بی‏‌نظمی مطلق و معادلات قدرت در لیبی

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
واقعیت معادله قدرت کنونی در لیبی این است که این کشور فاقد یک دولت مرکزی است. دو دولت و دو مجلس در طرابلس، پایتخت، و در طبرق، شرق لیبی، وجود دارند اما هیچ یک از آنها از مشروعیت مردمی برخوردار نیستند. در بروز چنین شرایطی برخی بازیگران منطقه‏‌ای و فرامنطقه‏‌ای نیز نقش اساسی ایفا می‏‌کنند.

مقدمه

لیبی کشوری در شمال آفریقا با مساحت ۱/۷۵۹/۵۴۰  کیلومتر مربع است که از این لحاظ رتبه ۱۷ در جهان و رتبه ۴ در قاره آفریقا را دارد. (CIA World Factbook, 2012) سازمان ملل متحد در ۲۴ دسامبر ۱۹۵۱ با تصویب قطعنامه‏‌ای، استقلال لیبی را اعلام کرد و «محمد ادریس السنوسی» به پادشاهی این کشور برگزیده شد. اما السنوسی در سال ۱۹۶۹ با کودتای بدون خونریزی «معمر قذافی» از سمت خود برکنار شد و قذافی به عنوان دومین حاکم لیبی پس از استقلال برای مدت ۴۳ سال بر مسند قدرت قرار گرفت. با مرگ قذافی در سال ۲۰۱۱، لیبی وارد دورانی شد که نه تنها منتهی به ایجاد دولتی دموکراتیک نشد بلکه بی‏‌نظمی مطلق و آنارشی کامل بر این کشور حاکم شد؛ به نحوی که شاید تنها معمر قذافی دیگری بتواند ثبات و امنیت را به لیبی بازگرداند. در نوشتار پیش‏رو، ضمن تشریح چگونگی سقوط قذافی از قدرت، تحولات کنونی و معادلات قدرت در لیبی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

چگونگی سقوط قذافی تا بی‏‌نظمی مطلق در لیبی کنونی

معمر قذافی هم به لحاظ شخصیتی و هم نوع حکومتداری با رهبران دیگر کشورهای عربی متمایز بود. قذافی هیچ مقام رسمی در لیبی نداشت و معمولاً برادر، رهبر و پیشوای انقلاب نامیده می‌شد. قذافی لیبی را بدون قانون اساسی اداره کرد و کتاب سبز خود را به عنوان قانون اساسی در نظر گرفت. در زمان قذافی، ساختارهای امنیتی لیبی گسترش یافت، رانت‏‌های نفتی نیز به جای توسعه لیبی برای ایجاد نظام ارباب- رعیتی هزینه شد و در جهت حفظ نظام شخص محور قذافی قرار داشت. با شعله‏‌ور شدن اعتراض‏های ضدحکومتی در شمال آفریقا، حکومت قذافی نیز از ۱۶ فوریه۲۰۱۱ شاهد اعتراض‏‌های مردمی بود. واکنش حکومت قذافی به اعتراض‏‌ها خس و خاشاک خواندن معترضان و سرکوب تظاهرات بود؛ به نحوی که لیبی را وارد یک جنگ داخلی خونین کرد. قذافی در نطقی تلویزیونی گفت رئیس جمهوری نیست که مردم بتوانند وی را با اعتراض برکنار کنند. (Joffe, 2011: 2)

در چنین شرایطی، شورای امنیت سازمان ملل با تکیه بر مفهوم «مسئولیت حمایت» قطعنامه ۱۹۷۰ را با ۱۰ رای مثبت، ۵ رای ممتنع و بدون رای منفی در ۲۶ فوریه ۲۰۱۱ به تصویب رساند. در این قطعنامه ضمن نگرانی شدید از وضعیت ایجاد شده در لیبی، اعمال خشونت و استفاده از زور علیه شهروندان محکوم شد. وضعیت لیبی نیز به دیوان کیفری بین‏‌المللی ارجاع داده و در این دیوان نیز بر محاکمه قذافی به جرم جنایت علیه بشریت تاکید شد. تداوم خشونت و بی‏‌توجهی دولت قذافی به مفاد قطعنامه ۱۹۷۰ سبب شد شورای امنیت قطعنامه ۱۹۷۳ را تصویب، وضعیت لیبی را نقض صلح و امنیت بین‏‌المللی تشخیص داد و به ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی اقدام کرد. هدف از تصویب این قطعنامه محافظت از غیرنظامیان در لیبی عنوان شد. با اوج‏گیری بحران لیبی، ناتو برای تغییر و برکناری قذافی وارد عمل شد و جنگ در لیبی ۹ ماه به طول انجامید و سرانجام نیز با مرگ و زخمی شدن دهها هزار شهروند این کشور و البته با مرگ معمر قذافی پایان یافت. جنگ داخلی و مداخله ناتو در لیبی سبب شد ساختار ارتش این کشور از بین رود و لیبی پس از قذافی نیز از برخورداری از ارتش قوی محروم شود.

بسیاری از تحلیلگران حتی پیش از مرگ قذافی عنوان کرده بودند که لیبی پس از قذافی شاهد دوران آرامی نخواهد بود و بی‏‌ثباتی‏‌های گسترده‏‌ای را ناشی از ساختار اجتماعی و جغرافیایی آن تجربه خواهد کرد. اکنون نیز لیبی با وجود گذشت ۴۳ ماه از مرگ معمر قذافی دولت و مجلس واحد ندارد. زیرساخت‏‌های اقتصادی و اساس روابط اجتماعی از بین رفته و لیبی شاهد حضور گسترده گروه‏‌های تروریستی و شبه نظامیان نیز است.

معادلات قدرت در لیبی

معادله قدرت در لیبی ناشی از جنگ میان مشروعیت و قدرت است که سبب شد لیبی شاهد حضور بازیگران مختلفی در معادله قدرت و وجود نهادهای موازی باشد. این بازیگران داخلی را می‏توان به سه دسته تقسیم کرد که هر یک از این دسته‏‌ها نیز زیرمجموعه‏‌هایی دارند. این سه دسته از بازیگران عبارتند از: جریان سکولار (دولت طبرق و جریان خلیفه حفتر)، جریان‏های اسلامگرا (اخوان‏‌المسلمین و فجر لیبی) و نهایتاً تروریست‏ها و گروه‏‌های تکفیری.

الف: بازیگران سکولار

بازیگران سکولار در لیبی بازیگران مورد حمایت غرب و عربستان سعودی هستند که عمدتاً در مناطق شرقی این کشور و در مرز لیبی با مصر حضور دارند و هدف اصلی آنها تشکیل دولتی از جنس دولت عبدالفتاح السیسی در مصر است. اگرچه غربی‏ها این دسته از بازیگران را بازیگران مشروع در لیبی می‏دانند اما این بازیگران دارای مشروعیت نیستند. از مهم‏ترین دلیل عدم مشروعیت آنها این است که در انتخابات اوت گذشته کمتر از یک سوم واجدان شرایط در لیبی مشارکت کردند و شمارش آراء نیز مبهم بود. در عین حال، دادگاه قانون اساسی لیبی نیز در نوامبر ۲۰۱۴ به انحلال پارلمان جدید و احیای کنگره ملی سابق رای داده بود. به طور کلی؛ این دسته از بازیگران را می‏توان در دو گرو ه قرار داد:

۱- مجلس نمایندگان در طبرق و کابینه عبدالله الثنی

انتخابات پارلمانی در اوت ۲۰۱۴ در لیبی برگزاری شد. وقتی انتخابات پارلمانی در لیبی برگزار شد، کنگره ملی قبلی لیبی باید منحل می‏شد اما وجود اختلاف‏های داخلی سبب شد کنگره ملی منحل نشود. دادگاه قانون اساسی لیبی در نوامبر ۲۰۱۴ به انحلال پارلمان جدید و احیای کنگره ملی سابق رای داد. از این‏رو، پارلمان جدید به شهر شرقی طبرق منتقل شد. دو دولت نیز به طور موازی در لیبی تشکیل شد که پارلمان لیبی دولتی در منطقه شرقی طبرق به ریاست عبدالله الثنی و کنگره ملی لیبی نیز دولت دیگر در طرابلس به ریاست عمر الحاسی تشکیل داد که غربی‏ها و عربستان سعودی، دولت عبدالله الثنی را به عنوان دولت مشروع در لیبی به رسمیت می‏‌شناسند و از آن حمایت می‏‌کنند. درگیری میان این دو دولت حتی به مسایل و حوزه‏‌های اقتصادی نیز کشیده شد. دولت عبدالله الثنی از شرکت ملی نفت حمایت و با بانک مرکزی لیبی مخالفت می‏‌کند اما بانک مرکزی لیبی ضمن حمایت از گروه فجر لیبی، پول کافی نیز در اختیار این گروه قرار می‏دهد. (Pack and Smith, 19 October 2014) نکته مهم این است که عبدالله الثنی با سفر به کشورهای دیگر تلاش می‏کند مشروعیت خود را در عمل نشان دهد. از این رو است که وی اواخر آوریل ۲۰۱۵ به مسکو سفر کرد. بیش از آنکه درخواست‏های تسلیحاتی الثنی از مسکو مهم باشد، تلاش وی و افرادی نظیر خلیفه حفتر برای نشان دادن مشروعیت دولت طبرق حایز اهمیت است.

۲- خلیفه حفتر و جریان‏های حامی وی

خلیفه حفتر، ژنرال بازنشسته لیبی، یکی از مهم‏ترین و اصلی‏ترین بازیگران عرصه سیاسی و امنیتی لیبی کنونی محسوب می‏شود. ژنرال خلیفه حفتر برای مدت حدود سه دهه در آمریکا زندگی می‏کرد و در سال ۲۰۱۱ نیز به لیبی بازگشت و در جنگ علیه حکومت معمر قذافی شرکت داشت. خلیفه حفتر و حامیان وی در ماه می سال ۲۰۱۴ عملیاتی را با عنوان «کرامت لیبی» اجرا کردند. در این عملیات نیروهای خلیفه حفتر پایگاه‏‌های گروه‏های شبه نظامی را در بنغازی، دومین شهر بزرگ لیبی، هدف قرار دادند و در طرابلس نیز ساختمان پارلمان و تعدادی از مراکز دولتی را به محاصره خود در آوردند. حفتر هدف از این عملیات را پاکسازی لیبی از گروه‏های تروریستی و تکفیری و همچنین از نیروهای وابسته به اخوان‏‌المسلمین اعلام کرد. حفتر که اکنون فرماندهی ارتش لیبی را بر عهده دارد مورد حمایت غرب، آمریکا و عربستان سعودی است و همسو با دولت عبدالله الثنی در طبرق فعالیت می‏کند. بسیاری از تحلیلگران معتقد هستند که آمریکا سعی دارد سناریوی روی کار آمدن عبدالفتاح السیسی را در لیبی با روی کار آوردن ژنرال خلیفه حفتر تکرار کند. (Anderson, 23 February 2015: 1-5) ظهور خلیفه حفتر در لیبی سبب بروز دودستگی در میان نیروها و فرماندهان ارتش لیبی شد و این خود یکی از دلایل اصلی گسترش ناامنی در این کشور است.

پس از ظهور خلیفه حفتر در لیبی در سال ۲۰۱۴ چندین گروه غربگرا و سکولار با حمایت از حفتر به وی پیوستند. گردان‏های الصواعق و القعقاع در منطقه الزنتان در شمال غرب لیبی از جمله گروه‏های طرفدار خلیفه حفتر هستند که در ژانویه ۲۰۱۲ توسط «اسامه الجویلی»، وزیر دفاع سابق لیبی، تأسیس شدند. این گردان‏ها تنها یک هفته پس از انتشار کلیپ صوتی منسوب به خلیفه حفتر مبنی بر تعلیق فعالیت کنگره ملی لیبی، با انتشار بیانیه‏ای از این موضوع حمایت کردند. تجزیه‏‌طلبان به خصوص در مناطق شرقی لیبی از جمله در برقه نیز گروه دیگر حامی خلیفه حفتر هستند. وجه مشترک خلیفه حفتر و تجزیه‏‌طلبانی نظیر شورای برقه مخالفت با اخوان‏‌المسلمین و گروه‏های تکفیری است. ائتلاف نیروهای ملی که در فوریه ۲۰۱۲ توسط محمود جبرئیل، رئیس سابق دفتر اجرایی شورای انتقالی ملی تاسیس شد دیگر گروه حامی خلیفه حفتر و از بازیگران عرصه سیاست در لیبی است. ائتلاف نیروهای ملی که ائتلافی سیاسی متشکل از ۵۸ حزب و گروه است در اولین انتخابات پارلمانی لیبی پس از انقلاب توانست ۳۹ کرسی را به دست آورد. ائتلاف نیروهای ملی نیز به دلیل رقابت با اخوان‏‌المسلمین به حمایت از خلیفه حفتر روی آورده است. قبایل متحد قذافی نیز چهارمین گروه حامی حفتر در لیبی هستند. این قبایل پس از سقوط قذافی به دلیل آشفتگی اوضاع و از دست دادن پشتیبان خود دچار نوعی ضعف و شکست شدند زیرا قدرت در لیبی میان اخوانی ها و دیگر بازیگران صحنه سیاسی لیبی تقسیم شد و این قبایل از گردونه قدرت به دور ماندند. لذا حفتر سعی کرد با دادن وعده بازگشت آنها به قدرت، از پتانسیل آنها استفاده کند.

ب: جریان‏های اسلامگرا

جریان‏های اسلامگرا دومین دسته از بازیگران عرصه سیاسی و امنیتی لیبی کنونی را تشکیل می‏دهند. مهم‏ترین این جریان‏ها شامل اخوان‏‌المسلمین و فجر لیبی است که در مقابل جریان سکولار قرار دارند. این جریان مورد حمایت قطر و ترکیه قرار دارد. جریان اسلامگرا عمدتاً در طرابلس، پایتخت لیبی، حضور دارند و پارلمان جدید که در شهر طبرق تشکیل شد را قبول ندارند و در قالب کنگره ملی سابق به فعالیت می‏پردازند و عمر الحاسی را به عنوان نخست وزیر برگزیده و دولت عبدالله الثنی را فاقد مشروعیت می‏دانند. با این حال، نکته مهم این است که جریان اسلامگرا نیز مانند جریان سکولار در لیبی دارای مشروعیت مردمی نیست زیرا مدت زمان قانونی دوره کنگره ملی سابق لیبی در تابستان ۲۰۱۴ به پایان رسیده و تمدید دوره کنگره سابق غیرقانونی است و در نتیجه انتخاب عمر الحاسی نیز به عنوان نخست وزیر غیرقانونی است.

۱- اخوان‏‌المسلمین  ‏المسلمین     

سابقه فعالیت اخوان‏‌المسلمین در لیبی به اوخر دهه ۱۹۴۰ باز می‏گردد. در این برهه از زمان تحصیل برخی از جوانان لیبیایی در دانشگاه‏های مصری به ویژه الازهر و در مقابل حضور گروهی از مبلغان مصری در دستگاه‏های مذهبی و اداری لیبی باعث رشد تفکرات حسن البناء در میان مردم لیبی شد. اخوانی‏های لیبی در دوران فعالیت خاندان السنوسی آزادانه حق فعالیت داشتند اما در دوران قذافی به دلیل مخالفت با گرایشات سوسیالیستی و جماهیری قذافی به حاشیه رانده شدند. (باشگاه اندیشه، ۱۳۹۴) لذا در دوران انقلاب علیه لیبی نقش برجسته‏ای در سقوط نظام وی ایفا کردند. اخوان‌‏المسلمین لیبی بعد از انقلاب سال ۲۰۱۱ با تأسیس حزب عدالت و سازندگی به صورت رسمی و سازمان‏یافته وارد عرصه سیاسی لیبی شد و توانست در انتخابات پارلمانی ۱۷ کرسی از مجموع ۸۰ کرسی اختصاص داده شده به احزاب و ۲۴ کرسی از مجموع ۱۲۰ کرسی متعلق به افراد مستقل را به خود اختصاص دهد. موضوع مهم این است که اخوان‏‌المسلمین در لیبی متفاوت از اخوان‏‌المسلمین مصر است زیرا اخوان لیبی جریانی افراطی است و به همین دلیل هم در کنگره ملی لیبی نتوانست اکثریت کرسی‏ها را به دست آورد. اخوان‏‌المسلمین لیبی یکی از دلایل اصلی کنار رفتن «علی زیدان» از سمت نخست وزیری این کشور بود زیرا زیدان دارای گرایشات لیبرال و مخالف تفکرات اخوانی‏ها و مدافع برکناری محمد مرسی در مصر بود. لذا بارها اخوان و دولت زیدان درگیر شدند که در نهایت نیز به استعفای علی زیدان و ورود لیبی به دوران تشدید هرج‏ومرج انجامید. در شرایط کنوی نیز اخوان‏‌المسلمین در قالب کنگره ملی و دولت موقت عمر الحاسی در تلاش برای حفظ قدرت است. (دیدبان، ۲ آذر ۱۳۹۳)

۲- فجر لیبی

نیروهای فجر لیبی یکی از بازیگران اصلی در تحولات کنونی این کشور هستند که در معادله قدرت نقش مهمی ایفا می‏کنند. نیروهای فجر لیبی از حامیان اصلی دولت عمر الحاسی و کنگره ملی در طرابلس محسوب می‏شوند. نیروهای فجر لیبی به دو گروه تقسیم شدند: یک گروه شامل رهبران شهری مصراته که به مذاکرات پای‏بند هستند و گروه دیگر نیز شامل تجزیه‏طلبان و تکفیری‏های افراطی هستند که با مذاکرات و گفتگوهای ملی مخالفت می‏کنند. (Pack, 13 February 2015: 3) نیروهای فجر لیبی مهم‏ترین نیرویی محسوب می‏شوند که اکنون در حال جنگ با نیروهای خلیفه حفتر هستند. نیروهای فجر لیبی تا پیش از حضور رسمی داعش در این کشور هم‏پیمان گروه تکفیری انصارالشریعه بوده و بخش زیادی از موفقیت‏های میدانی آنها در طرابلس نیز ناشی از همین سیاست بود. پس از حضور رسمی داعش در لیبی در نوامبر ۲۰۱۴ انصارالشریعه با داعش بیعت کرده و با فجر لیبی دچار اختلاف شد زیرا فجر لیبی با حضور داعش در این کشور مخالف است.

پ: ترورویست‏ها و شبه نظامیان

لیبی کشوری دارای ساختار قبیله‏‌ای است و قبایل نقش مهمی در این کشور ایفا می‏کنند. حدود ۱۴۰ قبیله در لیبی وجود دارند که تقریباً ۳۰ قبیله در ساختار سیاسی این کشور نقش پررنگی دارند. در واقع در لیبی ساختاری شبیه جامعه مدرن وجود ندارد و این یکی از دلایل اصلی ناکامی انقلاب لیبی محسوب می‏شود. در عین حال، ساختار قبیله‏‌ای لیبی همزمان با درگیری‏های سیاسی و نبود دولت مرکزی زمینه لازم برای حضور تروریست‏ها و تشکیل گروه‏های شبه نظامی در این کشور را فراهم کرده است. جنگ ۹ ماهه داخلی نیز در شکل‏گیری گروه‏های شبه نظامی و گسترش حضور تروریست‏ها در این کشور نقش مهمی داشته است زیرا طی این جنگ سلاح‏های زیادی در اختیار مردم این کشور قرار گرفت؛ به نحوی که لیبی اکنون که با نبود دولت مرکزی قوی مواجه است، به یکی از منابع اصلی تأمین سلاح گروه‏های تروریستی تبدیل شده است.

اگرچه گروه‏های تروریستی تکفیری زیادی در لیبی کنونی حضور دارند اما داعش از مهم‏ترین این گروه‏ها است. مساحت گسترده لیبی در مقایسه با مساحت عراق و سوریه برای داعش جدابیت زیادی دارد و از طرفی لیبی از شمال به دریای مدیترانه و آب‌های آزاد راه دارد و این امر هدف داعش جهت ارتباط با جهان آزاد و خروج از انزوا را محقق می‏کند. در لیبی شاخه داعش از نوامبر ۲۰۱۴ که رسماً به‌ عنوان شاخه‏‌ای از داعش پذیرفته شد، فعال‏ترین شاخه بوده و تبلیغاتش بسیار شبیه تبلیغات گروه داعش در سوریه و عراق است. شاخه داعش لیبی در سه ولایت مجزاست که موجودیت‌ هر سه در ماه نوامبر اعلام شد: برقه در شرق، طرابلس در غرب و فزان در جنوب. داعش از سال‌ها پیش برای نفوذ در لیبی برنامه‌ریزی کرده و طی‌ سال‌های اخیر موفق شد گروه‌های سلفی تکفیری لیبیایی از جمله «انصار الشریعه» را جذب خود کند و بیعت آن‏ها را بدست آورد. (شهیدی، ۱۳۹۳) انصارالشریعه به عنوان مهم‏ترین گروه تکفیری که با داعش بیعت کرده چند ماه پس از سقوط نظام قذافی توسط برخی عناصر تکفیری لیبی تأسیس شده و از سوی کشورهای غربی به دست داشتن در حمله به سفارت آمریکا در بنغازی و کشته شدن سفیر این کشور در سال ۲۰۱۲ متهم است و در فهرست گروه‌‏های تروریستی قرار دارد.

نتیجه

واقعیت معادله قدرت کنونی در لیبی این است که این کشور فاقد یک دولت مرکزی است. دو دولت و دو مجلس در طرابلس، پایتخت، و در طبرق، شرق لیبی، وجود دارند اما هیچ یک از آنها از مشروعیت مردمی برخوردار نیستند. در بروز چنین شرایطی برخی بازیگران منطقه‌‏ای و فرامنطقه‏‌ای نیز نقش اساسی ایفا می‏کنند. دولت و مجلس در طرابلس که گرایشات اسلامگرایی رادیکال دارد از حمایت قطر و ترکیه و دولت و مجلس در طبرق که گرایشات سکولار و غربی دارد، از حمایت آمریکا، غرب و عربستان سعودی برخوردار است. آمریکا، کشورهای غربی و عربستان درصدد اجرای سناریوی مصری‏سازی در لیبی با بهره‏‌گیری از عنصری نظیر خلیفه حفتر هستند. مردم لیبی خواهان تشکیل دولتی منتخب از صندوق‏های رأی هستند و امنیت در محله‏‌های خود را نیز با تشکیل گروه‏های مردمی مسلح تأمین می‏کنند. از این رو، مردم لیبی اکنون به لحاظ امنیتی منطقه‏‌ای فکر می‏کنند. اما یکی از دلایلی که سبب شد ناامنی در لیبی دوام داشته باشد مربوط به اختلاف نظر میان بازیگران خارجی بحران لیبی است که از جمله می‏توان به اختلاف نظر عربستان و آمریکا با قطر و ترکیه است.

—————————————-

منابع:

۱- باشگاه اندیشه، (۱۳۹۴)، اخوان‏المسلمین در منطقه شمال آفریقا.

۲- شهیدی فرزان، (۱۳۹۳)، تحولات لیبی و گسترش داعش در شمال آ،فریقا، پایگاه خبری- تحلیلی بصیرت.

۳- دیدبان، (۲ آذر ۱۳۹۳)، جریان‏شناسی اخوان‏المسلمین لیبی.

۴- Anderson Jon Lee, (23 February 2015), The Unravelling: In a failing state, an anti-Islamist general mounts a divisive campaign, http://www.newyorker.com/magazine/2015/02/23/unravelling

۵- CIA World Factbook, (2012), Africa: Libya, https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/geos/ly.html

۶- Joffe George, (2011), Libya: Past and Future,http://www.aljazeera.com/indepth/2011/02/201122412934486492.htm

۷- Pack Jason, (13 February 2015), Libya’s power blocs are fracturing, http://www.aljazeera.com/indepth/opinion/2015/02/libya-power-blocs-fracturing-150213055241373.html

۸- Pack Jason and Smith Rhiannon, (19 October 2014), Libya: The war nobody can win, http://www.aljazeera.com/indepth/opinion/2014/10/libya-war-nobody-can-win-2014101973131576935.html

منبع:http://tabyincenter.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *