آینده‌پژوهی مدل‌های تجزیه افغانستان

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
از منظر علم آینده ‌پژوهی یکی از انواع آینده ‌هایی که می ‌توان برای افغانستان پیش‌ بینی کرد، تجزیه این کشور در نتیجه رقابت مسلح نیروهای متعارض برای تشکیل دولت مرکزی است
از منظر علم آینده ‌پژوهی یکی از انواع آینده ‌هایی که می ‌توان برای افغانستان پیش‌ بینی کرد، تجزیه این کشور در نتیجه رقابت مسلح نیروهای متعارض برای تشکیل دولت مرکزی است. نیروی گریز از مرکز ایجاد شده از سوی این نیروها می ‌تواند تحت تاثیر دخالت خارجی آن چنان تقویت شود که تجزیه افغانستان در انواع مختلف جغرافیایی در ذیل آینده ‌های ممکن افغانستان تصور شود.

 نیروی گریز از مرکز ایجاد شده از سوی این نیروها می ‌تواند تحت تاثیر دخالت خارجی آن چنان تقویت شود که تجزیه افغانستان در انواع مختلف جغرافیایی در ذیل آینده ‌های ممکن افغانستان تصور شود. آنچه مسلم است این است که تجزیه افغانستان (اگر رخ دهد) منطبق بر خطوط قومی- جغرافیایی خواهد بود. هرچند به نظر می‌ رسد به جهت انطباق کامل این خطوط در برخی از انواع تجزیه، مهاجرت‌ هایی نیز اتفاق خواهد افتاد.

در علم آینده ‌پژوهی 3 گونه از آینده معرفی می گردد. «آینده ‌های ممکن» که به بررسی عمده اَشکال آینده ‌های پیش روی می‌ پردازد، «آینده‌ های محتمل» که از میان آینده ‌های ممکن به معرفی آن دسته از آینده ‌ها می ‌پردازد که احتمال رخ دادن آن‌ها بیشتر است و «آینده‌ های مطلوب» که به معرفی آینده ‌های مطلوب از میان آینده ‌های ممکن می‌ پردازد. با توجه به اینکه تجزیه افغانستان به هیچ عنوان گزینه مطلوبی برای منافع جمهوری اسلامی ایران نیست در نتیجه در این گزارش آینده مطلوبی وجود ندارد بلکه به معرفی 5 آینده ممکن پرداخته و از میان آن‌ها آینده ‌های محتمل مورد شناسایی قرار می گیرند.

 

1-مدل درون ‌بوم پنجشیر:

درون ‌بوم یکی از مفاهیم ژئوپلتیکی برای تعریف وضعیت قرار گرفتن یک واحد سیاسی مستقل در واحد سیاسی مستقل دیگر است.

ویژگی ‌های جغرافیایی دره پنجشیر به گونه ‌ای است که تصرف نظامی این سرزمین با دشواری ‌هایی همراه خواهد بود که عملا تصرف آن را غیرممکن کرده است. در صورت عدم توافق سیاسی میان نیروهای احمد مسعود و طالبان، مدل درون‌ بوم پنجشیر می‌ تواند یکی از گزینه ‌های تجزیه افغانستان به دو منطقه مستقل تحت مرکزیت سیاسی دره پنجشیر و کابل باشد.

با توجه به سختی‌ های دسترسی به پنجشیر و مشکلات تهیه تدارکات توسط نیروهای مسعود و در صورت شکل‌ گیری درون ‌بوم پنجشیر، احتمال تسری تجزیه افغانستان به ولایات شمالی از جمله بدخشان با فشار نیروهای مسعود به جهت اتصال به خاک تاجیکستان و در نتیجه دسترسی به مسیر تدارکاتی از این کشور ممکن است.

این مدل به دلیل روابط گرم احمد مسعود با فرانسه و چراغ سبز این کشور، حمایت ایالات‌متحده و اتحادیه اروپا را به همراه خواهد داشت. در مقابل چین و جمهوری اسلامی ایران نیز با این طرح مخالفت خواهند کرد.

اگر مدل درون ‌بوم پنجشیر عملیاتی شود، چین گزینه راهبردی کوریدور کاشغر-واخان-کابل را از دست خواهد داد و پاکستان دوباره با جایگاه قبلی راهبردی خود در سیاست خارجی پکن بازخواهد گشت. این موضوع پاکستان را در یک وضعیت راهبردی مناسب قرار می‌دهد؛ زیرا علاوه‌بر حاکمیت طالبان بر افغانستان و نفوذ اسلام‌آباد در کابل، پروژه «یک راه یک کمربند» نیز به شکل سابق خود احیاء می‌ شود. نگاه روسیه به مدل درون ‌بوم پنجشیر وابستگی زیادی به توافقات مسکو- دوشنبه حول موضوع تحولات افغانستان دارد. قطعا با اجرایی شدن این مدل، وزن راهبردی تاجیکستان در منطقه ارتقاء پیدا کرده و این کشور فرصت سیاست ‌ورزی میان غرب و روسیه را خواهد داشت.

 

2-مدل برنارد لِوی:

برنارد لوی فرانسوی معتقد است دموکراسی باید با جنگ به مناطق جنوب و غرب آسیا تحمیل شود. وی از این جهت با نئوکان ‌های اشتراوسی ایالات ‌متحده هم نظر است. لوی طرحی برای تجزیه منطقه دارد که از سال 2003 میلادی به این سوی همواره مطرح بوده و ایالات‌ متحده نیز با این طرح همراه بود. وی از حامیان احمد مسعود است و اخیرا درباره وی گفته است مقاومت احمد مسعود به کمک فرانسه می‌ تواند مستحکم شود و قلمرو ما را از بربریت و حمله به اروپا به ویژه حمله به شهرهای بزرگ فرانسه حفظ کند.

در این مدل، استان سیستان و بلوچستان ایران، ایالت بلوچستان پاکستان و  ولایات نیمروز، هلمند و قندهار، واحد سیاسی «بلوچستان» را تشکیل می ‌دهند. ولایات دیگر افغانستان نیز در میان 3 واحد سیاسی «پاکستان»، «افغانستان» و «پشتونشستان» تقسیم می‌ شود.

هیچ کدام از همسایگان افغانستان توافقی بر روی مدل برنارد لوی ندارند و به نظر نمی ‌رسد ایالات ‌متحده نیز تمایل چندانی به اجرای این طرح داشته باشد؛ زیرا تقسیم ‌بندی منطقه در زمان کنونی و با توجه به خدمات اسلام‌ آباد به ایالات ‌متحده چندان به نفع مصالح کوتاه‌ مدت و میان ‌مدت واشنگتن نیست.

 

3-مدل خراسان بزرگ:

در این مدل، خط مرزی شرقی ایران نیز به طور کامل تجزیه شده به مناطق شمال‌ شرقی و به واحد سیاسی «خراسان بزرگ» و مناطق جنوب‌ شرقی به واحد سیاسی «بلوچستان» الحاق خواهند شد. پاکستان به طور کامل تجزیه شده و به واحدهای سیاسی «پشتونشستان» (بخش‌هایی از افغانستان و پاکستان)، «سند» تقسیم شده و ایالت پنجاب نیز احتمالا با الحاق به پنجاب هند واحد سیاسی «پنجاب» یا «خالستان» را تشکیل خواهند داد. واحد سیاسی «بلوچستان» نیز از اتصال ایالت بلوچستان و استان سیستان و بلوچستان ایران به یکدیگر تشکیل خواهد شد. واحد سیاسی خراسان بزرگ نیز با الحاق بخش‌ هایی از افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و ایران به یکدیگر ایجاد خواهد شد. احتمالا بخشی از عوارض تجزیه مدل خراسان بزرگ ایجاد واحد سیاسی مستقل «کشمیر» متشکل از گیلگیت-بلتستان، اسکاردو  و آزاد کشمیر پاکستان و جامو و کشمیر هند خواهد بود.

نیروهای سیاسی حامی احمد مسعود که گرایشات باستان‌گرایانه وابسته به مفهوم خراسان بزرگ دارند، در ابتدای درگیری ‌های میان پنجشیر و کابل، با مطرح کردن تجزیه افغانستان مطابق با مدل خراسان بزرگ تلاش کردند این طرح را در افکار عمومی مطرح کنند. این موضوع با واکنش منفی از سوی افکار عمومی روبرو شد. همچنین به دلیل اینکه این طرح عملا تمامیت ارضی کشورهای شمالی افغانستان را با مشکل جدی مطرح می کند، مورد استقبال سیاسی قرار نخواهد گرفت. در نتیجه مدل خراسان بزرگ عملا قابلیت اجرایی شدن ندارد.

 

4-مدل پاکستانی

در این مدل که به دلیل مطلوبیت بالای آن برای اسلام ‌آباد، مدل پاکستانی نام گرفته است، مناطق پشتونشین افغانستان به طور کامل به پاکستان الحاق شده و این کشور تمامیت ارضی خود را حفظ خواهد کرد. واحد سیاسی «هزارستان» در داخل خاک افغانستان شکل گرفته و مناطق شمالی افغانستان نیز میان کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان تقسیم خواهد شد.

با توجه به رایزنی ‌های گسترده میان اسلام‌آباد-دوشنبه و اسلام‌آباد-تاشکند حول محور افغانستان، و منتفع شدن دو همسایه شمالی از این طرح، مدل پاکستانی می‌ تواند حداقل بر روی کاغذ دارای اعتبار باشد. به نظر می ‌رسد در صورت تمایل 3 کشور مذکور به ماجراجویی در تجزیه افغانستان، ایالات ‌متحده نیز به حمایت از آنان بپردازد زیرا تجزیه افغانستان مطابق این مدل در نهایت به تجزیه کل منطقه برابر با مدل اَبَر تجزیه که در ادامه توضیح داده خواهد شد، می ‌انجامد.

5-مدل اَبَر تجزیه

گستره مدل ابر تجزیه فراتر از منطقه شبه ‌قاره بوده و ایالت ‌های سین‌کیانگ و تبت چین را هم در بر خواهد گرفت. سین‌کیانگ تحت عنوان واحد سیاسی «ترکستان» یا «ترکستان شرقی» مستقل شده و تبت نیز با الحاق ایالت مورد منازعه آرانوچال پرادش هند به آن واحد سیاسی «تبت» را تشکیل خواهد داد. تجزیه کامل پاکستان و بخش‌ هایی از ایران همانند مدل خراسان بزرگ اتفاق خواهد افتاد با این تفاوت که مناطق شمال شرقی ایران با اتصال به بخش‌ های شمال ‌غربی و غرب افغانستان واحد سیاسی «هزارستان» را تشکیل خواهند داد و مناطق کشمیر تحت کنترل چین مانند دشت دپسانگ نیز به واحد سیاسی «کشمیر» الحاق خواهد شد. مناطق شمالی افغانستان نیز میان کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان تقسیم خواهد شد.

همانطور که در بخش مربوط به مدل پاکستانی اشاره شد، ایالات ‌متحده طرح تجزیه مطلوب خود را مدل اَبَر تجزیه می ‌داند و با توجه به ظرفیت ‌های منطقه از جمله تضادهای قومی-نژادی، اختلافات مذهبی، ادعاهای سرزمینی، مرزهای غیررسمی و گرایشات میلیتاریزه بازیگران دولتی و غیردولتی، واشنگتن از هر طرح تجزیه در منطقه حمایت خواهد کرد؛ زیرا این طرح‌ ها می‌ توانند در نهایت به طرح اَبَر تجزیه ختم شود.

 

نتیجه ‌گیری:

راهبرد تجزیه همواره از سوی ایالات‌ متحده در مناطق مختلف آسیا پیگیری می‌ شود زیرا تجزیه منطقه به واحدهای کوچکتر کنترل آنان را ساده‌ تر خواهد کرد. از سویی رخ دادن هر مدلی از تجزیه در منطقه شبه ‌قاره هند قابلیت سرایت به خاک جمهوری اسلامی ایران را داشته و می ‌تواند علاوه‌بر فعال کردن گروه‌ های تروریستی-قومی، به واسطه رسانه‌ های معاند منجر به چالش‌ های مدنی و بروز تعارضات اجتماعی قومی نیز شود.

از میان آینده‌ های ترسیم شده در این گزارش، مدل درون ‌بوم پنجشیر و مدل پاکستانی به ترتیب در اولویت آینده محتمل قرار دارند. در مدل اول، جمهوری اسلامی ایران عملا در مقابل احمد مسعود و در مدل دوم در مقابل اسلام‌آباد قرار می گیرد. در مورد پاکستان، به راحتی می‌ توان به کمک سازوکارهای منطقه ‌ای و همچنین هشدارهای امنیتی و از سویی ارتباط وسیع‌ تر با بخش «غیرحقانی» طالبان در کابل، از شکل گیری این مدل پاکستانی جلوگیری کرد. اما در مورد مقابله با جریان احمد مسعود، باید به این نکته توجه داشت که بیش از تقابل دیپلماتیک و حتی میدانی با این گروه، تقابل رسانه ‌ای به جهت کنترل و هدایت افکار عمومی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است؛ زیرا به کمک رسانه ‌های غربی و برخی جریانات داخلی دوگانه پنجشیر-کابل به دوگانه دموکراسی- ارتجاع تبدیل شده است.

 

 

منابع پژوهش در دفتر اندیشکده موجود است .

 

دیدگاه‌ها ۱

  1. ایران دوست می گوید:

    نویسنده این مقاله به شدت از مسایل افغانستان بی اطلاع است. با خواندن چند بولتن سفارشی دستچین شده و اخبار تلویزیونی نباید تحلیل داد. در ضمن ، هزارستان انجا که در نقشه نشان دادید نیست. داستان لوی هم مانند عبدالله ابن سبا است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟