اخیرا گزارشی منتشر شده که نشان می دهد ارتش افغانستان در هیچ شرایطی نمی توانسته پس از خروج نیروهای آمریکایی دوام آورد. اولین جمله از این گزارش از این قرار است: «مهم ترین عامل سقوط نیروهای دفاع و امنیت ملی افغانستان در اوت 2021، تصمیم ایالات متحده برای خارج کردن نیروهای نظامی و قراردادی خود از این کشور در پی امضای توافق با طالبان در فوریه 2020 بود.»
این گزارش حاکی از آن است که واشنگتن در سال های فعالیت در افغانستان، ارتشی وابسته به حمایت جنگی بی پایان ایالات متحده ایجاد کرده که این اقدام، به فساد انجامیده و در نهایت، به روایت طالبان از یک دولت دست نشانده در کابل اعتبار بخشیده است. بر مبنای این گزارش، در هیچ سناریویی نمی شد از نظر منطقی یک خروج پیروزمندانه را برای نیروهای آمریکایی متصور شد.
کنگره در سال 2008 سمت بازرس کل ویژه برای بازسازی افغانستان یا «SIGAR» را برای نظارت بر روند بازسازی افغانستان ایجاد کرد که مسئولیت اخیر آن، ارزیابی چرایی سقوط سریع ارتش افغانستان بلافاصله پس از خروج نیروهای آمریکایی در تابستان گذشته بود. بازرس کل در طی سال ها از یک سری موارد تکان دهنده فساد، نظارت غیرقانونی، فریب و بیکفایتی در تلاش های جنگی تحت رهبری ایالات متحده در افغانستان پرده برداشته است. در گزارش اخیر هم ایالات متحده به صراحت عامل اصلی تاثیرگذار بر فعالیت دولت افغانستان توصیف شده است.
شکست از پیش تعیین شده ارتش افغانستان
به جای یک ارتش پیاده نظام سبک که افغانستان بتواند به طور مستقل آن را تحت کنترل داشته باشد، آمریکا به دنبال ایجاد ارتش افغانستان به صورت یک ساختار نظامی تسلیحاتی ترکیبی «به صورت آینه ای از ارتش ایالات متحده» بود. این امر، مستلزم همکاری مستشاران و پیمانکاران نظامی آمریکایی برای کمک به ارتش افغانستان در مدیریت لجستیک، تعمیرات و بهره برداری از تجهیزات پیچیده بود. ژنرال بازنشسته دیوید بارنو به بازرس کل ویژه برای بازسازی افغانستان گفت: «آن ارتش را طوری ساختیم تا با پشتیبانی قراردادی کار کند. بدون آن، نمی تواند کار کند. بازی اینطور به پایان رسید… وقتی پیمانکاران از افغانستان خارج شدند، مثل این بود که همه چوب ها را ناگهان از برج بازی جنگا بیرون کشیده باشیم و انتظار داشته باشیم سرپا بماند.»
ایالات متحده در طی 20 سال تقریبا 90 میلیارد دلار برای توسعه ارتش افغانستان سرمایه گذاری کرد. اگرچه داستان های موفقیت آمیزی در توسعه این ارتش نیز وجود داشت و از نمونه آنها می توان به واحدهای زبده افغان مانند کماندوها اشاره کرد، اما آنها عملا مجبور بودند فقدان یک ارتش منظم و آموزش دیده را جبران کنند. دلیل اینکه واشنگتن نتوانست از سرمایه گذاری انبوهی که توسط مالیات دهندگان در ساخت ارتش افغانستان صورت گرفته بود بازدهی کلی خوبی داشته باشد، تا حدی به دلیل هزینه هنگفت ساخت ارتش به صورت یک نیروی تسلیحاتی ترکیبی بود.
ارتش افغانستان: نبود حمایت یا نبود روحیه؟
فرهنگ ارتش افغانستان از نخبگان سیاسی این کشور نشات گرفته و آلوده به میهن پرستی معاملاتی بود. در گزارش توضیح داده شده که چگونه توافق ایالات متحده و طالبان و آغاز عقب نشینی نیروهای آمریکایی، روحیه نیروهای دفاع ملی افغانستان را تضعیف کرد، اما همچنین توضیح داده که روحیه ضعیف در میان نیروهای ارتش از سال ها پیش یک مشکل قلمداد می شده است. در حقیقت، طالبان همیشه در زمینه روحیه نیروها یک مزیت نسبی داشته اند: یک ارتش از نیروهای داوطلب هستند که برای اعتقادات مذهبی می جنگند، نه برای دستمزد. در روایت طالبان، نیروهای آن در برابر اشغال خارجی، ایدئولوژیکی که عمیقا ریشه در تاریخ افغانستان دارد و با هویت افغانی گره خورده است، مقاومت کردند. در مقابل، دولت افغانستان بدون فشار ایالات متحده در پرداخت دستمزدها و مبارزه با فساد اقدامی انجام نمی داد. تا تابستان 2021 بسیاری از نیروهای ارتش افغانستان چندین ماه حقوق معوقه داشتند و بدین ترتیب، یکی از انگیزه های اصلی آنها برای ادامه مبارزه حذف شده بود.
طبق ارزیابی بازرس ویژه بازسازی افغانستان، طالبان بیشتر ولسوالی ها و ولایات را نه از طریق پیروزی نظامی، که در نتیجه تسلیم شدن مقامات دولتی محلی، بزرگان قبایل و فرماندهان ارتش و از طریق مذاکره، تصرف کردند. یکی از مقامات پیشین افغانستان گفت: «کسی نمیخواست برای غنی، یا برای مردمی که برای غارت کشور آمده بودند، بمیرد.» حتی رهبران اتحاد شمالی و بسیاری از جنگ سالاران چنین عقیده ای داشتند و به محض اینکه متقاعد شدند کمکی از کابل نخواهد رسید، به کشورهای همسایه گریختند. نیروهای ارتش افغانستان و پلیس محلی هم در بسیاری از نقاط کشور به دلیل فساد و سوء استفاده از موقعیت، از حمایت مردمی کافی برخوردار نبودند. تاکتیک های پلیس محلی عمدتا به صورت «دستگیری، رشوه و آزادی» توصیف می شد و این، یک معضل کلیدی برای مستشاران ایالات متحده در ماموریت های تثبیت و بازسازی بود.
اولویت سیاست شخصی بر بقای افغانستان برای اشرف غنی
غنی نمی توانست واقعیت خروج نظامی ایالات متحده از افغانستان را بپذیرد و این، تا حدودی به دلیل توهمات شخصی او بود که توسط افرادی در واشنگتن تقویت می شد. یک مقام ارشد وزارت امور خارجه به بازرسان گفت: «مقامات دولتی در ایالات متحده از جمله اعضای کنگره که رئیس جمهوری غنی از طریق کانال های غیررسمی با آنها در ارتباط بود، برداشت های نادرست او را تقویت کردند و به این تصور دامن زدند که درباره عقب کشیدن نیروها از افغانستان در ایالات متحده چنددستگی وجود دارد.» بسیاری از دیگر رهبران افغانستان نیز همین احساس را داشتند و تصور می کردند چون طالبان به توافق آمریکا و طالبان عمل نکرده، آمریکا افغانستان را ترک نمی کند. در چنین شرایطی، غنی نگران شد که واشنگتن در توافق آمریکا و طالبان، او را برکنار کند و بسیاری از افراد توانمند دولت را برکنار و افراد وفادار نالایق را جایگزین آنها کرد. در نهایت در 15 اوت 2021 از افغانستان گریخت و این در حالی بود که هنوز، برخی از فرماندهان ارشد او آماده ادامه جنگ بودند.
تاثیر توافق آمریکا و طالبان
توافق آمریکا و طالبان بر خروج ارتش ایالات متحده از افغانستان متمرکز بود و مذاکرات میان طرف های افغان و حل و فصل سیاسی در اولویت دوم قرار داشت. جامعه اطلاعاتی ایالات متحده در آوریل 2021 به این نتیجه رسید که احتمال توافق صلح با طالبان در یک سال کم و این گروه از مزیت نظامی برخوردار است. این نتیجه احتمالا بر تصمیم رئیس جمهوری بایدن به ترک افغانستان تاثیر گذاشت.
نشستن آمریکا پای میز مذاکره با طالبان به این گروه نوعی مشروعیت بین المللی داد و دولت افغانستان را ناتوان و تابع آمریکا جلوه داد. توافق آمریکا و طالبان همچنین این فرصت را برای طالبان فراهم آورد تا دستاوردهای نظامی خود را تثبیت کند.
با هر توضیحی، تصمیم آمریکا به عقب نشینی بدون نوعی توافق سیاسی، غیرقابل دفاع است و در ناکامی نخبگان در واشنگتن یا کابل در دست و پنجه نرم کردن کامل با واقعیت روی زمین در سراسر افغانستان ریشه دارد. فساد، خویشاوندی و سوءمدیریت نخبگان افغان از طریق حضور نظامی آمریکا و در نتیجه از طریق افراد و دلارهای مالیات دهندگان آمریکایی کمک مالی شد و در نهایت، واشنگتن را با این سوال مواجه کرد که برای چندین دهه دیگر در افغانستان بماند و صدها میلیارد دلار بیشتر هزینه کند، یا عقب نشینی کند. در نهایت، گزینه دوم انتخاب شد چون اولی از نظر سیاسی نامحبوب بود و با منافع آمریکایی که روسای جمهور این کشور موظف به دفاع از آنها هستند، فاصله زیادی داشت.