روند نشستهای چهارگانه صلح افغانستان
در پایان نخستین دور مذاکرات رسمی و مستقیمِ صلح میان دولت وحدت ملی افغانستان و طالبان در ۷ جولای ۲۰۱۵ در شهر مِری اسلامآباد، مقرر گردید که دور بعدی گفتگوها در ۳۱ جولای برگزار شود؛ اما با انتشار خبر مرگ ملاعمر، رهبر طالبان و انتخاب ملا اختر منصور بهعنوان رهبر جدید این گروه، ترک مذاکرات از جانب طالبان اتفاق افتاد. پس از انتشار بیانیه منصور مبنی بر ضرورت جهاد طالبان در افغانستان تا زمان استقرار نظام اسلامی و وقوع چندین حمله تروریستی توسط این گروه، قرار بر این شد که افغانستان، پاکستان به همراه امریکا و چین مذاکراتی را در خصوص ایجاد یک چارچوب جهت شروع مجدد گفتگوهای صلح میان دولت وحدت ملی و طالبان داشته باشند؛ لذا نمایندگان چهار کشور در ۱۱ ژانویه (۲۱ دی) یکدیگر را در اسلامآباد ملاقات کردند. نشست اسلامآباد بر پیگیری مذاکرات مستقیم صلح با هدف حفظ یکپارچگی و وحدت در سطوح حاکمیتی افغانستان تأکید نمود. در طی این نشست، پاکستان اعلام کرد که هدف اولیه پروسه آشتی در افغانستان، بازگشت طالبان به میز مذاکره و دوری آنها از خشونت میباشد. قرار بر این شد که نمایندگان چهار کشور در ۱۸ ژانویه (۲۸ دی) جهت تدوین نقشه راه برای شروع مجدد مذاکرات طالبان و دولت افغانستان در کابل با یکدیگر ملاقات کنند. نمایندگان مذکور در ۱۸ ژانویه در کابل گرد هم آمدند و با صدور بیانیهای بر انجام هرچه سریعتر اقدامات لازم جهت برقراری مجدد مذاکرات صلح بین طالبان و دولت کابل تأکید نمودند. در پایان نشست کابل اعلام شد که دور سوم نشست چهار کشور در ۶ فوریه (۱۷ بهمن) در اسلامآباد برگزار خواهد گردید.
حضور داعش در افغانستان میتواند انگیزه جدیتری ای برای پیگیری نشست های چهار جانبه و در نهایت، دستیابی به مذاکرات صلح در کشور قلمداد شود. زمانی که به منافع بازیگران ذینفع، یعنی دولت افغانستان، طالبان، پاکستان، چین، امریکا در برگزاری نشست ها توجه میشود، این موضوع بیشتر نمایان میگردد. |
-حضور داعش در افغانستان و تأثیر آن بر مذاکرات صلح
داعش در ژانویه ۲۰۱۵، تشکیل «ولایت خراسان» که منطقهای گسترده شامل افغانستان، پاکستان و بخشهایی از ایران و آسیای میانه میباشد را اعلام کرد. YUSUFZAI,2015)) موضوع تشکیل ولایت خراسان در افغانستان در شرایطی منتشر شد که رهبران طالبان به داعش در خصوص افزایش نفوذش در منطقه تحت کنترل طالبان هشدار داده و تأکید کرده بودند که امارت اسلامی افغانستان موافق به وجود آمدن جریانهای موازی در کنار طالبان در این کشور نیست، (Westcott,2015) اما داعش بدون توجه به درخواست طالبان، اقدام به اعلام موجودیت ولایت خراسان و فعالیت در افغانستان نمود.
افغانستان برای داعش به دلایل متعددی جذابیت دارد که از جمله آن میتوان به موقعیت ژئوپلیتیک خاص این کشور به دلیل جغرافیای کوهستانی و داشتن مرزهای طولانی با ایران، پاکستان و آسیای مرکزی؛ ضعف ساختاری قدرت و تبعات امنیتی و اقتصادی ناشی از این ضعف در کشور؛ جذابیت ایدئولوژیک داعش و پذیرش عقاید آن توسط برخی افراط گراهای مذهبی در افغانستان و وسوسه تصاحب درآمد سرشار ناشی از قاچاق مواد مخدر و … اشاره کرد. حضور داعش در افغانستان میتواند انگیزه جدیتری ای برای پیگیری نشست های چهار جانبه و در نهایت، دستیابی به مذاکرات صلح در کشور قلمداد شود. زمانی که به منافع بازیگران ذینفع، یعنی دولت افغانستان، طالبان، پاکستان، چین، امریکا در برگزاری نشست ها توجه میشود، این موضوع بیشتر نمایان میگردد.
-منافع بازیگران ذینفع در برگزاری نشست های صلح افغانستان
– دولت افغانستان
مذاکره رسمی با طالبان و ورود این گروه به فرایند آشتی ملی در افغانستان، پس از برگزاری کنفرانس لندن در ژانویه ۲۰۱۰ و نیز تشکیل شورای عالی صلح به ریاست برهانالدین ربانی مطرح شد. با روی کار آمدن دولت وحدت ملی در افغانستان و با توجه به مشکلات موجود سیاسی، امنیتی، اوضاع نامطلوب اقتصادی کشور، لزوم حل مشکل طالبان با دولت از طریق سیاسی بیش از پیش مورد تأکید قرار گرفت. در حقیقت، دولت کابل با درنظر داشتن نتایج نهچندان مطلوب مبارزه با طالبان از سال ۲۰۰۱ تاکنون، به این نتیجه رسید که طالبان از صحنه قدرت افغانستان حذف شدنی نیستند (حداقل در کوتاه مدت) لذا با توجه به این موضوع و نیز بحث خروج نیروهای خارجی از کشور، این تصمیم را گرفت که حداقل بخشی از طالبان را از طریق مذاکره وارد روند سیاسی نموده، وضعیت ثبات نیمبند در کشور را ارتقاء دهد و از احتمال تجزیه کشور جلوگیری کند و با بخشی از این گروه که حاضر به مذاکره نیستند در جبهه دیگر مبارزه نماید. در راستای همین رویکرد، دیدار رسمی نمایندگان دولت با نمایندگان طالبان در شهر مِری پاکستان صورت پذیرفت، اما با انتشار خبر مرگ ملاعمر این روند مسکوت ماند.
-طالبان
طالبان هم میتواند از نتایج نشست های چهارگانه که منتج به پیگیری مذاکرات مستقیم با دولت شود، بهرهمند گردد. البته گروهی از طالبان که در زمان حضور ملاعمر نیز با هرگونه مذاکره با دولت مخالف بودند اما به دلیل قدرت و مشروعیت ملاعمر نمیتوانستند خلل چندانی در روند مذاکره ایجاد نمایند، با انتخاب ملااختر منصور بهعنوان جانشین ملاعمر، ضمن مخالفت با انتصاب وی به عنوان رهبر جدید هرگونه مذاکره با دولت را نامطلوب ارزیابی کردند. افرادی دیگر از طالبان مانند ملا محمد رسول آخوند، ضمن مخالفت با رهبری منصور اعلام کرده است میانجیگری چین و امریکا در مذاکرات صلح طالبان و دولت افغانستان ناموجه بوده و مذاکره بایستی فقط میان طرفهای افغانی صورت پذیرد و آنهم زمانی عملی است که تمامی نیروهای خارجی از افغانستان خارج شده باشند. (www.aljazeera.com,2016)
در کنار معضل مشروعیت ملااختر و اختلاف درونی طالبان که چالشی در سر راه مذاکرات صلح محسوب میشود، حضور داعش در افغانستان و پیوستن برخی از فرماندهان طالبان به داعش مانند عبدالرئوف خادم، عضو شورای کویته (www.en.alalam.ir,2015) و بروز درگیری خونین میان حامیان دو گروه تروریستی در کشور نیز موجبات نگرانی بیش از پیش منصور را فراهم آورده است. با توجه به این شرایط، به نظر میرسد ملامنصور برای ادامه حضور در جنگ قدرت در افغانستان با توجه به شرایط داخلی طالبان، حضور داعش در این کشور، نیاز دولت وحدت ملی به دستیابی به صلح و فشارهای پاکستان، بیتمایل به مذاکره با دولت طی فرآیند گفتگوهای صلح نباشد.
– پاکستان
طبق برداشتی که در محافل سیاسی افغانستان مطرح است، همزمانی اعلام مرگ ملاعمر با ظهور داعش در این کشور، توطئه جدید سرویس اطلاعات پاکستان میباشد تا طالبان ناراضیِ بهاصطلاح تندرو را به سازمان جدید و پرتحرکتری به نام داعش پیوند دهد و بخش اصلیتر طالبان را وارد روند صلح با دولت وحدت ملی نماید. ((www.arianews.com,1394 طبق چنین برداشتی، پاکستان از پی گیری این پروژه قادر خواهد بود سیاست دوگانهاش را در افغانستان ادامه دهد و در همان حال که خود را حامی صلح در افغانستان معرفی مینماید و بدنه اصلی طالبان را تشویق یا مجبور به پیوستن به روند صلح میکند، بخش دیگر آنها را که بهاصطلاح رادیکال تر میباشند را برای پیشبرد سیاستهای راهبردیاش در افغانستان حفظ و از سازماندهی آنها تحت عنوان داعش حمایت خواهد کرد. صرف نظر از میزان صحتوسقم این برداشت، پاکستان همواره از جانب مقامات رسمی افغانستان، متهم به حمایت از طالبان و دخالت در این کشور شده است. به نظر میرسد اسلامآباد میخواهد با توجه به انتخاب ملااختر منصور به رهبری طالبان، همراهی بخش عمدهای از این گروه با پاکستان، رویکرد مثبت دولت اشرف غنی به اسلامآباد در مقایسه با دولت کرزی (به خصوص در موضوع روابط با هند) و نیز با توجه به فشارهای چین و امریکا برای ترغیب طالبان به مذاکره، تحقق منافعش در کابل از جمله مقابله با حضور و نفوذ هند در افغانستان و ممانعت از حمایت کابل و دهلی از تروریستهای حاضر در خاک پاکستان که بر علیه منافع این کشور عملیات میکنند مانند تحریک طالبان پاکستان را از طریق مذاکرات صلح پیگیری کند.
– چین
افغانستان هم مرز با پاکستان است و در طی سال های اخیر، همواره رفتوآمد تروریست ها از خاک دو کشور وجود داشته است. این نکته زمانی حائز اهمیت میشود که چین نیز از طریق قره قوم به شمال پاکستان اتصال دارد و با این کشور در ایالت مسلماننشین سین کیانگ هم مرز است. این منطقه از طریق مناطق قبایلی پاکستان زمینه نفوذ داعش به سین کیانگ را تسهیل میکند. نیروهای نهضت اسلامی ترکستان شرقی که از قومیت مسلمان ایغور تشکیل شده است، هدف خود را استقلال سین کیانگ از چین اعلام کرده است. ((Drennan,2015 نیروهای نهضت اسلامی ترکستان شرقی چندین سال است که در خاک افغانستان حضور دارند و اخیراً نیز به داعش پیوسته اند. (Drennan,2015) با توجه به خطر گسترش حضور داعش در افغانستان و تهدیدات امنیتی و تبعات منفی اقتصادی این موضوع، چین ترجیح میدهد از طریق ایجاد شرایط مناسب برای مذاکرات صلح دولت افغانستان و طالبان، از بحرانیتر شدن اوضاع امنیتی این کشور، تضعیف بیش از پیش دولت مرکزی در پی عملیاتهای طالبان و درگیری نظامی با این گروه، ایجاد شرایط برای پیوستن تروریست های خارجی حاضر در خاک افغانستان به داعش و در نهایت انتقال ناامنی به سین کیانگ جلوگیری کند.
طبق برداشتی که در محافل سیاسی افغانستان مطرح است، همزمانی اعلام مرگ ملاعمر با ظهور داعش در این کشور، توطئه جدید سرویس اطلاعات پاکستان میباشد تا طالبان ناراضیِ بهاصطلاح تندرو را به سازمان جدید و پرتحرکتری به نام داعش پیوند دهد و بخش اصلیتر طالبان را وارد روند صلح با دولت وحدت ملی نماید. |
-امریکا
در خصوص منافع واشنگتن در ارتباط با برگزاری نشست های صلح که با هدف پیشبرد گفتگوها میان دولت کابل و طالبان صورت میپذیرد، باید در نظر داشت که امریکا در سال های اخیر یکی از راههای برقراری ثبات و امنیت در افغانستان را مذاکره با طالبان و دستیابی به توافق سیاسی با رهبران بلندپایه و اصلی این گروه می داند. امریکاییها میخواهند مسئله طالبان را به هر نحو ممکن؛ چه از طریق تفاهم و مذاکره و چه از طریق سرکوب حل کنند اما زمانی که دیدند از طریق نظامی قادر به حذف طالبان نیستند، مذاکرات قطر را با هدف مشارکت طالبان در هرم قدرت در کنار سایر گروه های افغانی پیگیری کردند. اقدامی که برخی ناظران، آن را نوعی مشروعیت بخشی به موجودیت جریان طالبان ارزیابی نمودند. در حقیقت، واشنگتن میخواهد پس از سال ها حضور در افغانستان، با تبدیل طالبان به بازیگر سیاسی مشروع و احتمال کاهش اقدامات خشونتبار بخشهایی از این گروه، از آن به عنوان دستاورد حضورش در افغانستان در چارچوب ائتلاف مبارزه علیه تروریسم نام ببرد و این بار از طریق همکاری با طالبان، منافعش را تأمین کند. با طرح موضوع حضور داعش در افغانستان، امریکا ترجیح میدهد حداقل آن دسته از طالبان را که میانهرو میخواند تشویق به مشارکت در قدرت سیاسی نماید؛ اما اگر از زاویه دیگر، داعش، منطقه شمال افغانستان را به عنوان پایگاهی جهت گسترش حضور خود در آسیای مرکزی قلمداد مینماید و با اعلام ضرورت الحاق مناطق مسلماننشین روسیه به قلمرو دولت بهاصطلاح اسلامی و نیز حضور صدها تاجیکی و ازبک تبار در اردوگاههای این گروه تروریستی، موجبات نگرانی امنیتی مسکو را فراهم نموده است، میتوان گفت این گروه تروریستی چندان در جهت خلاف منافع امریکا در این منطقه اقدام نخواهد کرد.
رویکرد جمهوری اسلامی ایران در قبال اوضاع افغانستان
ایران به عنوان یکی از همسایگان مهم افغانستان همواره از استقلال این کشور، برقراری ثبات به خصوص از طریق افغان سازی امنیت و گفتگوهای درون افغانستانی حمایت کرده است. تهران با حمایت از حاکمیت دولت افغانستان با ارائه انواع کمکهای نظامی – امنیتی و اقتصادی به این کشور نشان داده است که وجود افغانستانی امن و باثبات به نفع این کشور و منطقه میباشد. اگر مذاکرات صلح نیز بتواند امنیت و ثبات را برای مردم افغانستان و منطقه تأمین نماید (به خصوص که در شرایط کنونی که حضور داعش در این کشور نیز مسجل شده است) مورد حمایت ایران نیز خواهد بود. هر چند تجربه نشان داده است که طالبانِ بهاصطلاح میانهرو (به عنوان بالِ سیاسی) همواره با جریان طالبان افراطی (به عنوان بالِ نظامی) در ارتباط هستند؛ لذا مذاکرات، منافی تحرکات نظامی آنها نخواهد بود و دو بالِ سیاسی و نظامی طالبان در یک رابطهی قوام بخشیِ متقابل به سر خواهند برد.
از نظر داعش، موقعیت خاص افغانستان به عنوان کشوری که مرزهای طولانی و آسیبپذیر با ایران دارد، فرصتهای مناسبی ایجاد میکند که از طریق این مرزها بتواند اقدامات ناامن کنندهای علیه ایران انجام دهد. در حقیقت، حضور داعش در افغانستان در ارتباط با اهدافی نظیر ایجاد جنگ نیابتی علیه ایران، درگیر کردن تهران در جنگ فرسایشی، تلاش در ایجاد ناامنی در استان های مرزی و یافتن راه نفوذ به ایران قابل تبیین است. اقدامات فرقهگرایانه گروه های تروریستی نظیر جیش العدل نیز توجه داعش را بهاحتمال ایجاد جدال شیعه و سنی در ایران جلب کرده است. داعش در این بین، از حمایت مستقیم عربستان و غیرمستقیم امریکا برای ناامن سازی استان های مرزی و مرزهای شرقی ایران با هدف تضعیف توان الگوسازی و استهلاک قدرت منطقهای ایران برخوردار است؛ اما اقتدار نظامی ایران و نظارت کامل بر مرزها، ساختار درهمتنیده شیعه و سنی و عدم تمایل به پذیرش اندیشههای افراطی در مناطق مدنظر داعش در ایران واقعیاتی است که داعش و حامیان آن بایستی در نظر داشته باشند.
—————————————-
منابع:
– “سناریوی خطرناک داعش جایگزین طالبان”، (۱۳۹۴) قابل دسترس در:
http://arianews.com/news.aspx?code=201508044413099-908svc=35
-“Afghanistan peace talks held in Pakistan”, (Jan2016),available:www.aljazeera.com/news/2016
-“Taliban interesting efforts to keeps fighters from joining ISIS”, (2015), available: www.en.alalam.ir/news
-Drennan, Justine (2015), “Is China making its own terrorism problem worse?” , Foreign policy, available: www. foreign policy.com/2015
-Westcott, Lucy (2015), “Taliban warns ISIS ,don’t come to Afghanistan”, available: www.europe.newsweek.com
-YUSUFZAI, MUSHTAQ (2015), ” ISIS in Pakistan and Afghanistan: Taliban Fighters Sign Up, Commanders Say”, available: www.nbcnews.com/news/world
منبع:http://tabyincenter.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.