بحران لیبی: آتش‎ بس، بازیگران و تعدیل منافع

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

از سال 2014 دو دولت مدعی در لیبی در حال نزاع هستند. قسمت­ های غربی این کشور در کنترل دولت وفاق ملی به رهبری سراج و موردحمایت ترکیه، قطر، آمریکا و انگلیس است و در شرق این کشور نیز دولت طبرق با حمایت عربستان، امارات، مصر، روسیه و فرانسه مستقر است که نیروهای نظامی آن با عنوان ارتش ملی لیبی به فرماندهی ژنرال حفتر نقش‎ آفرینی می‎کنند. فعلاً حدود 35 درصد جمعیت لیبی در مناطق تحت سیطره دولت طبرق و 65 درصد در مناطق تحت کنترل دولت وفاق قرار دارد. از آن جایی‎که بیشتر منابع نفتی لیبی در قسمت­ های شرقی این کشور واقع شده است تمرکز درگیری ­ها برای تسلط و کنترل بر این مناطق، مخصوصاً شهر راهبردی سرت و میدان ‏های نفتی آن در الجوف روی می‎دهد.

سال گذشته نیروهای ارتش ملی لیبی به فرماندهی حفتر حملات وسیعی را برای تصرف طرابلس و برچیدن دولت وفاق ملی سامان دادند و حتی تا دروازه ‏های پایتخت هم پیش رفتند، اما با مقاومت سرسختانه نیروهای دولت وفاق ملی و حامیان خارجی آن‎ها  روبه ‏رو و زمین ‏گیر شدند.

از دی‏ماه گذشته و پس از ناکامی ‌کنفرانس برلین برای ایجاد آتش­ بس و صلح در لیبی، ترکیه با گسیل هزاران نفر از نیروهای جبهه النصره به همراه شمار قابل ‏توجهی از سربازان خود به صحنۀ نبرد لیبی و حمایت گسترده لجستیکی و پهپادی از نیرو­های سراج، توانست صحنه جنگ را به نفع دولت وفاق تغییر دهد و نبض امور را در دست گیرد. در پی این پیروزی ­ها، نیرو­های وفاق ملی توانستند شهر­های ساحلی لیبی را که شامل منابع نفتی و پایگاه­ های اصلی نیرو­های حفتر است، به تصرف درآورند. این پیروزی ­ها در سایۀ قاطعیت نداشتنِ حامیان ژنرال حفتر ازجمله روسیه، فرانسه و آلمان به دست آمد. در این شرایط ترکیه برای بهره ­برداری از شرایط به نفع خود، در حال بستن قراردادهایی نظیر تقسیم آب‏ های سرزمینی در دریای مدیترانه و ایجاد پایگاه ‏های نظامی در لیبی با دولت سراج است. ترکیه با انجام عملیات نظامی در سوریه توانست نقش تعیین­ کننده‏ ای در تحولات آن پیدا کند و همین مدل را در لیبی هم پیاده کرد که با موفقیت همراه شد و افکار عمومی ترکیه نیز اقدامات اردوغان حمایت می­ کند. نفوذ اخوان در لیبی و تلاش مشترک فرانسه، اردن، اسرائیل، مصر و یونان برای ایستادن در برابر منافع ترکیه در مدیترانه شرقی یکی از اصلی­ ترین انگیزه ­های ترکیه برای دخالت در تحولات لیبی است. ترکیه براساس دکترین وطن آبی و نوعثمانی‏ گری و ایجاد موازنه تهدید، منافع و اهداف بسیاری در شرق مدیترانه دارد و تسلط بر لیبی می ­تواند به اهداف آن کمک شایانی کند.  

در سمت دیگر، پیشروی نیروهای دولت وفاق با واکنش بسیار تند ژنرال سیسی و تهدید او به مداخله مستقیم نظامی روبه ‏رو شده و وی تهدید کرده پیشروی بیشتر این نیروها با واکنش شدید طرف مقابل (مداخله مستقیم یا جنگ نیابتی شدیدتر با میدان داری مصر) روبه ‏رو خواهد شد؛ مخصوصاً با پشتیبانی وسیعی که روس‏ ها پس از این پیشروی نیروهای وفاق، با ده‏ها هواپیمای غول‏پیکر ایلوشین حامل انواع سلاح ‏های زمینی و هوایی از مصر به عمل آورده ‏اند. درحال ‏حاضر با وجود 60 هزار زندانی اخوانی در زندان ‏های دولتی، طبیعی است که مصر واکنش پیش‏ بینی نشده‏ ای نسبت ‏به احتمال حضور یک دولت موردحمایت اخوانی ‏ها در کنار مرزهای خود در لیبی داشته باشد. مصر در ادامه­ تلاش­ های خود برای پایان دادن به بحران داخلی در لیبی، طرحی موسوم به ابتکار قاهره را پیشنهاد داد که لیبی را به سه منطقه خودمختار تقسیم می ­کرد و سپس کشور ازطریق شورای رهبری با عضویت رهبران سه اقلیم و کابینه ‏ای متشکل ‏از وزرایی از هر سه اقلیم اداره می‎شد. این طرح با موافقت ژنرال حفتر و حامیان آن نظیر امارات و فرانسه روبه ‏رو شد، اما دولت وفاق ملی و ترکیه قویاً این طرح را رد کردند. باوجودی ‏که بعید به نظر می ­رسید مصر به دلیل دست پایین نیروهای موردحمایت خود در صحنه میدانی، خصوصاً پس از پیروزی ‏های اخیر دولت وفاق و جناح قطری- ترکی بتواند ابتکار خود را کاملاً به موفقیت برساند، اما نزدیک ‏شدن محور ترکی- قطری به خطوط قرمز طرف مقابل یعنی مصر و محور سعودی- امارات و تهدید به اقدام نظامی ازسوی سیسی و به خطر افتادن صادرات نفت و گاز لیبی که برای هر دو طرف درگیری درحال ‏حاضر حیاتی است سرانجام بازیگران داخلی و خارجی را به این نتیجه رسانده با تعدیل خواسته‏ های خود به نوعی زمینه را برای میانجی گری و شروع فرایند سیاسی و آغاز مذاکرات فراهم کنند. درحال‏ حاضر ترکیه دست بالا را در تحولات لیبی دارد، اما چون به ‏خوبی می‏ داند ممکن است طی ماه‏ های آتی، در بعد نظامی و جنگ ‏های نیابتی، روسیه و مصر و در بعد سیاسی، فرانسه شرایط مساعد موجود را به ضرر آن‏ها تغییر دهند، بنابراین با درک اجماع بین‏ المللی مبنی ‏بر بی ‏نتیجه بودن راه ‏حل نظامی و موقعیت چالش‏ برانگیز خود در دریای مدیترانه مخصوصاً بالا گرفتن مناقشه با یونان و فرانسه، به دولت وفاق چراغ سبز نشان دادند که با اعلام آتش ‏بس در منطقه سرت و الجفره و اعلام این مناطق به عنوان منطقه سبز و عاری از سلاح موافقت کند؛ پیشنهادی که آمریکا هم چندی قبل به طرفین درگیری داده بود و اگرچه خلیفه حفتر با اکراه آن را پذیرفت، اما بلافاصله با قبول رئیس پارلمان عقیله صالح روبه ‏رو شد و حتی ژنرال سیسی هم ضمن پذیرش آن خواست طوری وانمود کند که این بخشی از طرح صلح خود او بوده است . نکته مهم در این توافق که برای هر دو دولت مستقر در شرق و غرب لیبی این است که درآمد هر دوی آن‏ها برای ادامه حیات از محل صادرات نفت و گاز لیبی که در خلیج‎سرت صورت می‏ گیرد تأمین می‏ شود و حامیان هریک از آن‏ها نیز می ‏دانند که در صورت توقف صادرات نفت و گاز لیبی چه ضررهایی را باید متحمل شوند. اگرچه این توافق تاکنون به صورت بیانیه ازسوی طرفین بدون صدور سندی در حضور طرف‏ های بین ‏المللی چندان الزام ‏آور نیست، اما تأیید قدرت‏ های بین ‏المللی و منطقه‏ ای می ‏تواند تضمینی برای آن به عنوان گام اولیه برای دست یافتن به یک راه ‏حل سیاسی در بحران لیبی باشد. در این میان نقطه مشترک بین اروپایی ‏ها و آمریکا مبنی ‏بر جلوگیری از فرصت‏ طلبی و نفوذ بیشتر روسیه در منطقه، بی ‏تأثیر نبوده است

دیپلماسی بازیگران فرامنطقه‏ ای غربی دخیل در بحران لیبی همچون براساس رقابت بنا شده، بنابراین از اساس ناکارآمد بوده است به نحوی که حتی در داخل کشورهای اروپایی، دولت ‏ها در این رابطه موردانتقاد جدی مخالفان خود قرار گرفته‎اند. به نظر می ‏رسد اروپایی ‏ها به این نتیجه رسیده‏ اند که تلاش ‏های بین‏ المللی برای بحران لیبی جملگی کارآمدی لازم را نداشته و تنها دستاورد آخرین اجلاس دی‏ماه سال گذشته در برلین که اجرای تحریم تسلیحاتی سازمان ملل علیه لیبی بود، حتی در حضور کشتی ‏های جنگی اروپایی بارها به‏ راحتی نقض شده و همچنان اسلحه و مزدور از جهات مختلف وارد لیبی می ‏شوند. سرانجام با تشدید اقدامات محور ترکی- قطری و سعودی- اماراتی در ماه ‏های گذشته و مخاطرات امضای قرارداد ترک ‏ها با دولت وفاق برای تعیین محدوده آبی مدیترانه، کشورهای مختلف اروپایی را به این نتیجه رسانده که فقدان یک سیاست اروپایی مشترک تا چه اندازه می ‏تواند برای اروپا دردناک باشد آن هم درحالی ‏که شکاف بین شمال و جنوب و شرق و غرب اروپا با تحریک آمریکا رو به گسترش است. براین ‏اساس کشورهای اروپایی دخیل در لیبی پس از شکست‏ های اخیر حفتر و احتمال رویارویی پرهزینه ‏تر ترکیه و مصر و نگرانی از میدان یافتن بیشتر روسیه، به تدریج استراتژی خود را از حمایت همه‎ جانبه از یکی از طرف‎ های درگیر در لیبی تغییر داده و رویکرد تعامل با همه بازیگران را پیش گرفتند. اروپایی‎ها از مدتی قبل با اعلام نارضایتی از عملکرد حفتر و انتقاد از سراج به دنبال شخصیت ‏های جدیدی برای فرم‏دهی بهتر صحنه و میدان در آینده به نفع خود هستند که تاکنون از اسامی چون صالح عیسی رئیس پارلمان طبرق، اسامه الجویلی وزیر خارجه فعلی دولت وفاق، احمد ماییتک تاجر و مصطفی ساتلا رئیس شرکت ملی نفت لیبی یاد شده است و از هفته گذشته مقدمات این تغییرات با برکناری شخصیت‏ های تندرو، نظیر وزیر کشور و رئیس ستاد ارتش دولت وفاق آغاز شده است و به نظر می‎رسد در آینده نه‏ چندان دور باید منتظر تغییرات جدی‏تری در تشکیلات دو دولت شرق و غرب لیبی، ازجمله کاهش نفوذ یا برکناری خلیفه حفتر باشیم  و فضای کلی میان دو طرف درگیر پس از یک بن ‏بست نظامی‌به سمت آتش­بس و گفت ‏وگو پیش ­رود.

در چنین فضایی جمهوری اسلامی ایران با توجه به موضع بی ­طرفی که از ابتدا در پیش گرفته، م ی­تواند نقش­آفرینی کند و در شرایطی که کشور­هایی همچون روسیه، فرانسه و آلمان در تردیدند و غالب کشورهای منطقه نمی‏ توانند نقش بی‏ طرفانه ‏ای ایفا کنند، می­ تواند با همکاری کشورهای بی‏ طرف مانند الجزایر و تونس به فرایند ایجاد صلح فراگیر در لیبی کمک کند.

موضع وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران مبنی ‏بر اینکه کشور از آتش­ بس و صلح فراگیر حمایت می ‏کند بسیار هوشمندانه است. مسیر درست برای ایران در این بحران، پیگیری فعال پایان منازعه ازطریق گفت ‏وگو و به شکل مسالمت ‏آمیز است.

 

منبع:https://ipis.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟