او استدلال کرد که این نتیجه “اعتماد به نفس در مسیر ما، در ایدههای ما، در فرهنگ ما و اعتماد به سیستم ما” بود. او در ادامه با ابراز غرور گفت: «الان، وقتی جوانان ما به خارج از کشور میروند، برخلاف ما که جوان بودیم، میتوانند قد برافرازند و احساس غرور کنند». برای شی، موفقیت چین در کنترل شیوع کروناویروس معنای بیشتری داشت که نشان می داد او در مسیر درست قرار دارد: چین موقعیت تاریخی رهبری و مرکزیت خود را در صحنه جهانی بازپس میگرفت. تاریخچه رسمی مختصر حزب کمونیست چین (CCP) که در ماه بعد منتشر شد، ارزیابی او را تقویت کرد. این سازمان مدعی شد که «شی چین را بیش از همیشه به محوریت صحنه جهانی نزدیک کرده است. ملت هرگز به تولد دوباره خود انقدر نزدیک نبوده است».چین در حال حاضر جایگاه مرکزی را در نظام بینالملل اشغال کرده است. این کشور بزرگترین قدرت تجاری جهان و بزرگترین منبع وام جهانی است، این کشور دارای بزرگترین جمعیت و ارتش جهان است و به مرکز جهانی نوآوری تبدیل شده است. اکثر تحلیلگران پیش بینی می کنند که تولید ناخالص داخلی واقعی چین تا سال 2030 از تولید ناخالص داخلی ایالات متحده پیشی خواهد گرفت تا این کشور به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل شود. علاوه بر این، همانطور که تکامل همهگیری نشان داده است، واکنش چین به چالشهای جهانی پیامدهای عمیقی برای بقیه جهان دارد.با این حال، حتی در حالی که جاه طلبی شی و اهمیت جهانی چین غیرقابل انکار شده است، بسیاری از ناظران همچنان به این سوال ادامه می دهند که آیا پکن می خواهد نظم بین المللی جدیدی را شکل دهد یا صرفاً برخی از تعدیل ها را در نظم کنونی اعمال کند و منافع و ترجیحات مجزا را بدون تغییر اساسی سیستم جهانی به پیش ببرد. آنها استدلال می کنند که جهت گیری پکن به شدت تدافعی است و فقط برای محافظت از خود در برابر انتقاد از سیستم سیاسی آن و تحقق مجموعه محدودی از ادعاهای حاکمیتی طراحی شده است. این دیدگاه دامنه چشمانداز شی را نادیده میگیرد. درک او از محوریت و مرکزیت چین به چیزی بیش از اطمینان صرف از اینکه وزن نسبی صدا یا نفوذ این کشور در سیستم بینالمللی موجود به اندازه کافی اعمال میشود، اشاره دارد. این یک نظم بینالمللی بهشدت دگرگون شده را نشان میدهد.
در چشم انداز شی، چین متحد و احیاشده همتراز با ایالات متحده خواهد بود یا از آن پیشی می گیرد. چین قدرت برتر آسیا است و حوزه دریایی آن به کنترل مناطق مورد مناقشه در دریاهای چین شرقی و جنوبی گسترش یافته است. ایالات متحده در سراسر اقیانوس آرام عقب نشینی کرده است تا جایگاه واقعی خود را به عنوان یک قدرت اقیانوس اطلس بدست آورد. علاوه بر این، شبکه قدرتمند اتحادهای ایالات متحده که بیش از 70 سال زیربنای سیستم بین المللی بوده است، به نفع چارچوب پیشنهادی چینی شامل گفتگو، مذاکره و همکاری منحل می شود. نفوذ چین همچنین از طریق زیرساختهای مختلف از بنادر، راهآهن و پایگاهها گرفته تا کابلهای فیبر نوری، سیستمهای پرداخت الکترونیکی و ماهوارهها در سراسر جهان گسترش می یابد. همانطور که شرکت های آمریکایی، اروپایی و ژاپنی توسعه زیرساخت های قرن بیستم جهان را رهبری کردند، شرکت های چینی نیز برای رهبری در قرن بیست و یکم رقابت می کنند. شی به خوبی از قدرت اقتصادی چین برای القا و وادار کردن به تبعیت از دیدگاه خود، استفاده میکند.
این تغییر در چشمانداز ژئواستراتژیک بازتاب و تقویت یک دگرگونی عمیقتر است: ظهور نظم چین محور با هنجارها و ارزشهای خاص خود. نظم بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم، هر چند ناقص، اما عمدتاً توسط دموکراسیهای لیبرال شکل گرفت که اصولاً به حقوق بشر جهانی، حاکمیت قانون، بازارهای آزاد و مداخله محدود دولت در زندگی سیاسی و اجتماعی شهروندان خود متعهد بودند. نهادهای چندجانبه و حقوق بینالملل برای پیشبرد این ارزشها و هنجارها طراحی شدهاند و اغلب از فناوری برای تقویت آنها استفاده میشود. با این حال شی به دنبال جایگزینی آن ارزشها با اولویت دولت است. نهادها، قوانین و فناوری در این نظم جدید کنترل دولت را تقویت و آزادیهای فردی و بازارهای باز را محدود میکنند. این جهانی است که در آن دولت جریان اطلاعات و سرمایه را هم در داخل مرزهای خود و هم در فراسوی مرزهای بینالمللی کنترل میکند و هیچ کنترل مستقلی بر قدرت آن وجود ندارد.
به نظر می رسد مقامات و محققان چینی مطمئن هستند که بقیه جهان با دیدگاه شی همراه هستند، زیرا آنها با صدای بلند می گویند: “شرق در حال صعود و غرب در حال افول است!” با این حال، به نظر می رسد که بسیاری از کشورها به طور فزاینده ای کمتر شیفته ابتکارات جسورانه شی هستند، زیرا تمام هزینه های سیاسی و اقتصادی پذیرش مدل چینی روشن می شود. در کنگره خلق، شی اعتمادبهنفس رهبری را داشت که متقاعد شده است جهان برای تصاحب توسط چین آماده است. اما یقین او ممکن است یک مسئولیت باشد و او را از به رسمیت شناختن مقاومتی که پکن از طریق اقدامات خود در خارج از کشور تقویت می کند، باز دارد. موفقیت شی به این بستگی دارد که آیا او می تواند واکنش را تطبیق دهد یا خیر. عدم انجام این کار می تواند منجر به اشتباهات محاسباتی بیشتری شود که ممکن است به تغییر شکل نظم جهانی بیانجامد؛ اما نه آنطور که شی می پندارد.
اتحاد مجدد سرزمین مادری
مسیر شی به سوی جهانی منظم شده بر مبنای ترسیم مجدد نقشه چین آغاز می شود. شی در یک سخنرانی اکتبر 2021 اظهار داشت: “وظیفه تاریخی اتحاد مجدد کامل سرزمین مادری باید انجام شود و قطعا محقق خواهد شد.” تاکید بر حاکمیت بر سرزمینهایی که مدتها مورد مناقشه قرار گرفتهاند – بهویژه آنهایی که پکن آن را منافع اصلی خود میخواند: هنگ کنگ، دریای چین جنوبی و تایوان (که اولویت شماره یک شی است). پکن قبلا با هنگ کنگ برخورد کرده است. در سال 2020، چین یک قانون امنیت ملی را بر این شهر تحمیل کرد که عملاً به خودمختاری آن تحت الگوی حکومتی «یک کشور، دو سیستم» که در سال 1997 در زمان انتقال هنگکنگ از لندن به پکن وضع شد، پایان داد. در عرض چند ماه، پکن تعهد دیرینه شهر به حقوق اولیه بشر و حاکمیت قانون را تضعیف و هنگ کنگ را به یکی دیگر از شهرهای چین تبدیل کرد.
شی همچنین پیشرفت هایی را در دفاع از حاکمیت چین در دریای چین جنوبی داشته است. او هفت ویژگی مصنوعی را در دریا ایجاد و مجهز کرده است و ادعای مالکیت تعداد زیادی جزیره دیگر و بخشهایی از قلمرو دریایی را مطرح کرده است. او به طور فزاینده ای نیروی دریایی قدرتمند چین، گارد ساحلی تازه مسلح، و ناوگان صیادی گسترده را برای ترساندن پنج کشور دیگر با ادعاهای همپوشانی – برونئی، مالزی، فیلیپین، تایوان و ویتنام- و اعمال کنترل در آب های مورد مناقشه مستقر می کند. در طول همهگیری، شی همچنین از حواسپرتی کشورهای دیگر برای طرح ادعاهای ارضی بیشتر استفاده کرده است: برای بیش از 100 روز متوالی، کشتیهای چینی در آبهای ژاپن و اطراف تعدادی از جزایر مورد مناقشه که چین آنها را جزایر دیائیو، و ژاپن جزایر سنکاکو مینامد، حرکت کردند. یک کشتی گارد ساحلی چین یک قایق ماهیگیری ویتنامی را غرق کرد. هواپیماهای نظامی چین بر فراز آبهای مورد مناقشه که چین و مالزی پرواز کردند و چین و هند در اولین درگیری مرزی مرگبار خود در چهار دهه گذشته شرکت کردند.با این حال، هیچ نقشه ای از چین برای شی قابل قبول نخواهد بود، اگر منعکس کننده کنترل سرزمین اصلی چین بر تایوان نباشد. در نوزدهمین کنگره حزب، در اکتبر 2017، شی اعلام کرد که اتحاد با تایوان یکی از 14 مورد ضروری برای دستیابی به “بازآفرینی بزرگ ملت چین” است: «مردم در هر دو طرف تنگه یک خانواده هستند، با خون مشترک. هیچکس نمیتواند رگهایی را که ما را به هم پیوند میدهد، قطع کند».
شی در مورد اتحاد با تایوان مکرر و با فوریت صحبت می کند. او همچنان متقاعد شده است که تسای اینگ ون، رئیس جمهور تایوان در حال پیشبرد برنامه استقلال است و ادعا می کند که “جدایی طلبی استقلال طلبانه” این کشور جزیره ای “جدی ترین خطر پنهان برای بازآفرینی ملی” باقی مانده است. از زمانی که در سال 2016 تسای به قدرت رسید، شی گفتگوی طولانی مدت میان چین و تایوان را قطع کرد. تعداد گردشگران سرزمین اصلی مجاز به سفر به تایوان را از 4.2 میلیون در سال 2015 به 2.7 میلیون در سال 2017 کاهش داد که به کاهش درآمد سالانه گردشگری جزیره از 44.5 میلیارد دلار به 24.4 میلیارد دلار منجر شد و از شرکت تایوان در جلسات توجیهی مجمع جهانی بهداشت در ماه های اولیه همه گیری کرونا جلوگیری کرد. در طول کمپین انتخاب مجدد تسای در سال 2020، هکرهای حزب کمونیست چین اطلاعات نادرستی را منتشر کردند که برای تضعیف او طراحی شده بود. مانورهای نظامی تهدیدآمیز فزاینده پکن در امتداد سواحل تایوان صحبت های مکرر در مورد حمله احتمالی نظامی چین را برانگیخته است.
تلاشهای شی برای ارعاب تایوان نتوانست این کشور جزیرهای را متقاعد کند که اتحاد را بپذیرد. در عوض، آنها هم در داخل تایوان و هم در خارج از کشور واکنشهای منفی ایجاد کردهاند. درصد بیشتری از تایوانی ها نسبت به قبل – 64 درصد – طرفدار استقلال هستند و تعداد کمی از تایوانی ها معتقدند که چارچوب “یک کشور، دو سیستم” می تواند کار کند، به ویژه در پی سرکوب در هنگ کنگ. تعداد فزاینده ای از کشورها نیز برای حمایت از تایوان اقدام کرده اند. در یک تغییر سیاست بیسابقه، ژاپن در سال 2021 اظهار داشت که سهم مستقیمی در تضمین وضعیت تایوان به عنوان یک دموکراسی دارد. چندین کشور کوچک اروپایی نیز به دفاع دیپلماتیک تایوان پرداخته اند: جمهوری چک، لیتوانی و اسلواکی همگی از وزیر خارجه تایوان برای دیدار استقبال کرده اند. به نوبه خود، ایالات متحده از طیف گسترده ای از قوانین جدید و فعالیت های دیپلماتیک که برای تقویت روابط دوجانبه و گنجاندن تایوان در سازمان های منطقه ای و بین المللی طراحی شده است، حمایت کرده است.
خداحافظ، خانم امریکن پای
چین همچنین در تلاش است تا پایه و اساس این کشور را برای جانشینی ایالات متحده به عنوان نیروی مسلط در آسیا و اقیانوسیه ایجاد کند. رهبران چین آسیا-اقیانوسیه را به عنوان یک “خانواده بزرگ” توصیف می کنند و ادعا می کنند که “منطقه بدون چین نمی تواند پیشرفت کند” و “چین نمی تواند جدا از منطقه توسعه یابد”، رهبران چین آسیا-اقیانوسیه را به عنوان یک کل یکپارچه از طریق تجارت با چین به تصویر می کشند. فناوری، زیرساخت ها و پیوندهای مشترک فرهنگی و تمدنی. شی به ویژه در تثبیت موقعیت چین به عنوان رهبر اقتصادی منطقه موفق بوده است. چین بزرگترین شریک تجاری تقریباً همه کشورهای آسیایی است و در سال 2021، اعضای انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا با هم به عنوان شریک تجاری برتر چین رتبه بندی شدند. در پایان سال 2020، شی مذاکرات بر سر مشارکت اقتصادی جامع منطقه ای به رهبری چین که شامل چین، 10 کشور آسیای جنوب شرقی و استرالیا، ژاپن، نیوزلند و کره جنوبی می شود، به پایان رسید. در یک بازی جسورانه، شی همچنین چین را برای عضویت در توافقنامه جامع و مترقی برای مشارکت ترانس پاسیفیک، یک توافق تجارت آزاد به رهبری ژاپن، پیش برد. این امر چین را به بازیگر غالب اقتصادی در دو مورد از مهمترین توافقات تجاری منطقه ای در پویاترین منطقه از نظر اقتصادی جهان تبدیل می کند. ایالات متحده در حاشیه خواهد ماند.چین در تلاشهایش برای قرار دادن خود به عنوان بازیگر برجسته امنیتی منطقه، نقشی که مدتها توسط ایالات متحده ایفا میشد، کمتر موفق بوده است. در سال 2014، پکن دستور امنیتی جدید آسیایی را پیشنهاد کرد که توسط کشورهای آسیایی مدیریت میشود. وزیر دفاع چین از منطقه آسیا و اقیانوسیه عبور کرد و این پیام را داد که کشورهای آنجا «باید به این اصل پایبند باشند که مسائل منطقه باید توسط کشورهای منطقه از طریق مشورت حل شود». مقامات چینی همچنین تلاش زیادی کرده اند تا اتحادهای ایالات متحده را به عنوان یادگارهای نابهنگام جنگ سرد و در تخاصم با چین معرفی کنند.
با این حال، قاطعیت نظامی پکن در منطقه به طور مستقیم توان آن را برای رهبری تضعیف کرده است. نظرسنجی از کارشناسان و بازرگانان آسیای جنوب شرقی نشان داد که کمتر از دو درصد معتقد بودند که چین یک قدرت خیرخواه و خوشخیم است و کمتر از 20 درصد نیز مطمئن یا بسیار مطمئن بودند که چین «کار درست را انجام خواهد داد». نزدیک به نیمی از شرکت کنندگان در نظرسنجی معتقد بودند که چین یک “قدرت تجدیدنظر طلب” است که قصد دارد منطقه را به حوزه نفوذ خود تبدیل کند. (در مقابل، بیش از دو سوم از مصاحبه شوندگان مطمئن یا بسیار مطمئن بودند که ژاپن با کمک به صلح، امنیت، رفاه و حکومت جهانی “کار درست” را انجام خواهد داد.) رفتار چین همچنین شراکت چهارگانه را تقویت کرده است؛ استرالیا، هند، ژاپن و ایالات متحده؛ همچنین به ایجاد یک پیمان امنیتی سه جانبه جدید بین استرالیا، بریتانیا و ایالات متحده منجر شد و چندین کشور اروپایی از جمله فرانسه، آلمان و هلند و ناتو را بر آن داشت تا تعامل امنیتی خود را در آسیا و اقیانوسیه عمیق تر کنند. حتی رودریگو دوترته، رئیسجمهور فیلیپین که پیشتر تهدید به پایان دادن به اتحاد کشورش با ایالات متحده میکرد و چین را “دوست خوب” میخواند، اکنون در حال ارتقای روابط دفاعی فیلیپین با واشنگتن است در حالی که خود را برای ترک پست آماده میکند.
نیش اژدها
جاهطلبی شی برای مرکزیت چین در صحنه جهانی بهخوبی در ابتکار کمربند و جاده (BRI) به تصویر کشیده شده است. این ابتکار که در سال 2013 راهاندازی شد، نه تنها جلوهای فیزیکی از مرکزیت چین را از طریق ۳ کریدور زمینی و ۳ کریدور دریایی ارائه میدهد که چین را به آسیا، اروپا، خاورمیانه و آفریقا متصل میکند و ازقضا خاطرات تاریخی جاده ابریشم و مرکزیت امپراطوری چین را تداعی میکند. در دوران امپراتوری در مفهوم اولیه خود، BRI وسیلهای برای توسعه زیرساختهای سخت تحت رهبری چین در امتداد شش کریدور بود. امروزه، شاخههای BRI شامل جادههای ابریشم دیجیتال، سلامت و قطبی است و همه کشورها از شرکت در آن استقبال میکنند. برخلاف سرمایهگذاری سنتی زیرساختی که توسط نهادهای چندجانبه، مانند بانک جهانی و بانک توسعه آسیایی حمایت میشود، چین یک فروشگاه یکدست است. تامین مالی و نیروی کار و متریال برای پروژههای خود را تامین میکند. در بسیاری از موارد، ارزیابیهای زمانبر ریسک مالی، فرآیندهای مناقصه شفاف و باز و ارزیابی اثرات زیستمحیطی و اجتماعی را نیز نادیده میگیرد و این مدل توسعه خود چین است که جهانی شده است.طرح BRI ، چین را با نفوذ فیزیکی، مالی، فرهنگی، تکنولوژیکی و سیاسیاش به سایر نقاط جهان در مرکز سیستم بین المللی قرار داده است. این کشور در حال ترسیم جزئیات دقیق نقشه جهان، با راهآهنها و پلهای جدید، کابلهای فیبر نوری و شبکههای 5G، و بنادری با پتانسیل برای اسکان پایگاههای نظامی چین است. بر اساس یک ارزیابی، BRI اکنون بیش از 60 کشور را تحت تأثیر قرار میدهد و از 200 میلیارد دلار سرمایهگذاری چین فراتر رفته است. برخی از کشورها، مانند پاکستان، با پروژههای انرژی، جادههای جدید و ارتقای عظیم بندر گوادر و زیرساختهای دیجیتال آن، توسط BRI در حال تغییر هستند. دیگران در معرض محدودتری از تغییر اما به شکل مثبت قرار دارند. به عنوان مثال، در یونان، سرمایهگذاری چینیها در بندر پیرئوس باعث شده این بندر به یکی از بنادر برتر اروپا و در میان 50 بندر برتر جهان تبدیل شود. مقامات و محققان برزیلی در مورد امکانات ناشی از اجرای BRI نه تنها برای توسعه پروژه های زیرساختی کشور، بلکه برای پیشبردتلاشهای نوآورانه و پایدار هیجانزده هستند.
شی همچنین BRI را به عنوان مجرایی در نظر گرفته است که چین از طریق آن میتواند ارزشهای سیاسی و فرهنگی خود را منتقل کند. شی در یک سخنرانی برجسته در اکتبر 2017، مدل توسعه چین را به عنوان مدلی که ارزش تقلید دارد، ارتقا داد و پکن اکنون مجموعه گستردهای از برنامههای آموزشی سیاسی را ارائه میدهد. تانزانیا که یک کشور آزمایشی BRI برای ظرفیتسازی سیاسی چین است، قانون امنیت سایبری خود را از چین الگوبرداری کرده و با پکن برای محدود کردن رسانههای اجتماعی و جریان اطلاعات در اینترنت همکاری کرده است. دولتهای دیگر، مانند اوگاندا، مشتاق دریافت فناوری و آموزش چینی بودهاند تا به آنها کمک کنند تا چهرههای مخالف سیاسی را رصد و ردیابی کنند و احزاب سیاسی در اتیوپی، آفریقای جنوبی و سودان در آموزش حزب کمونیست چین (CCP) درباره ساختار حزب، روابط مردمی و سیستم تبلیغاتی چین شرکت کردهاند. جاده ابریشم دیجیتال چین که شامل کابلهای زیردریایی، سیستمهای پرداخت الکترونیکی، فناوریهای نظارتی و شبکههای 5G، در میان سایر فناوریهای اتصال دیجیتالی است، بهویژه به عنوان ابزاری برای انتقال ارزشهای سیاسی و فرهنگی چین ارزشمند است. به عنوان مثال، در کنیا، پکن نه تنها تلویزیون ماهوارهای را برای بیش از دههزار نفر، بلکه دهها هزار ساعت برنامههای چینی را نیز فراهم کرد. امواج تلویزیونی کنیا و همچنین سایر مناطق آفریقا، اکنون مملو از فیلمهای هنرهای رزمی، درامهایی درباره زندگی در چین و مستندهایی است که روایتی سیاسی از حب کمونیست چین را ترویج میکند (ازجمله روایاتی که بر جنایات ژاپنی در جنگ جهانی دوم تمرکز دارد) و به زبانهای محلی دوبله شده است.با این حال BRI به طور فزاینده ای پر از دست انداز شده است. اگرچه می تواند مزایای مدل توسعه سنگین زیرساختی چین را به همراه داشته باشد، اما تمام عوارض خارجی را نیز به همراه دارد: سطوح بالای بدهی، فساد، آلودگی و تخریب محیط زیست و شیوه های ضعیف کار. اعتراضات مردمی در سراسر کشورهای میزبان گسترش یافته است. در قزاقستان، شهروندان بارها علیه پروژههای معدنی و کارخانههای چینی که محیطزیست را آلوده میکنند و از نیروی کار چینی استفاده میکنند، تظاهرات کردهاند. تظاهرات مشابهی در کامبوج، پاپوآ گینه نو و زامبیا آغاز شده است. هنوز کشورهای دیگر، از جمله کامرون، اندونزی، کنیا و پاکستان، مشکلات فساد در پروژه های BRI خود را گزارش کرده اند و برخی کشورها مانند آذربایجان و مغولستان دیگر انتظار ندارند که دستاوردهای پروژههای BRI آنها از هزینههایش بیشتر شود. بسیاری از کشورها پروژهها را به حالت تعلیق درآورده یا به طور کامل لغو کردهاند: از 52 نیروگاه زغالسنگ که برای توسعه از طریق BRI بین سالهای 2014 تا 2020 برنامهریزی شده بود، 25 نیروگاه متوقف و 8 نیروگاه ملغی شدند. تعهد چین در سپتامبر 2021 مبنی بر عدم ساخت پروژههای جدید برق با سوخت زغالسنگ در خارج از کشور نشان میدهد که بسیاری از پروژههای متوقفشده در نهایت لغو خواهند شد. یک مطالعه در سال 2018 نشان داد که 270 پروژه از 1814 پروژه BRI انجام شده از سال 2013 با مشکلات حاکمیتی مواجه شدهاند. این پروندههای مشکلدار 32درصد از ارزش کل پروژهها را تشکیل میدهند.
پکن ممکن است در تعهدات خود در BRI تجدید نظر کند. سطوح سرمایه گذاری از سال 2016 به طور پیوسته کاهش یافته است و برخی از مزایای سیاسی فرضی تحقق نیافته است. برای مثال، بررسی 10 دریافت کننده برتر سرمایه گذاری های BRI، هیچ ارتباط مستقیمی را بین سطوح سرمایه گذاری و حمایت کشورها از چین در موضوعات مهم مانند هنگ کنگ، دریای چین جنوبی و اقدامات چین در سین کیانگ نشان نمی دهد. مانند قاطعیت چین در مرزهایش، BRI نیز با واکنش های منفی مواجه شده است. این امر باعث ایجاد ابتکارات رقابتی توسط ژاپن و سایر کشورها برای ارائه تأمین مالی زیرساختی و پشتیبانی با استانداردهای بالاتر و مزایای بیشتر برای نیروی کار محلی شده است. تلاشهای دیگر برای تقویت نفوذ فرهنگی چین نیز با مشکلاتی مواجه است. برای مثال، شی از پذیرش پیشنهادهای فرهنگی چینی و چینیزبان از طریق تأسیس مؤسسههای کنفوسیوس در دانشگاهها و کلاسهای درس خارج از کشور حمایت کرده است. برای بسیاری از مؤسسات آموزشی، حمایت مالی پکن از این مؤسسات برای توانایی آنها در ارائه آموزش به زبان چینی ضروری بود. در نتیجه آنها به سرعت تکثیر شدند. با این حال، با گذشت زمان، رنگ اجباری این ابتکار موفقیت اولیه آن را تضعیف کرد. در سال 2011، لی چانگچون که در آن زمان یکی از اعضای کمیته دائمی دفتر سیاسی حزب بود، اظهار داشت: «موسسه کنفوسیوس یک برند جذاب برای گسترش فرهنگ ما در خارج از کشور است. این کمک مهمی در جهت بهبود قدرت نرم ما داشته است. برند “کنفوسیوس” از جذابیت طبیعی برخوردار است. با استفاده از بهانه آموزش زبان چینی، همه چیز معقول به نظر می رسد». طبق الزامات پکن، قراردادهای بین مؤسسات آکادمیک محلی و مؤسسههای کنفوسیوس مهر و موم شده و معلمان و برنامههای درسی توسط پکن تعیین میشدند – امتیازی که اکثر دانشگاهها برای هیچ شریک خارجی دیگری قائل نمیشوند. علاوه بر این، تعدادی از مؤسسات سعی کردند سیاست های دانشگاهی گسترده تری را در مورد مسائل مربوط به چین شکل دهند و به عنوان مثال نسبت به میزبانی دالایی لاما هشدار دادند. زمانی که دانشمندان و سیاستمداران در کانادا، سوئد، ایالات متحده و جاهای دیگر شروع به زیر سوال بردن پروسه کردند، جذابیت مؤسسات کم رنگ شد. تا سال 2020، چین تنها اندکی بیش از نیمی از 1000 مؤسسه کنفوسیوس را که امیدوار بود تأسیس کند، راه اندازی کرده بود و تأثیر آنها به عنوان منبع قدرت نرم محدود به نظر می رسد. در آفریقا، جایی که چین 61 مؤسسه کنفوسیوس تأسیس کرده است، یک نظرسنجی نشان داد 71 درصد از شهروندان معتقدند که انگلیسی مهمترین زبان برای یادگیری نسل بعدی است. 14 درصد فرانسوی را انتخاب کردند و تنها 2 درصد چینی را انتخاب کردند و در قزاقستان، جایی که دختر نخستوزیر سابق یک قهرمان برجسته مطالعات چینی و زبان چینی بوده است، یک نظرسنجی از افکار عمومی انجام شده توسط بانک توسعه اوراسیا نشان داد که تنها یک نفر از هر شش قزاق، چین را به عنوان «یک کشور دوست» میداند.
ابتکاراتی مانند BRI و مؤسسه کنفوسیوس چشمانداز جذابی از مرکزیت چین ارائه میکنند که تا حدودی توسط شیوههای حاکمیتی غیرجذاب چین تضعیف شده است، اما بسیاری از تلاشهای پکن برای پیشبرد مرکزیت چین به صراحت بر اجبار متکی است. برای مثال، دیپلماسی پاندمی چین، برای بسیاری از مردم ماهیت اجباری تلاشهای چین برای شکل دادن به دنیای اطرافشان را برجسته کرد. دیپلماتهای معروف به «گرگ جنگجو»ی چین با تهدید به قطع عرضه به کشورهایی که از چین انتقاد می کردند، تولید تجهیزات حفاظت فردی (PPE) را به سلاح تبدیل کردند. آنها همچنین با هدف منحرف کردن توجه از قصور چینی ها در پاندمی، با انتشار اطلاعات نادرست در مورد منشاء ویروس، به ابهامات افزودند. هنگامی که استرالیا خواستار تحقیق در مورد منشاء ویروس شد، پکن محدودیت ها و تعرفه هایی را بر روی برخی از محبوبترین بخشهای صادرات استرالیا اعمال کرد. استفاده چین از اهرم اقتصادی برای اجبار بازیگران بین المللی قدیمی و شناخته شده است. پکن صنایع بینالمللی هواپیمایی، خردهفروشیها و هتلداری را با عواقب مالی جدی ایجاد کرد، برای مثال، آنها باید ادعاهای حاکمیت چین در مورد هنگ کنگ، دریای چین جنوبی و تایوان را در مطالب منتشر شده خود به رسمیت بشناسند. در پی توئیت معروف داریل موری، مدیر کل وقت هیوستون راکتس، در حمایت از اعتراضات دموکراسی خواهانه هنگ کنگ، فروشگاه های چینی محصولات با برند Rockets را از قفسه های خود خارج کردند و تلویزیون مرکزی چین پخش بازی های NBA را متوقف و اعلام کرد: «ما معتقدیم که هرگونه اظهاراتی که حاکمیت ملی و ثبات اجتماعی را به چالش میکشد، در محدوده آزادی بیان نیست». پکن به طور مؤثر نشان داد که معتقد است حق کنترل گفتار هر فردی در هر نقطه از جهان را دارد. مدت کوتاهی پس از آنکه وال استریت ژورنال در مقالهای، چین را «مرد بیمار آسیا» توصیف کرد، پکن در پاسخ، چندین خبرنگار مستقر این روزنامه آمریکایی را اخراج کرد و شاید به عنوان نشانه ای از چگونگی تحول چنین سیاست هایی، یک اداره دولتی در پکن در سال 2020 پیشنهاد کرد که هرگونه انتقاد از طب سنتی چین – یکی از علایق ویژه شی – باید غیرقانونی شود.
اجبار چینی بیشترین تأثیر را در شکل دادن به رفتار تک تک بازیگران دارد. بسیاری از شرکتهای چندملیتی در نهایت تسلیم فشار چین میشوند و نحوه انجام تجارت خود را تعدیل میکنند. با این حال، برخی بی سر و صدا تلاش می کنند تا اصول خود را حفظ کنند، حتی در حالی که ظاهراً به خواسته های چین تن میدهند. برای مثال، در صنعت هواپیمایی، برخی از خطوط هوایی تایوان را از وبسایتهای خود حذف کردهاند، اما همچنان آن را جدا از سرزمین اصلی چین شناسایی میکنند و قیمت بلیط را به جای یوان، به واحد پول تایوان میگویند. همچنین مهم این است که چین در تلاشهای خود برای استفاده از اهرم اقتصادی خود برای وادار کردن کشورهایی مانند فیلیپین و کره جنوبی و سایر کشورها، به تغییر سیاستهای خود در مورد موضوعاتی مانند رقابت در دریای چین جنوبی و استقرار سیستمهای موشکی دفاع منطقهایTHAAD ساخت آمریکا در منطقه شکست خورده است. پکن همچنین در تلاش خود برای کوتاه کردن روند قضایی کانادا در مورد بازداشت منگ وانژو، مدیر ارشد مالی شرکت مخابراتی چینی هوآوی، با زندانی کردن دو شهروند کانادایی به عنوان اهرم سیاسی شکست خورد. در نهایت، منگ تقریباً سه سال را در حبس خانگی گذراند تا اینکه پرونده او حل و فصل شود.
مرکزیت چین در صحنه جهانی عمدتاً از امکانات اقتصادی آن نشأت می گیرد – موقعیت آن به عنوان محرک رشد و تجارت جهانی و فرصتی که برای سایر کشورها برای دسترسی به بازار وسیع خود فراهم می کند. با این حال، ابتکارات شی به طور فزاینده ای سؤالاتی را در مورد چگونگی تعامل اقتصاد چین با بقیه جهان ایجاد می کند. دوران تصدی او با مجموعه ای از سیاست ها، مانند ساخت چین 2025، مشخص شده است که کنترل دولت را تقویت می کند و تلاش می کند اقتصاد چین را از رقابت بیرونی محافظت کند. در سال 2020، شی یک الگوی اقتصادی از «گردش دوگانه» را بیان کرد و یک چین عمدتاً خودکفا را متصور شد که میتواند در اقتصاد خود نوآوری، تولید و مصرف کند. این کشور در عین حال به تعامل با اقتصاد بینالملل از طریق صادرات، زنجیره تامین حیاتی و واردات محدود سرمایه و دانش ادامه خواهد داد. در داخل چین، شی همچنین کنترل حزب کمونیست چین بر قدرت تصمیمگیری شرکتهای چینی را بهطور چشمگیری افزایش داده است.
این دور شدن از اصلاحات اقتصادی و گشایشهای بیشتر، مجموعه جدیدی از مسائل را در روابط پکن با بقیه جهان مطرح کرده است. بسیاری از کشورها دیگر به استقلال شرکتهای چینی از دولت اعتماد ندارند و اکنون دسترسی شرکتهای چینی به بازارهای خود را سختتر کرده و کنترل صادرات فناوریهای حساس را به شرکتهای چینی افزایش میدهند. استفاده اجباری پکن از PPE در اوایل همهگیری، زنگ خطر را در مورد وابستگی به زنجیرههای تامین چینی به صدا درآورد و کشورها را به تشویق شرکتهای خود برای بازگشت به خانه یا نقل مکان به سرزمینهای دوستانهتر و بازتر سوق داد. جذابیت اقتصاد چین بهعنوان یک اقتصاد بازاری و پیشرو در تجارت و سرمایهگذاری جهانی همچنان قوی است، اما سیاستهای شی جینپینگ به جای تقویت، نوع سازگاری و پیشبینیپذیریای را کاهش میدهد که بازیگران اقتصادی واقتی میخواهند تصمیم بگیرند زمان و پول خود را در کجا سرمایهگذاری کنند، مشتاق آن هستند. بنابراین آنها مجموعه جدیدی از چالش ها را برای دیدگاه شی درباره مرکزیت چین ایجاد می کنند.
رویکرد چین هم تاکتیکی و هم استراتژیک است. مقامات چینی تمایل دارند تا از منافع ملی چین دفاع کنند، حتی اگر در تضاد با منافع نهادهای بین المللی که در آن حضور دارند، باشد. به عنوان مثال، در سال 2020، حساب توییتر سازمان بین المللی هوانوردی غیرنظامی، کاربرانی را که از عضویت تایوان در ایکائو حمایت می کردند، مسدود کرد. در نمونه ای دیگر، دالکن عیسی، یکی از فعالان برجسته اویغور در جهان، به طور فیزیکی از سخنرانی در مجمع دائمی سازمان ملل در مورد مسائل بومی در سال 2017 ممانعت به عمل آمد. وو هونگبو، مقام چینی که به عنوان معاون دبیرکل در وزارت اقتصادی و امور اجتماعی سازمان ملل فعالیت می کند، بعداً در تلویزیون چین ظاهر شد و مسئولیت جلوگیری از حضور عیسی را بر عهده گرفت و خاطرنشان کرد: “ما باید قویاً از منافع میهن دفاع کنیم.” به همین ترتیب، در سال 2019، روزنامه فرانسوی لوموند گزارش داد که پکن تهدید کرده است در صورت عدم حمایت برزیل و اروگوئه از کاندیدای چینی برای مدیرکلی سازمان خواربار و کشاورزی، چین صادرات محصولات کشاورزی از این دو کشور را مسدود خواهد کرد.شی همچنین متعهد به یک استراتژی بلندمدت برای تغییر هنجارهای جهانی گستردهتر در زمینههایی مانند حاکمیت اینترنت، حقوق بشر و استانداردهای فنی است تا کنترل دولت بر حقوق و آزادیهای فردی را افزایش دهد. در هر یک از این حوزهها، چین به دنبال تضمین موقعیتهای رهبری برای مقامات چینی یا سایر بازیگران همراه در نهادها و کمیتههای حمایتی مربوطه بوده است؛ جلساتی را با شرکتکنندگان چینی تشکیل داده و منابع مالی را برای شکلدهی به دستور کارها و نتایج بحثهای سیاستی اختصاص داده است. با گذشت زمان، این استراتژی نتیجه داده است. به عنوان مثال، پیشنهادات چین که از کنترل دولتی جریان اطلاعات برای هر دستگاه متصل به شبکه حمایت می کند، در حال توسعه و بررسی فعال در سازمان ملل است.
شی، علاوه بر این، قصد خود را برای رهبری در توسعه هنجارها در مناطقی که هنوز به طور کامل ایجاد نشدهاند، مانند فضا، حوزه دریایی و قطب شمال نشان داده است. در مورد قطب شمال، شی قبلاً به شدت برای تقویت نقش چین در تعیین آینده منطقه حرکت کرده است. چین علیرغم فاصله 900 مایلی از دایره قطب شمال، آموزش و حمایت مالی برای هزاران محقق چینی در مورد موضوعات مرتبط با قطب شمال ارائه کرده است، از تحقیقات و اکتشافات مشترک با کشورهای نزدیک قطب شمال حمایت کرده، ناوگانی از یخ شکن های پیشرفته ساخته است و بودجه ایستگاه های تحقیقاتی در چندین کشور نزدیک قطب شمال را تامین کرده است. در میان کشورهای ناظر شورای حاکم بر قطب شمال، چین با میزبانی کنفرانس های علمی، ارائه مقالات برای بررسی و خدمات داوطلبانه در کمیته های علمی، به طور عمده فعال ترین است. شی تلاش کرده است تا از حقوق چین در فرآیند تصمیم گیری پیرامون قطب شمال با نام بردن از چین به عنوان یک “قدرت نزدیک به قطب شمال” و مجدداً چارچوب بندی قطب شمال به عنوان موضوع مشترکات جهانی دفاع کند که این امر مستلزم مذاکره میان طیف گسترده ای از کشورها است. اما مانند سایر حوزههای سیاست خارجی چین، قاطعیت در اینجا نیز بهایی دارد. اگرچه چین برای وارد کردن خود به توسعه هنجارها در اطراف قطب شمال گامهایی برداشته است، اما به دلیل نگرانی در مورد خطرات امنیتی احتمالی، کشورهای قطب شمال تمایل کمتری به پذیرش سرمایهگذاری چینی پیدا کردهاند.رویکرد شی جینپینگ همچنین علاقه جدیدی را در میان بسیاری از کشورها برای تقویت نظم مبتنی بر قوانین موجود برانگیخته است. برای مثال، کشورها برای جلوگیری از حمایت خودکار آژانسها و برنامههای سازمان ملل از گنجاندن BRI در بیانیههای مأموریت یا ابتکارات خود، متحد شدهاند. آنها در آژانسهای سازمان ملل متحد و سایر نهادهای چندجانبه ، برای حمایت از نامزدهای رهبری که تعهدی قوی به باز بودن، شفافیت و حاکمیت قانون دارند، گرد هم می آیند و آنها توجه خود را به مواردی جلب میکنند که در آن به نظر میرسد چین بهترین روندها را بهطور ناروایی تحت تأثیر قرار داده یا تضعیف میکند، مانند بیمیلی اولیه سازمان بهداشت جهانی برای رسیدگی به عدم شفافیت چین در ماه اول همهگیری کووید-۱۹.
تمایل چین برای تنظیم مجدد نظم جهانی یک آرزوی بلندپروازانه است. رهبری ایالات متحده در صحنه جهانی، سیستم اتحاد دموکراتیک آن و نظم بین المللی لیبرال پس از جنگ جهانی دوم عمیقاً ریشه دوانده است. با این حال، مقامات چینی استدلال می کنند که دو قرن گذشته، زمانی که چین اقتصاد مسلط جهانی نبود، یک انحراف تاریخی بود. آنها ادعا می کنند که رهبری ایالات متحده رو به زوال است. همانطور که هی یافعی، معاون سابق وزیر امور خارجه تاکید کرده است، “پایان Pax Americana یا قرن آمریکایی در دیدرس است.” رهبران چین و بسیاری از ناظران بین المللی ابراز اطمینان می کنند که پکن به خوبی در مسیر موفقیت قرار دارد. شن دینگلی، محقق مشهور دانشگاه فودان، چین را به عنوان اشغالگر «مقام اخلاقی عالی» در جامعه بینالمللی توصیف کرده که به عنوان «کشور پیشرو در عصر جدید» عمل میکند. خود شی احیای چین را ” امر اجتنابناپذیر تاریخی” توصیف کرده است.
دلیلی برای خوش بینی شی وجود دارد. چین به وضوح در هر یک از ابعادی که او آنها را برای اصلاحات ضروری تشخیص داده است، پیشرفت کرده و شهرت و نفوذ ایالات متحده به دلیل اختلافات داخلی و فقدان رهبری در صحنه جهانی آسیب دیده است. با این حال، به همان اندازه (اگر نه بیشتر) که پیروزی چین در چند حوزه نبرد احتمالاً مسجل است، شکست آن در جنگ محتمل به نظر می رسد. ارزیابی شی از وضعیت بهبودیافته کشورش در پاندمی ممکن است در داخل کشور طنین انداز شود، اما جامعه بین المللی خاطرات روشنی از دیپلماسی قلدرمآبانه پکن، شیوه های اجباری حفاظت فردی، تهاجم نظامی، سرکوب در هنگ کنگ و سین کیانگ و تداوم پنهانکاری در مورد تعیین منشاء ویروس را حفظ کرده است. شی میخواهد چین از نظر جامعه بینالملل «معتبر، دوستداشتنی و قابل احترام» باشد، اما اقدامات او به نظرسنجیهای عمومی منجر شده است که نشاندهنده سطح کمسابقه اعتماد به او و تمایل اندک برای رهبری چین است. بسیاری از ابتکارات برای تحکیم مرکزیت چین و رهبری حکمرانی جهانی مانند طرح کمربند و جاده و مؤسسههای کنفوسیوس ، اکنون در حال فروپاشی یا متوقف شدن هستند، زیرا هزینههای کامل اقتصادی و سیاسی رضایت دادن به رهبری چین برای بقیه جهان مشخص شده است.
همچنین ممکن است جامعه بینالمللی به این فکر کند که شی فراتر از مرکزیت چه میخواهد. او به صراحت گفته است که میخواهد چین نقش مسلطی در تعیین قوانین حاکم بر نظام بینالملل ایفا کند. اما زمانی که ایالات متحده از رهبری جهانی در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ عقب نشینی کرد، شی نشان داد که نمی خواهد یا نمی تواند پا به پای ایالات متحده پاسخگوی جامعه بین المللی برای چالش های جهانی باشد یا به عنوان پلیس جهان خدمت کند. چین ممکن است صرفاً بخواهد از حقوقی برخوردار باشد، اما از مسئولیت های کامل که به طور سنتی بر عهده مهم ترین قدرت جهان است،شانه خالی کند. جاه طلبی شی برای مرکزیت چین در صحنه جهانی جذابیت چندانی برای اکثر نقاط جهان ندارد و در شرایط کنونی که مخالفت های بین المللی در حال افزایش است، موفقیت ملموس او بعید به نظر می رسد. با این حال، اگر شی درک کند که استراتژی او در حال فروپاشی است، نتیجه برای جامعه بینالمللی میتواند به همان اندازه چالش برانگیز باشد که گویی او موفق میشود. در ماههای اخیر، شی جینپینگ با سرکوب بخش فناوری در کلاس جهانی چین، ریشهکن کردن آخرین بقایای دموکراسی در هنگکنگ و تقویت عضلات نظامی چین از طریق آزمایش موشکی مافوق صوت، رهبران جهانی را نگران کرده است و پتانسیل برای اقدامات بیشتر و حتی بیثباتکنندهتر، مانند توسل به استفاده از زور برای الحاق تایوان، بسیار زیاد است. شی یک مسیر مسالمت آمیز رو به جلو برای اتحاد با این کشور جزیره ای بیان نکرده است و او قبلاً تمایل خود برای مشارکت در رفتارهای نظامی مخاطره آمیز در دریاهای چین شرقی و جنوبی چین و در مرز با هند را نشان داده است.شی جین پینگ که با مشکلات بین المللی قابل توجهی مواجه شد، با افزایش ریسک پاسخ داد. به نظر می رسد که او تمایلی به تعدیل جاه طلبی خود ندارد، مگر در زمینه هایی که اولویت های اصلی سیاسی و استراتژیک او را به خطر نمی اندازد، مانند تغییرات آب و هوا. یک نتیجه بهینه – اگرچه هنوز بعید – این است که شی در یک سری از مبادلات داخلی مداوم و ضمنی شرکت کند: ادعای رهبری اقتصادی منطقه ای داشته باشد اما از تهاجم نظامی در منطقه عقب نشینی کنید.
اینکه شی میتواند جاهطلبیاش را تحقق بخشد، به تأثیر متقابل عوامل زیادی بستگی دارد، مانند تداوم حیات اقتصاد و توانایی ارتش چین و حمایت دیگر رهبران ارشد و مردم چین، از یک سو و توانایی جهان برای ادامه مقاومت در برابر اجبار چینی ها و ظرفیت دموکراسی های جهان و سایرین برای بیان و پیگیری دیدگاه قانع کننده خود از آینده جهان از سوی دیگر. با این حال، شاید مهمترین عامل موفقیت شی، توانایی او در تشخیص و رسیدگی به گسست گسترده بین آنچه میخواهد به جهان ارائه دهد و آنچه جهان از او میخواهد،باشد.