی مستقیم خود قرار داد. در نتیجه، پیامد لغو برنامه هسته ای از سوی کشوری که در میان قدرت های بزرگ گرفتار است، می تواند حمله از سوی یکی از این قدرت ها باشد.
■ کمک به انتقال تسلیحات هسته ای اروپای شرقی به روسیه برای امحاء: در این منطقه، آمریکا به سه کشور قزاقستان، اوکراین و بلاروس کمک کرد تا سلاح های هسته ای باقیمانده از دوران شوروی را برای امحاء به مسکو تحویل دهند. هرچند جان میرشایمر در دهه 90 میلادی به دولتمردان کاخ سفید گوشزد کرد که خارج کردن سلاح های هسته ای از اوکراین می تواند تمامیت ارضی این کشور را به خطر بیندازد، اما در آن دوران، خوش-بینی ها در آمریکا بیش از آن بود که این هشدار جدی گرفته شود. در سال 2014 اوکراین با حمله نظامی روسیه روبرو شد و شبه جزیره کریمه را از دست داد. در نتیجه، پیامد لغو برنامه هسته ای از سوی کشوری که در میان قدرت های بزرگ گرفتار است، می تواند حمله از سوی یکی از این قدرت ها باشد.
ه) سیاست های آمریکا در قبال هسته ای شدن کشورها در شرق آسیا
■ سیاست گسترش چتر هسته ای: فشارهای داخلی در ژاپن نیز مانند آلمان پس از جنگ جهانی دوم، مانع از تولید بمب هسته ای در این کشور شد. علی رغم اینکه توکیو توان فنی تولید آن را دارا است. ژاپن در آن زمان از برنامه های هسته ای چین و ژاپن و گسترش کمونیسم نگران بود. کره جنوبی به دلیل ترس از برتری نظامی کره شمالی و چین و تایوان به دلیل نگرانی از خدشه دار شدن حاکمیت خود از سوی چین به سمت تولید بمب اتم در دوران جنگ سرد حرکت کردند. آمریکا برای جلوگیری از اشاعه سلاح های کشتار جمعی در این دو کشور، آنها را همراه با ژاپن در ذیل چتر هسته ای خود قرار داد. در نتیجه، پیامد ممانعت از تولید سلاح های هستهای در شرق آسیا، گسترش چتر هسته ای آمریکا به این مناطق بود.
■ سیاست تحریم همه جانبه: واشنگتن در برابر تولید بمب هسته ای در کره شمالی سیاست تحریم همه جانبه پیونگ یانگ را در پیش گرفت. با گسترش تهدیدات کره شمالی در قبال متحدین آمریکا از قبیل ژاپن، کره جنوبی و تایوان، آمریکا تلاش کرد تا در برابر کره شمالی نیز متحدین خود را زیر چتر هسته ای درآورد.
و) سیاست های آمریکا در قبال هسته ای شدن کشورها در جنوب آسیا
نگاه استراتژیک به سیاست موازنه استراتژیک: به نظر می رسد موازنه استراتژیکی که آمریکا درباره هسته ای شدن دو کشور هند و پاکستان پیگیری کرده تابع سیاست های کلان آمریکا در نظام بین الملل بوده است. در دوران جنگ سرد به دلیل نزدیکی مواضع هند به شوروی و نیز نقش بی بدیل مجاهدین مورد حمایت پاکستان در زمین گیر کردن ارتش شوروی در افغانستان، برای آمریکا موازنه استراتژیک بین هند و پاکستان باید به سود اسلام آباد سنگینی می کرد. از دوران ریاست جمهوری باراک اوباما تاکنون، به دلیل در اولویت قرار گرفتن سیاست مهار چین در گراند استراتژی آمریکا، هند در اولویت ارتقاء در سیاست های ایندوپاسیفیک قرار گرفته و پاکستان به دلیل نزدیکی به چین به حاشیه رانده شده است.
■ هند: به موازات ارتقاء روابط دو کشور، حساسیت آمریکا درباره برنامه هسته ای هند کاسته شده است. زمانی که هند آزمایش های هسته ای گسترده ای ترتیب می داد، آمریکا تحریم هایی علیه دهلی نو وضع کرد. تحریم های آمریکا پس از 34 سال علیه هند لغو شد و توافق هسته ای غیرنظامی بین دو کشور منعقد شد.
■ پاکستان: از سویی موازنه نظامی در برابر هند و نگرانی از تجزیه پس از جدایی بنگلادش از پاکستان، زمینه های اصلی دستیابی پاکستان به سلاح اتمی می باشند. از سوی دیگر پاکستان با کمک چین به سلاح اتمی دست یافته است. اکنون از هر دو محور اسلام آباد با فشار مواجه شده است. نزدیکی هند به آمریکا برای مهار چین باعث شده تا نه تنها رقیب سنتی پاکستان ارزش فوق العاده ای برای واشنگتن بیابد بلکه ارتباطات کشورها با چین نیز در واشنگتن مورد بازبینی قرار گیرد. آمریکا بارها از عدم عضویت پاکستان در npt اعلام نارضایتی کرده است. با وجود این آمریکا در مورد امنیت صنایع هسته ای پاکستان نگران است. از نظر واشنگتن فقدان تاسیسات پیشرفته باعث می شود امکان نشت تشعشعات در پاکستان وجود داشته باشد. علاوه براین، آمریکا نه تنها بابت حملات تروریستی به تاسیسات هسته ای پاکستان نگران است؛ بلکه از دستیابی گروه های تروریستی به سلاح های هسته ای پاکستان نیز بیمناک است.
ز) سیاست های آمریکا در قبال هسته ای شدن کشورها در خاورمیانه
سیاست آمریکا در قبال فعالیت های هسته ای کشورها در خاورمیانه را می توان به سه بخش تقسیم کرد:
1. هسته ای شدن متحدان درجه اول آمریکا: اسرائیل و امارات متحده در این گروه قرار می گیرند.
. اسرائیل: در برابر اسرائیل آمریکا سیاست چشم پوشی را در پیش گرفته است. در این سیاست، در قبال علنی نشدن برنامه هسته ای اسرائیل، واشنگتن متعهد است تا از پیگیری قوانین منع اشاعه سلاح های هسته ای در قبال اسرائیل خودداری کند.
. امارات متحده: در برابر امارات متحده، آمریکا سیاست همراهی و هدایت را در پیش گرفته به این معنی که واشنگتن با ابوظبی برای تاسیس نیروگاه هسته ای امارات همکاری کرد و کره جنوبی را نیز برای همکاری با امارات ترغیب کرد. این ترغیب بر این اساس صورت گرفته تا امارات علاقمند باشد فعالیت های هسته ای خود را با شفافیت ادامه داده و آمریکا را از حدود و ثغور آن مطلع کند.
2. هسته ای شدن متحدان درجه دوم آمریکا:
ترکیه و عربستان سعودی در این گروه قرار می گیرند. به نظر می رسد ایالات متحده سعی دارد سیاست انگشت نما کردن از نوع تعامل خود با ایران درباره پرونده هسته ای، ابزاری بسازد تا نشان دهد پیگیری برنامه نظامی هسته ای برای این دسته از متحدان آمریکا در خاورمیانه پرهزینه خواهد بود.
■ ترکیه: آنکارا پس از بهار عربی به تدریج از سیاست های واشنگتن فاصله گرفته و این موضوع منشاء نگرانی برای کاخ سفید شده است. اخبار حاکی از علاقه ترکیه برای اخذ فناوری مورد نیاز برای تولید بمب از پاکستان شده است. هر دو کشور مانند قبل رابطه صمیمانه ای با واشنگتن ندارند و این موضوع می تواند آنها را به اهداف آینده آمریکا در زمینه مقابله با اشاعه سلاح های کشتار جمعی مبدل سازد. فاصله گرفتن واشنگتن از آنکارا در مسایل منطقه ای و سیستم دفاع موشکی، چنانچه باعث شود تا نهایتا ترکیه از زیر چتر هسته ای آمریکا خارج شود، سبب خواهد شد تا ترکیه سریعتر برای رسیدن به بمب اقدام کند.
■ عربستان سعودی: در دوران ترامپ، آمریکا درصدد کمک به عربستان برای توسعه برنامه اتمی این کشور بود اما کنگره با این اقدام مخالفت کرد. جایگاه عربستان به دلیل رویکرد توسعه طلبانه محمد بن سلمان در رقابت طلبی منطقه ای و آغاز جنگ یمن، در ترور مخالفان سیاسی و نزدیکی به چین، در میان هر دو حزب اصلی آمریکا متزلزل به نظر می رسد. برنامه هسته ای ریاض با همکاری چین رو به پیشرفت است و آشکار شدن ابعاد آن می تواند تبعات گسترده ای برای این کشور یا حداقل برای جانشینی محمد بن سلمان در پی داشته باشد.
3. هسته ای شدن دشمنان آمریکا در خاورمیانه
به نظر می رسد در این گروه از کشورها از سیاست حمله مستقیم (عراق) یا حمله غیر مستقیم از طریق متحدین (سوریه) برای امحاء برنامه هسته ای استفاده می کند.
■ عراق: یکی از دلایل اعلامی آمریکا برای حمله به عراق، برنامه تولید سلاح هسته ای بغداد بود. هرچند عراق به برنامه ساخت سانتریفوژ رسید اما هم صدام حسین اجزای آن را تحویل بازرسان سازمان iaea داد و هم برنامه هسته ای آن توسط اسرائیل و آمریکا در مقاطع زمانی مختلف بمباران شد. پس از تصرف عراق، آمریکا مواد سازنده بمب را از این کشور خارج کرد.
■ سوریه: در دوران جورج بوش پسر، آمریکا تلاش زیادی برای ارائه مدارکی جهت متهم سازی دولت سوریه به داشتن برنامه تولید سلاح های هسته ای کرد که به دلیل اثبات بی-سند بودن ادعاهای آمریکا در پرونده عراق، از سوی جامعه بین الملل جدی گرفته نشد. تاسیسات اتمی سوریه سرانجام توسط اسرائیل بمباران شد. دیگر برنامه های تحقیقاتی این کشور نیز پس از وقوع جنگ داخلی متوقف شد.
بخش سوم: نتیجه گیری
در مجموع به نظر می رسد سیاست های مورد پیگیری ایالات متحده درباره برنامه هسته ای جمهوری اسلامی، ترکیبی از سیاست های پیشین این کشور برای مقابله با هسته ای شدن کشورها و نیز اقتضائات گراند استراتژی جدید این کشور در مهار چین و کاهش حضور گسترده خود در مناقشات منطقه ای است.
بر این اساس اگرچه واشنگتن تاکنون از سیاست هایی مانند افشاء و شرمنده سازی، تهدید به حمله نظامی، تهدید به تحریم و اجرای آن، همکاری در خارج کردن مواد هسته ای (از طریق انتقال مواد با گرید بالا به کشور ثالث یعنی روسیه)، انگشت نما کردن؛ و حمله نظامی مستقیم یا غیر مستقیم به کشور یا تاسیسات هسته ای نشان داد که در مقابله با برنامه هسته ای ایران جدی است؛ اما بر خلاف موارد پیشین برای جلوگیری از درگیر شدن بیشتر در مناقشات منطقه ای، از گستردن چتر هسته ای خود به خاورمیانه برای حفاظت از متحدین خودداری کرد.
درباره پیامدهای إعمال سیاست های فوق بر امنیت دیگر کشورها و مناطق، توجه به نکات ذیل برای جمهوری اسلامی ضروری است:
■ توجه به مشابهت اوکراین و لیبی اولین نکته کلیدی است. از سویی برخی از تحلیلگران معتقدند که لیبی در صورت عدم لغو برنامه هسته ای خود با حمله ناتو و فروپاشی مواجه نمی شد. برخی تحلیلگران نیز مانند میرشایمر نیز بر این باور بودند که در صورت عدم خلع سلاح هسته ای، اوکراین نیز با حمله روسیه و از دست دادن شبه جزیره کریمه مواجه نمی شد.
■ برخلاف دو مورد فوق، کره شمالی از واگذار کردن تسلیحات هسته ای خود، خودداری کرده و از این طریق امنیت ملی خود را تأمین کرده است. با وجود این، به دست آوردن موازنه نظامی با آمریکا برای پیونگ یانگ هزینه قرار گرفتن تحت تحریم های گسترده و ایجاد قحطی پایدار در این کشور را در پی داشت.
■ آمریکا به طور جدی از اشاعه سلاح های هسته ای نگران است، تا حدی که قبول کرده هزینه امنیت کشورهای زیادی را در شرق آسیا و همچنین اروپا پرداخت کند و آنها را ذیل چتر هسته ای خود قرار دهد.
■ یکی از رویکردهای مورد علاقه آمریکا برای پیگیری موضوع منع اشاعه سلاح های کشتار جمعی عقد توافقات دوجانبه مانند توافق دوجانبه با اندونزی است بدون آنکه این کشور در ذیل چتر هسته ای آمریکا قرار گیرد. این موضوع می تواند دو دلالت مهم برای جمهوری اسلامی ایران داشته باشد. اول آنکه به دلیل غیرکمونیستی بودن دولت سوهارتو (نظامیان ملی-اسلامی) برخلاف دولت سوکارنو که چپ گرا بود، آمریکا علاقه ای نداشت از متوقف کردن برنامه هسته ای این کشور ابزاری برای حمله به آن یا نفوذ در سیستم سیاسی آن بسازد. اشارت دوم به این موضوع باز می گردد که این توافق یکی از الگوهای ذهنی جمهوری خواهان در زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ بود. این گروه معتقدند ترامپ خواهان بسط این رویکرد (توافق هسته ای دوجانبه) در قبال ایران بود که با مخالفت تهران مواجه شد.
■ قرار گرفتن یک کشور در مدار گراند استراتژی ایالات متحده بر نوع نگاه واشنگتن به سیاست های هسته ای آن کشور اثر می گذارد. برای مثال در دوران جنگ سرد، کاخ سفید بر اساس نیازهای استراتژیک خود در مقابله با هند و مبارزه با حضور شوروی در افغانستان، همواره سعی داشت تا نگاهی همدلانه و کمتر امنیتی به اسلام آ باد و سیاست های هسته ای آن داشته باشد. در حال حاضر که مهار چین در اولویت واشنگتن قرار گرفته، این دهلی نو است که از سیاست های چشم پوشی واشنگتن بهره می برد.
■ انگیزه کشورها از غیرهسته ای شدن نیز می تواند به عنوان پیشرانی برای آمریکا در نظر گرفته شود. به طور مثال علی رغم متوقف شدن برنامه هسته ای یوگسلاوی در صربستان، به نظر می رسد از نظر آمریکا در دهه 90 میلادی همچنان به صربستان به عنوان بزرگترین دپوی تسلیحاتی نگاه می شد که می توانست امنیت اعضای ناتو را تهدید کند و بنابراین با حمله آمریکا مواجه شد.