نخستین چالش احتمال قرار گرفتن روسیه و چین در کنار غرب، در مورد برخی خواستهها و مطالبات مذاکراتی است. اظهارنظر اخیر میخاییل اولیانف، نماینده روسیه در آژانس بینالمللی انرژی اتمی که به طرف ایرانی تاکید میکند که مذاکرات تیم جدید مذاکرهکننده ایرانی باید دقیقا از همانجایی آغاز مذاکرات را آغاز کنند که مذاکرات در پایان بهار سال جاری متوقف شده بود، نشان از همراهی مسکو با کشورهای غربی طرف مذاکره است. این اظهارنظر پیامی به ایران بود. مضمون پیام به این معناست که «ما که دستکم به صورت نمادین هم شده با ایران در نظام بینالملل و مذاکرات هستهای همراهی میکنیم، توقع نداریم که ایران پای میز مذاکره بیاید و بگوید حالا که من تعداد سانتریفیوژهایم را افزایش دادهام، سطح غنیسازی را بالا بردهام و ذخایر اورانیوم غنی شدهام را افزایش دادهام، اهرمهای فشار بیشتری دارم و خیلی از محدودیتهای پیشین برجامی را دیگر قبول ندارم.»
چالش دوم این است که بخشهایی از برجام یا به نتیجه رسیده یا در حال به نتیجه رسیدن است. بحثی که در امریکا از آن با عنوان Sunset Clause یا بندهای دارای تاریخ انقضا یاد میشود. اگر برجام قرار باشد در سال ششم از امضایش به همان شکل اجرا شود، دیگر چیزی از محدودیتهایی که طرف مقابل میخواست در مقابل ایران قرار دهد باقی نمانده است، آنچه هم باقی مانده بین دو تا چهار سال دیگر، منقضی میشود و به پایان میرسد. این تفکر که باید تکلیف بندهای دارای تاریخ انقضا یا
Sunset Clause روشن شود، در کانتکست و پسزمینه مذاکرات امریکاییها وجود دارد، به همین دلیل است که آنها از عبارت
Longer Agreement استفاده میکنند، یعنی اینکه اگر بتوانند، مدت زمان اجرای برخی از این بندها را طولانیتر کنند، قطعا ذکر این نکته به معنای منطقی یا درست بودن این خواسته از طرف امریکاییها نیست، به هر تقدیر خروج خود امریکاییها از برجام عامل به وجود آمدن این شکاف زمانی در اجرای برخی محدودیتها شده است و به شکل طبیعی خواسته آنها برای تغییر برجام، قاعدتا پذیرفتنی نیست.
چالش سوم بحث گذشته هستهای ایران یا پرونده موسوم به «ابعاد احتمالی نظامی (PMD) » است. هر چند این پرونده در آستانه اعلام توافق هستهای در شورای حکام انرژی اتمی بسته شد، اما گروهی از دشمنان ایران همچنان تلاش دارند با مطرح کردن برخی ابهامها یا سوالات، آن را به عنوان مانعی در برابر عادیسازی پرونده هستهای ایران در آژانس دوباره مطرح کنند. خود برجام عمدتا ناظر به تکالیف و تعهدات مرتبط به حال و آینده برنامه هستهای ایران است و با گذشته چندان سر و کاری ندارد. اینکه در گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی به عنوان یک نهاد تخصصی و تاثیرگذار ذکر میشود که ایران در رابطه با برخی سوالات مرتبط با گذشته با ما همکاری نمیکند، به یک چالش در مقابل احیای برجام تبدیل میشود.
ضروری است ایران برای بازگشت همه طرفها به برجام تکلیف این سوالات باقیمانده را روشن کند، چراکه طرفهای مقابل برای ایفای تعهدات برجامی، قطعا گزارش آژانس و میزان همکاری ایران با این نهاد بینالمللی را به عنوان سند معتبر قبول میکنند. موضوع سوالات باقیمانده پادمانی آژانس هم تنشزاست و هم میتواند به چالشی در مقابل احیای برجام بدل شود. از آنجا که برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران، برنامهای صلحآمیز است و ایران چیزی برای پنهان کردن ندارد، قطعا پاسخ دادن به این سوالات کار سختی برای ایران نیست، اما مسائل ایجاد شده از سوی امریکا برای برجام باعث شده است که ایران نسبت به همکاری بیشتر با آژانس چندان تمایلی نشان ندهد. اگر طرفهای دیگر برجام و امریکا آمادگی بازگشت به تعهدات را داشته باشند، قطعا پاسخ به سوالات باقیمانده میتواند تسهیلکننده اجرای تعهدات همه طرفها باشد.
چالش چهارم، مباحث مرتبط با نظارتهای فراپادمانی است. درست است که ایران اعلام میکند اگر طرفهای مقابل به همه تعهداتشان بازگردند، ما هم به این دست نظارتها مجددا مجوز خواهیم داد، اما در این فاصله، به ویژه از بهمن ماه سال گذشته تاکنون، ابهاماتی در این زمینه ایجاد شده است. ایران تاکنون برای اینکه از صدور قطعنامهای علیه ایران در شورای حکام آژانس پیشگیری کند، تفاهمی با آژانس داشت که ابعاد آن پیچیده و ممکن است بخشی از آن محرمانه مانده باشد و علنی نشده باشد. فرآیند بازگشت ایران به تعهدات برجامی، شامل احیای نظارتهای فراپادمانی از جمله به شمول نظارتهای مرتبط با پروتکل الحاقی و محدودیتهای تعریف شده در برجام و البته بازبینی دوربینهای نظارتی در بازه شکاف زمانی از بهمن ماه پارسال تا زمان از سرگیری همکاریهای فراپادمانی است.
چالش پنجم، مطالبات حداکثری و مواضع اعلانی است. طرفهای غربی اصرار دارند که مذاکرات دامنهدارتر با ایران داشته باشند و احیای برجام را منوط به مذاکرات درخصوص مسائل مرتبط با تروریسم، حقوق بشر، مسائل منطقهای و برنامه دفاعی موشکی ایران کنند. این موضعگیریهای اعلانی، همگی غیرممکن و غیرقابل پذیرش هستند، اما همچنان به عنوان چالش در مقابل مذاکرات حضور دارند. جمهوری اسلامی ایران هم مطالباتی مانند لغو تمامی تحریمهای امریکا علیه ایران، توبه واشنگتن، پیشقدم شدن امریکا در اجرای تعهدات و طی مراحل راستیآزمایی از سوی ایران و بعد اقدام ایران به اجرای تعهدات، بخشی از مواضع اعلانی حداکثری هستند که قرار است در پایان پای میز مذاکره به یک توازن با طرف مقابل برسد. یکی از این مواضع اعلانی، موضع منطقی و صحیح ایران است که خواستار تضمین برای این است که یا امریکا دیگر از برجام خارج نشود یا اینکه در صورت خروج طرف مقابل، ایران متضرر نشود یا ضررهای ایران از طریق فرآیندی مشخص جبران شود. این خواسته منطقی است اما ممکن نیست، چراکه رییسجمهور امریکا از این قدرت برخوردار نیست که چنین تعهدی بدهد. به علاوه آنها معتقدند که ایران هم تضمینی نداده است که هیچگاه از برجام خارج نشود. روشن است که امریکاییها براساس شواهد میدانی توانایی تصویب برجام را در کنگره این کشور ندارند. به علاوه باید به اظهارنظر اخیر آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده امریکا اشاره کرد که گفته است: «در نظامهای دموکراتیک، دست رهبران منتخب آینده را نمیبندند.» این اظهارنظر به اعتقاد من یک اظهارنظر کلیدی و جدید است و دستکم از لحاظ تولید ادبیات دیپلماتیک یک نقطه عطف در فرآیند سیاسی برجام محسوب میشود.
چالش ششم مربوط به تحولات داخلی در ایران است. جناحی که امروز در ایران صاحب قدرت اجرایی است، مخالفان برجام هستند. اینکه چنین موضعی تا چه اندازه درست یا غلط بود، اساسا مورد نظر من نیست، مساله این است که در هر صورت این جناح، مخالف برجام بود و از این توافق انتقاد میکرد. دستگاه سیاست خارجی کشور امروز دراختیار کسانی است که تلقیشان از برجام این بود که خیلی چیزها را در این توافق دادیم و چیزی دریافت نکردیم یا دستکم در عمل چیزی به دست نیاوردیم و منافعی برای کشور نداشت. امروز قانون مصوب مجلس دراختیار دارند که همه تحریمهای علیه ایران باید برداشته و در غیر این صورت همکاریهای فراپادمانی با آژانس تحت عنوان برجام و اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی براساس برجام، متوقف شود. اگر قرار باشد که مخالفان و منتقدان پیشین برجام، امروز همان توافق را بپذیرند، پس تکلیف ادبیاتی که در عرض 6 سال گذشته به کار بردهاند چه خواهد شد؟ تیم جدیدی که در حال شکلگیری است با تیم قبلی تفاوتهای زیادی دارند و موضع سرسختتری در مورد مسائل هستهای دارند. بخشی از این سرسختی هم به موضع حامیان و رایدهندگان به این جناح برمیگردد و انتظارات و توقعاتی که از آنها وجود دارد. رویکردهای راهبردی دولت سیزدهم از جمله نگاه به شرق و تضاد با غرب، خودش چالشی در مقابل احیای برجام است. البته طرف مقابل معتقد است که تیم مذاکرهکننده هر کسی و از هر جناحی باشد، نهایتا بازوی اجرایی حاکمیت است و راهبرد نظام را دنبال میکند که ممکن است تغییر کرده یا نکرده باشد. باید توجه داشت که بخشی از این سرسختیها و ظاهرسازیها، میتواند در تکنیک مذاکره اثرگذار باشد و کمک کند که یک طرف امتیازهای بهتری بگیرد یا امتیازهای کمتری بدهد. نباید فراموش کرد که به هر تقدیر و با هر نوع رویکردی، دولت هم علاقهمند است که سایه تحریمها از سر کشور برداشته شود تا بتواند گشایشی برای جامعه ایجاد شود که به شدت به لحاظ معیشتی و اجتماعی تحت تاثیر تحریمها قرار گرفته است.
چالش هفتم به نظر من بازیگری طرفهای باقیمانده در برجام است. به عنوان مثال این حجم از اظهارنظر که از سوی روسها در مورد برجام و برنامه هستهای ایران منتشر میشود، بازیگری سالم و باورپذیری نیست. مگر نمایندگی یا سخنگویی برنامه هستهای ایران دراختیار روسیه قرار گرفته است؟ گاهی اوقات از این اظهارنظرها اینگونه برداشت میشود که مساله استفاده از ایران به عنوان کارت بازی، همچنان برای کشورهایی مانند چین و روسیه، موضوعیت دارد. تیم سیاست خارجی ما باید به دقت این تحولات، موضعگیریها و اقدامات را رصد کند تا روشن باشد که چه کشورهایی واقعا خواهان از سرگیری اجرای برجام هستند و کدام کشورها خواهان استمرار بنبستها و کش آمدن مسائل هستند.
نهایتا چالش هشتم جزییات مذاکرات است. هر چند هنوز به آنجا نرسیدهایم که مذاکرات از سر گرفته شود، اما به محض ازسرگیری مذاکرات، مسائلی مانند اینکه فرآیند بازگشت امریکا به برجام چگونه باشد، چه کسی پیشقدم شود یا چه تضمینی وجود داشته باشد، چه تبعاتی برای نقض عهد وجود دارد. همه این جزییات چالشهای مقابل مذاکرهکنندگان خواهند بود.
به اعتقاد من یکی از مهمترین چالشهای مربوط به جزییات فرآیند احیای برجام، این است که تضمینهایی ارایه شود که در صورت برداشته شدن تحریمها شرایطی ایجاد شود که ایران عملا از مزایای آن برخوردار شود. در یکی، دو سالی که در دوره اول شاهد اجرای بخشی از تعهدات امریکا در برجام بودیم، عملا تعدادی از شرکتها و سرمایهگذاران خارجی به دلیل نگرانیهایی که از موقتی بودن یا غیررسمی بودن این توافقنامه داشتند، حاضر به سرمایهگذاری و ورود به بازار ایران نبودند. به نظر من باید شرایطی فراهم شود که در صورت برداشته شدن تحریمها، ریسک سرمایهگذاری در ایران به حداقل برسد.
منبع:https://www.etemadnewspaper.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.