رویکرد روسیه به طالبان و داعش در افغانستان

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
آسیای مرکزی و قفقاز در حکم حیاط خلوت روسیه بوده و تأمین امنیت و ثبات در این مناطق برای مسکو در راستای سیاست برادر بزرگتر (Big brother policy) از اهمیت کلیدی برخوردار است، لذا بی‌ثباتی در افغانستان به دلیل تأثیر این موضوع بر امنیت منطقه‌ی آسیای مرکزی و قفقاز، به هیچ وجه خوش‌آیند مقامات روس نخواهد بود.

طی ماه­‌های اخیر، شاهد برخی تحرکات ناامن‌کننده در افغانستان بودیم که از جمله مهم‌ترین آن‌ها، محاصره شهر قندوز توسط شبه‌نظامیان طالبان و نیز حضور برخی از هواداران داعش در این کشور است. وقوع چنین شرایطی، باعث نگرانی مقامات روسیه شده است به طوری که ضمیر کابلوف، نماینده ویژه روسیه در امور افغانستان، در خصوص ادامه‌ی حمایت‌ها از افغانستان و ارسال تسلیحات به این کشور سخن گفت. با توجه به این مسائل، نوشتار حاضر درصدد بررسی و تبیین موارد زیر خواهد بود:

۱- جایگاه افغانستان در سیاست خارجی روسیه؛

۲- سیاست مسکو در قبال ناامنی‌های اخیر در افغانستان؛

۳- احتمال حضور و اقدام نظامی روسیه علیه تروریست‌ها در افغانستان.

۱-جایگاه افغانستان در سیاست خارجی روسیه

تحقیر روس‌ها به هنگام خروج نیروهای ارتش سرخ از افغانستان موجب شد که مقامات کرملین تا سال‌ها بر عدم تمایل حضور در افغانستان تأکید نمایند. لذا در برهه‌های زمانی جنگ‌های داخلی، حکومت مجاهدین و روی کار آمدن طالبان در این کشور، روابط مسکو و کابل به حاشیه رانده شده بود. با سرنگونی حکومت طالبان در اواخر سال ۲۰۰۱، روسیه از تکوین دولت انتقالی افغانستان به ریاست حامد کرزی به طور جدی حمایت کرد. با گذشت زمان، ارسال کمک‌های بشردوستانه از مسکو به کابل، بخشش بدهی‌های افغانستان از سوی روس‌ها که از دوران شوروی سابق باقی مانده بود، امضای قراردادهای تجاری و تأمین بخشی از تسلیحات افغان‌ها، فصلی تازه را در روابط طرفین رقم زد. اگر بخواهیم جایگاه افغانستان را از منظر سیاست‌مداران روسیه بررسی نماییم، سه متغیر امنیتی، مواد مخدر و اقتصاد مطرح می‌باشد:

– متغیر امنیتی

اولین و مهم‌ترین متغیری که در زمان بررسی جایگاه افغانستان در سیاست خارجی روسیه به ذهن متبادر می‌شود، متغیر امنیتی است. روسیه در زمان حکومت طالبان، با احساس خطر از ورود تفکرات رادیکال به آسیای مرکزی به عنوان منطقه‌ی خارج نزدیک[۱] خود، اقدام به حمایت از نیروهای ائتلاف شمال جهت مبارزه با طالبان نمود. در ادامه، حضور گروه‌های تروریستی در افغانستان و آموزش تعداد بی‌شماری از ساکنین منطقه‌ی آسیای مرکزی در اردوگاه‌های آموزشی تروریست‌ها در این کشور، موجب تعمیق نگرانی مقامات روس گردید. بر این اساس، ناامنی‌های نشأت گرفته از افغانستان و دغدغه‌های امنیتی مسکو باعث موافقت روسیه با حمله نظامی امریکا به افغانستان و حضور نیروهای ناتو در این کشور شد. پس از سرنگونی حکومت طالبان نیز برقراری ثبات و امنیت در افغانستان به اولویت اول مسکو در کابل تبدیل گردید. روسیه در همین چارچوب و با هدف مبارزه با تروریسم، اقدام به همکاری با ناتو، اعطاء کمک‌های نظامی، امنیتی، آموزشی و فروش تسلیحات به نیروهای امنیتی افغان نمود و نشان داد که برقراری ثبات در کابل در راستای تأمین امنیت مسکو، اولین هدف روس‌ها در افغانستان است. در شرایط کنونی نیز چالش امنیتی برای روسیه در شکل ناامنی‌های به وقوع پیوسته توسط طالبان و عناصر وابسته به داعش در افغانستان کماکان ادامه دارد. ورود داعش به افغانستان از نظر روس‌ها به هیچ عنوان امری تصادفی تلقی نمی‌شود بلکه آن را بخشی از پروژه‌ی محاصره و تهدید امنیتی خود با ابتکار آمریکا می‌دانند.

– متغیر مواد مخدر

متغیر مهم دیگر در خصوص اهمیت افغانستان نزد روسیه، موضوع قاچاق مواد مخدر است. میزان بالای مصرف مواد مخدر در روسیه که عمدتاً از افغانستان به آن کشور وارد می‌شود، معضلات متعددی برای مقامات روس ایجاد کرده است. مسکو برای مقابله با حجم وسیع قاچاق مواد مخدر از افغانستان به روسیه، اقدام به انعقاد چند موافقت‌نامه در همین راستا با مقامات افغان نموده است. کرملین بارها صراحتاً اعلام کرده است که ناتو، علی‌رغم اهداف اعلامی‌اش در افغانستان، اقدام خاصی در جهت مبارزه با تولید و قاچاق مواد مخدر در این کشور انجام نداده است به طوری که پس از حضور ناتو در افغانستان، شاهد رشد کِشت و قاچاق مواد مخدر در این کشور بوده‌ایم. باید توجه داشت که عمده درآمد طالبان و سایر گروه‌های تروریستی افغانستان نظیر شبکه‌ی حقانی، از طریق قاچاق مواد مخدر تأمین می‌گردد. لذا تا زمانی که افغانستان به عنوان پناهگاهی برای تروریست‌ها محسوب شود، مبارزه با قاچاق مواد مخدر برای مسکو نیز آسان نخواهد بود.

– متغیر اقتصادی

متغیر اقتصادی در رتبه‌ی بعدی دلایل اهمیت افغانستان برای روسیه قرار دارد. روس‌ها حضور چندانی در عرصه‌ی اقتصادی افغانستان ندارند و حجم مبادلات بازرگانی میان طرفین چندان بالا نیست. عمده همکاری‌های اقتصادی طرفین در زمینه‌ی استخراج نفت و گاز طبیعی، صنایع و معادن، حمل و نقل، امور ساختمانی، کشاورزی، پروژه‌های ساخت نیروگاه برق و نیز کمک به ساخت زیرساخت‌های افغانستان می‌باشند. اما مسکو در فکر حضور پررنگ‌تر و سرمایه‌گذاری گسترده‌تر در بخش معادن، منابع انرژی و افزایش صادرات کالاهای اقتصادی و نظامی به افغانستان است.

۲- سیاست مسکو در قبال اقدامات طالبان و داعش در افغانستان

آسیای مرکزی و قفقاز در حکم حیاط خلوت روسیه بوده و تأمین امنیت و ثبات در این مناطق برای مسکو در راستای سیاست برادر بزرگتر[۲] از اهمیت کلیدی برخوردار است، لذا بی‌ثباتی در افغانستان به دلیل تأثیر این موضوع بر امنیت منطقه‌ی آسیای مرکزی و قفقاز، به هیچ وجه خوش‌آیند مقامات روس نخواهد بود. وقتی طالبان اواخر سپتامبر ۲۰۱۵، شهر قندوز واقع در ۴۵ مایلی مرز تاجیکستان در شمال افغانستان را محاصره کردند و در ادامه نیز در استان‌های دیگری مانند فاریاب، جوزجان و بدخشان در شمال کشور درگیری‌های سختی رخ داد، زمزمه‌های خطر به گوش رسید. درست است که طالبان توانایی حمله به روسیه و یا حتی تاجیکستان را ندارند و بعید است که از قلمرو داخلی خود جهت انتقال به قلمرو خارجی، تغییر استراتژی دهند، اما این عین حقیقت است که حضور طالبان در مناطق شمال افغانستان، آرامش و ثبات را در مناطق مجاور به چالش می‌کشاند و همین موضوع برای روسیه خطرناک ارزیابی می‌شود. این خطر زمانی برای مسکو ابعاد جدّی‌تری به خود می‌گیرد که در نظر داشته باشیم برخی از مبارزان طالبان در مرز شمال افغانستان، قول همکاری به داعش را داده‌اند و می‌خواهند در راستای عملیاتی شدن اهداف داعش در این مناطق، به فعالیت بپردازند.

علی‌رغم اینکه برخی کارشناسان از وجود تفاوت، اختلاف و عدم وحدت میان این دو گروه تروریستی سخن می‌گویند، اما حضور برخی افراد متمایل به داعش در میان طالبان، نگرانی‌های امنیتی برای روسیه به وجود آورده است. در همین راستا، حضور برخی عناصر داعش با ملّیّت‌های عرب، چچن، ازبک، تاجیک، پشتون و… در میان برخی گروه‌های طالبان و تلاش آن‌ها جهت حضور و نفوذ در منطقه‌ی آسیای مرکزی و قفقاز، احتمال ایجاد دومین جبهه‌ی جهاد (در کنار اولین جبهه در عراق و سوریه) برای داعش در این منطقه را مطرح نموده است. بر اساس آمار، طالبان حدود ۴۰ هزار نفر در افغانستان نیرو دارند و حدود ۳۵۰۰ نفر شبه‌نظامی بومی داعش نیز در این کشور حضور دارند. (www.khaama.com,2015) هم چنین اعلام شده است که شمار بسیار زیادی از جمهوری‌های سابق شوروی به داعش پیوسته‌اند. در کنار این آمارِ ارائه شده، اعلام ضرورت الحاق مناطق مسلمان‌نشین روسیه به قلمرو دولتِ به اصطلاح اسلامی توسط داعش و نیز حضور صدها تاجیکی و ازبک‌تبار در اردوگاه‌های این گروه تروریستی در سوریه، موجب شده است که روس‌ها اوضاع را خطرناک ارزیابی نموده و بر این باور باشند که داعش، منطقه‌ی شمال افغانستان را به عنوان پایگاه جهت گسترش حضور خود در آسیای مرکزی قلمداد می‌نماید. بر اساس همین شرایط و در واکنش به این اتفاقات، پوتین شرایط اخیر افغانستان را خطرناک ارزیابی نمود.

در مجموع و طبق یک تحلیل واقع‌بینانه، می‌توان گفت افغانستان به عنوان هدف نهائی داعش به شمار نمی‌رود، بلکه این کشور به عنوان پل ارتباطی و دسترسی داعش به آسیای مرکزی، مناطق مسلمان‌نشین روسیه در قفقاز و ایالت سین‌کیانگ چین محسوب می‌گردد. داعش می‌تواند از ۲ طریق، به عنوان ابزاری علیه روسیه و منافعش در منطقه‌ی آسیای مرکزی به کار گرفته شود:

اول؛ تشکیل واحدهای نظامی خاص اتباع آسیای مرکزی و قفقاز و شرکت دادن آن‌ها در جنگ عراق و سوریه و کسب تجارب نظامی برای آن‌ها؛

دوم؛ ارتباط‌گیری با گروه‌های تروریستی و افراطی فعال در دره‌ی فرغانه و شمال افغانستان.

موقعیت خاص دره‌ی فرغانه بین تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان و وجود گرایش‌های افراط مذهبی در آنجا- که محل استقرار چندین گروه از جمله تحریک اسلامی ازبکستان، حزب التحریر و نهضت اسلامی است- برای اهداف راهبردی داعش در آسیای مرکزی بسیار مهم است و افغانستان نیز به دلیل اتصال جغرافیائی به این منطقه از جاذبیت خاصی برای داعش برخوردار است. با این شرایط، جبهه‌ی جدیدی به نام آسیای مرکزی در کنار عراق و سوریه برای داعش باز می‌شود که طی آن، روسیه به دلیل تهدیدات امنیتی، مجبور به پرداخت هزینه‌های هنگفتی خواهد بود و یقیناً امریکا از این شرایط سود خواهد برد؛ می‌توان گفت در زمان حمله‌ی شوروی به افغانستان، آمریکا از نیروهای اسلام‌گرای افراطی که بعدها تبدیل به القاعده شدند، علیه مسکو استفاده کرد و اکنون نیز می‌خواهد با کمک نیروهای تندروتر در قالب داعش، این‌بار در جغرافیای آسیای مرکزی به مصاف روسیه برود.

با اِحصاء چنین شرایطی، روسیه اقدامات پیش‌گیرانه‌ای را در جهت مقابله با تهدیدات افراط‌گرایی اسلامیِ نشأت گرفته از افغانستان اتخاذ نموده است. به عنوان مثال، مسکو می‌داند که همه‌ی اعضای طالبان موافق داعش نیستند، لذا احتمالاً درصدد همراه کردن برخی از عناصر طالبانِ مخالف داعش جهت مبارزه علیه جنگجویان وابسته به این گروه است و در این بین از افراد صاحب نفوذ در میان طالبان استفاده می‌نماید. در حقیقت، مسکو در ازای همکاری طالبان جهت مبارزه علیه داعش در افغانستان، طالبان را با تسلیحات نظامی و تجهیزات پیشرفته مجهز خواهد کرد. لذا می‌توان گفت روسیه ترجیح می‌دهد خارج از مرزهای خود و از طریق مذاکره با طالبانِ مخالف داعش و تجهیز آن‌ها، به جنگ با داعش برود.

۳- احتمال حضور و اقدام نظامی روسیه علیه طالبان و داعش در افغانستان

روسیه پیش از مطرح شدن خطر داعش در افغانستان، همواره نگران بی‌ثباتی در این کشور بوده است. به عنوان مثال، هنگامی که موضوع خروج نیروهای ناتو و آمریکا از افغانستان مطرح گردید، روسیه مخالفت صریح خود را با این مسئله اعلام کرد و هدف این خروج را انتقال بحران و جنگ به حوزه‌ی امنیتی آسیای مرکزی معرفی نمود. روس‌ها در شرایط کنونی و با اعلام باقی ماندن۹۸۰۰ سرباز امریکایی در سال ۲۰۱۶ و تعداد ۵۵۰۰ نفر در سال ۲۰۱۷ در افغانستان (Stancati, 2015)، در مقایسه با خطر روبه‌افزایش داعش در این کشور و تسرّی تبعات آن به منطقه‌ی آسیای مرکزی، بیش از پیش نگران اوضاع امنیتی در افغانستان هستند. روسیه با توجه به عبرت گرفتن از تجربه‌ی تلخ شکست نیروهای ارتش سرخ در افغانستان و نیز عدم توانایی نیروهای امریکایی و ناتو در برقراری ثبات در افغانستان، اکنون نیز تمایلی به اعزام سربازان خود به این کشور ندارد و ترجیح می‌دهد به صورت غیر مستقیم و از طریق تجهیز و حمایت از طالبانِ مخالف داعش، به مبارزه با موج افراط‌گرایی جدید بپردازد. همچنین رایزنی‌های سیاسی، آموزش نظامی، تأمین تجهیزات و کمک به نیروهای دفاعی و امنیتی افغان از دیگر راهبردهای غیرمستقیم مسکو در مبارزه با افراط‌گرایی در افغانستان است. با این حال، پس از اینکه اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان درخواست حمایت‌های نظامی از مسکو را در اکتبر ۲۰۱۵ مطرح نمود و ژنرال دوستم، معاون اول غنی نیز ملاقاتی با سرگی شایگو، وزیر دفاع روسیه در خصوص همکاری نظامی دو کشور داشت، گمانه‌زنی‌هایی در خصوص احتمال حضور نظامی مسکو در قالب حملات هوایی در افغانستان، نظیر حملات هوایی روسیه علیه مواضع داعش در سوریه مطرح شده است. با توجه به اینکه حملات هوایی روسیه در سوریه- که از ۳۰ سپتامبر آغاز شده و تاکنون نیز ادامه داشته- بنابر درخواست رسمی شخص بشار اسد از مقامات مسکو صورت گرفته است، لذا تکرار چنین حملاتی در افغانستان، منوط به درخواست دولت‌مداران افغان است، درخواستی که تاکنون و با این مضمون مطرح نشده است. شرایط خاص افغانستان، روس‌ها را مجاب به اولویت‌بخشی به عدم حضور و مبارزه مستقیم با گروه‌های افراط‌گرا در این کشور می‌کند، لذا کرملین ترجیح می‌دهد به صورت غیر مستقیم با خطرات ناشی از گروه‌های تروریستی مقابله نماید. اما چنانچه ضرورت امنیتی به همراه درخواست کابل مطرح گردد، حملات هوایی علیه مواضع تندروها در افغانستان توسط مسکو دور از انتظار نخواهد بود.

منبع:http://tabyincenter.ir/

در حال حاضر در درعا چه اتفاقی در حال وقوع است؟

4 ماه مه اجساد 9 پلیس کشته شده در یک شهر واقع در جنوب غربی استان درعا پیدا شد. قاسم الصبیحی، کسی که این افراد را کشته، یک شورشی سابق است که بعدتر به نیروهای امنیتی دولت پیوسته. او برای کشته شدن پسر و دامادش دولت سوریه را مقصر می دانست و نیروهای پلیس را نیز به همین دلیل کشت. با این حال، پلیس درگیر نشد. پس از این حادثه افراد دارای نفوذ در درعا بیانیه ای در محکوم کردن او صادر کردند که در سنت های قبیله ای به معنای آن است که او دیگر از حمایت قبیله خود برخوردار نیست. با این حال، دولت بشار اسد اعلام کرد که مناطق آزاد شده را تحت کنترل امنیتی خود در خواهد آورد و در روزهای بعد، نیروهای پشتیبانی در منطقه مستقر شدند که نشان از آن داشت که دمشق به دنبال استفاده از این حادثه به عنوان بهانه ای برای افزایش حضور خود در آنجاست.

تشدید تنش های نظامی در درعا پیشتر سابقه نداشته است؟

تشدید تنش ها در سطحی که اکنون پیش بینی می شود، از تابستان 2018 که دولت اسد کنترل جنوب غربی سوریه را در دست گرفت، بی سابقه بوده و این در حالی است که تنش ها و خشونت های مسلحانه از زمان بازگشت نیروهای امنیتی سوری به یک شاخصه در منطقه درعا تبدیل شده. جدیدترین نمونه از عملیات نظامی نیروهای سوری در مارس 2020 و زمانی بود که با موفقیت کنترل خود را بر بخش هایی از شهر الصنمین اعمال کرد. با این حال، تحولات کنونی از چندین نظر بی سابقه بوده است. اول، سطح استقرار نظامی نیروهای امنیتی سوری قابل توجه و نشان دهنده احتمال عملیات نظامی گسترده در منطقه است. دوم، شهر طفس در نتیجه توافقی که با میانجی گری روسیه حاصل شد، شاهد حضور مستقیم نیروهای دولتی نبود. سوم، شورشی های پیشین در طفس و مناطق حومه آن کاملا مسلح هستند و اگر یک رویارویی نظامی صورت بگیرد، سطح خشونت بسیار بالا خواهد بود.

روسیه با توجه به میانجی گری آن در حصول توافق، به تشدید تنش ها چه واکنشی نشان خواهد داد؟

روسیه از زمان بازگشت نیروهای امنیتی سوریه به توافق متعهد بوده است. البته بر سر این مساله مناقشاتی وجود دارد. برخی از بازیگران مخالف مسکو را به دلیل خودداری از واکنش به اقدامات دمشق مورد انتقاد قرار داده اند. به هر حال، روس ها تا اندازه قابل توجهی به توافق متعهد بوده و در سال های گذشته مانع از حضور مستقیم نیروهای سوری در منطقه شده اند. این اقدام روسیه را می توان به نوعی، تلاش برای کاهش نگرانی های اسرائیل و اردن درباره احتمال حضور نیروهای ایرانی و گروه های شبه نظامی تحت حمایت ایران در جنوب غربی سوریه دانست. مداخلات متعدد روسیه در ممانعت یا محدودسازی حضور مستقیم نیروهای اسد در منطقه را می تواند نشان دهنده تعهد آن به توافق قلمداد کرد.

مذاکرات جاری با مشارکت روس ها می تواند نشان دهنده این مساله باشد که روسیه خواستار تشدید تنش نیست. شاید این مرتبه نیز مذاکرات بتواند همانند گذشته مانع از درگیری شود و با امتیازهای کوچک یا نمادین، به کاهش تنش ها بینجامد.

با توجه به سطح بی سابقه حضور نیروهای نظامی دولتی در منطقه، سناریوی دیگر می تواند این باشد که اگرچه روسیه حقیقتا به دنبال جلوگیری از درگیری نظامی است، اما در عین حال هدف وادار کردن شورشی ها به قائل شدن امتیازات بیشتر را دنبال می کند. احتمال دیگر هم این است که روسیه به دنبال تبدیل این بحران به فرصتی برای استخدام شورشی های سابق در یگان های طرفدار روسیه در ارتش سوریه باشد.

آیا تشدید تنش ها حاوی یک پیام پنهان برای روسیه است؟

اعزام یگان هایی از ارتش سوریه که با ایران ارتباط نزدیکی دارند، به منطقه تحت حمایت روسیه می توان یک پیام پنهان داشته باشد. اما این مساله نشان دهنده محاسبات مخاطره آمیز دمشق نه فقط در سطح منطقه ای، بلکه در ارتباط با نظمی است که روسیه در درعا ایجاد کرده. همانطور که پیشتر گفتم، این نظم به طور ویژه برای ممانعت از افزایش نفوذ ایران و نیروهای طرفدار ایرانی در جنوب غربی سوریه طراحی شده است.

با توجه به این توصیفات، وضعیت موجود در درعا چطور می تواند بر منطقه تاثیر بگذارد؟

جنوب غربی سوریه یک منطقه مرزی معمولی نیست. یک جبهه مناقشه آمیز منطقه ایست که هر گونه بی ثباتی و تشدید تنش های نظامی در آن می تواند اثرات فرامرزی داشته باشد. از این رو، تشدید تنش ها توسط یک جناح طرفدار ایرانی در داخل دولت سوریه برای اسرائیل و اردن ناخوشایند است چرا که هیچ کدام از آنها حضور ایرانی در نزدیکی بلندی های جولان را نمی خواهند و تحمل نمی کنند. نظمی که روسیه برقرار کرده، به رغم ضعف های بسیار آن، در ایجاد ثبات در جنوب غربی سوریه موثر بوده و در همسایگان آن اطمینان ایجاد کرده است. البته لازم به ذکر است که حضور نیروهای متحد ایران در ارتش سوریه در طفس و حومه آن لزوما به معنای پایان نظم منطقه ای نیست. اگر دمشق و تهران برای این طرح برنامه ریزی کرده باشند، هدف آنها را باید به صورت گامی تاکتیکی برای پررنگ کردن حضورشان در بازی منطقه ای درک کرد و نه یک قمار مخاطره آمیز برای بر هم زدن توازن موجود در این منطقه حساس.

نویسنده: مایکل یانگ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *