مرز های قفقاز، از چیره‌دستی تا خام دستی در سیاست

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
با تبدیل شدن منازعه منجمد قره باغ قفقاز به جنگ گرم و متعاقب آن پیروزی جمهوری آذربایجان در جنگ ۶ هفته ای، به بیانی ساده مناسبات منطقه‌ای در صفحه ژئوپلیتیک منطقه زیر و رو شده و برای تثبیت اوضاع پس از گرد و خاک به پا شده زمان لازم است.

طی مجادله دوم قره باغ، جمهوری آذربایجان نه تنها توانست تنها بخش اعظم سرزمین های خود را بازگرداند بلکه در کنار آن بزرگترین موازنه ژئوپلیتیک منطقه ای را نیز به صورت جدی به چالش بکشد، موازنه ای که طی دو قرن اخیر با برتری هژمونیک روسها در قفقاز تعریف شده بود. در این راستا به سیاست خارجی دو کشور روسیه و ایران در قبال تحولات جدید قفقاز خواهیم پرداخت.

الف: روسیه

علیرغم برتری غیرقابل کتمان روسیه در قفقاز، این کشور و در راس آن ولادیمیر پوتین سیاست نسبت متعادل و موازنه گرانه ای را در پیش گرفت و با تاکید بر اینکه قره باغ بخشی از جمهوری آذربایجان است به مشروعیت مجادله جمهوری آذربایجان صحه گذاشت اما از سوی دیگر نیز با توجه به زد و بند های دینی خود با ارمنستان، مانع از آزادسازی تمامی مناطق آذربایجان شد و برای ارامنه منطقه نیز راه تنفسی خلق کرد. در این راستا, اگرچه که اندیشمندان کارکشته ژئوپلیتیک روسی بر آنچه که در قفقاز و آغاز سیطره ترکیه در آن واقف بودند، سیاست موازنه را در پی گرفته و در کنار ضدیت با جمهوری آذربایجان و ترکیه، همکاری رانیز جزء اولویت های خود قرار دادند. روسیه هنوز هم یکی از اصلی ترین تامین کنندگان تسلیحات جمهوری آذربایجان و همچنین یکی از مهمترین شرکای تجاری این کشور می باشد. در کنار آن، حجم تبادلات سیاسی و اقتصادی روسیه با ترکیه نیز روندی صعودی داشته است و در سایه چنین تحولاتی می توان جمع بندی کرد که روسیه علاوه بر بازگرداندن و حفظ هژمونی خود در قفقاز تحت عنوان صلح بانان روسی، باب سیاست با ایدئولوژی رقیب خود یعنی ترکیه و جمهوری آذربایجان را باز نگه داشته است و پروژه های مشترک این کشور به ویژه با ترکیه چهره ژئوپلیتیک منطقه به ویژه در عرصه انرژی را متحول خواهد کرد. هر روز بر تعداد پروژه های مشترک روسیه با ترکیه در زمینه‌های تسلیحات پیشرفته، صنایع هوافضا و همچنین پروژه های نیروگاه هسته ای و پروژه‌های مشترک انرژی افزوده می شود، و این دو کشور در عین رقابت، سطح همکاری معقول و رو به پیشرفتی را به نمایش گذاشته اند.

ب: ایران

از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران نیز به دلیل داشتن نزدیک به ۵۰۰ کیلومتر مرز مشترک در قفقاز، خواسته و ناخواسته خود را بخشی از مجموعه امنیتی قفقاز می‌داند. در جنگ دوم قره باغ دو گفتمان متفاوت ایران شامل حکومت دینی و جناح ملی‌گرا با مرکزیت اندیشه ایرانشهری، دو موضع متفاوت و نسبتاً متناقض را بیان کردند که مطابق دیدگاه اولی، قره باغ بخشی از خاک جمهوری آذربایجان بوده و بازگشت آن به میهن اصلی مایه خرسندی جهان اسلام تلقی می شد و از سوی دیگر نیز اندیشه ایرانشهری با برجسته نمودن ابعاد رقابت تاریخی ایرانی- تورانی از باب مخالفت و تخاصم مستقیم با جمهوری آذربایجان درآمد. همچنین این گروه ایران را به دلیل انفعال در جنگ دوم قره‌باغ و عدم مشارکت در موازنه ژئوپلیتیک منطقه ای محکوم کرده و خواستار نقش آفرینی بیشتر در معادلات جدید میباشند، امری که به لحاظ خوانش منافع ملی، تاکنون ثمره خاصی در پی نداشته است. همانگونه که در بالا ذکر شد علی رغم تخاصم تاریخی روسها با نفوذ اندیشه ترک گرایی در قفقاز، سیاست گذاری روسیه از تقابل مستقیم با چنین گرایشی اجتناب کرد اما در رویکردی متناقض و عجیب، جمهوری اسلامی ایران تقابل و تهدید مستقیم علیه جمهوری آذربایجان را در دستور کار خود قرار داده و آن را به شکلی عملی به اجرا گذاشته است. در این راستا و نظر به اینکه احتمال جنگ میان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان بنابر دلایل متعدد از جمله پیمان نظامی مشترک این کشور با ترکیه و پاکستان و همچنین درصد جمعیتی بالای آذربایجانیهای مقیم ایران تماماً منتفی می باشد، اما برخلاف تجربه سیاسی چیره دستانه روسی، سیاست خارجی ایران با درکی مردد و نامفهوم از ژئوپلیتیک منطقه نه تنها دستاوردی به همراه نداشته است بلکه همکاری های محدود خود را نیز به تخاصم تبدیل کرده است، گویی هنوز هم مرز بین ادبیات که ساخت ذهن است و ژئوپلیتیک سخت که برساخت واقعیات میدان است مرزی نامعلوم و همپوشا می باشد..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟