​چرا رویکرد اروپا نسبت به روسیه خصمانه است؟

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
صد و پنجاه سال از انتشار آن اثر می‌گذرد. جهان تغییر کرده است. مهم نیست که مخالفان جهان‌گرایی چه می گویند، توسعه سریع فن آوری های مدرن و استفاده از آنها در زندگی روزمره ما را مجبور کرده است که بسیاری از باورهای خود را در مورد روابط بین دولت ها و مردم مورد ارزیابی قرار دهیم. تبادل اطلاعات، اکتشافات علمی و دانش و به اشتراک‌گذاری ثروت فرهنگی کشورها را به یکدیگر نزدیک می‌کند و فرصت‌هایی را برای توسعه ایجاد می‌کند که قبلاً وجود نداشته است. هوش مصنوعی حد و مرزی نمی‌شناسد و کاربران را از نظر جنسیت و ملیت متمایز نمی‌کند. در کنار این فرصت های جدید، جهان با مشکلات جدیدی نیز روبرو است که ماهیت آنها به طور فزاینده‌ای فراملی است و برای غلبه بر آنها به تلاش مشترک ما احتیاج دارد. ویروس کرونا جدیدترین نمونه آن است.

در پس زمینه این تغییرات سریع، که به دلایل واضح نمی‌توانند بدون عواقب خاصی رخ دهند، گاهی اوقات همین نظریه “رویکرد اروپا نسبت به روسیه خصمانه است” را می‌شنویم. اگرچه استدلالهای مطرح شده برای تأیید این ادعا امروزه بسیار کمتر از استدلال‌های نیکولای دانیلوسکی ظریف است.

حتی در این صورت، بی توجهی به این موضوع یک انتخاب نیست، زیرا انجام چنین کاری با توجه به نقش برجسته‌ای که اروپا در امور جهانی دارد، پی‌گیری یک سیاست خارجی جدی بلند مدت را بسیار دشوار می‌کند.

قبل از اینکه وارد جزئیات بحث بشویم، می‌خواهم چند نکته در مورد پرسش موجود مطرح کنم. چرا اروپا باید روسیه را دوست داشته باشد یا از آن متنفر باشد؟ آیا دلیلی داریم که معتقد باشیم روسیه احساسات شدیدی، مثبت یا منفی نسبت به کشور دیگری دارد؟ این نوع کلماتی است که برای توصیف روابط بین دولتها در جهان مدرن و وابسته به یکدیگر استفاده می‌رود. اما در بیشتر موارد به سادگی قابل قبول نیستند. مفاهیم سیاست خارجی روسیه بطور ثابت بر تضمین امنیت، حاکمیت و تمامیت ارضی کشور و ایجاد شرایط خارجی مطلوب برای توسعه تدریجی آن متمرکز است.

روابط میان روسیه و اروپا دارای سابقه‌ای طولانی است که قدمت آن به قرن‌ها قبل باز می‌گردد. در این مسیر دوره‌هایی از جنگ و یا همکاری‌های سودمند وجود داشته است. هر کسی هرچه بگوید، روسیه جزئی جدا نشدنی از اروپا است، همانطور که بدون روسیه نمی‌توان اروپا را “کامل” دانست.

بنابراین، ضروری است که پتانسیل فکری نه به سوی تخریب، بلکه به سمت شکل‌گیری نوع جدیدی از روابط، که بیانگر واقعیت های مدرن است، هدایت شود.

در سپیده دم قرن بیست و یکم، برای همه روشن بود که به دلایل عینی، روسیه نمی‌تواند به یک عضو کامل مجامع نظامی، سیاسی و اقتصادی که در اروپا وجود داشت -مانند اتحادیه اروپا و ناتو- تبدیل شود. به همین دلیل مکانیزم‌هایی برای کمک به طرفین در ایجاد روابط و همکاری در زمینه‌های مختلف ایجاد شده است. در نتیجه فقط در چند سال روابط دوجانبه به طرز چشمگیری توسعه یافت. اتحادیه اروپا به اصلی‌ترین شریک اقتصادی خارجی روسیه تبدیل شد و کانال‌هایی برای همکاری سودمند متقابل در بسیاری از حوزه‌ها ایجاد شد.
با این حال، روابط اتحادیه اروپا و روسیه در سال‌های اخیر متوقف شده است. در واقع، بسیاری از پیشرفت‌هایی که به دست آمده بود، اکنون متوقف شده است و این موضوع هیچ ارتباطی با احساسات مثبت یا منفی نسبت به یکدیگر ندارد. این اتفاق می‌افتد زیرا طرفین چشم‌انداز استراتژیک آینده روابط دوجانبه را در جهانی که به سرعت در حال تغییر است از دست داده‌اند.

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در نشست جهانی اقتصاد در داووس گفت که روسیه بخشی از اروپا است و از نظر فرهنگی، روسیه و اروپا یک تمدن هستند. این یک فرضیه اساسی است – که مبتنی بر احساسات نیست- که باید اساس سیاست روسیه در روابطش با اروپا باشد.
روسیه و اتحادیه اروپا در بسیاری از موارد اختلاف نظر دارند، اما تنها راه غلبه بر سو تفاهم‌ها و یافتن فرصت‌هایی برای پیشبرد گفتگو است. در این زمینه، سفر اخیر نماینده عالی اتحادیه اروپا به مسکو، علیرغم انتقاداتی که این حرکت از طرف اروپایی دریافت کرد، گامی بسیار ضروری در مسیر درست بود. هیچ کس انتظار نداشت که در این دیدار “پیشرفت” حاصل شود، زیرا خصومت ها و سوتفاهم‌های دو طرف بسیار عمیق است. با این وجود بازدید و تماس از این نوع باید به یک قاعده تبدیل شود، زیرا بدون آنها هیچگاه پیشرفت واقعی در روابط دو جانبه نخواهیم دید.
علاوه بر مواردی که در حال حاضر برنامه‌های دو طرف را پر می‌کند، توجه باید به ایجاد چشم‌انداز استراتژیک در مورد روابط اتحادیه اروپا و روسیه در آینده و همچنین در مناطق مورد علاقه متمرکز باشد. به عنوان مثال، زمان آن فرا رسیده است که اروپا و روسیه موضوع سازگاری استراتژی‌های مربوط به انرژی خود و همچنین عواقب احتمالی معرفی “انرژی سبز” در اروپا را از نظر همکاری اقتصادی با روسیه مطرح کنند. در غیر این صورت، خیلی دیر خواهد بود و به جای زمینه جدید همکاری سودمند، ما یک مشکل غیرقابل حل دیگر خواهیم داشت.

نیکولای دانیلوسکی در اثر خود در مورد روسیه و اروپا، ضمن تأیید اقدامات خوبی که پتر کبیر برای کشورش انجام داده بود، وی را سرزنش کرد که “می‌خواهد روسیه را به هر قیمتی شده اروپایی کند.” امروز هیچ کس چنین اتهاماتی را وارد نمی‌کند. روسیه، با منافع ملی و اولویت‌های خود، بازیگر مستقلی در صحنه بین الملل است، بوده و خواهد بود. اما تنها راهی که می‌توان آنها را به طور کامل محقق کرد این است که این کشور سیاست خارجی فعالی را دنبال کند و یکی از اولویت های این سیاست روابط با اروپا است.

منبع:http://iras.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟