اهداف و پیامدهای نشست شورای صلح افغانستان با طالبان

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
طالبان در افغانستان با توجه به از دست دادن بسیاری از منابع مالی خود، به نظر می‌رسد بیش از همیشه به سمت گفتگو و مصالحه با دولت کابل پیش برود. از طرف دیگر دولت جدید افغانستان نیز بسیار متمایل به پیگیری پروسه مذاکره با طالبان است. دولت چین هم بنا بر درخواست دولت افغانستان در آوردن طالبان پای میز مذاکره نقش مهمی داشته است.

طی روزهای اخیر هیئتی از شورای عالی صلح با نمایندگان طالبان و پاکستان در قطر گفتگو کردند.[۱] هر چند ابهاماتی در خصوص این گفتگوها وجود داشت و با تکذیب طالبان روبه‌رو شد. از سوی دیگر اما با توجه به بیانیه طالبان ، مبنی بر سفر هیئت سیاسی طالبان افغانستان به‌رهبری “طیب آغا” به ایران، به نوعی حرکت به سوی گفتگوهای داخلی و منطقه ای با طالبان مشخص شد.[۲] به هر حال «عطاءالله لودین» معاون شورای عالی صلح افغانستان چند روز پیش مدعی شد که یک هیئت ۲۰ نفره از افغانستان به قطر رفت و در روزهای یکشنبه و دوشنبه ۱۳ و ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴، گفتگوهای مقدماتی را بر سر روند مذاکرات صلح با طالبان افغان آغاز کردند.[۳]

البته طالبان افغانستان در ابتدا، اخبار رسانه‌ها مبنی بر آغاز مذاکرات صلح با دولت کابل مطرح شده را رد کرده و در همین رابطه با انتشار بیانیه‌ای اظهار داشتند: «کنفرانس تحقیقاتی دو روزه‌ای ‌در قطر در ۲ می ۲۰۱۵ میلادی، توسط «سازمان بین‌المللی پکواش»[۴] راه‌اندازی شده و از کشورهای مختلف در کنفرانس مذکور دعوت شده‌ بود. همچنین این سازمان بطور معمول همایش‌هایی در مورد مسائل جهانی در کشورهای مختلف برگزار می‌کند که در آن تحلیلگران، متخصصان و دیگر مقامات مهم کشورها دور هم جمع می‌شوند. قابل ذکر است که تمام شرکت‌کنندگان در این کنفرانس بطور «شخصی» شرکت می‌کنند و نماینده دولت و یا حزبی خاص نیستند. علاوه‌ بر آن از آنجایی که این همایش یک کنفرانس تحقیقاتی است، در نتیجه تمام شرکت‌کنندگان نظرات خود را در مورد مسائل و مشکلات موجود ارائه خواهند کرد. «امارت اسلامی افغانستان» نیز هیئتی هشت نفره را با سرپرستی «شیر محمد عباس استانکزی» به این کنفرانس فرستاده تا پیام مظلومانه ملت و مشکلات افغانستان را به جهانیان، مانند کنفرانس‌های فرانسه و ژاپن اعلام نمایند.»

اما بعدا طالبان با انتشار بیانیه دیگر توسط «ذبیح‌الله مجاهد» سخنگوی رسمی طالبان افغانستان، سفر این هیات به تهران را تایید کرده و اعلام داشت که هدف آنها از ایجاد دفتر سیاسی در قطر ارتباط با سایر کشورهای جهان است، به همین منظور از زمان ایجاد این دفتر اعضای آن سفرهای متعددی به سایر کشورها از جمله چین، استرالیا، آلمان، ژاپن و برخی دیگر از کشورها داشته‌اند. در این مذاکرات نمایندگان طالبان در قطر، با دو نماینده حزب اسلامی نیز دیدار کرده‌اند.[۵] هر چند که چنین مذاکراتی گام مهمی برای شروع گفت‌وگوهای رسمی صلح می‌باشد، اما معلوم نیست کسانی که از سوی طالبان در این مذاکرات شرکت کردند از سوی «ملاعمر» رهبر این گروه انتخاب شده باشند.

واقعیت این است که تهاجم همه جانبه آمریکا و ناتو به افغانستان پس از حادثه یازده سپتامبر ۲۰۰۱، برای مبارزه با تروریسم و مشخصا نابودی القاعده و طالبان صورت گرفت، اما با گذشت ده سال از این روند و افزایش بی‌سابقه تلفات نظامی نیروهای خارجی و خسارات مادی دیگر، آمریکا با تغییر اهداف و راهبردهای خود، به ویژه پس از روی کار آمدن باراک اوباما، سعی کرد با طرح مذاکره با طالبان، ضمن رهایی از ناکامی‌ها و شکست‌هایش در افغانستان، به نوعی زمینه برای خروج آبرومندانه از این کشور را فراهم کند. در واقع تداوم جنگ آمریکا با تروریسم و حالت فرسایشی آن، موج مخالفت افکار عمومی در داخل افغانستان و آمریکا، عدم دستاورد مشخص ائتلاف نیروهای بین‌المللی و ناتو در مبارزه با طالبان، تمایل شدید دولت حامد کرزی به آغاز پروسه صلح با طالبان، نقش دوگانه پاکستان در مواجهه با طالبان، سیاست‌های اعلامی و اعمالی و مواردی از این قبیل موجب تقویت ایده صلح در افغانستان شد.

پیشینه مذاکرات دولت افغانستان با طالبان

بارها دولت افغانستان آمادگی خود را برای مذاکره با طالبان اعلام نموده است و افتتاح دفتر طالبان در دوحه قطر در چندسال گذشته زمینه را برای مذاکرات آماده نمود، اما بنا به دلایلی این مذاکرات متوقف شد. با نگاهی به تاریخ تحولات سیاسی و امنیتی افغانستان و بویژه تداوم بن‌بست نظامی و امنیتی، به تدریج ایده‌ها و ابتکارات مصالحه در این کشور مورد استقبال قرار گرفت. هر چند زمزمه‌های مذاکره از حدود ۲۰۰۵ به بعد مطرح گردید و به نوعی مذاکره صلح با طالبان در راهبرد دولت حامد کرزی قرار داشت، اما ۲۰۱۰ و عملا پس از تشکیل شورای عالی صلح به ریاست مرحوم برهان‌الدین ربانی[۶]، تلاش‌ها بطور جدی برای ایجاد تماس و مذاکره با طالبان آغاز شد و تا قبل از ترور رهبر این شورا گفتگوها و مذاکراتی با نمایندگان طالبان صورت ‌گرفت. هر چند که در برخی مواقع این گفتگوها به دلیل اینکه مذاکره کنندگان از سوی طالبان، نماینده واقعی آنان نبوده، مورد ابهام یا تکذیب می‌شد.

طی این سال‌ها مذاکرات صلح با طالبان در اجلاس‌های متعدد از نشست محرمانه کابل در مهر ۸۹ و اجلاس مالدیو در آبان ۸۹، گرفته تا نشست‌های گوناگون نظیر نشست لندن، نشست پاریس، اجلاس دبی و دوحه و سایر اجلاس‌ها، پیگیری شد و طی این مدت فرماندهان و وزرای سابق امارت اسلامی طالبان در این مذاکرات شرکت کرده و‌ اکنون نیز رفت و آمد طالبان و مقام‌های دولت جدید افغانستان به منظور مذاکرات در مورد صلح در دوحه افزایش یافته است، اما این تلاش‌ها دستاوردی چندانی نداشته است.

دولت وحدت ملی افغانستان بر مبنای روابط بسیار نزدیک چین با پاکستان، از پکن خواسته است تا نقش میانجی‌ را بین افغانستان و پاکستان ایفا کند. دولت چین هم بنا بر درخواست دولت افغانستان در آوردن طالبان پای میز مذاکره نقش مهمی داشته است

 

راهبرد دولت جدید افغانستان برای مذاکره با طالبان

هم دولت قبلی به ریاست حامد کرزی و هم دولت وحدت ملی افغانستان به ریاست دکتر اشرف‌غنی و دکتر عبدالله، تنها راه مصالحه و بازگرداندن امنیت در افغانستان را مذاکره صلح با طالبان دانسته و سعی می‌کنند بازیگران دخیل همانند پاکستان و عربستان سعودی و حتی چین را در حمایت و میانجی‌گری از این مذاکرات جلب کنند. حامد کرزی رئیس جمهور قبلی افغانستان، ۲۰ بار برای ترغیب پاکستان جهت ایجاد روند صلح به اسلام‌آباد سفر کرد، اما این سفرها هیچ دستاورد ملموسی نداشت.

اما دولت وحدت ملی افغانستان بر مبنای روابط بسیار نزدیک چین با پاکستان، از پکن خواسته است تا نقش میانجی‌ را بین افغانستان و پاکستان ایفا کند. دولت چین هم بنا بر درخواست دولت افغانستان در آوردن طالبان پای میز مذاکره نقش مهمی داشته است. حتی رسانه‌ها، نشست نمایندگانی از طالبان با مقام‌های دولت چین در ماه نوامبر ۲۰۱۴ را منتشر کردند.

واقعیت این است که موانع‌ موجود بطور کامل برطرف نشده است. به این معنی که هم طالبان مذاکره صلح را به خروج کامل نیروهای آمریکایی و ناتو، تغییر قانون اساسی، تشکیل دولت موقت و انتخابات آزاد مشروط کرده بود و هم بازیگران دخیل رویکردهای متفاوت و گاه متعارضی از خود بروز می‌دهند. در هر صورت دولت وحدت ملی افغانستان با جدیت خواهان گفتگو با طالبان و وارد کردن این گروه شبه‌نظامی به عرصه سیاسی است و مذاکرات بین گروه طالبان و دولت افغانستان به طور رسمی و حتی دوجانبه برای پایان بخشیدن به خشونت‌ها و ترور دنبال می‌شود و در کنار مذاکره با طالبان، رایزنی با شخصیت‌های مذهبی، ملی،‌ سیاسی نیز افزایش یافته است. وضعیت منطقه و رویدادهایی نظیر زمزمه نفوذ داعش در افغانستان نیز آغاز گفتگوها میان دولت افغانستان و طالبان را تسریع بخشیده است.

طالبان هم اکنون در حال از دست دادن حامیان منطقه‌ای خود نظیر پاکستان، قطر و عربستان است. بویژه که عربستان سعودی و پاکستان احساس می‌کنند که طالبان افغان اکنون با استقلال فکری و سیاسی تصمیم‌گیری می‌کند

دولت وحدت ملی به طور جدی روند مذاکرات با سران طالبان را برای دستیابی به یک توافق جامع دنبال می‌کند.[۷] آنچه که در این خصوص وجود دارد عدم مشارکت دادن گروههای سیاسی و حزبی افغانستان بویژه خانواده مجاهدین است که دکتر عبدالله در اظهارات اخیر خود اعلام کرد که تمام جناح های سیاسی و سران قومی و مذهبی در جریان این مذاکرات قرار خواهند گرفت و باید دیدگاه این جریانات به شکل جامع اخذ شود. به گفته دکتر عبدالله رئیس اجرایی افغانستان، جامعه مدنی و احزاب سیاسی افغانستان نیز نگرانی‌های خاص خود را دارند و در این راستا اعلام کرده‌اند که مذاکرات قرار است در آینده‌ای نزدیک بین دولت افغانستان و مقام‌های ارشد طالبان صورت بگیرد. از دید جناح دکتر عبدالله، نباید دستاوردهای ۱۳ ساله دولت افغانستان و جامعه جهانی در زمینه تامین آزادی بیان، حقوق بشر و سایر موارد از این قبیل نادیده گرفته شوند.

به هر حال وضعیت و شرایط منطقه از یکسو و تغییر معادلات بازی به طوری که غربی‌ها و حتی برخی از کشورهای منطقه به دنبال جایگزین کردن داعش به جای طالبان در افغانستان هستند از سوی دیگر بر حساسیت‌ها افزوده است. طالبان هم اکنون در حال از دست دادن حامیان منطقه‌ای خود نظیر پاکستان، قطر و عربستان است. بویژه که عربستان سعودی و پاکستان احساس می‌کنند که طالبان افغان اکنون با استقلال فکری و سیاسی تصمیم‌گیری می‌کند و در تلاش است تا ارتباطات و گفتگوهایش با دولت جدید افغانستان را افزایش دهد. هم‌چنین عدم حمایت یا اطاعت بی‌چون و چرای طالبان از عربستان در انجام عملیات‌های انتحاری علیه شیعیان در افغانستان، موجب شده است تا عربستان سعودی کمک‌های مالی‌اش به این گروه را کم کند در مقابل طالبان نیز نگاه تنفرآمیز به آموزه‌های وهابی داشته و حتی با افکار وهابی و تکفیری عربستان ضدیت کنند. این موضوع در کنار کمبود منابع مالی طالبان و ایجاد شکاف و حتی درگیری بین داعش و طالبان در افغانستان و حتی یارگیری داعش از طالبان، موجب شده است تا روند مذاکرات با طالبان شکل جدی تری به خود بگیرد. اکنون هم طالبان و دولت افغانستان و هم بازیگران موثر در مذاکره صلح با طالبان جدی هستند و به نظر می‌رسد اکنون سناریوی شکست آمریکا و ناتو در افغانستان برای طالبان، در حاشیه قرار گرفته و اکنون به دنبال راهی برای اثبات موجودیت خود و بقا در افغانستان است.

راهبرد طالبان در مقابل دولت افغانستان

طالبان افغان همواره شرط و شروطی را برای انجام مذاکرات خود با دولت افغانستان مطرح می‌کرد و امیدوار بود که با خروج نیروهای خارجی از افغانستان، بتواند بار دیگر جغرافیای حضورش را در در مناطق مختلف افغانستان گسترش دهد و به همین جهت طی هفته‌های اخیر حملات و تحرکاتش را در جنوب و شمال افزایش داده و گاه به عمد یا سهو این تحرکات به داعش نسبت داده ‌می‌شود. اما آغاز سال ۲۰۱۵، پیروزی اشرف‌غنی احمدزی در انتخابات ریاست جمهوری، تشکیل دولت وحدت ملی و از همه مهمتر امضای پیمان امنیتی کابل‌- واشنگتن و تا حدودی کاهش منابع مالی طالبان و حتی قطع کمک‌های مالی به طالبان از سوی عربستان سعودی و … موجب شد تا زمینه‌های صلح با طالبان تسریع شود و به نوعی طالبان ضمن برگزاری نشست‌هایی در برخی کشورها بویژه دوحه و فعال‌سازی دفترش در قطر به نوعی از رویکرد نظامی به رویکرد سیاسی تغییر مواضع داده و در ساختار حاکمیت افغانستان نفوذ کند. طرحی که شورای عالی صلح و شخص اشرف‌غنی از آن حمایت می‌کنند.

با این حال به نظر نمی‌رسد طالبان از شروط خود بویژه تغییر قانون اساسی افغانستان و حتی خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان دست کشیده باشد. به هر حال روند تحولات صحت و سقم چنین رویکردی را نشان خواهد داد و نمی‌توان انتظار داشت که چالش متداوم و متراکم، در کوتاه مدت حل و فصل گردد، بویژه که طالبان امروز، به نظر طالبان متکثر و چندپاره شده است و به احتمال زیاد حتی پس از مصالحه با بخشی از طالبان، به دلیل رویکرد متفاوت و گاه منافع متعارض بازیگران دخیل در افغانستان، برخی گروه‌های دیگر با اسامی دیگر در افغانستان فعال خواهند بود؛ به همین جهت نمی‌توان چشم‌انداز روشنی برای آینده این کشور متصور بود.

سخن پایانی

آنچه که مشخص است این که تاریخ سیاسی افغانستان طی دهه‌های گذشته همواره بر سیال و پرشتاب بودن تحولات این کشور دلالت داشته است. جغرافیای سیاسی و بازیگران همسو و متعارض افغانستان از یکسو و تاثیر تحولات غرب آسیا بویژه عراق، سوریه و یمن بر این کشور موجب شده است تا افغانستان بار دیگر در کانون توجهات بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی قرار بگیرد. به این معنی که به نظر می‌رسد هم دولت وحدت ملی افغانستان و هم پاکستان و آمریکا سعی دارند تکلیف مذاکره با طالبان را به سرانجامی برسانند.

اما شائبه فعالیت جریان دیگری (نظیر داعش) در افغانستان و آن‌هم عمدتا در مناطق شمالی این کشور وجود دارد. یکی از مهمترین اهداف حامیان داعش در افغانستان، رسوخ این جریان تکفیری به آسیای مرکزی و در نهایت ایجاد چالش امنیتی برای چین و روسیه است.

بیش از دو دهه پیش در برخی برآوردهای اطلاعاتی نهادهای آمریکایی، “خلافت اسلامی”، پیش‌بینی و به نوعی پیش‌سازی شده بود. چنانچه آمریکا به تغییر سیاست خود در قبال طالبان ادامه داده و مدعی است که اگر این گروه به منافع ما حمله نکنند تروریست نیستند و یا از طالبان به عنوان شورشی یاد می‌کند، این خود بهترین نشانه برای تغییر رویکرد آمریکایی‌هاست. حتی اگر بپذیریم که غربی‌ها در افغانستان به دنبال تقویت دولت مرکزی و ثبات‌سازی هستند، اما همچنان اهرم‌های فشار خود را حفظ خواهند کرد، منتهی یک بار توسط طالبان و بار دیگر احتمالا توسط داعش.[۸]

به همین جهت تا زمانی که سرنوشت طالبان مشخص نشود، جریان دیگری امکان قدرت‌نمایی و حضور جدی نخواهد داشت. بویژه که تفاوت ماهوی بین طالبان و داعش مشهود است و بومی بودن و قوم‌مداری طالبان که عمدتا از قوم پشتون هستند، امکان همسویی طالبان با داعش را کاهش می‌دهد هر چند که یارگیری از بدنه طالبان شروع شده و بیشتر تبلیغ و بزرگ‌نمایی می‌شود. به هر حال این احتمال وجود دارد که بخشی از طالبانی که موافق مذاکره هستند در ساختار دولت جدید افغانستان مشارکت داده شوند و بخش دیگر به اقدامات خود همچنان ادامه بدهند و یا زیر پرچم داعش فعالیت کنند.

با توجه به این مطالب و دیدگاه نظری، به نظر می‌رسد راهبرد ساختاری دولت وحدت ملی به رهبری اشرف‌غنی همانند دولت گذشته، بر مذاکره با صلح می‌باشد و این در حالی است که طالبان هم‌چنان معتقد به اشغال افغانستان توسط نیروهای خارجی است و بر این باور تاکید می‌کند که آمریکا و غرب برای ادامه حضورشان، می‌خواهند داعش را نفوذ و تقویت کنند. هم‌چنین باید گفت که از دید طالبان تا زمانی که نیروهای بیگانه بطور کامل از افغانستان خارج نشوند، مبارزه با آنان ادامه خواهد داشت.

بالاخره چندین دهه جنگ و خونریزی در افغانستان بویژه پس از حمله آمریکا به افغانستان که منجر به فروپاشی امارت طالبان گردید، به هر حال هم دولت افغانستان و هم طالبان افغان به این نتیجه رسیده‌اند که جنگ بی‌انتها در این کشور منجر به پیروزی نخواهد شد و به همین جهت راه‌حل مذاکره و سهم‌خواهی را در دستور کار خود قرار داده‌ و تجربه جدیدی را به نمایش گذاشته‌اند. هر چند که چنین رفتار‌هایی مسبوق به سابقه می‌باشد، ولی چشم‌انداز جدی و روشنی برای آن متصور نیست. به این خاطر که بازیگران افغانستان، از تنوع و تضاد راهبردی پیروی می‌کنند و این بازیگران علی‌رغم حمایت اعلامی‌شان از روند مذاکرات، حاضر به مصالحه ملی نیستند. اما به هر حال مذاکره با طالبان و تداوم گفتگو‌ها، تجربه‌ای است که اگر درست مدیریت شود، می‌تواند چارچوب‌های جدیدی از بازی سیاسی و امنیتی در افغانستان را شکل دهد.

منبع:http://tabyincenter.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟