ناتوی اسرائیلی
نظر به اقدامات اخیر، پارهای از تحلیلها بیان میکنند که اسرائیل بر اساس یک الگوبرداری تاریخی در حال ایجاد یک اتحاد دفاعی در منطقه با برخی از کشورهای عربی (منطبق بر الگوی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)) هست. آنچه این گمانهها را تقویت میکند، دیدگاههای رونالد لودر، رئیس کنگره جهانی یهود، در مارس ۲۰۲۱ بود که در آن، وی از پایان دوران درگیریها و جنگهای اعراب و اسرائیل و آغاز مرحله جدیدی از اتحاد استراتژیک بین اعراب و اسرائیل بهویژه پس از توافق صلح ابراهیم را مطمحنظر قرار داده است. از طرفی با افزایش نگرانیهای تلآویو درباره نفوذ ایران در منطقه و همچنین تردیدها در مورد توانایی غرب در تغییر رفتار ایران، لودر معتقد است که اکنون زمان تشکیل یک اتحاد استراتژیک دفاعی مشابه ناتو رسیده است که از زمان ظهور آن، نقش محوری در تأمین امنیت و ثبات اروپا در برابر تهدیدات اتحاد جماهیر شوروی داشته است. لودر پیشنهاد میکند که اتحاد جدید، که او آن را سازمان دفاعی خاورمیانه (MEDO) نامیده است، باید شامل کشورهای خاورمیانه و آفریقای شمالی باشد که قبلاً با اسرائیل معاهده صلح داشتهاند یا با آن رابطه آشکاری دارند باشد که مشتمل بر: مصر، اردن، امارات، بحرین، سودان و مراکش هست. لودر برای مقابله با نفوذ ترکیه در منطقه نیز دامنه این اتحاد را شامل یونان، قبرس و برخی از کشورهای آفریقایی نیز میکند.
باوجود خوشبینی لودر، تشکیل اتحاد دفاعی عربی و اسرائیلی منطبق بر ناتو در آینده نزدیک دشوار خواهد بود. ناتو که ۳۰ عضو آن را دربر میگیرد، در ماده ۵ منشور خود تصریح کرده است که هرگونه حمله علیه یک یا چند عضو حمله علیه بقیه اعضا است؛ درنتیجه، اعضای ناتو موظفاند بهطور جمعی از هر حملهای که عضوی از اتحاد را هدف قرار میدهد دفاع کنند و به آن پاسخ دهند. بااینحال، سازوکارهای دفاعی ناتو با دکترین امنیتی اسرائیل و درگیریهای آن با جهان عرب طی هفت دهه گذشته مغایرت دارد. از زمان تأسیس، دکترین امنیتی اسرائیل شکل گرفت زیرا تل آویو در یک فضای اسلامی و عربی خصمانه علیه خود زندگی میکند. درنتیجه، اسرائیل آموزه امنیتی خود را بر این اساس بنا نهاد که نیروی نظامی بهتنهایی ضمانتی برای محافظت از خود در برابر حملات و تهدیدهای داخلی و پیرامونی است و همین نگاه در جامعه و سیاست ریشه گرفته است. با همین منطق ، بنیامین نتانیاهو، در اوت ۲۰۱۸ اظهار داشت که صلح واقعی بدون داشتن سلاح و نیروی دفاعی حاصل نمیشود.
نتانیاهو افزود صلح، چه در خاورمیانه و چه در جهان، به قدرت نیاز دارد. و به گفته وی: ضعیف فرو میریزد … ذبح میشود و از تاریخ پاک میشود؛ درحالیکه قوی، چه در شرایط خوب و چه بد، زندگی میکند. قوی محترم هست و اتحادها با بازیگر قوی ایجاد میشود. بدین اعتبار از منظر اسرائیل توافقنامه صلح با مصر (۱۹۷۹) و اردن (۱۹۹۴) بدون نیروی بازدارندگی موثر و کارآمد امکانپذیر نبود.
از سوی دیگر اسرائیل از شرکت در اتحادهای امنیتی با بازیگران غیرعربی هم خودداری کرد زیرا این اتحادهای منطقهای بخشی از اصول امنیتی بنیانگذاران آن نبودند. در موارد نادری که اسرائیل برخی از اتحادها را با بازیگران منطقه برقرار کرده بود، مانند روابط نزدیک با ایران و ترکیه در اواخر دهه ۱۹۵۰، روابط عمدتاً مخفیانه و ماهیت محدودی داشته است و ستون اصلی استراتژی اسرائیل نبود. اسرائیل درمییابد که در دنیای رقابت ژئوپلیتیک هیچ دوست یا دشمن دائمی وجود ندارد بلکه منافع وجود دارد. ترکیه امروز به یک رقیب استراتژیک تبدیل شده است و تلآویو با آنکارا در چندین پرونده منطقهای درگیر است. این امر همچنین در مورد ایران نیز صادق است که با انقلاب سال ۱۹۷۹ در مسیر یک خصومت استراتژیک جدی قرار گرفته است.
عامل ایرانی
ظهور ایران در سطح منطقهای و تلاشهای آن برای دستیابی به تواناییهای هستهای، دیدگاه امنیتی اسرائیل را نسبت به منطقه عربی تغییر داده و تلآویو در پی جایگزینی برخی تهدیدهای سنتی با تهدیدهای نوین شده است. دکترین امنیتی اسرائیل در حال حاضر مبتنی بر این واقعیت است که با توجه به تغییرات و روندهای موجود در محیط استراتژیک، تا زمانی که ایران سلاح هستهای تولید نکند یا توازن استراتژیک جدیدی نداشته باشد، وجود اسرائیل یا تمامیت ارضی آن تهدید نخواهد شد. اما این تمام ماجرا نیست. بدون تردید اظهارات مقامات ارشد سیاسی و نظامی اسرائیلی نشاندهنده نگرانی روزافزون ایشان از نفوذ ایران در منطقه است. کنفرانس هرتزلیا ۲۰۲۰ بهعنوان یکی از مهمترین رویدادهایی که سیاست امنیتی اسرائیل را شکل میدهد، بر دو نگرانی اصلی تلآویو متمرکز بود که بخشی از اولویتهای سیاست اسرائیل نیز هست:
یک. تولید سلاح هستهای و هژمونی منطقهای ایران: اسرائیل واهمه دارد که ایران سرانجام بتواند سلاح هستهای تولید کند و با افزایش ۲۰ درصدی غنیسازی اورانیوم به سطوح بالاتر و تسریع در ساخت سانتریفیوژهای پیشرفته، ترس این کشور تقویت میشود بهگونهای که میتواند تولید تسلیحات هستهای ایران را تسریع کند. در صورت وقوع چنین اتفاقی، وضعیت توازن قدرت بین ایران و اسرائیل به دینامیک جدید منطقهای تبدیل میشود، که اسرائیل بهشدت نگران عواقب و پیامدهای آن است. علاوه بر موضوع هستهای، حزبالله و حماس نیز هر دو نقش مهمی در سیاستهای محیط پیرامونی اسرائیل بازی میکنند و تهدید فزایندهای برای امنیت اسرائیل هستند؛ خصوصاً ازآنجاکه اسرائیل در تابستان ۲۰۰۶ با حزبالله لبنان و سه جنگ با حماس در غزه (۲۰۰۸، ۲۰۱۲، ۲۰۱۴) داشته است و همه اینها توانایی این دو جنبش را برای حمله به عرصه داخلی اسرائیل را تقویت میکند.
دو. کاهش معنیدار حضور ایالاتمتحده در روندهای خاورمیانه: از اواخر دهه ۱۹۶۰، اسرائیل بهطور فزایندهای به تأمین حمایت ایالاتمتحده و تأمین برتری خود اعتماد کرده است. اگرچه اظهارات آمریکایی هنوز بر اتحاد استراتژیک با اسرائیل تأکید دارد، اما تغییرات اخیر در صحنههای بینالمللی (درگیری فزاینده آمریکا و چین و روسیه) و فضای داخلی آمریکا (شکاف درونی احزاب و بحران همهگیری کرونا) ممکن است منجر به برخی نگرانیها شود. نگرانی اسرائیل در مورد خروج تدریجی ایالاتمتحده از منطقه در حال افزایش است. تلآویو معتقد است که واشنگتن نهتنها نتوانسته استراتژی موثری برای مقابله با پرونده هستهای ایران تشکیل دهد، بلکه در تلاش است تا تعامل خود با مسائل خاورمیانه را نیز کاهش دهد. اسرائیل نگران است که رویکرد رئیسجمهور کنونی آمریکا، جو بایدن، سازشی با ایران داشته باشد و گزینه استفاده از نیروی نظامی را منتفی کند. در هر دو مورد، اسرائیل متوجه میشود که با عدم تمایل ایالاتمتحده برای ایفای نقشی تعیینکننده در پرونده هستهای ایران، گزینههای خود را در حال کاهش یافتن میبیند. در حقیقت انزوای دیپلماتیک و تحریمهای اقتصادی باعث تخفیف در اهداف ایران چه برای دستیابی به فناوری هستهای و چه نفوذ آن در منطقه خاورمیانه نشده است.
اسرائیل امروز برای ایجاد فشار بر ایران استراتژی را اتخاذ میکند که برای برخی کشورهای عربی شرایط مناسبی را دارا است و در اصل بر هماهنگی و همکاری امنیتی متمرکز است. در این مسیر، اسرائیل برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه به موج عادیسازی روابط متکی است. توافقنامههای عادیسازی، شکلگیری ائتلاف دفاعی متقابل را فراهم نکرده است؛ بااینحال، همکاری و هماهنگی امنیتی یکی از مولفههای مهم این توافقنامهها است. بهعنوانمثال، سازمان دفاع موشکی اسرائیل، در دسامبر سال ۲۰۲۰ اعلام کرد که اسرائیل برای همکاری درزمینهٔ دفاع موشکی با کشورهای عربی خلیجفارس که نگرانیهای مشترکی در مورد ایران دارند، آماده است. بهمنظور تقویت هماهنگیهای امنیتی بین اسرائیل و شرکای جدیدش در کشورهای حوزه خلیجفارس، وزارت دفاع ایالاتمتحده در ژانویه ۲۰۲۱، اسرائیل را از ستاد فرماندهی اروپا (USEUCOM) به ستاد فرماندهی مرکزی (USCENTCOM) منتقل کرد. درواقع، پنتاگون در حال حاضر به دنبال متحد کردن متحدان اصلی خود در منطقه و ایجاد انگیزه برای اقدام مشترک در برابر تهدیدهای منطقه است. انتظار میرود این گام، همکاری نظامی و اطلاعاتی بین ارتش اسرائیل و نیروهای آمریکایی از یکسو و برخی بازیگران همسو با اهداف واشنگتن-تلآویو را از سوی دیگر افزایش دهد.
چالشهای پیش رو
تلاشهای اسرائیل برای گشودن عرصه جدید امنیتی با مشارکت برخی بازیگران عربی با سه چالش بههمپیوسته روبرو است که احتمالاً توانایی اسرائیل در ایجاد اتحادهای امنیتی استراتژیک و محکم با کشورهای عربی را تحت تأثیر قرار خواهد داد:
اول وجود جریان دست راست اسرائیلی: بیش از یک دهه است که اسرائیل شاهد افزایش فزاینده نیروهای راست و راست افراطی است که روابط نزدیک با اعراب را رد میکنند. با نگاهی به انتخابات اخیر اسرائیل که در مارس ۲۰۲۱ برگزار شد، گرایش جامعه اسرائیل به سمت احزاب راستگرا به واقعیتی جاافتاده و معنادار تبدیل شده است. از آوریل ۲۰۱۹، اسرائیل به یک بحران حکومتی بیسابقه وارد شده است ، چهار انتخابات برگزار شده است بدون اینکه یکی از بلوکهای اصلی بتواند یک دولت پایدار را تشکیل دهد. اسرائیل در حال حاضر به دو بلوک اصلی تقسیم شده است که در آنها راست و راست افراطی نقش مهمی دارند. حزب لیکود به رهبری نتانیاهو، بلوکی را تشکیل میدهد که عمدتاً متشکل از احزاب راستگرا و افراطی مذهبی است. از طرف دیگر، بلوک دوم از مخلوطی از احزاب متناقض با ایدئولوژیهای مختلف تشکیل شده است مانند حزب راستگرای امید جدید به رهبری گیدئون سعر، حزب یامینا به رهبری نفتالی بنت، حزب اسرائیل خانه ما به رهبری آویگدور لیبرمن و احزاب وابسته به اردوگاه مرکز مانند حزب آیندهای هست به رهبری یائیر لاپید و احزاب کارگر و میرتس وابسته به چپ. وجه مشترک اکثر این احزاب مخالفت با نتانیاهو تلاش برای برکناری وی از قدرت است، درحالیکه اکثر آنها صلح با فلسطینیان را بر اساس راه حل دو کشور رد میکنند. برخی از احزاب راست، که در تشکیل هر دولت آینده اسرائیل فعال خواهند بود ، مانند حزب یامینا به رهبری بنت تندرو آشکارا با عربها و مسلمانان خصومت دارد و مخالف هرگونه گام واقعی صلح با جهان عرب و کشورهای اسلامی است.
دوم رد راهحل دو کشور: ظهور نیروهای راست در جامعه اسرائیل منجر به کاهش حمایت از راهحل سیاسی مسئله فلسطین شده است. اکثریت اسرائیلیها اکنون تأسیس دولت فلسطین بر اساس راهحل دو کشور را رد میکنند. درحالیکه نتانیاهو در حال ترویج صلح با کشورهای عربی است، جناح راست اسرائیل یک ایدئولوژی ستیزهجویانه را جایگزین اصل سرزمین برای صلح کرده است که بر مدیریت درگیری با فلسطینیان نه حل آن تمرکز دارد. در سال ۲۰۱۸، حزب لیکود پیشنویس قطعنامهای را که تحمیل حاکمیت اسرائیل بر شهرکها و گسترش آنها در کرانه باختری اشغالشده (ازجمله بیتالمقدس و الحاق آن به دامنه کنترل اسرائیل برای پایان دادن به هر فرصتی برای ایجاد یک کشور مستقل فلسطین) را شامل میشود تصویب کرد. رد راهحل مسالمتآمیز مسئله فلسطین فقط به جریانهای راستگرا محدود نمیشود، بلکه امروزه به نیروهای چپگرایی که ازنظر تاریخی از راهحل دو دولت حمایت میکردند نیز تسری یافته است. نظرسنجی انجامشده توسط روزنامه هاآرتص با گرایش چپ در مارس ۲۰۱۹، نشان داد که ۴۲٪ از اسرائیلیها – ازجمله طرفداران جریانهای مرکزی و احزاب چپ – از نوعی الحاق پشتیبانی میکنند و تنها یکسوم اسرائیلیها (۳۴٪) از راهحل دو دولت. همچنین قابلتوجه است که فقط ۴۱٪ از رأیدهندگان حزب کارگر با هرگونه الحاق کرانه باختری مخالفاند.
سوم تناقض در منافع منطقهای: همه کشورهای عربی و منطقهای نگرانیهای یکسانی با اسرائیل و متحدان خلیجفارس ندارند. درحالیکه اسرائیل در تلاش است روابط عادیسازی جدید را با کشورهای عربی بهمنظور کسب منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی خود بهپیش ببرد، اما مصر نگران است که این اقدامات باعث افزایش نفوذ منطقهای اسرائیل و به حاشیه رفتن قاهره شود. به لحاظ ژئوپلیتیکی، تلآویو میتواند پلی زمینی بین کشورهای عربی و اروپا باشد که به معنای به حاشیه راندن کانال سوئز است که برای نفوذ مصر و اقتصاد آن حیاتی است. اسرائیل برای کاهش هزینهها و خطرات ناشی از حمله به تانکرهای نفتی یا دزدی دریایی، برنامههای آینده خود را برای گسترش خطوط لوله انتقال نفت بین بندر ایلات و اشکلون ازیکطرف و کشورهای حاشیه خلیجفارس از طرف دیگر پنهان نمیکند. درواقع، اسرائیل و امارات توافقنامهای را باهدف انتقال نفت خلیجفارس به اروپا از طریق خط لوله اتصال بندر ایلات در دریای سرخ و اشکلون در مدیترانه امضا کردهاند. در حال حاضر، بیشتر این انتقالات از کانال سوئز عبور میکند، که میتواند منجر به کاهش ترافیک تجاری در کانال سوئز و افت درآمدهای قاهره شود. اگر این برنامهها اجرا شود، منجر به تغییرات بنیادی در جغرافیای سیاسی خواهد شد. ظهور رقیب جدید منافع ملی مصر و نقش آن در منطقه را تهدید میکند و متحمل خسارات مالی زیادی میشود.
سناریوهای مورد انتظار
بر اساس دادههای موجود، سناریوهای احتمالی زیر برای امنیت و روابط سیاسی اسرائیل با منطقه را میتوان ترسیم کرد:
فرماندهی منطقهای: اسرائیل احتمالاً به اتخاذ یک استراتژی مؤثر، باهدف تأمین امنیت خود و اطمینان از برتری کیفی و کمی نظامی خود در منطقه ادامه خواهد داد. گزارشهای متعدد نشان میدهد که اسرائیل دارای زرادخانه هستهای است که هنوز بهطور رسمی اعلام نشده است. درنتیجه، دکترین امنیتی آن مبتنی بر جلوگیری از دستیابی رقبای خود در منطقه و درنتیجه ایجاد توازن قوای جدید است که ممکن است منجر به تغییر شکل اتحادهای منطقهای شود هست. بهاحتمالزیاد، اسرائیل در استفاده از همه گزینهها برای جلوگیری از دستیابی ایران به توان هستهای دریغ نخواهد کرد. اسرائیل قصد خود را برای استفاده از نیروی نظامی مانند آنچه در پروژه هستهای عراق در سال ۱۹۸۱ یا برنامه هستهای سوریه در سال ۲۰۰۷ انجام داد پنهان نمیکند. همچنین اظهارات مقامات اسرائیل در ماههای گذشته و تهدید علیه برنامه هستهای ایران را متوقف نشده است و فراتر از آن، اقدامات خرابکارانه اخیر در تأسیسات هستهای ایران نیز در همین چارچوب قابل تبیین است.
هماهنگی امنیتی و نه اتحاد دفاعی: بعید است روابط تلآویو با کشورهای عربی بهزودی به یک اتحاد دفاعی سنتی شبیه ناتو تبدیل شود. بااینوجود، این احتمال وجود دارد که همکاریهای امنیتی و اطلاعاتی و روابط هماهنگ در خدمت اهداف تلآویو همچنان بر منطقه و مبارزه با دشمنان آن ادامه داشته باشد. آنچه اسرائیل میخواهد ایجاد نوعی هماهنگی امنیتی، مشابه هماهنگی امنیتی با تشکیلات خودگردان فلسطین است که اطمینان حاصل کند اسرائیل حداکثر بهره را از این روابط میبرد و درعینحال برتری خود را با هزینه کشورهای عربی به دست آورد و در مسیر پاکسازی محیط منطقهای از رقبای بالقوه که ممکن است توازن قدرت (ازجمله داشتن قدرت هستهای) را به هم بزنند، باشد.
پاسخ ایران: حتی اگر جنگی بین ایران و اسرائیل روی دهد، ایران بهاحتمالزیاد در آینده قابل پیشبینی بهعنوان یک بازیگر منطقهای مسلط در منطقه باقی خواهد ماند. درنتیجه، برخی بازیگران همسو با اهداف اسرائیل در محاسبات خود باید در نظر بگیرند که در صورت تصمیم به حمله نظامی به ایران، هزینه جاهطلبیهای اسرائیل را نیز بپردازند. بهطور مشخص، ایران آمریت اسرائیل را تهدیدی مستقیم برای خود میداند و بنابراین اگر به اسرائیل اجازه دهد جای خود را در مرزهای خود باز کند، امارات و بحرین را مسئول میداند. با توجه به این مورد، حمله اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران بهاحتمالزیاد منجر به هدف قرار دادن این کشورها توسط تهران خواهد شد. پس با در نظر گرفتن این وضعیت، تا زمانی که امارات و بحرین از روابط امنیتی ویژه و مشترک با اسرائیل برخوردار نیستند، در صورت تصمیم ایران برای پاسخگویی، اسرائیل موظف به دفاع از آنها نخواهد بود.
نتیجه
در حال حاضر، به نظر میرسد که اسرائیل بیشازحد به موفقیت تلاشهای خود برای ایجاد یک ترتیبات امنیتی جدید منطقهای خوشبین باشد. فارغ از اینکه در آینده برای توازن قدرت بین ایران و نیروهای نیابتی آن از یکسو و اسرائیل و دوستان جدیدش از سوی دیگر چه وضعیتی پیش خواهد آمد، نوسانات سیاسی-امنیتی در خاورمیانه نشان میدهد که اتحادهای ژئوپلیتیک ممکن است بهطور ناگهانی و غیرمنتظره تغییر کنند. از طرفی، ممکن است اتحادهای جدیدی برای دستیابی به توازنهای نوین علیه تلآویو نیز به وجود آید، خصوصاً اگر قدرتهای منطقهای تهدیدی علیه منافع ژئوپلیتیکی خود احساس کنند. علاوه بر این مسئله فلسطین همچنان به معنی مشکل واقعی که برخی از بازیگران سعی میکنند آن را نادیده بگیرند یا حداقل وانمود کنند که وجود ندارد، دارای تأثیرات مهمی بر روابط بازیگران منطقهای است. مسئله فلسطین همچنان موردتوجه محاسبات منطقهای و دارای ابعاد تاریخی، مذهبی و فرهنگی است و اسرائیل و متحدان عرب آن نمیتوانند آن را نادیده بگیرند. درست است که روابط اسرائیل با برخی از کشورهای عربی شکل نوینی به خود گرفته است، اما پیش از حلوفصل مسئله فلسطین انتظار نمیرود اتحادهای دفاعی محکم با اسرائیل تشکیل شود. همچنین، بسیاری از کشورهای عربی نمیخواهند همزمان بهعنوان متحدان اسرائیل طبقهبندی شوند، درحالیکه جامعه اسرائیل تمایل به صلح با فلسطینیان را رد میکند و بهجای آن پشتیبانی از نیروهای راست افراطی خصمانه علیه جامعه عربی و مسلمان را ترجیح میدهد.
منبع:https://www.cmess.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.