اگر در آن محدوده زمانیِ منطقی این توافق حاصل نشود، دیگر آن مذاکرات فایده و موضوعیت خود را از دست میدهد. در این صورت دیگر طرفین تمایل و علاقه فعلی را برای پیگیری مذاکرات و اجرای تعهدات ندارند. پس توقف یکماهه در مذاکرات وین در شرایطی که تا پیش از آن بسیاری از تحلیلها و اخبار واصله حکایت از نزدیکبودن توافق داشت، قطعا سبب خواهد شد مذاکرات وین در یک مسیر پیچیدهتری قرار بگیرد، بهویژه که نزدیک به حدود ۱۳ ماه از آغاز مذاکرات وین گذشته است؛ بنابراین به نظر میرسد این محدوده زمانی برای پیگیری مذاکرات قدری کشدار و خارج از منطق شده است. در نتیجه هرچه شاهد تأخیر بیشتر در حصول توافق باشیم، قطعا خاصیت مذاکرات از آن سلب میشود؛ چون مخالفان بستر رشد پیدا میکنند. بنابراین امکان تحقق اهدافی که مذاکرات وین برای آن شکل گرفت، کمرنگتر خواهد شد.
در چنین شرایطی امکان دارد آمریکا دوباره به مسیر دونالد ترامپ بازگردد و سیاست فشار حداکثری را که اکنون با برخی معافیتها درخصوص فروش نفت ایران همراه شده است، پی بگیرد و در آنسو تهران هم به شکل پررنگتری توان هستهای خود را گسترش دهد. دراینصورت مدیریت فضای کنونی خارج از توان دو طرف خواهد شد. با توجه به مجموعه این نکات اگرچه من اکنون توقف یکماهه در مذاکرات وین را انسداد نمیدانم؛ اما تداوم این تأخیر میتواند به انسداد منجر شود، ولو آنکه هدف هر دو طرف ایران و ایالات متحده انسداد در سایه توقف مذاکرات نباشد. در یک جمله چه بخواهیم و چه نخواهیم تداوم تأخیر در حصول توافق بیشک به انسداد منجر خواهد شد.
این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: تقابل مجلسین دو کشور ایران و آمریکا برای عدم احیای برجام اگرچه لزوما به شکست مذاکرات منجر نمیشود؛ اما حصول توافق را پیچیدهتر و طولانیتر میکند؛ چراکه پارلمانهای هر دو کشور طبق قانون میتوانند به همه فعالیتهای قوه مجریه یا همان دولت ورود پیدا کنند؛ کمااینکه کنگره آمریکا و مجلس شورای اسلامی اکنون در سایه منافع سیاسی احزاب متشکل سعی دارند مذاکرات را در مسیر مدنظر خود پیش ببرند؛ بهویژه کنگره ایالات متحده که در آستانه انتخابات میاندوره قرار دارد و همین مسئله، هم شرایط را برای سنا و هم مجلس نمایندگان قدری پیچیده و حساس کرده است. ازاینرو در روزهای اخیر شاهد تقابل پررنگتر قوه مقننه آمریکا در برابر دولت بایدن هستیم. البته در آن سوی داستان مجلس شورای اسلامی هم طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی خود را مقید به ورود در مذاکرات هستهای میکند؛ چون طبق قانون اساسی هرگونه توافق، معاهده، قرارداد و… با طرف خارجی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد. حال نکته اینجاست که در دوره روحانی با وجود توافق بین ایران و 1+5 و تأیید مجلس نهم، برجام بهعنوان قانون به تصویب نرسید؛ بنابراین سند برجام در قالب سند تعهدات متقابل طرفین در پرونده فعالیتهای هستهای تلقی شد که باید طبق بندها و مصوبات هرکدام تعهدات خود را به اجرا برسانند و چون برجام بهصورت قانون در مجلس تصویب نشد، دیگر آن چالشهای مربوط به الزام اجرائیکردن قانون در کشور وجود نداشت. هرچند مجلس ایران و کنگره آمریکا در جریان جزئیات مذاکرات، توافقات صورتگرفته و تعهدات طرفین بوده و هستند؛ اما این ورود و نظارت اهرم حقوقی را ایجاد نمیکند. ازاینرو اکنون هم مجلس شورای اسلامی و هم کنگره آمریکا برنامههای خاص خود را برای پیشبرد مذاکرات در مسیر مدنظر خود دارند که در صورت توافق بتوانند آن را بهصورت یک قانون تصویب کنند. البته قانونیکردن مسئله احیای برجام چالشها و الزامات خاص خود را برای دولتها ایجاد میکند. ازاینرو به نظر میرسد قوه مجریه، هم در ایران و هم در آمریکا سعی میکنند توافق را مجزا از تصویب مجلسین دو کشور به سرانجام برسانند. چون تصویب جزئیات و بندهای این توافق در پارلمانهای دو کشور یک پروسه طولانی خواهد بود؛ درصورتیکه برجام یک سند جامع اقدامات عملی است که باید در کمترین زمان ممکن با نظارت شورای امنیت سازمان ملل، آژانس بینالمللی انرژی اتمی و دیگر نهادهای نظارتی اجرائی شود. البته مجلس شورای اسلامی یا کنگره آمریکا بهخصوص سنا با توجه به اهرمهای قانونی میتوانند بر نحوه اجرای تعهدات و پیشبرد توافق نظارت داشته باشند.
این حقوقدان خاطرنشان کرد که عنصر اصلی در پیشبرد مذاکرات به قدرت چانهزنی طرفین برای گرفتن امتیاز بیشتر بازمیگردد. بهمعنای روشنتر کلمه همه چیز در مذاکرات تابعی از موازنه قوا است؛ بنابراین ایران به تناسب قدرتی که در اختیار دارد، توان چانهزنی دیپلماتیک را برای گرفتن امتیازات در دستور کار قرار میدهد. یکی از ابزارهای قدرتآفرینی برای ایران در تقویت توان چانهزنی به نگرانی جامعه جهانی از نقطه گریز هستهای ایران بازمیگردد. ازاینرو به نظر میرسد اروپاییها و آمریکا برای اینکه ایران را حتیالمقدور از نقطه گریز هستهای دور کنند، در تلاشاند که کماکان مذاکرات ادامه پیدا کند، ولو آنکه امکان دارد این مذاکرات در کوتاهمدت به یک توافق منجر نشود؛ اما چون از نگاه غرب تداوم مذاکرات میتواند اهرمی برای مدیریت تهران در حوزه پرونده فعالیتهای هستهای باشد، سعی میکند مذاکرات با شدت و ضعف تداوم داشته باشد، حتی اگر خبری از نشستهای حضوری مشترک در وین نباشد.
این تحلیلگر مسائل بینالملل در ادامه تأکید داشت: باوجود آنچه گفته شد که پروسه مذاکرات از یک بازه زمانی منطقی خارج شود، بیشک به سمت انسداد کشیده میشود؛ دراینصورت قطعا نوع تقابل غرب با ایران متفاوت از شرایط کنونی خواهد بود. چون اگر شاهد شکست مذاکرات باشیم، ابتدا به ساکن ایران افزایش سطح غنیسازی، بالابردن میزان ذخایر اورانیوم و استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفتهتر را اجرائی میکند که به نقطه گریز هستهای برسد؛ اما این نقطه پایان کار نیست؛ چراکه در ادامه مطمئنا لحن و نوع برخورد غرب هم متفاوت از مذاکرات وین است. مضافا مسئله مکانیسم ماشه هم مطرح است؛ بنابراین نباید فریب شرایط کنونی را خورد که دولت بایدن برای احیای برجام قدری پیچ تحریمها برای فروش نفت را شُل کرده است. ضمن اینکه در ادامه احتمال بروز رفتارهای فراسیاسی و فرادیپلماتیک هم وجود دارد. ازاینرو اهرم فشار ایران ذیل رسیدن به نقطه گریز هستهای تا زمانی کارساز است که برای غرب قابل تحمل باشد. اگر غرب به این یقین برسد که کیفیت و کمیت فعالیتهای هستهای ایران از حالت صلحآمیز خارج شده است و تهران به دنبال نظامیکردن قدرت هستهای خود است، شاهد تغییری معنادار خواهیم بود.