به طور کلی، چین در جریان اصلاحات، کشاورزان روستایی را به تولید کننده عظیم و نیروی کار کم هزینه تبدیل کرد. تا سال 1978، حدود 80٪ از جمعیت چین (عمدتا جوان و با سواد پایین تر) هنوز در مناطق روستایی زندگی می کردند. با شروع اصلاحات، محدودیتهای مهاجرت که به دهه 1950 بازمیگشت، کاهش یافت و سپس حذف شد. همراه با آن، الزام جوانان روستایی برای مشارکت در کار کشاورزی نیز از بین رفت. در این راستا، روستائیانی که نیروی کارشان دیگر برای فعالیتهای کشاورزی خانوادهشان ضروری نبود، میتوانستند به جاهای دیگر مهاجرت کنند و به دنبال شغل غیرکشاورزی با درآمد بهتر باشند. میلیونها جوان روستایی که در فقر شدید به سر می بردند، بسیار مشتاق بودند از روستاهای خود بگریزند و به دنبال فرصتهای بهتری بگردند و در این راستا، کارخانه های عظیم صادرات محور، توسعه مسکن شهری، آسمان خراش ها، بزرگراه ها، مشاغل شهری نظیر رستورانها، لباسفروشی، مشاغل خانگی و سرگرمی با نیروهای مهاجر پر شد.
سیاست استراتژیک دیگر، فراتر از پایان دادن به محدودیتهای مهاجرت، بهرهبرداری موفقیتآمیز از سیستم هوکو (ثبت خانوار) بود که در دوران مائو در دهه 1950 ایجاد شد. بر اساس این سیستم، هر فرد در بدو تولد به عنوان هوکو کشاورزی یا غیرکشاورزی (بر اساس وضعیت مادر، به جای پدر) طبقه بندی می شد. هوکو موقعیت و سکونت فرد را در بدو تولد در تمام اسناد رسمی ثبت میکرد و آن فرد در تمام طول زندگی با آن شناخته میشد (البته استثنائاتی هم وجود داشت و به عنوان مثال، اگر یک جوان روستایی وارد دانشگاه میشد و پس از فارغ التحصیلی به شغل شهری میرسید، می توانست به شکل رسمی این هوکوی ثبتی روستایی را به شهری تغییر دهد). تصمیم استراتژیک کلیدی، در واقع حفظ این تقسیم بندی جمعیت روستایی در مقابل شهری در دوران اولیه و به ویژه دهه های نخستین اصلاحات بود. شهروندان روستایی اکنون می توانستند به کارگران مهاجر در شهرها تبدیل شوند و شاید سال ها در آنجا زندگی و کار کنند، اما همچنان بایستی در طبقه بندی با منشاء روستایی می ماندند. آنها مانند یک گروه “کاست” مجزا و پایینتر شناخته میشدند، که مستحق طیف وسیعی از فرصتها و مزایایی نبودند که کارگران همکار و همسایگان با منشاء شهری ایشان از آن برخوردار بودند.
در دوره اولیه اصلاحات، فهرستهایی از سازمانها و مشاغلی وجود داشت که از استخدام مهاجران منع میشدند. مهاجران نمیتوانستند فرزندان خود را به مدارس دولتی محلی بفرستند مگر اینکه هزینههای بالایی را پرداخت میکردند. همچنین مهاجران از مزایای رفاهی و برنامه های اجتماعی مشابهی که شهرنشینان از آن برخوردار بودند، محروم بودند. مهاجران همچنین از مزایای انبوهسازی مسکن شهری در اواخر دهه 1990 که شهروندان با منشاء شهری را به صاحبان خانه تبدیل کرد، کنار گذاشته شدند. به طورکلی حفظ سیستم هوکویی روستایی در مقابل شهری به این دلیل اهمیت داشت که دستمزدها و مزایای مهاجران را پایین نگه دارد و در نتیجه فضای تولید رقابتی تر و سودآورتر برای آن بخش شکل می دهد. مهاجران چینی نه تنها نیروی کار اولیه ای را فراهم کردند، بلکه از طریق درآمدها و مزایای کم خود، هزینه ها را به حداقل رسانده و سود شرکت های خارجی و داخلی و دولت های محلی را که نیروی کار آنها را به کار می گیرند، به حداکثر رسانده اند. اکثر مهاجران مایل به کار در ساعتهای طولانی و تحمل شرایط دشوار بوده اند و کارهایی را انجام می دهند که شهرنشینان مایل به انجام آن نیستند. در واقع، رونق اقتصادی چین با بهره گیری و تصاحب مازاد کار کارگران مهاجر امکان پذیر شده است، یعنی همان چیزی که مارکس در وصف جامعه سرمایه داری توصیف کرده بود.
امروزه حفظ این سیستم هوکو و تبعیضهای مرتبط با آن که روزگاری مزیت و سوخت و ساز مرتبط با توسعه را فراهم می کرد، به یکی از نقاط چالش برانگیز برنامه های توسعه چین تبدیل شده است. بخش اعظم این نیروها به دلیل تبعیض های پیشین، از سواد پایین تری برخوردار هستند و این مغایر با برنامه های توسعهای اخیر چین است که به دنبال توسعه و رشد اقتصادی با کیفیت تر و نیروی انسانی کارآمدتر میگردد. امروزه با کم شدن نیروی کار مهاجر و افزایش هزینه نیروهای کار، چین به دنبال مصرف داخلی بیشتر، توسعه بخش خدمات و تولید کالاهای با ارزش افزوده بالاتر است.