کرانه باختری و بحران مشروعیت پس از نبرد سیف القدس

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
کرانه باختری و بحران مشروعیت پس از نبرد سیف القدس
قتل «نزار بنات» توسط نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان در 24 ژوئن/ 3 تیر به مثابه بنزینی بر آتش زیرخاکستر نارضایتی اجتماعی در کرانه باختری بوده و نارضایتی عمیق مردم در این مناطق را در مقابل دیدگان ناظران قرار داده است.

در واقع ترور «نزار بنات» بخشی از تصمیمات و اقدامات اشتباه تشکیلات خودگردان در طی ماه های اخیر بوده که اولین آن تصمیم محمود عباس برای لغو برگزاری انتخابات مجلس تشریعی بود. محمود عباس به بهانه اینکه رژیم صهیونیستی اجازه برگزاری انتخابات در قدس شرقی را نمی دهد، اعلام کرد که برگزاری انتخابات تا تعیین وضعیت قدس­ شرقی(موافقت تل آویو با برگزاری انتخابات در این منطقه) به تعویق می افتد.

به باور بسیاری تصمیم محمود عباس بیشتر از آنکه ناشی از دغدغه درباره وضعیت آرای اهالی قدس شرقی باشد ناشی از نگرانی وی از شکست احتمالی بود و قبل از این تصمیم، بسیاری از چهره­  های تاثیرگذار گروه­ های فلسطینی اعم از اسلامگرایان (حماس و جهاد) و چپ ملی­  گرا (جبهه خلق، جبهه دموکراتیک، جبهه خلق شاخه فرماندهی کل و جبهه عربی) هشدار داده بودند که ابومازن هر زمان که به این ارزیابی برسد که بازنده انتخابات است، برگزاری آن را به تعویق خواهد انداخت.

این اقدام، مشروعیت سیاسی محمود عباس را بیش از پیش در نزد افکار عمومی در کرانه به چالش کشید؛ چراکه بسیاری از مردم در این منطقه برای رای دادن ثبت نام کرده بودند و برای بسیاری مسجل شد که ابومازن تنها به فکر حفظ قدرت است و عدم برگزاری انتخابات در 16 سال اخیر و ناکامی در رسیدن به مصالحه فلسطینی(کرانه- غزه) ناشی از کارشکنی های وی است.

                  تعویق انتخابات فلسطین،  عامل پیشران اعتراضات مردمی بر ضد محمود عباس

 

دومین اشتباه مهم محمود عباس در طی ماه ­های اخیر موضع­ گیری وی در قبال تقابل نظامی اخیر میان حماس و رژیم صهیونیستی بود که در رسانه­ های منطقه با عنوان نبرد «سیف القدس» از آن یاد می شود. محمود عباس و نیروهای نزدیک به وی در تشکیلات، نسبت به واکنش نظامی حماس به حوادث قدس موضعی انتقادی داشتند و ورود غزاوی ها را لطمه به مبارزه مسالمت آمیز مردمی قدس شرقی دانستند و اقدام حماس را اقدامی با اهداف سیاسی جهت اثرگذاری بر انتخابات معرفی کردند. این درحالی بود که بسیاری از رهبران فتح و حتی در داخل تشکیلات خودگردان و بدنه سازمان آزادی بخش حامی ورود نظامی حماس بودند و نحوه موضع گیری محمود عباس ضربه ای دیگر بر اعتبار سیاسی خودش و تشکیلات در اوج نبرد با اسرائیلی ها بود.

سومین اشتباه تشکیلات خودگردان در خلال ماه های اخیر ماجرای دریافت واکسن های معیوب و تاریخ گذشته از تل­آویو بود که منجر به رسوایی سیاسی برای وی و دولت «محمد اشتیه» شد. رسانه­ ها اقدام تشکیلات در دریافت واکسن­ های تاریخ مصرف گذشته را علنی کردند و این امر تبدیل به یک مشکل جدید برای تشکیلات شد و سرانجام آنها از دریافت این واکسن ­ها خودداری کردند؛ اما این ماجرا هم تبدیل به زخمی دیگر بر اعتبار تشکیلات خودگردان شد و نشان داد این رام الله علاوه بر بحران مشروعیت از بحران کارکردی نیز رنج می برد. این درحالی است که تشکیلات خودگردان در طی دو سال اخیر به دلیل قطع کمک­ های آمریکا و غرب به شدت از مشکلات مالی رنج می برد و در اجرای مسئولیت­ های روزمره در زمینه بهداشت و آموزش به ویژه در دوران کرونا ناتوان شده است که همین امر بحران کارکردی این نهاد سیاسی را بیشتر به رخ کشیده است.

چهارمین ماجرایی که آتش خشم مردم در کرانه را برانگیخت ماجرای قتل «نزار بنات» منتقد ابومازن بود. نحوه ترور وی که یادآور قتل جمال خاشقچی بود نه تنها افکار عمومی در کرانه باختری را شوکه کرد بلکه از مرزهای فلسطین هم فراتر رفت و یک آبرو ریزی تمام عیار برای ابومازن و مخابرات عام تشکیلات خودگردان را رقم زد. نحوه مقابله تشکیلات خودگردان با این امر هم دست کمی از اصل ماجرا نداشت و سرکوب شدید و زد و خوردهای خونین با معترضان در خیابان های کرانه به تصویر اول رسانه های عربی از فلسطین تبدیل شد و به حدی این ماجرا بازتاب منفی در افکار عمومی منطقه داشت که آمریکایی ها را نیز وادار به واکنش کرد.

رسانه­ های اردنی مدعی شدند که در سفر اخیر محمود عباس به امان، سفیر آمریکا در اردن در ملاقات با محمود عباس از آنچه در قضیه نزار بنات روی داده به شدت انتقاد کرده و گفته این اقدامات باعث می شود واشنگتن نتواند از رام الله حمایت کند.

             شکنجه و ترور نزار بنات عامل تشدید اعتراضات مردمی در کرانه باختری علیه ابومازن

 

تحلیل رخداد

«هادی عمرو» فرستاده رئیس جمهور آمریکا در امور فلسطین بعد از ملاقات با مسئولان تشکیلات در سفر اخیرش گفته بود که «کرانه باختری همچون جنگلی خشک است که منتظر آتش زده شدن است». این تعبیر نشان  می دهد که وضعیت در کرانه چقدر شکننده است و آمریکا هم به دلیل وجود منافع راهبردی اش نسبت به آنچه در کرانه رخ می دهد به شدت نگران است. از یک سو برگزار نشدن انتخابات مشروعیت سیاسی محمود عباس متحد اصلی آمریکا در فلسطین را لکه دار کرده و از سوی دیگر سیف القدس ذهنیت مردم فلسطین را تغییر داده و گزینه مقاومت اکنون گزینه ای مورد توجه در کرانه است که برخلاف رویکرد تشکیلات در خصوص پافشاری بر روندهای صلح می تواند به نتایج ملموسی دست یابد. در همین زمینه «عمر سلامه» از تحلیلگران مسائل فلسطینی به الجزیره گفته امروز مقابله با قدرت تشکیلات خودگردان در کرانه و بازگشت به گزینه مقاومت، دو ستون اصلی مطالبات فلسطینی است.

در این میان به نظر می رسد محمود عباس به دنبال این است که از شرایط جاری برای تقویت جایگاه خودش و نیروهای همسو در داخل تشکیلات بهره بگیرد. براساس گزارش ها، بعد از سیف القدس، تشکیلات در راستای دریافت کمک ­های مالی بیشتر و احیا مسیرهای ارتباطی با تل­ آویو و واشنگتن عملیات سرکوب در کرانه را تشدید کرده و تلاش می کند خود را به عنوان متحد امنیتی کارآمد برای صهیونیست­ ها و آمریکایی­ ها در کرانه نشان دهد تا از این رهگذر به تحکیم جایگاه­اش در رام الله بپردازد. به روایت برخی از افراد مطلع از اوضاع سرزمین های اشغالی، محمود عباس با بزرگ­نمایی خطر حماس و پیروزی قطعی اسلام­گرایان در فلسطین توانسته آمریکا و اتحادیه اروپا را در جهت به تعویق انداختن انتخابات متقاعد نماید. همچنین خطر بی­ثباتی در کرانه باختری را به عنوان خطری نزدیک برای مرزهای شرقی رژیم به رخ کشیده تا اسرائیلی­ ها را نیز متقاعد نماید بار دیگر به میز مذاکرات بازگردند و کمک کنند تا مساعدات مالی آمریکا به تشکیلات و آنروا دوباره برقرار شود.

پیش بینی و جمع بندی

تردیدی نیست که برای ایالات متحده خواست مردم و حکمرانی دموکراتیک در کرانه باختری و غزه نسبت به امنیت رژیم صهیونیستی از اولویت پائین­تری برخوردار است و حاضر نیست به هیچ قیمتی مساله «تنسیق امنی» (هماهنگی امنیتی تشکیلات خودگردان و اسرائیل در مقابله با نیروهای مخالف وضع موجود) خدشه دار شود.  قطعا تحلیلگران ایالات متحده نیز  پی برده­اند که نشانه­ هایی در فلسطین ناظر به وقوع اعتراضات شبیه به آنچه در زمان بهار عربی رخ داد، در اینجا نیز وجود دارد و اوضاع در کرانه ­باختری آتش زیر خاکستر است. برای همین احتمالا به سمت مدیریت اوضاع خواهند رفت اما سوال اینجاست که این مدیریت به چه شکل خواهد بود؟

ارزیابی که در این خصوص وجود دارد این است که آمریکا با توجه به حساسیت ­های موجود درباره ثبات کرانه و هماهنگی ­های امنیتی، اوضاع کرانه را رها نمی­کند تا مانند مصر یا لبنان و سودان…کار به وضعیت بحرانی برسد و به دنبال طراحی برای وضع جاری می روند. بر این اساس گفته می­شود که گزینه­ هایی برای تغییر در کرانه مدنظر است که این تغییر بیشتر از آنکه تغییراتی عمیق باشد بیشتر تغییر در چهره­ هاست. مهمترین افرادی که به عنوان بدیل محمود عباس در این وضعیت از آنها یاد می شود محمد اشتیه نخست وزیر فعلی تشکیلات است که به دلیل رابطه خوبی که با «حسین شیخ» مسئول پرونده هماهنگی ­های امنیتی با رژیم دارد، گزینه مورد تائید تل­آویو نیز به شمار می­آید. از سوی دیگر ماجد فرج رئیس مخابرات عامه نیز می تواند گزینه ­ای باشد که آمریکا برای جانشینی محمود عباس مدنظر داشته باشد و در میان نیروهای امنیتی سلطه، از جایگاه بالایی برخوردار است و می تواند شرایط امنیتی را کما فی سابق تحت کنترل نگه دارد. اما در این میان سلام فیاض نخست وزیر اسبق هم به دلیل سفر اخیرش به غزه با هماهنگی اسرائیل جهت رایزنی با حماسی­ ها مورد توجه قرار گرفته، اگر چه نزدیکان وی مدعی شده اند که فیاض برای اهداف بشردوستانه به غزه رفته ولی به نظر می رسد که او به دنبال جانشینی محمود عباس و احتمالا هماهنگی با حماسی هاست تا دولتی فراگیر تشکیل دهد. لازم به ذکر است «گادی آیزنکات» رئیس اسبق ستاد کل ارتش رژیم نیز در مصاحبه اخیر خود با روزنامه جروزالم پست از فیاض به عنوان مطلوب­ ترین گزینه اسرائیل برای تصدی کرسی زعامت تشکیلات خودگردان یاد کرده بود. اما در این میان محمود عباس نیز بیکار ننشسته و تلاش دارد با تعمیق روابط امنیتی با تل­آویو و تلاش برای احیا مذاکرات و همین­طور دریافت کمک­ های مالی از غرب، خود را از شرایط جاری نجات دهد.

          سلام فیاض، گزینه مطلوب تل آویو برای جانشینی ابومازن در ریاست تشکیلات خودگردان

 

ملاحظه:

اگرچه زمزمه ­هایی جدی درخصوص تغییرات محتمل در کرانه وجود دارد اما محمود عباس نشان داده که با توجه به تجربه سیاسی که دارد می تواند از این وضعیت عبور نماید و همچنان مرد شماره یک در کرانه باختری باشد؛ به ویژه آنکه به دلیل روابط خوبی که با اردن (یکی از بازیگران تاثیرگذار در تحولات کرانه) دارد بتواند تلاش ­ها برای حذف از قدرت را مدیریت نماید و احتمالا سفر 30 ژوئن (9 تیر 1400) وی به امان (چند روز قبل از سفر عبدالله به واشنگتن) در راستای این امر ارزیابی می شود تا با کمک پادشاه اردن بتواند بایدن را برای باقی ماندن در قدرت و استمرار هماهنگی ها در جهت کنترل اوضاع در کرانه متقاعد نماید.

 

 

منابع پژوهش در دفتر اندیشکده موجود است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟