جنگ سرد ایران و روسیه در جنوب سوریه

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

از منظر محور مقاومت مهم‌ترین روند حال حاضر در حوزه تحولات میدانی و امنیتی سوریه، بحث تحولات جنوب سوریه است که از سوی یکی از تحلیلگران ایرانی با عنوان «جنگ سرد میان ایران و روسیه در درعا» توصیف گردید. اهمیت حوزه جنوب در آن است که به طور مستقیم کل پرونده حضور در سوریه را تحت تأثیر قرار می‌دهد و حتی در سطحی فراتر می‌توان گفت در میان کشورهای دخیل در بحران سوریه، شاید تنها ترکیه به صورت مستقیم درگیر پرونده جنوب سوریه نباشد و این حضور انبوه و تزاحم و تضاد منافع و مواضع، بر پیچیدگی‌های این حوزه افزوده است. به ویژه آن‌که رژیم صهیونیستی و اردن، پرونده جنوب را به مثابه پرونده‌های «امنیت ملی» و «تهدید تمامیت ارضی» مورد توجه قرار می‌دهند و در محاسبات کلان خود، اعتبار و ضریب بسیار بالایی برای آن قائلند.

یکی از مباحثی که در یک ماه گذشته در فضای تحلیلی داخلی داغ شده بود، بحث «جنگ سرد ایران و روسیه در جنوب سوریه» است که به صورت خاص با توجه به تحولات مربوط به ناآرامی‌های شهر «طفس» مورد توجه ناظران ایرانی قرار گرفت. در مقالات قبلی نسبت به اهمیت انتقال بخشی از «فیلق الخامس» به دیرالزور هشدار داده بودیم. حال با تشدید وضعیت ناآرامی در درعا، اهمیت توجه به مقوله «فصائل متصالحه فی درعا»، اهمیت مضاعفی پیدا کرده است.

طرح مسأله:

در مکتوبات قبلی کارگروه شامات اندیشکده جریان این نکته را گوشزد کرده‌ بودیم که ترورهای سریالی در درعا ادامه دارد و به صورت مکرر، نظامیان و نیروهای امنیتی در درعا ترور می‌شوند. نکته قابل توجه این است که شواهد و قرائن بسیاری نشان می‌دهد این ترورها در رقابت میان مجموعه نیروهای متمایل به دمشق (نهادهای اطلاعاتی و امنیتی، لشکر چهارم و گروه‌های وابسته به محور مقاومت) و نیروهای منسوب به فیلق الخامس رخ می‌دهد. به عبارت دیگر، ناامنی فعلی به نوعی حاصل رقابت پنهان و جنگ زیرپوستی دو بخش از نهادهای امنیتی و نظامی است؛ اما دود آن به چشم امنیت جامعه در درجه اول و فراتر از آن به چشم نظام حاکم بر سوریه می‌رود!

اما آن‌چه تحولات یک ماهه اخیر درعا را حساس‌تر کرده است، تنش‌هایی است که در ریف غربی استان درعا و مشخصا در شهر «طفس» روی داده است. گروه‌های مسلح شورشی کنترل این شهر را به دست گرفته و زمانی که نیروهای ویژه لشکر چهارم و گارد ریاست جمهوری از دمشق به طفس اعزام شدند، باز هم درگیری در این شهر تداوم یافت! فراتر از آن، در ۸ شهر دیگر استان درعا مانند «الیادوده»، «جاسم»، «اللجاه» و… نیز گروه های مسلح خودنمایی کردند. عجیب‌تر از همه این‌که یک پرنده ناشناس شبیه به پهپاد کوچک، به بزرگ‌ترین پایگاه ارتش سوریه (ورزشگاه موسوم به «ملعب البلدی») در شهر درعا حمله کرد!. در این وضعیت بغرنج، ناگهان شاهد اظهارات فرمانده تیپ هشتم لشکر پنجم ارتش سوریه هستیم که در تظاهرات ضددولتی(!) در درعا، وعده تشکیل «ارتش بزرگ حوران (درعا)» را می‌دهد!

مسأله اساسی در این میان، نوع واکنش‌های عمومی و امنیتی در درعاست. با گذشت بیش از ۳۰ ماه از مصالحه‌های درعا و بازگشت ارتش و دولت سوریه به تمام شهرها، نه‌تنها سریال ترورها و ناامنی‌ها خاتمه نیافته؛ بلکه سطح تنش چنان رو به تزاید است که برای اولین بار، حتی اعزام گسترده کاروان نظامی از دمشق، محاصره و فراتر از آن «تصرف»(!) یک شهر هم باعث خاتمه یافتن – حتی موقت – تمرد در آن شهر نمی‌شود! بی‌تردید این وضعیت، برای نظام سوریه با آن سابقه و رویکرد اقتدارگرایانه بعثی نمی‌تواند قابل تحمل و پایدار باشد.

به راستی چگونه وضعیت به این نقطه رسیده و چه راهکاری برای حل آن وجود دارد؟ آیا ما شاهد یک جنگ سرد یا رقابت شدید نیابتی در جنوب سوریه هستیم؟ این‌ها پرسش‌هایی است که در این گزارش مورد توجه قرار گرفته‌اند.

اهمیت مسأله:

رقابت ایران و روسیه را در حوزه سوریه می‌توان ذیل سه دسته کلی تقسیم کرد:

  1. رقابت بر سر بازسازی و میزان نفوذ در نهادهای امنیتی و نظامی سوریه

  2. اختلاف نظر بر سر چگونگی حل بحران سوریه و عادی‌سازی وضعیت این کشور

  3. اختلاف نظر جدی بر سر حضور مقاومت در سوریه (به ویژه در جنوب) از حیث احساس خطر برای اسرائیل

نکته قابل توجه این است که مشخصا در مسأله «ناامنی‌های جنوب» و «فعالیت‌های فیلق الخامس» (به ویژه تیپ هشتم به فرماندهی «الحمد العوده») شاهد تقاطع یا تصادم هر سه محور فوق هستیم. فیلق الخامس یکی از اصلی‌ترین اجزاء – و بلکه ارکان! – برنامه کلان روسیه در سازماندهی جدید (به نام بازسازی!) و مهندسی ساختارها و شبکه‌های نهادهای امنیتی و نظامی سوریه است. از این منظر، نحوه عملکرد تیپ هشتم آن و به صورت کلی فیلق الخامس در جنوب سوریه، بخش مهمی از پازل کلی طراحی شده از سوی روسیه برای مهندسی ساختار و بافت داخلی نهادهای امنیتی و نظامی سوریه است و باید از همین منظر تحلیل گردد.

نکته دوم، بدنه و اجزای شبکه کلی فیلق الخامس است که مشخصا در جنوب، روسیه با اضافه کردن گروه‌هایی که اصطلاحا «فصائل متصالحه» (گروه‌های مسلح معارض وابسته به ارتش آزاد که در جریان تسویه یا آشتی ملی، با طراحی روسیه به عنوان تیپ‌های مستقل به فیلق الخامس اضافه شدند) خوانده می‌شوند، یک لشکر یا تیپ از معارضه تشکیل داده و از آن‌ها به مثابه برگه‌ای در راستای طرح‌های خود در زمینه حل سیاسی بحران سوریه استفاده می‌کند.

اما سومین و مهم‌ترین حساس‌ترین مسأله که به نوعی ورود به حوزه خط قرمزهای محور مقاومت محسوب می‌شود، فعالیت‌های ایذائی و خرابکارانه گروه‌های معارض در جنوب سوریه علیه محور مقاومت است تا در مسیر حضور مقاومت در جنوب و نزدیکی جولان اشغالی سنگ‌اندازی کنند. در این زمینه، گرچه روسیه نمی‌تواند به صورت علنی و مؤثر مانع عزم قاطع محور مقاومت شود؛ اما تعهدات بین المللی داده تا مقاومت در جنوب حضور نیابد. گروه‌هایی که در جنوب سوریه، بستر را برای مقاومت ناامن کرده‌اند؛ از پشتیبانی و ظرفیت‌های قانونی فصائل متصاحله به ویژه تیپ هشتم فیلق الخامس استفاده می‌کنند و روسیه نیز در این معادله، عملا کفه معارضه را علیه مقاومت سنگین‌تر کرده است!

به این ترتیب، می‌توان گفت تحولات اخیر جنوب سوریه، به جنگ سرد جدی میان ایران (محور مقاومت) و روسیه تبدیل شده است. این مسأله، به نوعی محل تقاطع هر سه محور اصلی اختلافات تهران و مسکو در حوزه سوریه بوده و تبعا برنده نهایی آن، وزن بالاتری در معادلات سوریه پیدا خواهد کرد. با توجه به حساسیت بسیار بالای بین المللی نسبت به جنوب سوریه –  به علت همجواری با سرزمین‌های اشغالی و اردن – بازتاب عمومی آن در معادلات منطقه‌ای نیز قابل توجه ارزیابی می‌شود.

تحلیل روند طی شده:[1]

تعصب بالای مذهبی (اهل تسنن)، بافت عشیره‌ای وقبیله‌ای و بالاخره فقر و بیکاری گسترده باعث شده تا بافت عمومی استان درعا دارای گرایشات جدی ضدحکومتی باشد و گروه‌های شورشی و معارضه بتوانند در این بستر به فعالیت‌های خود ادامه دهند. در چنین بستری، اگر بخشی از نهادهای امنیتی و نظامی هم‌راستا با معارضه باشند، ظرفیت بالایی برای اقدامات ضدامنیتی و ایذائی علیه دولت مرکزی و به خصوص علیه محور مقاومت فراهم می‌شود؛ زیرا گروه‌های اخلالگر و معارض همزمان از پوشش‌ها و حتی حمایت‌های دو لایه نظامی (امنیتی) و مردمی برای فعالیت‌های خود استفاده می‌کنند.

باید توجه داشت درعا خاستگاه بحران سوریه است و اساسا آتشی که شراره‌های آن یک دهه است کشور سوریه را درگیر ساخته، از این استان آغاز گردیده است. درعا نخستین شهری است که دیوارنویسی و شروع اعتراضات را تجربه کرد؛ نخستین شهری است که قربانی داده است[2]؛ نخستین شهری است که تمثال حافظ اسد را به زیر کشیدند؛ نخستین شهری است که «محاصره» و قطع شدن خدمات آب، برق و گاز را تجربه کرده است و… طبیعی است که چنین شهر و استانی به راحتی از گذشته خود منقطع نخواهد شد!

در ابتدای سال ۲۰۱۴ در فضای جنگ داخلی سوریه، رخداد مهمی به وقوع پیوست. سازمان «جبهه جنوبیه» با حمایت ویژه «اتاق عملیات موک» و به ابتکار سازمان جاسوسی اردن تأسیس شد. این سازمان در دور اولیه حیات خویش (تا میانه ۲۰۱۵) پیشروی‌های قابل توجهی داشت و به جدی‌ترین تهدید برای فتح دمشق تبدیل گشت؛ اما ناگهان ورق برگشت! با تصرف جنوب غربی درعا توسط گروه‌های سلفی جهادی – که بعدها مسجل شد با داعش بیعت کرده‌اند – و در ادامه تأسیس «جیش الفتح جنوب»، اتاق موک و سازمان جاسوسی اردن جبهه جنوبیه را وادار ساختند تا با عدول از مواضع پیشین، صرفا بر مبارزه با داعش و امثال داعش تمرکز کرده و نظام را بابت جنوب کشور آسوده‌خاطر سازد! به موازات این تحولات، امارات نیز نفوذ خود را در جنوب گسترش داد.

در سال ۲۰۱۷، موافقتنامه چند جانبه آتش‌بس در جنوب با حضور رسمی ایالات متحده، روسیه و اردن – و البته حضور پررنگ اما غیررسمی رژیم صهیونیستی – منعقد گردید تا درعا رسما وارد دوره آتش بس شود. در همین اثنا، امارات مبتکر ایده‌ای بود تا معارضه حاضر در جبهه جنوبیه را بتواند در چارچوبی رسمی بازسازی کند؛ به طوری که بر مبارزه با تروریسم تمرکز کرده و همزمان دارای اعتبار قانونی و رسمی از طرف دمشق باشند! این مذاکرات در سال ۲۰۱۸ و در پی عملیات ارتش سوریه و مقاومت در درعا ، اثر میدانی خود را نشان داد. به این ترتیب، با پاکسازی «بصر الحریر» و حرکت متحدین به سمت «بصری الشام»، دومینوی مصالحه راه افتاد و توانست از دومینوی عملیات نظامی نیز پیشی بگیرد!

در نتیجه این مصالحه‌ها، مقرر شد تا بخشی از جبهه جنوبیه که به فرآیند تسویه پیوسته‌اند، در قالب تیپ‌های نیمه‌مستقل در «فیلق الخامس» مجددا سازماندهی شوند که اوج آن را می‌توان تأسیس «تیپ هشتم فیلق الخامس» دانست که فرماندهی آن بر عهده «احمد العوده» فرمانده سابق «جیش شباب اهل السنه» می‌باشد.

در چنین شرایطی، معارضه مسلح جبهه جنوبیه که تا دیروز اسلحه به دست داشت و شعار اسقاط نظام می‌داد، پس از مصالحه حاضر شد سلاح‌های سنگین را تحویل دهد و در ازای حفظ سلاح‌های سبک، به بخشی از ارتش سوریه تبدیل شود؛ بدون آن‌که به طور کامل در ساختار ارتش هضم گردد!

در آن زمان تصور می‌شد با این کار، می‌توان از ظرفیت گروه‌های مسلح جبهه جنوبیه (ارتش آزاد) برای مبارزه با تروریسم تکفیری استفاده شود. اما در عمل، شاهدیم که معارضه دیروز، از مواضع اصلی خود عقب‌نشینی نکرده و تنها حسب برخی شرایط، اولویت‌های خود را تغییر داده است. امروزه همان معارضه دیروز و یگان‌های مهم فیلق الخامس امروز (به ویژه تیپ هشتم) به «رأس الحربه» یا خط مقدم نیروهای مقابل محور مقاومت در جنوب تبدیل شده‌اند و بستری را ایجاد کرده تا دولت مرکزی نتواند هژمونی امنیتی خود را در درعا و قنیطره حکمفرما سازد. شاید در این زمینه، اظهارات «ادهم الکراد»، یکی از فرماندهان فیلق الخامس که اخیرا ترور شد، به خوبی توصیف کننده مواضع واقعی و عملی فرماندهان سابق جبهه جنوبیه باشد[3]: «بله، ما عملیات نظامی یا جنگ [علیه حکومت بشار اسد] را در جنوب به هزار و یک دلیل باختیم؛ اما هرگز ذات و اراده خود را نباخته‌ایم.»

تحلیل وضعیت فعلی

وضعیت فعلی درعا را می‌توان در ۵ محور مجزای ذیل توصیف کرد:

شکل‌گیری گروه‌های «المقاومه الشعبیه»
استفاده از فصائل متصالحه در نبردهای ارتش سوریه علیه تروریسم در خارج از استان درعا
سریال تکراری و متناوب ترور؛ ناامنی گسترده و مستمر
ظهور تمردهای مسلحانه شهری با عنوان «کتل المسلحین» (گروه‌های [شورشی] مسلح)
عزم جدی محور مقاومت برای «بومی‌سازی» مقاومت در درعا

در ادامه،هر کدام از محورهای پنج‌گانه فوق را صرفا در یک پاراگراف توضیح داده[4] و جمع‌بندی این قسمت را ارائه می‌دهیم.

1_شکل‌گیری گروه‌های «المقاومه الشعبیه»

در حالی که تنها چند ماه از مصالحه می‌گذشت، گروهی در درعا به نام «مقاومت مردمی در جنوب سوریه» (المقاومه الشعبیه فی الجنوب السوری) اعلام موجودیت کرد. تجربه ماه‌های بعد نشان می‌داد المقاومه الشعبیه در درعا دارای سازماندهی قدرتمند و وسیع است و همزمان از حمایت‌های جدی در بخشی از نیروهای نظامی و امنیتی جنوب برخوردار می‌باشد. همین گستردگی و در عین حال پشتیبانی‌های امنیتی، عامل ناامنی گسترده در جنوب شده؛ به طوری که دمشق نمی‌تواند هیمنه و هژمونی خود را در درعا پیاده سازد!

مهم‌ترین فعالیت این گروه را می‌توان در سه دسته تقسیم کرد:

حمله به ایستگاه‌های بازرسی، دفاتر عادی و پاسگاه‌های ارتش و نیروهای مقاومت در درعا
ترورهای هدفمند افسران ارشد و فرماندهان سازمان‌های امنیتی و نیروهای مقاومت
دیوارنویسی، بیانیه و تبلیغات برای جلب حمایت مردمی و تشجیع نیروهای خود برای استمرار فعالیت در این گروه
2_استفاده از فصائل متصالحه در نبردهای ارتش سوریه علیه تروریسم در خارج از استان درعا

یکی از ابعاد مهم حضور فصائل متصالحه در قالب یگان‌ها و تیپ مجزا در فیلق الخامس، بهره‌برداری ارتش سوریه و روسیه از ظرفیت آنان در مبارزه با گروه‌های تروریستی سلفی جهادی است. حضور معارضه سابق (متصالحه) در سنگرهای مشترک با ارتش سوریه، خالی از پیامد نیست.

نخستین عملیاتی که به صورت گسترده از ظرفیت جبهه جنوبیه استفاده گردید، عملیات ارتش سوریه برای آزادسازی گروگان‌های دروزی استان سویدا بود که داعش طی حمله‌ای ضربتی، بیش از ۲۰ نفر از دروزی‌ها را ربود. در آن زمان، اندکی بیش‌تر از تسویه‌های درعا نمی‌گذشت و این عملیات در سطوح محلی (جنوب) و ملی (سوریه) تأثیرات قابل توجهی داشت. از طرف دیگر، مطالبه مشابهی در قبال سویدا نیز به طور جدی‌تر مطرح گردید. پس از آن، دمشق از فصائل متصالحه به شکل محدود در نبردهای بادیه الشام علیه داعش نیز استفاده کرد (می‌کند)؛ اما بافت منطقه و مدل این نوع عملیات‌ها به صورتی است که حتی ستاد کل نیروهای مسلح در دمشق نیز چندان موافق حضور گسترده معارضه در این نبردها نیست! هم‌چنین در عملیات‌های ادلب نیز از ظرفیت فصائل متصالحه استفاده شد که در مواردی باعث زد و خورد داخلی ارتش سوریه گردید و در مواردی نیز تعدادی از نیروهای خط مقدم فیلق الخامس به گروه‌های معارض حاضر در ادلب پیوستند! بازتاب این عملیات در داخل درعا منفی بود؛ ‌زیرا این‌گونه تبلیغ می‌شد که دمشق از فصائل متصالحه به عنوان نیروهای خط‌شکن و به تعبیر بدبینانه آن به عنوان «قربانی» یا «گوشت جلوی توپ» استفاده می‌کند!!  این رخدادها باعث شد در نبردهای بعدی، حضور فصائل متصالحه در ادلب کم‌رنگ باشد!

آخرین نمونه‌ای که در این فقره قابل ذکر است، برنامه مشترک مسکو و دمشق برای انتقال بخشی از فیلق الخامس به شرق و استقرار آن‌ها در سواحل غربی فرات از شهر دیرالزور تا البوکمال است. این برنامه، دست‌اندازی مستقیم به منطقه تحت نفوذ مقاومت محسوب می‌شود و نگارنده آن را در پازل کلی رقابت‌های میان ایران و روسیه تحلیل می‌کند. در صورت تحقق این برنامه، فصائل متصالحه می‌توانند در میان‌مدت ناامنی شدیدی در شرق ایجاد کرده و وضعیتی شبیه به درعا را در دیرالزور ایجاد نمایند! فراموش نکنیم که شرق نیز مانند جنوب بافت قبیله‌ای دارند و از مشکل فقر و بیکاری گسترده در کنار ناکارآمدی حکومتی رنج می‌برند. این نکته باید به جد مورد توجه دلسوزان و نخبگان مقاومت قرار گیرد.

3_سریال تکراری و متناوب ترور؛ ناامنی گسترده و مستمر

طی دو سال اخیر، حجم و تعداد ترورها در درعا و قنیطره به قدری بالا بوده که گاهی به آمار سه ترور در هفته نیز می‌رسد. به نظر می‌رسد برای این ترورهای سریالی، هیچ چشم‌انداز روشن (توقف ترور) وجود ندارد؛ زیرا این ترورها هیچ‌گاه در اثر ضربات امنیتی و… متوقف نشده‌اند! سوژه‌های ترور معمولا در چهار دسته ذیل قابل تقسیم هستند:

افسران ارشد و فرماندهان محور مقاومت، لشکر چهارم ارتش سوریه و نهادهای امنیتی وابسته به دمشق
نیروهای منتسب به فیلق الخامس و بقایای گروه‌های مسلح معارضه
افرادی که بعد از ترور، مشخص می‌شود دارای رویکرد ضدیت با نظام سوریه بوده‌اند.
خطبا و روحانیون حامی حکومت و برخی نیروهای اداری وابسته به دمشق

تنوع این ترکیب نشان می‌دهد سریال ترور در درعا دو طرفه است! یعنی به صورت زیرپوستی نبرد بسیار شدیدی میان معارضه و نهادهای امنیتی وجود دارد و به این علت که هیچ کدام نمی‌توانند به صورت رسمی و علنی دیگری را سرکوب کنند، به ترور سران آن‌ها روی آورده‌اند.

4_ظهور تمردهای مسلحانه شهری با عنوان «کتل المسلحین» (گروه‌های [شورشی] مسلح)

یکی از رویدادهای مهم درعا که روند فعلی را به جد تحت الشعاع قرار می‌دهد، ظهور دوباره «گروه‌های مسلح شورشی» است که تقریبا یک سال بعد از مصالحه‌های درعا، به تدریج در فضای میدانی درعا خود را نشان دادند.

از نیمه دوم ۲۰۱۹ به مرور گروه‌های مسلح در درعا شکل گرفتند و حتی در ادامه، بخشی از منطقه مانند چند روستا یا یکی‌دو شهر را عملا تحت تصرف خود قرار دادند؛ به طوری که حتی پلیس هم نتواند به راحتی به آنان متعرض شود! مشی گروه‌های مسلح بر این است که فعلا خود را چندان با ساختارهای اداری و خدماتی دولت درگیر نکنند[5]؛ اما باید توجه داشت که آن‌ها هنوز در دوره تأسیس و شکل‌گیری هستند و ممکن است در مراحل بعد، چالش‌های جدی برای دولت ایجاد کنند. بیراه نیست اگر وضعیت آنان را فعلا به یک نوزاد یا جنین تشبیه کنیم که ممکن است در دوره نوجوانی یا جوانی، به جنگ با نظام بیاید!

5_عزم جدی محور مقاومت برای «بومی‌سازی» مقاومت در درعا

یکی از ابعاد مهم تحولات جنوب سوریه، عزم جدی محور مقاومت برای حضور در نزدیکی سرزمین‌های اشغالی است. مقاومت بعد از نزدیک به چهار دهه تجربه حضور در لبنان به خوبی دریافته است که تا زمانی که حضور خود را در یک منطقه «بومی» نسازد، نمی‌تواند پایگاه بلندمدتی برای خود بنا کند. از طرف دیگر، تجربه نشان داده محور مقاومت تنها مجموعه‌ای است که به طور جدی در صدد آزادسازی مناطق اشغالی رژیم صهیونیستی برمی‌آید. هنوز هم در کل سوریه و به ویژه در جنوب این کشور، گرایش‌های جدی مردمی برای آزادسازی قدس یا دست کم جولان وجود دارد. بخش وسیعی از دروزی‌های ساکن در بلندی‌های جولان به ویژه شهرستان «مجدل الشمس»، به هویت سوری خود وفادار مانده‌اند و با عشیره‌های خود در سوریه دارای مراودات گسترده‌ای هستند. همین مسائل، ظرفیت بالقوه قابل توجهی برای مقاومت ایجاد می‌کند تا به حضور بومی و گسترده در جنوب سوریه بیندیشد.

علاوه بر آن نگاه بلندمدت، در میان‌مدت و کوتاه‌مدت نیز مقاومت نمی‌تواند نسبت به جنوب سوریه بی‌تفاوت باشد. در کوتاه‌مدت، با توجه به تهدیدات جدی که از طرف رژیم صهیونیستی علیه مقاومت و تهران مطرح می‌شود، حضور نظامی در جغرافیای نزدیک به جولان اشغالی برای مقاومت غیرقابل صرف نظر و چشم‌پوشی است. در میان‌مدت نیز مقاومت برای حضور مستمر در سوریه لاجرم باید در نقاطی حضور یابد که کلیت نظام حاکم بر سوریه (فراتر از مصداق مشخص رئیس جمهور یا قانون اساسی فعلی) نتواند به سادگی آن‌ها را نادیده بگیرد. از این منظر نیز جنوب سوریه یکی از مناطق حساس ژئوپلتیکی محسوب می‌شود که هر کس در دمشق حاکم باشد، نمی‌تواند حساسیت‌ها و تهدیدات این منطقه را نادیده بگیرد.

اما موارد فوق، تنها یک طرف سکه است. در طرف دیگر، روسیه به آمریکا، اردن و رژیم صهیونیستی تعهد داده تا مانع حضور مقاومت در جنوب شود! در عمل، توان ممانعت جدی ندارد؛ اما تلاش می‌کند با ابزارهای نرم و حتی سخت، حضور مقاومت را کم‌رنگ سازد. دمشق نیز در این زمینه فاقد قاطعیت کافی است؛ از سویی حضور مقاومت در جنوب را مفید می‌داند و از سوی دیگر نسبت به ملاحظات روسیه و فراتر از آن نسبت به وقوع درگیری با اسرائیل بسیار محتاط است.

جمع‌بندی

محورهای فوق الذکر گرچه به صورت موازی مطرح شدند؛ اما نسبت به یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل و دوسویه دارند. به عنوان نمونه، قطعا المقاومه الشعبیه تأثیر مستقیمی در شکل‌گیری گروه‌های متمرد مسلح دارد و قطعا یک طرف قیچی ترورهای سریالی محسوب می‌شود. از سوی دیگر، رابطه پیچیده آن با فصائل متصالحه باید مورد توجه قرار گیرد. اگر بازیگر دوم را فصائل متصالحه در نظر بگیریم، تفکیک میان آن‌ها و لایه‌ای از مقاومه الشعبیه و متمردین نیز باید مورد توجه قرار گیرد. رابطه دو سویه آن از یک طرف با دمشق و نهادهای اعزامی آن به درعا و از طرف دیگر با گروه‌ها و گرایش‌های معارضه جنوب، در هر ۵ محور پیش‌گفته مؤثر است. مسکو نیز به عنوان یک بازیگر جدی این حوزه، با توجه به رابطه دو سویه‌ای که از یک طرف با دمشق و از طرف دیگر با فصائل متصالحه دارد، به نوعی مسئولیت اصلی را بر عهده دارد و حتی می‌توان وضعیت کنونی درعا را نتیجه مستقیم طراحی و مهندسی مسکو در شراکت با ابوظبی – در جریان تسویه‌های ۲۰۱۸ – دانست. دمشق، دیگر بازیگر مهم حوزه جنوب است که از طرفی می‌خواهد حضور خود را تثبیت و هژمونی امنیتی دمشق را بر جنوب حاکم سازد؛ از طرف دیگر نیز مجبور است ملاحظات روسیه را در نظر بگیرد. ما در این‌جا مقاومت را به عنوان آخرین بازیگر در جنوب مورد توجه قرار دادیم؛ اما واقعیت این است که مقاومت – علیرغم تمام حساسیت‌ها و محدودیت‌ها – یکی از بازیگران مبتکر و بسیار مؤثر جنوب سوریه است که محور پنجم به اراده آن بستگی داشته و در تمام محورهای قبل نیز نوک پیکان حساسیت‌ها و تلاش‌های طیف‌های مختلف، کم‌رنگ ساختن و بلکه حذف مقاومت از جنوب است.

پیش‌بینی روند آینده

برای آینده جنوب چند سناریو متصور است. مواردی که به صورت قطعی باید پذیرفت و در هر سناریویی دخیل خواهند بود، به شرح ذیل است:

وضعیت فعلی جنوب سوریه ناپایدار است. نمی‌توان تصور کرد این وضعیت در بلندمدت استمرار داشته باشد! سابقه بیش از نیم قرن حکومت بعث در سوریه نشان می‌دهد دمشق زیر بار این وضعیت نمی‌رود.
مقاومت به حضور و بقا در جنوب اصرار دارد. در مقابل، رژیم صهیونیستی نیز هر اندازه احساس کند مقاومت دچار انعطاف شده یا – حتی به صورت تاکتیکی – قصد عقب‌نشینی داشته باشد، به پایگاه‌های مقاومت حمله می‌کند. در این زمینه، برخی گزارش‌های خبری و اندیشکده‌ها مبنی بر تفاوت وضعیت فرودگاه دمشق، میزان حضور نیروهای مقاومت در قلمون غربی و… را می‌توان به عنوان نمونه ذکر کرد. به همین علت، به نظر نمی‌رسد گزینه «ترک کامل جنوب سوریه» برای مقاومت قابل بررسی باشد؛ به ویژه این‌که – به ادعای اندیشکده‌های معارضه – تعداد پایگاه‌های مقاومت در جنوب سوریه به بیش از ۴۰ پایگاه می‌رسد.
جریانات معارضه (اعم از گروه‌های متمرد و فصائل متصالحه) و رژیم صهیونیستی به طور جدی در پی حذف مقاومت از جنوب سوریه هستند؛ اما خودشان نیز به خوبی می‌دانند که این هدف – به سادگی – قابل تحقق نیست.
روسیه در سه محور – علاوه بر مسائل حوزه اقتصاد – به طور جدی با ایران در حال رقابت است و یکی از آوردگاه‌های مهم این رقابت، حوزه جنوب سوریه می‌باشد.
دو فاکتور «برگزاری انتخابات ریاست جمهوری» و «استقرار بخشی از فیلق الخامس در دیرالزور» باعث می‌شود تا ظرفیت بالقوه قابل توجهی برای سرایت وضعیت جنوب به دیگر نقاط سوریه یا دست کم اثرگذاری جنوب بر دیگر مناطق ایجاد شود.

با توجه به پنج مورد فوق، سناریوهای ذیل، محتمل‌تر به نظر می‌رسد[6]:

1_تداوم وضع موجود و استمرار وضعیت ناآرام تا تشدید بیش‌تر بحران

فعلا به نظر محتمل‌ترین سناریو در کوتاه‌مدت، همین وضعیت می‌باشد. اما با توجه به روند تصعیدی معارضه که وارد مرحله تمرد نظامی شده‌اند، مشخص نیست این فرآیند تا چه زمانی قابل دوام است؟ در صورتی که برخی طرف‌های پشت صحنه مانند روسیه و امارات بتوانند روند انفصال و تمرد را در معارضه کندتر سازند، این فرآیند – در کوتاه‌مدت – هم محتمل‌تر است و هم مدت زمان بیش‌تری استمرار می‌یابد. همزمان اقدامات ایذائی علیه مقاومت نیز در جنوب افزایش خواهد یافت؛ اقداماتی که شاید اثر بازدارندگی نداشته باشد، اما هزینه حضور مقاومت در جنوب را افزایش می‌دهد. نکته اصلی این است که این سناریو ذاتا کوتاه‌مدت می‌باشد و قابلیت استمرار در میان‌مدت را ندارد. به تعبیر دقیق‌تر، این سناریو صرفا به هدف خرید وقت یا اصطلاحا «تطویل» موضوعیت دارد تا طراحان آن، برنامه خویش را در حوزه‌های دیگر پیش ببرند و فاقد ارزش ذاتی است.

2_تداوم وضع موجود تا ایجاد تغییرات جدی در ساختار سیاسی دمشق

این سناریو مطلوب معارضه است و به خوبی می‌داند تحقق آن جز از طریق فشارهای بین المللی از یک طرف و همراهی مسکو با آن‌ها قابل تحقق نیست. در واقع نبرد اصلی نه در خاکریزهای نظامی، بلکه در لابی‌های سیاسی است. لذا برای بررسی احتمال تحقق آن یا به تعبیر دقیق‌تر روندهای معطوف به این هدف، باید تمرکز اصلی اولا بر مواضع سیاسی مسکو و ارتباطات آن با اجزای قدرت در دمشق و ثانیا روابط و مواضع اردن و امارات در پرونده سوریه و میزان هماهنگی آن‌ها با روسیه، رژیم و آمریکا و بالاخره میزان ارتباط‌گیری جنوبی‌ها با ترکیه و معارضه شمال برای ایجاد تغییر در دمشق است. از نظر میدانی، وجه پیشران و مؤثر این سناریو، تداوم و تشدید فعالیت معارضه در جنوب است تا نشان دهد بحران سوریه بدون توجه به ابعاد سیاسی آن قابل حل نیست. در این فضا حتی می‌توان احتمال داد تلاش‌های جدی برای ممانعت از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در درعا ایجاد شود یا مشارکت در این استان به طرز محسوسی پایین باشد.

3_الگوگیری از سویدا برای دستیابی به راه‌حلی میانه در درعا

یکی از راه‌حل‌های میانه که می‌تواند در جنوب مورد توجه قرار گیرد، بومی‌سازی مدل حکمرانی در سویدا با توجه به مختصات محلی درعا و قنیطره است. اقتضای این سناریو، تحدید حضور مقاومت در سوریه است و این هدف بدون مذاکره و اعتماد متقابل – در عین حفظ عوامل بازدارنده و مهار کننده برای هر طرف – قابل تحقق نیست!

ریسک این سناریو بسیار بالاست؛ زیرا دروزی‌های سویدا سودای سیادت بر دمشق را ندارند، اما اهل تسنن درعا به طور جدی خواستار افزایش وزن خود در دمشق هستند. حتی در سال‌های زعامت اسد پدر و پسر نیز درعا یکی از شاخه‌های مهم حزب بعث بود و معاونت ریاست جمهوری، نخست وزیری و بسیاری از مناصب عالی دمشق نصیب فرزندان درعا شده است. ضمن این‌که طرح روسیه و امارات در تسویه‌های ۲۰۱۸ در حالت خوش‌بینانه، پایه‌هایی از این قبیل داشت؛ اما در عمل مشخص گردید که غیرواقع‌بینانه می‌باشد.

4_افزایش وزن دمشق در جنوب سوریه بعد از درگیری جدی با معارضه و فصائل متصالحه

در این سناریو، دمشق با استفاده از ابزارهای قانونی با فصائل متصالحه برخورد کرده و همزمان با افزایش چند برابری قدرت نیروهای امنیتی و نظامیان اعزامی از مرکز و شمال، معادلات میدانی جنوب را نیز متحول می‌سازد و با استفاده از قوه قهریه و توان نظامی، فضای جنوب را به دوران پیش از ۲۰۱۱ بازمی‌گرداند.

ریسک اصلی این سناریو، بافت قبیله‌ای و مسلح بودن جنوبی‌هاست که می‌تواند تلفات قابل توجهی به دمشق وارد سازد. آن هم در حالی که هنوز نزدیک به ۳۵ درصد خاک سوریه در خارج از سیطره دولت مرکزی است و در شرق سوریه و بادیه الشام نیز داعش در حال گرفتن تلفات جدی از ارتش سوریه می‌باشد. مهم‌ترین عامل پسران در این سناریو، روسیه می‌باشد که خواستار پیشبرد تعهدات خود در جنوب سوریه است و پیشبرد این سناریو را نقشه ایران علیه طرح‌های خود ارزیابی خواهد کرد.

5_افزایش وزن مقاومت در جنوب سوریه، تنش محدود با رژیم و مذاکره از موضع قدرت

در این سناریو، مقاومت حضور خود را در جنوب تشدید کرده و ضمن افزایش ملاحظات و مراقبت‌های حفاظتی، در برابر تعدی‌های معارضه نیز مشت آهنین قاطع و خرد کننده‌ای از خود نشان می‌دهد. در این زمینه حتی اقدامات تحریک‌آمیز و حساسیت‌زا علیه رژیم نیز می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. در چنین سناریویی، مقاومت باید برای درگیری مستقیم و محدود با اشغالگران جولان آمادگی داشته باشد. پشتوانه تحلیلی این سناریو بر این است که مقاومت بتواند حضور پررنگ و قاطع خود در جنوب را به مثابه «امر واقع» بر طرف‌های خارجی دخیل در سوریه تحمیل کند تا آن‌ها با پذیرش این حضور، هدف خود را «مهار» مقاومت قرار دهند و در مقابل تهران نیز آمادگی مذاکره و توافق در این زمینه را داشته باشد. در این سناریو، روسیه مهم‌ترین عامل پسران است و حتی در مراحل بعدی دمشق نیز به یک عامل پسران تبدیل خواهد شد!

6_موفقیت رقبا و دشمنان مقاومت در بیرون راندن مقاومت از جنوب سوریه!

این سناریو بر روی کاغذ قابل تحقق است؛ اما تحقق آن به اراده مقاومت نیز بستگی دارد. در این حالت، تصور خوش‌بینانه بر این است که ناامنی از جنوب رخت بربندد و فصائل متصالحه به صورت چارچوب‌مند و قانونی در پی اصلاحات سیاسی و اداری همزمان با اصلاحات در ساختار نظامی خواهند بود. این سناریو برای کلیه طرف‌های خارجی مؤثر در جنوب – به جز مقاومت – ایده‌آل است!

چشم انداز پیش رو

با توجه به سناریوهای فوق، باید نکات ذیل مورد توجه دست‌اندرکاران و نخبگان دغدغه‌مند مقاومت قرار گیرد:

تا زمانی که فرضیه اخراج مقاومت از جنوب، قابل تحقق به نظر آید؛ فشارهای مضاعفی به تهران وارد خواهد شد.
با توجه به احتمال جدی وقوع تنش و درگیری در افغانستان، مقاومت باید برای حضور رزمندگان قهرمان فاطمیون در سوریه به طور جدی به توجیهات جدید و مؤثر بیندیشد؛ به ویژه این‌که – در اثر تفوق دشمنان ایران در فضای رسانه‌ای – چنین جا افتاده که گویا طالبان مورد حمایت ایران قرار دارد! در چنین شرایطی، موضع برتر و مبتکرانه ایران در جنوب ضروری است و در صورت عدول مقاومت، کار اقناعی و انگیزشی در میان رزمندگان میدانی مقاومت در سرتاسر سوریه بسیار مشکل خواهد شد.
تداوم روند فعلی قطعا به سود مقاومت نیست. از یک سو تحولات داخلی و پیرامونی ایران، سوریه و عراق و از سوی دیگر روند رو به تزاید گرایش‌ها و اقدامات ضددمشق در جنوب باعث می‌شود – در صورت تداوم وضع موجود – قدرت ابتکار عمل مقاومت در پایان سال ۲۰۲۱ کم‌تر از ماه‌های نخست آن باشد. این نکته مورد توجه جدی رقبا و کشورهای خارجی دخیل در جنوب قرار دارد.
دمشق در مرحله فعلی همراهی قابل توجهی با مقاومت در حوزه جنوب دارد. فرماندهان همسو با مقاومت در سازمان حفاظت اطلاعات ارتش (الأمن العسکری) در درعا و سویدا، فرصت خوبی در اختیار مقاومت قرار داده است. ولی با توجه به نیاز دمشق در زمینه اعاده التأهیل، بودجه بازسازی و… ممکن است در آینده دمشق تحت فشار روسیه، تغییراتی در مسئولین امنیتی جنوب ایجاد کند. به ویژه آن‌که وضعیت امنیت در جنوب اسف‌بار بوده و از نظر میدانی، بستر برای تغییر فرماندهان مهیاست.

باید توجه داشت یکی از مهم‌ترین موانع مقاومت برای اقدامات متقابل و انتقامی علیه تعدی‌ها و تجاوزات رژیم صهیونیستی، اجتناب و احتراز شدید دمشق از هرگونه درگیری یا حساسیت‌زایی برای اشغالگران جولان است. از این منظر، مقاومت باید خود را برای مخالفت‌های شفاهی و غیرعملیاتی دمشق آماده سازد تا بتواند سناریوی پنجم را محقق سازد.

[1] شاید در نگاه اولیه، بسیاری از موارد مطروحه در این بند برای خوانندگان گرانقدر استبعاد داشته باشد؛ اما تمام این موارد در «گزارشی ویژه» به صورت مبسوط شرح داده شده است. اسناد کلیه موارد ذکر شده در دفتر اندیشکده جریان موجود بوده و در صورت لزوم قابل ارائه است.

[2] عده‌ای اعتقاد دارند کل ماجرای نقل شده پیرامون سرنوشت دانش‌آموزان مدرسه، برآمده از اتاق فکر عملیات روانی علیه نظام سوریه بوده است! حتی با فرض پذیرش این رأی، باز هم باید توجه داشت که ماجرای نقل شده در افکار عمومی درعا به مثابه یک حقیقت جا افتاده است. در نتیجه تفاوتی در بحث ما ندارد؛ زیرا داریم در مورد فضای فرهنگی و افکار عمومی درعا صحبت می‌کنیم.

[3] با توجه به اهمیت این مواضع، عین سخنان وی را بدون دخل و تصرف و حتی ترجمه ارائه می‌دهیم:

« نعم خسرنا المعرکه العسکریه فی الجنوب، لألف وألف سبب، ولکننا لم نخسر ذاتنا وإرادتنا»

[4] در گزارش ویژه، این موارد به تفصیل بیان شده‌اند.

[5] اتفاقی که اخیر در «طفس» رخ داده، همین است که گروه‌های مسلح دولت را عملا بیرون راندند! اما این وضعیت در شهرهای دیگر هنوز تکرار نشده است. رخدادهای طفس را در بخش «وضعیت فعلی» تشریح خواهیم کرد.

[6] برای پرهیز از تطویل، صرفا به بیان کلیات هر سناریو اکتفا کرده‌ایم؛ اما اجزا و عوامل پیش‌ران و پس‌ران را در هر سناریو می‌توان تشریح کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟