سیاست ثابت واشنگتن در چند دهه گذشته، انزوای بیشتر ایران بوده است. این احساس “برکنار ماندن”، ممکن است علایق فزاینده ایران برای تنش زدایی منطقه ای و همکاری اقتصادی را خاموش کند و سرانجام تهران را بیشتر به سمت سیاست هایی سوق دهد که برای دیگر بازیگران منطقه ای ناخوشایند باشد.
راهبرد واشنگتن همچنان ایران را وا می دارد که مقاومت در برابر فشار خارجی را بیشتر کند، توانمندی های اقتصادی و نظامی خود را بالاتر ببرد و انرژی خود را صرف ایجاد رابطه با دولت هایی کند که علاقه ای به مشارکت در کارزار فشار ندارند.
وارونه کردن راهبرد بی حاصلِ منزوی سازیِ ایران، فرصت های بزرگی را بوجود می آورد. این چیزی است که بسیاری از دولت های منطقه، آشکارا به آن توجه نشان داده اند و در تلاش هایشان برای تعامل دیپلماتیک با ایران هم مشاهده می شود.
تحولات اخیر در ژئوپولیتیک خاورمیانه بزرگ، روشن می سازد که ریشه اصلی تنش های منطقه، عملا به همان آفتی باز می گردد که دیپلماسی منطقه ای را مختل می کرد: طردگرایی. اکنون روشن است که کشورهای منطقه، این نکته را به آرامی درک می کنند که مسیر کنونی تکرار تنش، پایدار نخواهند ماند.
برای مثال، امارات متحده عربی در اندیشه اعزام سفیر به تهران است و در حالی که فشاری بر ریاض برای عادی سازی با اسرائیل وجود دارد، سعودی ها در تعامل دیپلماتیک با تهران هستند. این اصلاح چشم انداز در میان شرکای آمریکا، باید فضای مناسبی را برای سیاستگذاران در واشنگتن فراهم آورد تا آنان نیز در نگرش خود بازاندیشی کنند، بویژه در ذهنیتِ غیرقابل اجتناب بودن نزاع و بحران در منطقه.
برجام، منطقی ترین نقطه آغاز برای گشودن گره روابط پرتنش بین المللی و منطقه ای ایران و ایجاد چارچوبی برای تنش زدایی در دیگر زمینه های منطقه ای است. همه کشورهای عضو شورای همکاری، از جمله عربستان سعودی و امارات متحده عربی، به رغم برخی تردیدهای اولیه درباره برجام، اکنون علاقه خود را به احیای این توافق نشان می دهند تا هم برنامه هسته ای ایران محدود شود و هم تعامل اقتصادی با ایران افزایش یابد.
کشورهای شورای همکاری، اهمیت آرام سازی در روابط واشنگتن – تهران را دریافته اند و به دستاوردهایی بالقوه سیاسی، نظامی و اقتصادی که می تواند از گشایش در تحریم های ایران حاصل شود، توجه دارند… این نسیم موافقی که از منطقه (خلیج فارس) می رسد، بی اهمیت نیست و باید در سیاست آمریکا در قبال منطقه گنجانده شود.
جو بایدن هم در مقاله ای که پیش از سفر اخیرش به خاورمیانه در واشنگتن پست منتشر شد، فواید “یک خاورمیانه امن تر و درهم بافته تر” را به رسمیت شناخت و اینکه چگونه “آبراه های این منطقه برای تجارت جهانی و زنجیره عرضه، نقشی بنیادین دارند” و اینکه “منابع انرژی منطقه برای خنثی کردن اثرات جنگ روسیه بر عرضه جهانی حیاتی هستند.” وی همچنین تصدیق کرد که منطقه در حال “نزدیک شدن از گذر دیپلماسی و همکاری است به جای آنکه با نزاع، چند پاره شود.” اما به نظر می رسد که این واژه ها درباره منطقه ای گفته می شود که شامل ایران نمی شود. بایدن همچنان به رویکرد طردگرایی خود و تحریم های چندلایه چند دهه ای و سیاست بازدارندگی اش علیه ایران ادامه می دهد؛ رویکردی که مانع اصلی همکاری های فراگیر منطقه ای بوده است.
اگر برجام احیا نشود، تحریم های ثانویه آمریکا پابرجا مانده و شدیدتر می شوند و واشنگتن یک بار دیگر کارزار فشار حداکثری بر تهران را از سر می گیرد. این وضعیت نه تنها هرگونه امکان برای دیپلماسی منطقه ای را خفه می کند بلکه تاثیری شگرف و منفی بر تحولات دیپلماتیک و اقتصادی در منطقه می گذارد. مقام های آمریکایی اخیرا در دیدارهای خصوصی شان با اعضای شورای همکاری و همتایان اروپایی این انتظار را مطرح کرده اند که در صورت عدم احیای برجام، همه اعضای شورای همکاری از جمله عمان، قطر و امارات هم به کارزار فشار علیه ایران بپیوندند.
در چنین شرایطی، به نظر می رسد که واشنگتن به دنبال تشدید تنش ها از گذر شراکت در منطقه و اتحادهایی باشد که برای ایزوله کردن تهران طراحی شده اند. این خطرناک است اما دولت های منطقه هم چندان حمایت جدی ای از آن به عمل نیاورده اند. این منطقه، تجربه های تلخی از تشدید کشمکش نظامی در سال 2019 دارد.