مقابله با نفوذ بلوک شرق در غرب آسیا از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
امریکا قصد دارد تا با تنش‌زدایی با ایران و تشکیل محور اعراب محافظه کار-لیبرال به همراه رژیم صهیونیستی نظم دلخواه منطقه‌ای خود را حاکم کند، تا از این طریق جلوی نفوذ روزافزون روسیه و چین در منطقه غرب آسیا را گرفته و اجازه استفاده از منابع انرژی منطقه را به آنها ندهد.

 با پیروزی دموکرات‌ها در انتخابات نوامبر 2020 و روی کار آمدن جوزف بایدن به عنوان چهل و ششمین رئیس جمهور ایالات متحده بسیاری از سیاست‌های کاخ سفید در حوزه مسائل داخلی و بین‌المللی دچار تغییرات اساسی شد. بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران معتقدند جهان امروز ما در یک وضعیت گذار از سیستم یک-چند‌قطبی به سیستم دوقطبی قرار دارد. در این نظم جدید جمهوری خلق چین به عنوان رقیب جدید آمریکا در نظام بین‌المللی به وسیله طرح‌های کلانی همچون طرح یک کمربند یک جاده به دنبال ایجاد شبکه‌ی مستقل از نظم وابسته به امریکا است. در این دوران گذار منطقه خاورمیانه نقشی کلیدی به دلیل منابع سرشار انرژی و موقعیت ممتاز ژئوپلیتیکی (اتصال شرق به غرب) همواره مورد توجه قدرت‌های بزرگی همچون ایالات متحده امریکا، چین، روسیه، هند و… بوده است. امریکا از دوران ریاست جمهوری باراک اوباما سیاست نگاه به آسیا به ویژه جنوب شرق این قاره را در دستور کار خود قرار داده است. سیاستی که در دوران حاکمیت نئوکانها در کاخ سفید با آغاز جنگ تجاری علیه پکن شدت گرفت. هم اکنون واشنگتن برای مقابله با رقیب جدید خود باید تمام منابع خود را در کشورهای متحد خود در شرق آسیا مانند؛ هند، ژاپن، کره جنوبی و استرالیا متمرکز کند. برای رسیدن به این هدف لازم است تا قبل از خروج نیروهای امریکایی از منطقه خاورمیانه، واشنگتن از تامین منافع خود در این منطقه اطمینان حاصل کند. «صلح ابراهیم» و «برنامه راهبردی اقدام جامع مشترک، موسوم به برجام» دو طرح اصلی امریکا برای ایجاد نظم مطلوب منطقه‌ای خود در برابر چین می باشد.

 

امریکا به خوبی می داند که چین برای حرکت به سمت توسعه نیازمند منابع سرشار انرژی و همچنین استفاده از موقعیت ترانزیتی این منطقه می باشد. بر همین اساس امریکا قصد دارد تا با تفاهم با سه بلوک اصلی منطقه که عبارت اند از جریان مقاومت (ایران، سوریه، حزب الله و …) جریان اخوانی (ترکیه، قطر و احزاب وابسته به جریان سیلسی اخوان‌المسلمین) و سنی‌های محافظه کار- لیبرال (عربستان سعودی، امارات عربی متحده، مصر، مراکش، اردن و…) جلوی پیشروی این اژدهای نفت خوار را بگیرد. بر همین اساس لازم است تا نگاهی به روابط سه کشور تاثیرگذار منطقه یعنی جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی با دولت جدید امریکا بیندازیم.

 

احیای برجام!

در دوره جدید تیم بایدن قصد دارد تا دو سیاست را به شکل هم زمان در مورد ایران اجرایی کند. نخست قصد دارد تا با کمک متحدین منطقه‌ای خود هم چون عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی برعلیه گروه‌های مقاومت دست به عملیات‌های سخت و نیمه سخت بزند، تا از این طریق این پیام را به تهران ارسال کند که او به مانند باراک اوباما اهل محافظه کاری نیست و در صورت نیاز تمام گزینه‌های را علیه ایران بر روی میز نگه می‌دارد. حمله به اعداف ایرانی در سوریه را میتوان در این پازل تحلیل کنیم. راهبرد دوم جوزف بایدن آن است که بتواند با کمک وزیر خارجه خود آنتونی بلیکن و مسئول امور ایران رابرت مالی به توافق هسته‌ای سال 2015 با ایران باز گردد. در همین راستا دور جدید مذاکرات هسته‌ای از نهم آوریل 2021 در «گرندهتل وین» آغاز شده و به گفته منابع آگاه و اعضای تیم مذاکره کننده ایران پیشرفت‌های چشم گیری در روند مذاکرات به وجود آمده است. البته باید به این نکته توجه کنیم که در راهبرد کلی امریکا تغییری به وجود نیامده و همچنان واشنگتن قصد دارد موضوع قدرت موشکی، نفوذ منطقه‌ای و بندهای موسوم به «غروب آفتاب» را تمدید کند. بایدن می‌داند که از طریق احیای برجام می‌تواند به چند هدف خود دست یابد. نخست آنکه با احیای برجام فعالیت‌های منطقه‌ای ایران و نیروهای وابسته به جبهه مقاومت ممکن است از حالت تهاجمی خارج شده و بار دیگر آتش بسی بلند مدت برقرار گردد. دوم آنکه ایران با منتفع شدن از مزایای اقتصادی برجام به احتمال زیاد از چین و روسیه فاصله بگیرد. سومین دلیل آن است که با بازگشت دوباره برجام جریانات میانه رو و اصلاح طلب دست بالا را در انتخابات پیشرو پیدا خواهند کرد و در آخر واشنگتن می تواند با ایجاد مانع در مسیر توسعه فناوری صلح آمیز هسته‌ای کشورمان جلوی پیشرفت این فناوری پیشرفته را در ایران بگیرد.

 

ریاض، شریک قدیمی ولی پرچالش

در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، محمد بن سلمان ولیعهد جوان سعودی با سرمستی از حمایت بی قید و شرط واشنگتن و داشتن روابط شخصی با جرارد کوشنر داماد رئیس جمهور امریکا، قصد داشت تا بدون توجه به منافع و ملاحظات امنیتی سایر قدرت‌های منطقه همچون ایران و ترکیه تبدیل به بازیگر اول منطقه عربی شود. اما با روی کار آمدن دموکرات‌ها در کاخ سفید به نظر می‌رسد ماه عسل « ان بی اس» به پایان رسیده است. در روزهای ابتدایی دولت بایدن واشنگتن با ارئه اطلاعاتی محمد بن سلمان و افراد نزدیک به وی را به عنوان متهمین ردیف اول در ماجرای قتل جمال خاشقچی روزنامه‌نگار مشهور سعودی معرفی کرد. همچنین امریکا با وجود اعلام حمایت مجدد از حاکمیت و امنیت حکام سعودی اما به ایشان هشدار داده است؛ که هرچه سریع تر به جنگ شش ساله یمن پایان دهد. خروج گروه انصار الله از لیست گروه‌های تروریستی که در آخرین روزهای دولت ترامپ صورت گرفته بود و همچنین تشدید حملات موشکی و پهپادی ارتش و کمیته‌های مردمی یمن علیه تاسیسات نفتی و نظامی سعودی نشان دهنده تغییر در قوائد بازی است.

 

یکی از چالش‌های امریکا در دهه سوم قرن 21 مدیریت روابط با متحد قدیمی خود در منطقه خاورمیانه است. در حالی که محمد بن سلمان با برقراری رابطه با چین و روسیه در جهت اهداف واشنگتن گام برنمی‌دارد اما واقعیت آن است که امریکا برای ادامه حضور در منطقه نیاز به همکاری ریاض دارد. دیگر چالش امریکا در قبال عربستان سعودی مسئله نقض حقوق بشر، زندانی کردن و حتی در مواردی قتل منتقدین و مخالفین نظام پادشاهی در داخل و یا خارج از خاک این کشور است. کاخ سفید برای اصلاح رفتار متحد خود دو استراتژی را در پیش گرفته است. آنها در کوتاه مدت قصد دارند موارد نقض حقوق بشر را به عنوان پرچم دار لیبرال دموکراسی در مورد متحد عرب خود نادیده نگیرند و در مرحله بعد باتوجه به سند چشم انداز توسعه 2030 به ریاض کمک کند تا روند اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را با سرعت بیشتری پیگیری کند.

 

عربستان با درک دوران جدید تصمیم به اصلاح سیاست خارجی خود در منطقه غرب آسیا گرفته است. آنها در گام نخست تحریم‌ها علیه قطر را برداشته و باردیگر شورای همکاری خلیج فارس (حداقل در ظاهر) به یکپارچگی رسید. همچنین به نظر می رسد ریاض در سطح مذاکرات غیر مستقیم قصد دارد تا تنش‌ها با آنکارا و تهران را کنترل کرده و به سمت تنش‌زدایی حرکت کند. انتشار خبر دیدار مقامات امنیتی و اطلاعاتی تهران و ریاض در منطقه سبز بغداد نشان دهنده‌ تغییر در سیاست خارجی عربستان سعودی است.

 

امریکا برای مقابله با ایران و حل و فصل مسئله اعراب و اسرائیل به عربستان نیاز دارد. با آنکه امریکا دیگر نیازی به نفت سعودی ندارد و به خود کفایی رسیده است؛ اما از این موضوع با خبر است که همچنان ریاض یکی از بزرگترین تولیدکنندگان طلا سیاه در بازارهای جهانی نفت خواهد بود. واشنگتن به هیچ عنوان نمی خواهد که عربستان سعودی به مسکو و پکن نزدیک شود و عملا تبدیل به «پمپ بنزین» ماشین چینی‌ها در مسیر توسعه شود. در همین راستا یکی از سیاست‌های احتمالی امریکا در دوران بایدن تداوم فروش سلاح‌های پیشرفته به حکام ریاض است؛ تا آنها برای تامین تسلیحات خود روی به سلاح‌های روسی و چینی نیاورند زیرا این عمل سیستم یکپارچه امریکا در منطقه را دچار اخلال می‌کند.

 

تداوم اتحاد استراتژیک

روابط میان واشنگتن و تل‌آویو دارای قدمتی طولانی است. دو کشور همکاری‌های عملیاتی و اطلاعاتی گسترده‌ای در حوزه‌های مختلف همچون مسئله ایران، جنگ سوریه، لبنان و… دارند. اسرائیل با دریافت سالیانه 3.8 میلیارد دلار بزرگترین دریافت کننده‌ی کمک‌های نظامی از ایالات متحده امریکا است. علاوه بر فروش تسلیحات پیشرفته مانند اف-35، اسرائیل و امریکا همکاری‌های گسترده‌ای در حوزه‌ی صنایع دفاعی مانند ساخت سامانه‌ی دفاع موشکی دارند. البته واشنگتن بسیار نگران این موضوع است که فناوری‌های پیشرفته و تسلیحات امریکایی از طریق اسرائیل به دست دولت هایی همچون چین و روسیه بیافتد.

 

ترور سپهبد قاسم سلیمانی و محسن فخری زاده، به رسمیت شناخته شدن بلندی‌های جولان، انتقال سفارت امریکا از تل‌آویو به بیت المقدس، امضاء پیمان صلح ابراهیم با امارات عربی متحده و بحرین و همچنین فشار بر دول مراکش و سودان برای عادی‌سازی روابط با تل‌آویو نشان از ماه عسل بنیامین نتانیاهو در دوران ترامپ است. اسرائیلی‌ها قصد داشته‌اند تا در قالب طرح معامله قرن خواسته خود را از طریق فشار دولت امریکا و دلارهای اعراب منطقه به طرف فلسطینی تحمیل کنند، که خوش بختانه از سوی جامعه مسلمین، کشورهای اروپایی و گروه های فلسطینی رد شد.

 

در دوران جوزف بایدن به نظر می‌رسد ما شاهد تداوم همکاری‌های استراتژیک میان امریکا و اسرائیل باشیم. مقابله با برنامه صلح آمیز هسته‌ای ایران، محدود کردن برنامه موشکی و نفوذ منطقه‌ای ایران می‌تواند در صدر این همکاری‌ها قرار دارد. بایدن نیز به مانند ترامپ از روند عادی سازی روابط میان کشورهای عربی و اسرائیل حمایت می‌کند. البته با این هدف که سبب تسهیل مذاکرات فلسطینی- اسرائیلی در راستا طرح دو دولت شود.

 

یکی از برنامه‌های اصلی امریکا در روابط با اسرائیل، جلوگیری از ورود روابط تل‌آویو-پکن به سطح راهبردی است. واشنگتن به شدت نگران این موضوع است که فناوری‌های پیشرفته این کشور از طریق کانال اسرائیل به دست رقبا چینی بیافتد. دیگر چالش در روابط میان این دو کشور احیا توافق هسته‌ای سال 2015 میان ایران و کشورهای عضو شورای امنیت است. اسرائیل معتقد است برای مقابله با ایران استراتژی فشار حداکثری کارآمدی بیشتری دارد. آنها معتقدند که اگر قرار است برجام احیا شود؛ باید مسئله توان موشکی و نفوذ منطقه‌ای ایران نیز مورد مذاکره قرار بگیرد.

 

نتیجه‌گیری

در آخر باید گفت در دوران بایدن نیز به مانند دوره‌های پیشین، سیاست خارجی امریکا در بعد استراتژیک تفاوت اساسی نخواهد کرد و ما تنها شاهد تغییرات تاکتیکی در راه پیشبرد اهداف ایالات متحده امریکا خواهیم بود. به نظر می‌رسد در دوران جدید امریکا قصد دارد تا با تنش‌زدایی با ایران و تشکیل محور اعراب محافظه کار-لیبرال به همراه رژیم صهیونیستی نظم دلخواه منطقه‌ای خود را حاکم کند، تا از این طریق جلوی نفوذ روزافزون روسیه و چین را در منطقه منا گرفته و اجازه پیش روی و استفاده بی دغدغه از منابع انرژی منطقه را به ایشان ندهد. جمهوری اسلامی ایران نیز می‌تواند با استفاده از اختلافات و رقابت‌ها میان قدرت‌های بزرگ علاوه بر تضمین استقلال، به تامین حداکثری منافع ملی خود بپردازد.

منبع:https://rahbordemoaser.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟