اهمیت همکاری بین کشورهای «گروه چهار» برای ترمیم توازن قوا در شرق آسیا​​​​​​​

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
همکاری بین کشورهای «گروه چهار» برای ترمیم توازن قوا در شرق آسیا از اهمیت خاصی برخوردار است. این همکاری لزوما نباید به یک «تفاهم مثلث» دربرابر «اتحاد سه گانه» آلمان ها که پیش از جنگ جهانی اول ایجاد شد بیانجامد. همچنین لازم نیست تا این گروه سیاست «سد نفوذ» که از طرف آمریکا برای مهار شوروی اعمال شده بود را این بار در برابر چین اجرا کند. آنچه لازم است در اینجا در نظر داشته باشیم این است که همکاری بین این چهار کشور می تواند به تغییر جهت مسیر سرمایه گذاری و تجارت کمک کند. فناوری و صنعت ژاپن و آمریکا همراه با مواد اولیه استرالیا و نیروی انسانی هند می تواند نیروی عظیمی را ایجاد کند تا از قدرت استبدادی چین به نفع دموکراسی شکننده هند بکاهد.

رهبران «گروه چهار» سرانجام در روز شنبه ۱۳ مارس در یک جلسه مجازی گرد هم آمدند. این گروه که متشکل از ایالات متحده، هند، ژاپن و استرالیاست، به مدت ده سال است که به وجود آمده، اما هیچ گاه به طور واقعی در تصمیم گیری ها شرکت نداشته است. این بار اما داستان متفاوت از گذشته است. همه اعضای «گروه چهار» تحت تاثیر همه گیری کرونا بوده اند. به علاوه، همه آنها سال گذشته با قاطعیت در حال افزایش چین روبه رو شده اند. این که آیا این گروه سرانجام توانسته تا مسیر خود را پیدا کند یا نه موضوعی است که بستگی به ایالات متحده دارد.

گروه چهار در سال ۲۰۰۷ توسط ژاپن و در پاسخ به رشد تنش ها با چین به وجود آمد. کشورهای عضو اقدام به ایجاد چند مرکز تبادل نظر و همچنین برگزاری یک تمرین بزرگ نظامی کردند. اما باید گفت که این همکاری ها خیلی دوام نیاوردند. دولت استرالیا به رهبری کوین راد که علاقه خاصی به چین داشت تصمیم گرفت تا راه همکاری با پکن را در پیش بگیرد و همین باعث سود میلیاردی بخش معدن استرالیا از طریق صادرات به چین شد. چندی نکشید که هند و ژاپن هم از این گروه جدا شدند. شاید بتوان گفت که خروج کشورهای عضو از «گروه چهار» به دلایل اقتصادی بوده، اما به نظر می رسد که دلیل اصلی این خروج عدم اعتماد به ایالات متحده بوده است. ایجاد ائتلاف علیه چین کار ساده ای نیست چرا که هیچ تضمینی وجود ندارد که آمریکا، در صورت بروز جنگ با چین، به داد این کشورها برسد و باید گفت که شک و تردید در رابطه با کمک آمریکا هنوز هم پا برجاست. در واقع خسارتی که دونالد ترامپ به رابطه آمریکا با کشورهای آسیایی وارد کرد را باید بسیار قابل توجه دانست. با برگزاری این نشست در سال جاری به عنوان یکی از اولین جلسات با سران کشورهای خارجی، رئیس‌جمهور آمریکا تلاش کرد تا سیگنال های مهمی به دیگر اعضای این گروه بفرستد اما دهلی نو، کانبرا و توکیو ممکن است بخواهند تا مدتی صبر کنند تا وضعیت دموکرات ها در انتخابات میان دوره ای پیشرو مشخص شود. 

اما وضعیت داخلی آمریکا تنها عامل موثر در این زمینه نیست. این سه کشور همچنین خواستار تضمین های امنیتی سفت و سخت از سوی آمریکا هستند و باید گفت که در این میان به ویژه ژاپن بسیار مصر است تا تضمین های امنیتی لازم را از ایالات متحده بگیرد چرا که این کشور خود را در برابر هزاران موشک چینی در آن سوی دریای شرق چین می بیند. در اینجا لازم به یادآوری است که ژاپن قصد ندارد تا به عنوان کشوری حائل از سوی ابرقدرت ها به حساب بیاید و آن چه مدتی است در مورد آن بحث می شود تضمین های هسته ای بیش تر است. به عبارت دیگر، می توان گفت که آمریکا تنها در صورتی خواهد توانست که در پشت مجمع الجزایر ژاپن پناه بگیرد که ژاپن هم بتواند زیر چتر هسته ای آمریکا پناه بگیرد، چرا که در غیر این صورت سخت است که بتوان ژاپن را همچنان در نقش یک موازنه گر میان پکن و واشنگتن دید و چه بسا توکیو روزی هم به دنبال ساخت سلاح هسته ای برود. 

در مورد هند باید این نکته را به یاد داشت که دهلی نو می خواهد به عنوان یک ابرقدرت تمام عیار مورد احترام واقع شود. اختلافات مرزی با چین که سال گذشته چندین کشته برجای گذاشت هند را بیش از پیش به سمت آمریکا متمایل کرده است، اگر چه هنوز هم قبول این واقعیت برای هند بسیار دشوار است که آمریکا همواره چین را در اولویت قرار می دهد. در این رابطه، لازم است که آمریکا روابط خود را با هند به شکلی جدی تر دنبال کند. همچنین واشنگتن باید بین هند و پاکستان یکی را انتخاب کند و سعی در مستحکم کردن روابط اقتصادی خود با شبه قاره کند تا شرکت های آمریکایی انگیزه بیش تری برای کار با هند نسبت به چین داشته باشند.

باید این نکته را گفت که همکاری بین کشورهای «گروه چهار» برای ترمیم توازن قوا در شرق آسیا از اهمیت خاصی برخوردار است. این همکاری لزوما نباید به یک «تفاهم مثلث» دربرابر «اتحاد سه گانه» آلمان ها که پیش از جنگ جهانی اول ایجاد شد بیانجامد. همچنین لازم نیست تا این گروه سیاست «سد نفوذ» که از طرف آمریکا برای مهار شوروی اعمال شده بود را این بار در برابر چین اجرا کند. آنچه لازم است در اینجا در نظر داشته باشیم این است که همکاری بین این چهار کشور می تواند به تغییر جهت مسیر سرمایه گذاری و تجارت کمک کند. فناوری و صنعت ژاپن و آمریکا همراه با مواد اولیه استرالیا و نیروی انسانی هند می تواند نیروی عظیمی را ایجاد کند تا از قدرت استبدادی چین به نفع دموکراسی شکننده هند بکاهد.

تحلیلگران چینی هنوز واکنشی جدی به این موضوع نشان نداده اند. آنها کل موضوع را به دیده یک «سیاست سیگنال رسانی» و نه یک سیاست واقع گرایانه می بینند و برای این نگرش هم دلایل خود را دارند: روسای پیشین ایالات متحده از جورج دبلیو بوش تا باراک اوباما و دونالد ترامپ همه از تقویت رهبری آمریکا صحبت می کردند، اما در نهایت به منافع اقتصادی آمریکا ارجحیت می دادند.

اکنون بستگی به جو بایدن دارد تا نه فقط در حرف بلکه در عمل هم نیت خود را نشان دهد. افزایش تضمین های هسته ای حساس ترین مسئله پیش رو خواهد بود چرا که چنین سطح همکاری نه فقط در دادن وعده بلکه باید در ایجاد ساختارهای مستحکم مشورتی با ژاپن برای توسعه بازدارندگی هسته ای هم خود را نشان دهد – درست همانند آن چه در ناتو شاهد آن هستیم.

جنبه اقتصادی این مسئله هم دشواری های خاص خود را دارد. در درجه اول، واشنگتن می خواهد بخش صنعتی اقتصاد خود را به جای انتقال به هند به آمریکا بازگرداند. نکته بعدی این است که شرکت های چند ملیتی چندان علاقه ای به مبادله ثبات حاصل از نظام اتوریته چین با دموکراسی بی ثبات هند را ندارند. بدون تغییر در این دو موضوع باید گفت که «گروه چهار» دوباره نقشی ناامید کننده خواهد داشت و در این بین  مشخص است که برنده چه کشوری خواهد بود!

منبع: مجله کناک بلژیک / ترجمه: علی مفتح

 

منبع:http://irdiplomacy.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟