بازگشت طالبان به قدرت و خطر گسترش نفوذ القاعده و داعش در جهان عرب

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

بحث و جدل در ایالات متحده، دشواری در افغانستان و پیامدهای آن فراتر از خاوردور تا خاورمیانه است. حمله بیست سال پیش آمریکا به افغانستان برای اکثریت مردم ایالات متحده یک «جنگ ضروری و اجتناب‌ناپذیر» بود و تصمیم خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان «گزینه‌ای» است که بحث و جدال بسیاری را به دنبال خواهد داشت.

جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا به صراحت اعلام کرد که «از تصمیم خود مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان پشیمان نیست». پنتاگون به مقامات و شهروندان افغان که از بازگشت طالبان وحشت دارند می‌گوید «این سرزمین است و شما باید برای آن بجنگید».

در همین حال، مجله «فارن افرز» پرسشی را به شمار زیادی از کارشناسان مطرح کرده مبنی بر این‌که آیا آن‌ها با خروج کامل نیروهای‌ آمریکایی از افغانستان موافقند یا مخالف؟ در نتیجه، پاسخ‌های ارائه شده، دو دیدگاه متفاوت را برجسته می‌کند. دیدگاه نخست مربوط به ژنرال دیوید پترائوس است که در مقطعی فرماندهی نیروهای ائتلاف در افغانستان و عراق را بر عهده داشت، در حالی‌که مورد دوم مربوط به «آن ماری اسلاتر» مدیر سابق برنامه‌ریزی سیاسی در وزارت خارجه ایالات متحده و مدیر کنونی «آمریکای جدید» است. البته پترائوس مخالف خروج کامل نیروهای آمریکایی از افغانستان است و می‌گوید «ما از اتخاذ این تصمیم پیشمان خواهیم شد و می‌بایست به تعهد بی‌دریغ خود برای کمک به متحدان افغان مان در جلوگیری از جنگ داخلی وفادار بمانیم و مطمئن شویم که القاعده و داعش قادر به ایجاد پناهگاهی در افغانستان یا در کشورهای همسایه آن نیستند. و البته همه این اهداف می‌توانند با ابقای ۳۵۰۰ سرباز آمریکایی در افغانستان برآورده شوند.»

 

اسلاتر نیز با ابراز موافقت، اظهار داشت که «عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی برای زنان، جامعه و اقتصاد افغانستان نتیجه ناگواری از خود به‌جا خواهد گذاشت.» وی افزود که «رئیس جمهور بایدن شهامت درک این واقعیت را داشت که بیست سال جنگ و تغییرات استراتژیک برای بحران افغانستان کافی است. در واقع، ایالات متحده ماموریت اساسی خود را برای از بین‌بردن پایگاه القاعده انجام داده است و نمی‌تواند ماموریت گسترده‌تری را برای بازسازی جامعه افغانستان انجام دهد.»

با این حال، مشکل این جاست که آمریکا پس از نابودی آخرین طالب، از افغانستان عقب‌نشینی نکرد، بلکه زمانی در صدد خروج نیروهایش از افغانستان شد که شمار اعضای جنبش طالبان به شدت در حال افزایش است. اکنون به نظر می‌رسد که این جنبش می‌تواند در کشوری که استان‌های آن یکی پی دیگر مانند برگ‌های پاییزی سقوط می‌کنند، بسیار سریع‌تر از آنچه در جنگ قدرت پیش می‌رفت، پیشرفت کند.

البته تصور این‌که «طالبان» تغییر کرده است یک توهم محض است، حتی اگر طالبان با ایالات متحده آمریکا برخورد دیپلماسی داشته باشد و در مورد حل و فصل سیاسی با دولت کابل در تماس شود. به عنوان مثال،‌ رهبر نظامی این گروه، محمد یعقوب، پسر ملا محمد عمر، رهبر فقید جنبش طالبان است.

البته بسیار ساده‌لوحانه خواهد بود که واشنگتن به پایبندی جنبش طالبان به مفاد موافقت‌نامه‌ای که در مذاکرات قطر با آن منعقد کرده و مهم‌ترین بند آن خودداری طالبان از بازگشت «القاعده» و راه اندازی تروریسم جهانی از خاک افغانستان است، تکیه کند. حتی هشدار زلمی خلیل‌زاد، مذاکره کننده آمریکایی مبنی براین‌که اگر طالبان به‌جای توافق با اشرف غنی و دولتش، با استفاده از زور وارد کابل شود، جامعه جهانی دولت طالبان را به رسمیت نخواهد شناخت، نتوانست مانع پیشروی طالبان برای سرنگونی مراکز استان‌ها و محاصره قندهار، مزارشریف، کابل و مناطق دیگر افغانستان شود. زیرا واشنگتن که نقش «پلیس» آمریکایی را در افغانستان بازی می‌کرد، از ایفای نقش انفرادی به داشتن شرکای آتلانتیک و سپس وارد مرحله بازنشستگی شد.

امروز آمریکا چنین وانمود می‌کند که شاهد سردرگمی و نبرد قدرت در کشورهای همسایه افغانستان، به ویژه پاکستان و ایران است و رقابت چین و هند را برای پر کردن خلأ آمریکا مشاهده می‌کند، علاوه براین‌که روسیه نسبت به امنیت خود و تاجیکستان و سایر جمهوریت‌های اتحاد جماهیر شوروی سابق ابراز نگرانی می‌کند، در حالی‌که مسکو در گذشته نیروهای طالبان و سایر شورشیان را حمایت مالی می‌کرد تا نیروهای آمریکایی را هدف حمله قرار دهند. اما فرار از واقعیتی که خود را تحمیل می‌کند دشوار است، به این معنی که القاعده و داعش در حال بازگشت هستند. اکنون این پرسش مطرح می‌شود که عملیات تروریستی برخاسته از افغانستان در کجا می‌تواند متمرکز شود؟ جنگجویان جدیدی که به این دو سازمان تروریستی بپیوندند از کجا خواهند آمد؟ تردیدی نیست که خاورمیانه شاهد بیشترین عملیات تروریستی خواهد بود و سرسخت‌ترین جنگجویان از کشورهای عربی خواهند آمد.

پس از شکست طالبان، جهان عرب دچار اپیدمی به نام «عرب‌های افغان» شد. آن‌ها افراد تروریستی بودند که کشورهای عربی را به قصد پیوستن به القاعده ترک کرده بودند، سپس هنگامی‌که تجربه کافی در جنگ‌های تروریستی کسب کردند، به کشورهای خود بازگشتند و دست به فعالیت‌های تروریستی زدند.

اکنون چنین به نظر می‌رسد که با بازگشت طالبان به قدرت، پدیده جدید «افغان‌های عرب» را پیش‌رو خواهیم داشت، به ویژه این‌که در جنبش‌های اسلام سیاسی هیچ چیزی به نام نیروی ملی وجود ندارد که در محدوده مرزهای خود فعالیت کند.

طوری‌که در سند “جهت‌گیری راهبردی موقت” دولت بایدن آمده است، آمریکای که در حال عقب‌نشینی از منطقه است، همان کشوری است که باید «نظام بین‌المللی را در جهانی که در حال تغییر است» ایجاد کند و این امر اوج تناقض و ناسازگاری را نشان می‌دهد. آیا ساموئل هانتینگتون نگفت که «آمریکا از آن رو می‌تواند ناامیدی باشد که امید هم است»؟

 

منبع:https://www.independentpersian.com/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟