اوباما، بایدن و واقع گرایی در خاورمیانه

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
 ناظران، برخی در تایید و برخی در نقد باراک اوباما اینطور استدلال کرده اند که به طور کلی، سیاست خارجی دوره ریاست جمهوری او به ویژه در خاورمیانه بر واقع گرایی استوار بوده است. البته در میان انواع مختلف واقع گرایی، روی آنچه بر سیاست خارجی «واقع گرایانه» دلالت دارد، اتفاق نظری وجود ندارد. حامیان و منتقدان اوباما، عموما به واقع گرایی تدافعی که نوع محتاطانه و مهار شده سیاست خارجی است، اشاره داشتند. واقع گرایان تدافعی به طور خاص خواستار کاهش رد پای آمریکا در منطقه و آستانه بالاتری برای مداخلات نظامی هستند.

اخیرا در یک مقاله علمی این ادعا را ارزیابی و پیامدهای آن را تحلیل کرده و نتیجه گرفته ام که برخی جنبه های سیاست اوباما در خاورمیانه با واقع گرایی تدافعی سازگار است. اوباما به ویژه با امتناع از مداخله در سوریه، در استفاده از نیروی نظامی محدودتر عمل می کرد. دستیابی او به توافق هسته ای با ایران نیز یکی دیگر از سیاست های منطبق با واقع گرایی تدافعی بود. او اعتقاد داشت وسواس آمریکا روی ایران موجب شده است که خطر فرو رفتن در باتلاق یک درگیری غیرضروری افزایش یابد. در مقابل، رویکرد معامله گرایانه او که مبتنی بر بازدارندگی در برنامه هسته ای ایران بود، منجر به مهار یک تهدید محدود و قابل کنترل شد. سیاست او در قبال داعش نیز مخاطرات زیادی در بر نداشت. اوباما پس از سال 2014 با استفاده از تعداد محدودی از سربازان و در عین حال با اجتناب از یک درگیری پر هزینه، آنها را مجبور به عقب نشینی کرد. در همین حال، واقع گرایان تدافعی از این مساله که باقی جنبه های سیاست های او با ادراک و انگاشت آنها همخوانی نداشته، به ویژه در رابطه با ناتوانی اوباما در ایجاد فاصله میان ایالات متحده با عربستان سعودی، مصر و اسرائیل و همچنین تصمیم او به مشارکت در مداخله تحت رهبری ناتو در لیبی، ابراز تاسف می کنند.

این مباحثات به ویژه در شرایط کنونی که چشم انداز ریاست جمهوری جو بایدن پررنگ تر شده و بسیاری از اعضای حزب دموکرات خواهان یک سیاست واقع گرایانه تر در خاورمیانه هستند، مورد توجه قرار گرفته است. در مجموع، چنین رویکردی به نفع امنیت آمریکا خواهد بود.

پیامدهای دستورالعمل های واقع گرایی تدافعی

محور واقع گرایی تدافعی این اصل است که وقتی وضعیت موجود به نفع یک دولت باشد، منافع آن در جلوگیری از تغییر وضعیت است. سیاست آمریکا در خاورمیانه نقص های این ادراک را نشان می دهد. وضعیت بین سال های 2009 تا 2017 برای ایالات متحده سودمند بود. ناامنی های منطقه ای منافع حیاتی آن را تهدید نمی کردند، همچنان قدرت خارجی غالب بود و شرکای آن قدرتمندترین بازیگران منطقه بودند. اما حفظ شرایط موجود به شدت نقص دارد: محافظت از آن به معنای ماندگاری شرایط غیر ایده آل نه برای ایالات متحده که برای سایر کشورهاست. واقع گرایی تدافعی مستلزم رویکردی انتخابی در مداخلات است، انتقاد قابل قبول وارد بر این رویکرد این است که هیچ هدف دقیقی وجود ندارد که توضیح دهد مداخله چه موقع و چگونه باید صورت بگیرد.

هنگامی که منافع حیاتی مورد تهدید قرار بگیرد، آنگاه واقع گرایی تدافعی ایالات متحده را به مداخله با استفاده از دارایی های فراساحلی و فعال کردن شبکه های ساحلی پایگاه ها و تاسیسات موجود به جای اعزام دائمی تعداد زیادی از نیروها سوق می دهد. با این حال، این امر مستلزم شناسایی زمان مناسب، به حرکت درآوردن سربازان، ایجاد اجماع داخلی و استفاده از توانانایی های متحدان است.

در واقع، منتقدان ادعا می کنند که اوباما در تلاش برای تصحیح آنچه که پیشروی بیش از حد در دولت بوش تلقی می کرد، اشتباها بیش از اندازه احتیاط به خرج داده و از دستیابی به اهدافش باز مانده است. با این وجود، باید چنین هزینه هایی را در مقابل گزینه های جایگزین سنجید: وسوسه گسترش امپراتوری برای یک ابرقدرت تهدید بزرگ تری از احتمال ورود تدریجی به یک بحران است. این امر به ویژه در رابطه با یک قدرت بزرگ ایمن که از نظر جغرافیایی دور است و می تواند از مزیت قدرت بزرگ بودن استفاده کند، صادق است.

یکی از ستون های واقع گرایی تدافعی مبتنی بر آن است که ایالات متحده می تواند از شرکای منطقه ای خود انتظار فعالیت های بیشتری داشته باشد و این مساله، تا این امکان را برایش فراهم می آورد تا منابع کمتری را در مناطقی با اهمیت بالا صرف و از درگیری های غیر ضروری اجتناب کند. با این حال، استفاده از نیروهای نیابتی مخاطرات را افزایش می دهد. شرکای منطقه ای، همانطور که بعد از سال 1979 در رابطه با ایران پیش آمد، ممکن است به دلیل کودتا یا انقلاب تغییر رویه دهند و در مواردی هم ممکن است شرکای منطقه ای رویه دیگری را در پیش بگیرند که با منافع آمریکا همخوان نباشد. مداخله عربستان سعودی در یمن یک مورد قابل توجه است. دولت اوباما ریاض را به ایفای نقش پررنگ تر در منطقه ترغیب کرد، اما سیاست خارجی عربستان از انفعالی به تهاجمی تغییر شکل یافت. شاید این انتقاد قابل قبولی باشد، اما گزینه جایگزین چندان بهتر نیست: حضور پررنگ تر واشنگتن امکان کنترل بیشتر عملکرد شرکای منطقه ای را برای آن فراهم نمی آورد.

حتی اگر شرکای محلی سهم بیشتری از بار امنیت منطقه ای را بپذیرند، استفاده از نیروهای نیابتی و متحدان غالبا بر هم سویی با بازیگرانی دلالت خواهد داشت که اخلاقیات را نادیده می گیرند. این امر به دلایل اخلاقی مشکل ساز است و موجب ایجاد فساد دائمی در کشورهای به شدت سرکوبگر همچون عربستان سعودی و مصر می شود. با این وجود، استدلال مقابل این است که تعامل عمیق ایالات متحده اثرگذاری زیادی در سیاست داخلی آنها به همراه نداشته است. علاوه بر این، اگر ایالات متحده می خواهد تا شرکای منطقه ای او اقدامات بیشتری انجام دهند، باید از وجود مهارت ها و توانایی های لازم در آنها اطمینان حاصل کند. با این حال، برنامه های ظرفیت سازی سابقه پر فراز و نشیبی داشته اند. ظرفیت سازی راه حل های فنی برای مشکلات سیاسی ارائه می دهد. نیروهای مشترک موثرتر می توانند به مدیریت چالش های امنیتی کمک کنند، اما آنها را حل نمی کنند. این روش غالبا راه حل های کوتاه مدت با هزینه های بلندمدت را در پی دارد چرا که این نیروهای امنیتی شرایطی را ایجاب یا تشدید می کنند که امکان پیشرفت تروریسم را فراهم می آورند.

انتقاد رایج دیگر این است که واقع گرایی با ایجاد خلاء هایی که امکان سوءاستفاده از آنها وجود دارد، دشمنی را ترویج می دهد. مطابق این دیدگاه، خروج از عراق در سال 2011 به پیدایش داعش کمک کرد، در حالی که عدم مداخله به روسیه و ایران اجازه داد تا بر سوریه تسلط یابند. اما واقع گرایان معتقدند که آمریکا به عنوان یک قدرت بزرگ خارج از منطقه می تواند چنین روندی را پذیرا باشد و از رقبایی که سرمایه گذاری زیادی در رویارویی امنیتی می کنند، بهرمند شود. اگرچه آنها به هدف خود در جهت بقای اسد دست یافتند، اما در یک باتلاق بدون هیچ استراتژی خروج مناسب گیر افتاده اند.

یک سیاست واقع گرایانه منسجم در خاورمیانه – و فراتر از آن – منافع بیشتری در مقایسه با هزینه ها به همراه خواهد داشت. یک تمایل طبیعی در بین طرفداران وجود دارد تا آن مزایا را پررنگ تر جلوه داده و هزینه ها را کمرنگ کنند. اما برای اینکه یک سیاست واقع گرایانه موفقیت آمیز باشد، طرفدارانش باید در مورد نقاط ضعف آن شفاف باشند و در جهت مدیریت یا کاهش اثرات این نقاط ضعف، بهتر عمل کنند.

 
منبع:https://mdeast.news/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟