سناریوی تجزیه طلبی بازیگران داخلی، منطقه ای و فرا منطقه ای در لیبی

 
در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
لیبی، کشوری عربی در شمال آفریقاست .این کشور با کشورهای مصر، سودان، چاد، نیجر، الجزایر و تونس مرز مشترک دارد؛ لیبی به لحاظ مساحت سومین کشور پهناور قاره آفریقا و شانزدهمین کشور پهناور جهان است. لیبی از140 قبیله و 2000 طایفه تشکیل شده است که از این میان، 50 قبیله آن حضور انکارناپذیری در صحنه سیاسی لیبی داشته اند. همه آن ها مسلمان و پیرو مذهب واحد )مالکی( هستند، اما در مورد ورود دین در سیاست بین آن ها اختلاف نظر است.

قبیله پایه ی محوریِ ساختار اجتماعیِ لیبی است .اما منطقه گرایی در لیبی فراتر از قبیله گرایی است. مردم هویت خویش را پیش از آنکه با لیبی تعریف کنند، با یکی از مناطق سه گانه اصلی منطقه طرابلس در شمال غرب، منطقه فزان در جنوب غرب و منطقه بَرقه یا سرینایکا در شرق لیبی، معرفی می کنند. لذا قبایل به جای اهمیت دادن به منافع ملی و مسائل فرا قبیلگی، به منافع داخل قبیله بیشتر توجه و همین امر سبب کاهش انسجام و سامان سیاسی شده است.

در لیبی سه تجزیه در حال رخ دادن است از یک سو قبایل معترض و خواستار جدایی از حکومت مرکزی شکل گرفته است و از سویی مداخله گران منطقه ای و فرامنطقه ای در پوشش استدلال حقوقی نظیر حق مداخله بشردوستانه و حفظ صلح امنیت بین المللی هستند ،که در صورت تداوم به سه اقلیم تجزیه خواهد شد.

1- نقش بازیگران داخلی و همسایگان لیبی

یکی از موانع شکل گیری دولت مرکزی درلیبی عدم مدیریت قوم گرایی است .گرایشات قبایلی، منطقه گرایی، نبود ساختار مناسب ارتش، عدم اجماع در میان نخبگان و دولت، ضعف نهادهای دولت، فقدان فرهنگ دموکراتیک و جامعه مدنی، فقدان نخبگان؛ نبود علما و رهبران دینی، عدم کنترل سرزمینی، فقدان زیرساخت های اقتصادی و مداخلات خارجی باعث عدم یک دولت و حکومت با ثبات شده است. لذا لیبی با توجه به زمینه تاریخیِ وجود سه اقلیم طرابلس، برقه و فزان پتانسیل تجزیه را دارد.

انقلابیون لیبی، به دلیل ریشه دار شدن اختلافات قبیلگی تا کنون نتوانستند یک حکومت قوی ایجاد کنند. اکنون دستگاه حاکمه بدون پشتیبان مردمی ، حکومت با دولت های متفاوت فعالیت دارند. استقرار داعش در شمال لیبی و تسلط بر منابع نفت و درآمدهای کلان ناشی از آن خشونت ورزی را در لیبی تقویت و نزدیک به 1700 گروه شبه نظامی را فعال کرده است. لیبی با چهار هزار کیلومتر مرز زمینی با کشورهای افریقایی و نزدیک به دو هزار کیلومتر مرز دریایی در شمال ، امروز توان و پرسنل نظامی لازم برای کنترل مرزهایش را ندارد . لذا مرزهای جنوبی و جنوب غربی آن تبدیل به محل گروه های افراطی شده است.

درحال‌حاضر، قدرت در اختیار دوگانه ژنرال خلیفه حفتر (ارتش ملی) و فائز سراج (دولت وفاق ملی) قرار دارد. عربستان سعودی و محور ائتلاف عربی در کنار ژنرال حفتر، و ترکیه و قطر و سازمان ملل در کنار سراج ایستاده‌اند. در کنار دولت رسمی ، نیروهای ژنرال حفتر و نیز گروه‌های تروریستی و گروه های شبه نظامی وابسته به القاعده و داعش و اخوان المسلمین چالش جدی را ایجاد کرده اند. به گونه ای که بخش عمده ای از مردم سواحل ، لیبی را به سمت سواحل ایتالیا ترک می‌کنند .لیبی اکنون دو پاره گی(شرق و غرب) و با دو پارلمان و دو حکومت جدا هم از اداره می شود (طبرق و طرابلس). تفکرات لیبرال (اکثریت دولت وفاق)، سوسیال ناسیونالیست‌ها (حفتر)، اسلام سلفی‌ها (گروه های تندرو و نزدیک به اخوان و القاعده) و… هیچ کدام حاضر به پذیرش نتیجه انتخابات و یا توافق بر مسائل داخلی نیستند. لذا بسیار مشکل است که بتوان میان آنها در مسیر حرکت به سمت وحدت لیبی یا لیبی قدرتمند و دموکراتیک سازگاری و همسانی ایجاد کرد

.بسیاری از تحلیل گران معتقدند که لیبی به‌زودی به سه رژیم تجزیه می‌شود؛ در غرب این کشور حامیان انقلاب ۱۷ فوریه که با قذافی جنگیدند تسلط می‌یابند و شرق نیز به کنترل ژنرال خلیفه حفتر درخواهد آمد که با اسلام‌گرایان افراطی مخالف است. در جنوب، قبایل بادیه‌نشین تسلط را در اختیار می‌گیرند و آنجا نظامی قبیله‌ای برپا می‌شود. اکنون بحران لیبی به نقطه‌ای رسیده است که هر لحظه امکان انفجار آن وجود دارد و این موضوع نخست همسایگان را در بر خواهد گرفت.. اما همسایگان در این مسیر پتانسیل محدودی تحت اختیار دارند که تنها می‌تواند کنترل کننده و نه سامان دهنده باشد.این بحران یک حرکت مردم‌سالارانه نیست بلکه کاملاً اقتدارگرایانه است. سناریویی که توسط عربستان و متحدانش مطرح است تقویت همسایگان در جهت پشتیبانی از جریان حفتر است.

مصر در نقش کشور همسایه، موج جدید تحولات را باجدیت دنبال می‌کند و سعی در ممانعت از سرایت آن به درون مرزهایش دارد؛ ازسوی‌دیگر، مصر در صدد است که سیاست داخلی همسایگان سودانی و لیبیایی را باسیاست داخلی کشور خود همسانی کند. تفاوت رویکردهمسایگان دیگر لیبی، چون سودان و الجزایر با فرایند صلحی که مصر مدافع و مروج آن در منطقه است. کاملا متفا وت است. چون این دو کشور محور اخوانی و مخالف سازش با تل‌آویو هستند اما مصر در محور ائتلاف عربی است وخواهان پذیرش رژیم صهیونیستی در منطقه است.

2- نقش بازیگران منطقه ای درلیبی

قدرت های منطقه ای در کنار قدرت های فرامنطقه ای در حمله نظامی به لیبی همکاری دارند.کشورهای عربی قطر و عربستان و امارات متحده عربی با نفوذ و کمک از سلفی ها حمایت می کنند. ترکیه در قالب حرکت های بشردوستانه و کمک های اقتصادی، در صددگرفتن بازار انرژی و اقتصاد لیبی در آینده سیاسی است. آزادسازی یک و نیم میلیاد دلار از دارایی های مسدود شده لیبی در ترکیه، پرداخت وام، آموزش نظامی ارتش و پلیس لیبی توسط نیروهای ترکیه ای و میانجیگری برای بازگشت شرکت های ترکیه ای به لیبی … موید این تحلیل است.

بازیگران منطقه‌ای ، بر اساس منافع خاص سیاسی خود از دو جریان درگیر در این کشور حمایت مالی و تسلیحاتی می‌کنند که این امر بر پیچیدگی بحران در این کشور افزوده است. ژنرال حفتر ائتلاف کشورهایی از جمله مصر، امارات ، عربستان در منطقه را با خود به همراه دارد و شرق لیبی را در کنترل خودگرفته است ، و طرابلس به رهبری فایز سراج نخست وزیر لیبی که از سوی نهادهای بین المللی از جمله سازمان ملل به رسمیت شناخته شده درمقابل هم می جنگند. قطری ها از حکومت تندروها در طرابلس (شبه نظامیان فجر بزرگ ترین گروه القائده لیبی( حمایت می کنند، این توازن قدرت دو بازیگر و سوگیری سران قبایل نشان گر وابستگی به حمایت‌های خارجی است. اسراییل از شکل گیری یک دولت مسلمان و ضد صهیونیستی با ثبات، که بر ساحل دریای مدیترانه نیز اشراف داشته باشد هراسان است لذا، به دنبال تجزیه لیبی و عدم استقرار القاعده در لیبی است.

بحران های امنیتی فاصله دار چون لیبی ، که دارای حساسیت بالا می باشند؛ و با منابع مالی قطر و عربستان سعودی تامین می شوند ، معادلات و سطح قدرت بازیگران را ،در غرب آسیا تحت تأثیر خود قرار خواهد داد لذا نوع حکومت لیبی برای ایران حائز اهمیت است. دو بازیگر منطقه‌ای غرب آسیا ،ترکیه و عربستان در منطقه ی لیبی نقش تاثیر گذار را دارند ، ایران سعی کرده سیاست بی طرفی و در ضمن تمایل به ترکیه به جای عربستان با هزینه کمتر داشته باشد. زیرا عربستان سعی دارد از تحولات کنونی آفریقای شمالی ، موقعیت خود را در جهان عرب تثبیت نماید. تا شکست‌های او در سوریه، عراق و یمن کمرنگ شود، تا دوباره محور اتحاد در دنیای عرب شود. بنابراین پدافند را در خارج از مرزهای خود قرارداده و به عنوان بازیگر امنیت‌ساز بازی می کند. اما با حمایت از داعش ایجاد ناامنی می کند .البته داعش گرچه در مناطق حومه بنغازی و اجدابیا و سرت فعالیت دارد. اما فعالیت آنها همانند گذشته از حملات ایذایی و بمب گذاری و انتحاری و… فراتر نرفته است.

3- نقش بازیگران فرا منطقه ای در لیبی

قدرت های بزرگ مداخله گر در لیبی، در مورد حمایت از گروه و جریان خاصی هدف واحد ندارند . مثلا قدرت های اروپایی و آمریکا به دنبال نفت و گاز لیبی هستند. فرانسه در جنوب لیبی به فکر محافظت از منابع اورانیوم است و آمریکا به فکر ایجاد پایگاه است. حفتر به‌شدت تحت تأثیر آمریکا و تاحدودی روسیه است و درمقابل، فائز سراج را می‌توان بریتانیاگرا دانست. در سطح فرامنطقه‌ای نیز ایتالیا حامی سراج، و فرانسه و آمریکا و روسیه حامی حفتر هستند. مرزبندی در میان بازیگران فرامنطقه‌ای بسیار دشوار است . بخش عمده ذخیره ارزی (بیش از صد میلیارد دلار) دولت لیبی در بانک‌های انگلیسی است که این مهم اجتناب لندن از موضع‌گیری خاص و حمایت از یکی از طرفین را توجیه می‌کند. روسیه نیز نشان داده است که به‌تدریج در مسیر کاهش حمایت همه‌جانبه خویش از حفتر گام برمی‌دارد و برخی عقب‌نشینی روسیه را به‌ معنای ایستادن مسکو در کنار گروه برنده یعنی سراج تعبیر می‌کنند.

مرز ساحلی طویل لیبی با اروپا در صورت ادامه ناامنی در لیبی بیشترین تاثیررا بر اروپا دارد.لذا اروپا حضور خود در لیبی را کنترل اوضاع داخلی این کشور می داند، تاراه نفوذ داعش و تروریست در اروپا باز نشود. بحث انتقال مرکزیت تروریست ها از افغانستان و پاکستان به لیبی یکی از سیاست های آمریکا واروپا است. زیرا لیبی به دلیل گستردگی و جمعیت کم تشکیل یک پایگاه شبه نظامی در منطقه نفت خیز می تواند پایگاه مهمی برای انتقال نفت به آمریکا واروپا از طریق دریای مدیترانه باشد.همان طور که داعش سال ها در مناطق نفت خیز عراق نفت صادر می کرد.

از طرفی با مهاجرت داعش به سمت لیبی آمریکا به یک محیط امن دسترسی پیدا می کند لذا آمریکا سعی دارد با مشارکت نظامی ترکیه ومجوز بهر ه گیری از خاک وی در برخی عملیا ت هایی با پوشش دفاعی، سطح نفوذ خود را بر روی بازیگران منطقه ای افزایش، و حضورش را درلیبی، مشروعیت سیاسی دهد.

غرب و ایالات متحده تمایلی به حضور مستقیم در لیبی ندارند و سعی کردند نظاره گر بازی دوگانه خوددر لیبی باشند، و نقش حضور را به همسایگان لیبی واگذار نمایند.

بنابراین با شناخت از علت حضور بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای و منطقه گرایی قبیله ای درلیبی نشان می دهد که عدم شناخت محیط لیبی از سوی عربستان، ترکیه، قطر، امارات، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و … قبل از هرنوع مداخله گری ، موجب طولانی‌ شدن بحران در لیبی شده است.از طرفی راهبردهای سیاست خارجی آمریکا در منطقه طرح تقسیم کشورهای چند قومیتی همراه با دولت‌های شکننده است که این مسئله در مورد لیبی نیز مصداق دارد. شاید تنها حکومت «شورای رهبری قدرتمند» از قبایل مورد اعتماد، راه برون رفت لیبی از بحران باشد.

 

 

منبع:http://peace-ipsc.org

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟