گفت و شنودی دشوار بین واشنگتن و تهران

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

کاخ سفید مذاکرات با ایران را به منظور رسیدن به توافقی جدید برای نظارت بر برنامه ی هسته ای جمهوری اسلامی از سر گرفته است. این مذاکرات خصومت عربستان سعودی، نگران از انتقادات مکرر آقای جوزف بایدن نسبت به سیاست هایش و همچنین اسرائیل، علی رغم اطمینان از بی عملی و خنثی بودن آمریکا در مورد مسئله ی فلسطینی ها را بر می انگیزد.

آقای بایدن بلافاصله پس از انتخاب شدن به ریاست جمهوری اعلام داشت آمریکا باز گشته است و کشورش برای اداره جهان، به جای فاصله گرفتن از آن آماده است. آماده برای رویاروئی با مخالفان خود و نه طرد و کنار گذاشتن متحدان خویش، و آماده برای دفاع از ارزش های خود. ستاره ی شوهای تلویزیونی که قبل از وی در کاخ سفید مستقر شده بود، مدعی بود که خصوصیات او به عنوان یک مذاکره کننده ی بی همتا، و بر آمده از بخش خصوصی، به وی این امکان را می دهد تا مشکلات جهانی را به روش خود حل و فصل کند. اما کارنامه دیپلماسی سوداگرانه وی نا امید کننده بود. گروه کاری جدید به شکل گسترده ای پیش کسوتان دولت آقای باراک اوباما را در بر می گیرد. وزیر امور خارجه ی فعلی، آقای آنتونی بلینکن، مرد شماره ی ۲ وزارت خانه ای بود که امروز هدایت آن را به عهده دارد. مسئولین عمده ی دیگر همچون خانم ایوریل هینز، رئیس سازمان اطلاعات ملی، یا آقای جک سولیوان، مشاور امنیت ملی، در آن زمان در کنار وی کار می کردند.

خطوط اصلی سیاست خاورمیانه ای دولت جدید شناخته شده اند. اولویت به بازگشت به توافق وین در ارتباط با مسئله ی هسته ای ایران داده خواهد شد که در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵ مورد توافق قرار گرفت و کمتر از سه سال پس از آن توسط آقای دونالد ترامپ ملغی شد. آقای رابرت مالی، که یکی از عوامل کلیدی برنامه ی جامع همکاری مشترک (برجام) بود، در همین راستا به عنوان نماینده ویژه در امور ایران انتخاب شده است. هدف این توافق آن بود که در مقابل نظارت و کنترل فعالیت هسته ای جمهوری اسلامی، به تدریج تحریم های بین المللی علیه ایران کاهش یابد.

یک اقدام قطعی دیگر بازبینی سیاست ها در قبال عربستان سعودی است. نرمش و مصلحت اندیشی آمریکا نسبت به این کشورادامه نخواهد یافت. در عین حال با وجود اظهارات آقای بایدن طی مبارزات انتخاباتی اش که از پادشاهی عربستان سعودی به عنوان یک جریان منفور نام می برد، منافع استراتژیک، وی را به نوعی خویشتنداری و ملایمت در برابر عربستان واداشت. با وجود این برخی اقدامات مشخص مثل پایان دادن به حمایت بدون قید و شرط ایالات متحده نسبت به جنگ یمن صورت گرفت. رئیس جمهور جدید همچنین اعلام داشت که از طریق تماس مستقیم با ملک سلمان، به روابط ویژه و انحصاری که مدت های مدید محمد بن سلمان را به رهبران و شخصیت های آمریکایی به ویژه آقای جرارد کوشنر، دامادآقای ترامپ، مرتبط می ساخت، پایان خواهد داد. گزارش سازمان سیا، که در آن مسئولیت ولیعهد را در قتل جمال قاشقچی آشکار می ساخت، از حالت محرمانه بودن خارج شد و ۷۶ شهروند عربستانی، از اطرافیان و نزدیکان ولیعهد قدرتمند مورد تحریم قرار گرفتند، بی آن که مقامات آمریکایی به دنبال این باشند که مسئول اصلی را نیز شامل این تحریم ها قرار دهند. پس از این ریاض می باید هنگامی که حقوق بشر به شکل خیلی علنی مورد تجاوز قرار می گیرد جوابگو باشند.

در مورد آن چه به بحران اعراب و اسرائیل مربوط می شود، دولت جدید اعلام داشته که تعهدش نسبت به امنیت اسرائیل بی قید و شرط و مقدس گونه است، و از شناسایی اورشلیم ( بیت المقدس) به عنوان پایتخت اسرائیل عدول نخواهد کرد، به خصوص که این تعهد در مجلس سنا با رای بی سابقه ی ۹۷ موافق در برابر سه مخالف به تصویب رسیده است. حتی اگر دولت آقای بایدن گمان داشته باشد که تنها راه حل پایدار تشکیل دو دولت است، با وجود این معتقد است که این راه حل در کوتاه مدت عملی نیست و باید در حال حاضر به واقعیت دو اردوگاه و خودداری از تحریکات و اقدامات یک جانبه ای که مشکل ساز باشد، اکتفا کرد. در ارتباط با توافق نامه های ابراهیم که از ماه اوت ۲۰۲۰ در راستای عادی سازی روابط بین اسرائیل و چهار کشور عربی بحرین، امارات متحده ی عربی، مراکش و سودان( با نادیده گرفتن حقوق فلسطینی ها برای دست یابی به یک دولت مستقل) منعقد شد، دولت آقای بایدن در ستایش و قدردانی از آنها کوتاهی نکرده است.

میدان مین گذاری شده

با وجود برخوردار بودن از تعداد یکسان نماینده در مجلس سنا ( ۵۰ دموکرات و ۵۰ جمهوری خواه) از آنجایی که در صورت لزوم رای خانم کامالا هریس، معاون رئیس جمهور می تواند وزنه را به نفع دموکرات ها تغییر دهد، تایید نامزدها ( برای پست های اجرایی) آسان شده است. به شکلی تناقض آمیز و شگفت آور، تنها انتخاب آقای مالی به عنوان نماینده ی ویژه در امور ایران، پستی که به تایید مجلس سنا نیاز ندارد، موجی از انتقادات و مخالفت ها را به خصوص در جبهه ی جمهوری خواهان بر انگیخت. آقای مالی، کسی که شناخت خوبی از منطقه و رهبران عمده آن دارد، رئیس اسبق گروه بحران های بین المللی، تشکیلاتی غیر دولتی متخصص در حل و فصل بحران ها، و از کهنه کاران دولت کلینتون و اوباما، به خصوص در ارتباط با نقشی که در توافق هسته ای با ایران ایفا کرده است، مورد انتقاد قرار می گیرد.

احیای این توافق، که ایران و بقیه ی کشورهای امضا کننده – روسیه، چین، فرانسه، انگلستان به عنوان اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد‌ ( ONU) به اضافه ی آلمان – به آن پای بند مانده اند، بدون شک یکی از چالش های عمده در دستور کار آقای بایدن محسوب می شود. دنبال کردن مجدد این پرونده از جائی که دولتمردان دموکرات قبلی به جا گذاشته اند غیر ممکن است. دولت ترامپ تا آخرین روزهای ریاست جمهوری وی و به ویژه وزیر امور خارجه ی او مایک پومپئو اقداماتی را به منظور بوجود آوردن زمین های مین گذاری شده پیش پای رئیس جمهور جدید و گروه همکاران وی به مرحله ی اجرا گذاشت. اما مهم تر از همه سال های ترامپ به دور ازایجاد پرانتزی گذرا و بدون عواقب، هم در زمینه ی ژئوپولیتیک و هم در چارچوب نهادینه سیاست خارجی تغییر بوجود آورد. همان طور که آقای ایتامار رابینوویچ، که سفیر اسرائیل در ایالات متحده بود، در کتاب جدید خود خلاصه می کند، رهبران غیر عرب منطقه « مثل ایران، ترکیه و اسرائیل پس از این نقش درجه ی اولی را ایفا می کنند». نا کار آمدی اداری، و همچنین دیپلماسی فرد گرا و تجارت محور رئیس جمهورسابق جمهوری خواه، وضعیت های پیچیده و مبهم بیشماری را بوجود آورد.

به این ترتیب آقای رکس تیلرسون، رئیس سابق شرکت نفتی اکسون- موبیل، بلافاصله پس از انتصاب به پست وزارت امور خارجه توسط آقای ترامپ، کشف کرده بود که نباید به اموری که به کشورهای حوزه ی خلیج فارس یا بحران اعراب و اسرائیل مرتبط می شود دخالت کند.روابط بین مسئول امور بین المللی و رئیس جمهوری که وی را « احمق» توصیف می کرد، منزجر کننده بود. وی سریعآ بر کنار شد و آقای پومپئو، یک مسیحی اصول گرا که نسبت به ایران حساسیت وسواس گونه ای داشت، و جاه طلبی سیاسی اش مانع از رودر رویی و مخالفت با رئیس جمهوری نامتعادل می شد، به جانشینی وی انتخاب شد. پرونده هایی که از حوزه ی دخالت دیپلمات های حرفه ای خارج می شد، درقلمروی اختصاصی آقای کوشنرقرار می گرفت. او که فرزند یک خانواده ی صاحب مستغلات اهل نیوجرسی بود، نزدیکی ویژه ای به بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل داشت. او همچنین روابط بسیار نزدیکی با دو مرد قدرتمند خلیج فارس، شاهزاده محمد بن زاید ولیعهد امارات متحده ی عربی ( EAU) و به خصوص محمد بن سلمان همتای سعودی اش داشت. نخست وزیر اسرائیل به نوبه ی خود از خطر ایران برای بازار گرمی و توجیه سرسختی اش استفاده می کرد. اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده ی عربی که ایران را به عنوان تهدیدی حیاتی تلقی می کنند، هرگونه اقدامی را برای جلوگیری از بازگشت واشنگتن به توافق هسته ای با ایران انجام خواهند داد.

یک ماه قبل از این توافق آقای ترامپ تصمیم گرفته بود خود را کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری سال بعد اعلام کند. ناظرانی که به شانس وی در این انتخابات باور داشتند، ناچیز بودند. در سؤالی که در باره ی برنامه ی جامع اقدام مشترک ( برجام) از وی شده بود، گفته بود : « ایران همه چیز بدست می آورد و هیچ چیز از دست نمی دهد». رئیس جمهور آینده چیزی جز یک « معامله » دیگر، یک بازی در مجموع بیهوده در آن نمی یافت. در این مورد وی با شانزده کاندیدای دیگر جمهوری خواه و بخش عمده ای از سیاست مداران همسو بود. برخی از سردمداران دموکرات مثل شارل شومر، سناتور نیویورک، و رهبر فعلی اکثریت دموکرات در سنا، نیز مخالف این توافق بودند. آقای ترامپ در طی مبارزات انتخاباتی خود، همان گفتمان را در ارتباط با آنچه که به عنوان یک موفقیت سیاسی برای دولت اوباما مطرح می شد، ادامه داده بود : « ما مسابقه را باخته ایم، همه ی دنیا ما را مسخره می کنند.»

بنابر این خروج از توافق برجام در مرکز وعده های انتخاباتی کاندیدای جمهوری خواه قرار گرفت. آقای ترامپ بلافاصله پس از انتخاب شدن بدون وقفه ای آن را از لب تیغ گذراند. او بیهوده در انتظار این بود که ایران به تعهداتش عمل نکند. تهران همچنان پای بند می ماند، و آژانس بین المللی انرژی اتمی ( AIEA ) آن را مورد تآیید قرار می داد. خسته از مبارزه و با وجود اعلام خطر بقیه ی امضا کنندگان، آقای ترامپ در تاریخ ۸ ماه می ۲۰۱۸ خروج ایالات متحده از توافق و برگشت بدون وقفه ی تحریم ها را به عنوان تنها وسیله ای که قادر است مانع از دست یابی ایران به قدرت اتمی شود، اعلام کرد. توافق همچنان پایدار اما شکننده بود. ایرانی ها به نوبه ی خود فعالیت های غنی سازی اورانیوم را در سطحی بالاتر از آنچه در توافق قید شده بود، ادامه دادند. آقای ترامپ اطمینان می داد که به کمک تحریم ها و با توجه به خصوصیات « خود خوانده ی» چانه زنی کاسبکارانه اش امتیازات بیشتری به دست خواهد آورد. در طیف جمهوری خواهان، تند روها از جمله آقای جان بولتون، که مدتی مشاور امنیت ملی بود، یا آقای رودولف جیولیانی شهردار نیویورک – یک متحد قدیمی – تمایل به پیش تازی داشتند. هدف آنها چیزی کمتر ازتغییر رژیم یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی نبود.

آقای ترامپ کم توجه نسبت به ایدئولوژی و نگران پایان دادن به حضور نیروهای آمریکایی در منطقه، علی رغم اظهارات آتشین خود، چنین اهدافی را دنبال نمی کرد. او بیشتر امید وار بود رهبران ایران را به مذاکره برای یک پیمان « بهبود یافته» که به وی اعتبار می بخشید، متقاعد کند. بهبود یافته به چه صورت ؟ از طریق افزودن دو موضوع یه این پیمان : نظارت بر برنامه ی موشکی، و توقف فعالیت های « بی ثبات کننده» ایران در منطقه. چیزی که حمایت از بشار اسد رئیس جمهور سوریه، حزب اله لبنان و شبه نظامیان شیعه در عراق را در بر می گرفت. درعمل آقای ترامپ علی رغم ادعاهای بلند پروازانه اش بدون وقفه با رئیس جمهور حسن روحانی تماس می گرفت و از وی می خواست با او مذاکره کند. در ماه سپتامبر ۲۰۱۹، هنگام برگزاری اجلاس عمومی سازمان ملل متحد، آقای امانوئل ماکرون کوشید آقای روحانی را به دیدار با رئیس جمهور آمریکا در اطاق هتل محل اقامتش در نیویورک متقاعد کند. پس از مذاکرات متوالی آقای روحانی رفع تحریم ها را پیش شرط انجام چنین دیداری اعلام کرد.

بی اعتمادی تندروهای ایران

سال ۲۰۲۰ برای ایران بخصوص سالی دشوار و طاقت فرسا بود. شروع این سال با ترور سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، که به عنوان سمبل مقاومت جمهوری اسلامی شناخته می شد، آغاز شد و با ترور محسن فخری زاده فیزیک دان و یکی از چهره های شاخص برنامه ی هسته ای به پایان رسید. افزایش بی وقفه ی تحریم های گوناگون، که عواقب و نتایج همه گیری کووید ۱۹ به آنها افزوده شد، کشور را به زانو در آورد.

از زمان روی کار آمدن آقای بایدن، رهبران ایران دودل هستند. میانه روها مثل رئیس جمهور روحانی و آقای محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه، تمایل دارند به میز مذاکره برگردند. آنها معتقدند کشورشان با عدم درخواست غرامت برای زیان های ناشی از تحریم های اعمال شده از سوی آمریکا، اقدام قابل توجهی در جهت مماشات و بازگشت به آرامش انجام داده اند. اما از سوی اصول گرایان که آنها را به ساده اندیشی وحتی خیانت متهم می کنند، تحت فشار قرار دارند. از نظر این گروه قطع ناگهانی و بدون علت حمایت آمریکا از کردها در سوریه در ماه اکتبر ۲۰۱۹ – با وجودی که آنها متحد دراز مدت واشنگتن محسوب می شدند – نمونه ای است برای عدم اطمینان به ایالات متحده . علاوه بر این چرا باید به قراردادی تن داد که می تواند بلافاصله پس از روی کار آمدن دولت جدید مورد نفی و انکار قرار گیرد؟ برخی دیگر نمونه ی کره شمالی را ذکر می کنند که پس از یک استقبال شادمانه از رئیس جمهور آمریکا، به این نتیجه رسید که زرادخانه هسته ای کشور بهترین ضامن تآمین سعادت برای آنها بشمار می رود و بنابراین مذاکرات را دنبال نکرد. رهبر جمهوری اسلامی ایران، به نوبه ی خود از ایده ی احیای مجدد قرارداد با این شرط که هر دو کشور سریعآ اقدام کنند و عملی شدن قرارداد و رفع تحریم ها همزمان صورت گیرد، استقبال کرد. مذاکرات پنهانی برای تعیین نحوه اجرا و زمان بندی آن صورت گرفته است.

به عقیده ی ولی نصر استاد مدرسه ی مطالعات عالی بین المللی در دانشگاه جان هاپکینز واشنگتن، و یکی از متنفذ ترین کارشناسان روابط بین دو کشور، سیاست « تحریم های حد اکثری » نتایج ضعیفی به بار آورده است. تنها بازگشت سریع به میز مذاکرات قادر است از بحرانی شدن بیشتر وضعیت جلوگیری کند. در حقیقت کاخ سفید توان فرصت سوزی ندارد، چون باید همزمان میراث فاجعه بار و پاکسازی آنچه را که دولت قبلی به یادگار گذاشته مدیریت کند، و امیدوار باشد که انتخابات ماه ژوئن آینده در ایران، به گزینش رئیس جمهور تند رویی که تمایل به قطع مذاکرات با واشنگتن را داشته باشد، منتهی نشود.

 

منبع:https://telegra.ph/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟