راست افراطی امروز لزوماً یک جریان زودگذر متأثر از بحران اقتصادی نیست و در کشورهایی همانند سوئیس و اتریش با شرایط اقتصادی مناسب هم روند رشد قابل ملاحظهای داشته است. اهمیت رشد این جریان نخست در تحول ایدئولوژیک آن نسبت به خاستگاه اصلی خود است، بهطوریکه برخلاف تصور بسیاری جریان غالب راست افراطی امروز از فاشیسم سنتی فاصله گرفته است و با نفی نژادپرستی بیولوژیک و تأکید صرف بر فرهنگ و هویت راهی متفاوت از اسلاف نازی خود طی میکند. درواقع میتوان گفت با افزایش بیاعتمادی مردم به جریان اصلی و در غیاب وجود یک آلترناتیو مناسب جریان راست افراطی به یک جایگاه منحصر بهفرد و حیاتی دست پیدا کرده است. این جایگاه باعث شده است در بسیاری از کشورهای اروپایی یکایک احزاب سیاسی اعم از کمونیست، سوسیالیست، سبز، راست میانه و غیره در یکسو و جریان راست بهعنوان تنها نیروی ضدساختاری و تنها امید تغییر در سویدیگر صحنه سیاسی قرار گیرد.
ازسویدیگر این احزاب با رویکردی پوپولیستی و اتخاذ سیاستهای ضدمهاجرتی حمایت اقشار وسیعی از مردم را بهدست آوردهاند، البته باید توجه داشت پایگاه اجتماعی قدرتمند این جریان لزوماً نه نشاندهنده تمایل مردم اروپا به نژادپرستی و نه بیانگر نوستالژی دوران بین دو جنگ جهانی است بلکه حامیان این جریان دربرگیرنده افراد سرخورده و ناراضی از احزاب حاکم سنتی هستند که از سویی بازندگان روند جهانیشدن نیز محسوب شده و هویت خود را در معرض خطر میبینند. ترس از دست دادن ارزشها و فرهنگ ملی همزمان با هراس از حضور روزافزون مهاجران غیراروپایی فضای مناسبی را برای این رشد احزاب رقمزدهاند. ازطرفِ دیگر معاملههای سیاسی احزاب حاکم محافظهکار و سوسیالیست برای مقابله با راست افراطی شاید بتواند در کوتاهمدت خطر موفقیت آنها را رفع نماید ـ چنانچه در انتخابات اخیر ناحیههای فرانسه رخ داد ـ اما در درازمدت این ادعای رهبران کاریزماتیک راست افراطی مبنی بر دروغ بودن وعدههای احزاب اصلی و یکسان بودن آنها، را تقویت خواهد کرد و رأیدهندگان را ترغیب خواهند نمود اگر بهدنبال تغییر و تحول واقعی هستند باید از چپ و راست سنتی فاصله بگیرند. همچنین با افول احزاب کمونیست بسیاری از رأیدهندگان طبقه کارگر ـ که ازنظر ایدئولوژیکی اصولاً حامی وفادار احزاب چپ بودند ـ امروز به راست افراطی رأی میدهند. این حجم حمایت کارگران یقه آبی از جناح راست با منطق جامعهشناسی احزاب در اروپا همخوانی نداشته و در دهههای پیش بعید بهنظر میرسید. با توجه به رشد روزافزون مهاجران و بحران پناهجویان اروپا و همزمان نارضایتی از عملکرد احزاب اصلی، بهنظر میرسد راست افراطی با حذف تدریجی جناح تندرو و سنتیتر درون خود و با تکیه بر پوپولیسم و اتخاذ سیاستهای ملایمتر در سالهای آتی به جایگاه اجرایی دست پیدا کرده و حداقل با کسب میزان بالای آرا در انتخابات در نخستین اقدام با کسب پرستیژ نزد افکار عمومی، رسانهها و نخبگان را ملزم نماید برچسب فاشیستی و نژادپرستی را در مورد آنها بهکار نبرده و از عناوینی مانند ملی و مردمی بهجای واژه راست افراطی استفاده کنند.
منبع:https://tisri.org/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.