جدال لفظی ترکیه با ایران؛ انگیزه‌ها و پیامدها

 
در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در چند هفته اخیر جدال لفظی میان آنکارا و تهران افزایش پیدا کرده است. ناظران سیاسی دو کشور نسبت به ظهور این نشانه و احتمال گسترش آن ابراز نگرانی می‌کنند، اما در مورد عدم ارتقای این جدال لفظی به فازهای خطر اتفاق نظر دارند. این ناظران براین عقیده‌اند که منافع دوجانبه و مسائل منطقه‌ای مشترک میان تهران و آنکارا بیشتر از موارد اختلافی است و رهبران دو کشور نسبت به مخاطرات تیرگی در روابط دو کشور و پیامدهای آن در کل منطقه آگاهی دارند.

تصور اولیه این است که بحران شش ساله سوریه عامل اصلی ظهور این جدال لفظی است، اما با نگاهی عمیقتر به بحران سوریه و مراحل گوناگون آن می‌توان گفت که دوره‌های حادتری در بحران سوریه وجود داشته که می‌توانست روابط دو کشور را به صورت آشکار تیره کند، اما رهبران دو کشور و دیپلماسی فعال دو طرف موفق به مدیریت بحران‌های نوظهور شدند. در نتیجه و اینک که بحران سوریه از وضع به شدت بحرانی خارج شده و راه حل‌های سیاسی بر دیگر گزینه‌ها در این کشور غلبه پیدا کرده این پرسش مطرح شده است که چرا این جدال لفظی در شرایط مساعد کنونی به چشم می‌خورد؟

 

این نوشته می‌کوشد عوامل اصلی و فرعی جدال لفظی میان تهران و آنکارا را مورد بررسی قرار دهد و چشم اندازی از آینده روابط دو کشور ترسیم کند:

 

یکم. در نخستین روزهایی که شراره‌های بحران سوریه در اثر آنچه که بهار عرب توصیف شد شکل گرفت، روابط میان آنکارا و تهران در قبال بحران نوپای سوریه در نقطه مقابل یکدیگر قرار گرفت. ارزیابی رهبران دو کشور از این بحران هیچ قرابتی با یکدیگر نداشت. تحلیل دولت ترکیه به رهبری حزب عدالت و توسعه این بود که موج بهار عرب از کرانه جنوبی خلیج فارس(قیام مردم بحرین) تا شمال آفریقا(قیام ملت‌های تونس،لیبی و مصر) علیه استبداد حاکم بر این کشورها شکل گرفته و خاورمیانه پس از سرنگونی این رژیم‌ها دوران دموکراسی و حاکمیت مردم را تجربه خواهد کرد.آنکارا شروع تظاهرات مردم سوریه در پاره‌ای از شهرها را در امتداد همین موج ارزیابی و تمام قد از قیام مردم سوریه جانبداری کرد. رجب طیب اردوغان پا را از این هم فراتر گذاشت و اعلام کرد روزهای حکومت بشار اسد رو به پایان است. اردوغان که از سرنگونی رژیم‌های قذافی و حسنی مبارک در لیبی و مصر و روی کار آمدن اخوان المسلمین در قاهره و رهبری اخوان‌المسلمین در هدایت اعتراض‌های مردمی ملت سوریه به وجد آمده بود، خود را در یک قدمی رواج مدل دموکراسی ترکیه و رهبری خاورمیانه می‌دید. دراین سوی منطقه یعنی در ایران ارزیابی‌ها و تحلیلهای مربوط به تحولات سوریه به جز یک مورد آن هم مربوط به مطالبات به حق مردم سوریه و ضرورت رسیدگی به آن، به کلی متفاوت بود. رهبران ایران با ارزیابی خطوط ماورای نشانه‌های تحولات سوریه وصف آرائی‌هایی که به سرعت در اردوبندی سنتی منطقه در قبال این بحران شکل گرفت، رد پایی از دخالت اسرائیل را در تحولات کشورهای خط مقدم رویارویی با رژیم صهیونیستی ملاحظه کرده و از همان آغاز نسبت به فروپاشی دژهای مقاومت علیه اسرائیل درسایه انقلاب‌های رنگین هشدار داده و بر ضرورت تفکیک مطالبات ملت‌های منطقه و لزوم رسیدگی فوری به آنها از یک سو و جنبه‌های راهبردی و ژئوپلتیک بحران سوریه از سوی دیگر، پافشاری کردند.

 

به این ترتیب دولت ترکیه برنامه عملی خود را در بحران سوریه به اجرا گذاشت و افسران ارتش سوریه را به انشعاب از نیروهای مسلح این کشور تشویق و آنها را به انواع سلاح‌ها تجهیز کرد. عربستان سعودی هم نخست کمک‌های مالی خود را به سوی اپوزیسیون سوریه سرازیر کرد و در مرحله بعدی درهای خود را برای خروج نیروهای جهادی که سابقه زیادی در جنگ افغانستان داشتند به سوی مرزهای ترکیه بازکرد. دولت ترکیه هم با این تصور که روزهای حکومت اسد رو به پایان است، مرزهای خود را به صورت دوطرفه گشود. از یک سو آوارگان شمال سوریه را به پشت مرزهای خود منتقل کرد و صدها هزار تن از آنان را در اردوگاههایی که از قبل به همین منظور تدارک شده بود، اسکان داد تا به بحران سوریه ابعاد تراژدیک بدهد و از سوی دیگر هزاران نیروی جهادی داوطلب را از مرزهایش به درون سوریه گسیل داشت تا هرچه زودتر دولت بشار اسد را سرنگون کنند.

 

طرف یا طرفهای دیگر منطقه که با دولت اسد همپیان محسوب می‌شدند نظیر ایران و حزب‌الله لبنان به تکاپو افتادند تا از سقوط این آخرین دژ مقاومت ضدصهیونیستی ممانعت کنند. اعتراض‌های مردمی سوریه فروکش کرد و به جای آن گروه‌های اپوزیسیون مسلح به اشغال بسیاری از شهرها به ویژه شهرهای مرزی با ترکیه واردن مبادرت کردند تا برای خود عمق راهبردی ایجاد کنند. غرب و در راس آنها دولت ایالات متحده امریکا برای سازماندهی نیروهای جهادی ستادهایی در نزدیکی مرزهای سوریه در ترکیه واردن برپا کردند و افسران امریکایی و پاره‌ای از کشورهای غربی هدایت پروژه سرنگونی دولت سوریه را به دست گرفتند. به این ترتیب ارتش سوریه در مساحتی بیش از ظرفیت خود در مناطق وسیعی از این کشور درگیر شد. اوضاع به حدی بحرانی شد که دمشق در آستانه سقوط قرار گرفت. توصیه مستشاران ایرانی به فرماندهی ارتش سوریه این بود که پراکنده سازی توان نظامی ارتش در سرتاسر خاک سوریه بسیار زیانبار است و دولت این کشور به لحاظ سمبلیک خط دفاعی خودرا به پایتخت سیاسی(‌دمشق) و پایتخت، اقتصادی(حلب) و سواحل غربی کشور از شمال تا مرز لبنان محدود کند و با پایداری این دو پایتخت نیروهای مهاجم خودرا درگیر مناطق غیراستراتژیک در مناطق گوناگون خواهند کرد. این استراتژی موفقترین راهبردی بود که دولت سوریه را از سقوط حتمی نجات داد. ارتش سوریه و همپیمانانش پس از اطمینان از استحکام امنیت دو پایتخت و خط ساحلی، عملیات بازپس‌گیری مناطق اشغالی را آغاز کردند و به تدریج ابتکار عمل را از دست نیروهای اپوزیسیون مسلح و دهها و بلکه صدها نیروی تروریستی و حامیان آنان خارج کردند.

 

دوم. روابط دو کشور ایران و ترکیه به دلایل گوناگون ازجمله ضرورت گشوده باقی ماندن درهای ترکیه برای ایران در دوران تحریم و ادامه جریان گاز به ترکیه و مخاطرات ناشی از ورود کردهای ترکیه به معادله بحران سوریه و تحت فشار قرار دادن دولت اردوغان و نقش ایران در مهار این خطر تا این مرحله از بحران سوریه حسنه باقی ماند. از سوی دیگر دولت روسیه که نحوه برخورد غرب با مقوله اشغال کریمه از سوی طرفداران مسکو و تشدید بحران اوکراین و شروع اعمال تحریم‌های سنگین علیه مسکو را مشاهده کرد، ترجیح داد چالش را از قلمرو حیاتی‌اش خارج و به حوزه استحفاظی حریف یعنی خاورمیانه منتقل کند. مسکو بحران سوریه را فرصتی دید تا در منطقه خاورمیانه و در برابر نیروهای ناتو عرض اندام کند به این ترتیب و به دنبال سفر ناگهانی بشار اسد به مسکو، واحدهای ارتش سرخ چه دریایی و چه هوایی به سوریه گسیل شدند. چنانکه همه می‌دانند با ورود روسیه به صحنه نبرد سوریه، موازنه قوا به کلی در این کشور دگرگون شد، اما از سوی دیگر گسترش عملیات تروریستی داعش در اروپا و امریکا و چند کشور همپیمان واشنگتن از جمله ترکیه، صحنه همپیمانی‌ها دستخوش دگرگونی دراماتیک شد، تا آنجاکه باراک اوباما رئیس‌جمهوری سابق امریکا که در پی طرح اتهام مربوط به استفاده ارتش سوریه از سلاح‌های شیمیایی در غوطه شرقی دمشق قصد داشت مستقیما ارتش امریکارا وارد جنگ کند، در این تصمیم خود تجدید نظر کرد واولویت را به جنگ با داعش اختصاص داد و تشکیل ائتلافی به رهبری واشنگتن برای حملات هوایی علیه داعش در همین چارچوب صورت گرفت. اکنون شرایطی به وجود آمده بود که دولت آنکارا خود را ناگزیر می‌دید اندکی از بلند پروازیهای خودرا کنار بگذارد و با جمهوری اسلامی ایران وارد تعامل سازنده شود. سازنده به این معنا که روابط همه کشورهای عربی به استثنای مصر، الجزایر و تا حدودی سلطنت نشین عمان قطع شده بود و اتحادیه عرب عضویت سوریه را در این اتحادیه به حالت تعلیق درآورد. همچنین روابط ترکیه با سوریه ناگهان به خصومت گرایید و ترکیه از دیدگاه رهبران دمشق به خط ترانزیت نیروهای تکفیری و جهادی و تروریستی تبدیل شده بود. روابط کشورهای غربی با سوریه هم چندان حسنه نبود. در نتیجه همه این کشورها برای ارسال پیام و رایزنی با دولت سوریه ناچار بودند از واسطه مطمئنی مانند تهران یا مسکو استفاده کنند و از آنجاکه درآن برهه به دلیل سرنگونی جنگنده سوخوی روسی از سوی جنگنده‌های ارتش ترکیه روابط آنکارا با مسکو به شدت بحرانی شده بود، ترکیه چاره‌ای جز توسل به جمهوری اسلامی ایران در موضوع بحران سوریه نداشت. این وضع تا وقوع کودتای نافرجام ارتش ترکیه علیه دولت اردوغان در ژوییه ۲۰۱۶ حاکم بود. رهبران ترکیه به ویژه شخص اردوغان می‌دانند که نقش اطلاعاتی ایران در افشا و مهار کودتا تا چه حد تعیین کننده بود. اشاره اخیر سخنگوی وزارت خارجه کشورمان در پاسخ به حمله وزیر خارجه ترکیه به سیاست‌های منطقه‌ای ایران مبنی بر این که در شب کودتای نافرجام این کشور، همه واحدهای ذیربط ایرانی تا صبح و تا شکست قطعی کودتا بیدار ماندند، اشاره‌ای از سر صرفا یادآوری است وگرنه ماجرا بیش از اینهاست که روزی بالاخره اسناد آن بر ملا خواهد شد. یادمان نمی‌رود که دکتر جواد ظریف اولین مقام خارجی بود که برای تبریک شکست کودتا به آنکارا رفت و یادمان نرفته است که وزیر امور خارجه ترکیه برای چند دقیقه دکتر ظریف را درآغوش گرفت. در واقع قصد نگارنده از چیدمان این رویدادها این است که بگوید روابط ایران و ترکیه با وجود اختلاف نظرهای بعضا شدید در بحران‌های سوریه و عراق، از یک معدل قابل قبول برخوردار بود؛ تا آنجاکه بسیاری از کشورهای منطقه به دشواری می‌توانستند تفسیری منطبق با واقعیت‌های دو طرف ارائه کنند.

 

سوم. اینک که بحران سوریه به فاز راه حل‌های سیاسی کشیده شده و اینک که اولویت نخست دولت دونالد ترامپ جنگ با داعش و حذف گزینه تغییر رژیمها شده است روسیه، ایران و ترکیه هم در اجلاسهای آستانه وژنو ۴ بیشترین نقش وهماهنگی را با یکدیگر به عمل می‌آورند چه رویداد فراتر و حساستر از ایستگاههای گوناگون همکاری‌ها ورایزنی‌های دوطرف رخ داده که وزیر خارجه ترکیه در اجلاس امنیتی مونیخ استارت حمله به جمهوری اسلامی ایران را زده است؟ آیا حمله به ایران تا این حد کم هزینه شده که کشوری مانند ترکیه بدون بررسی عواقب این اقدام پرونده درخشان مناسبات چند دهه اخیر را نادیده انگاشته است؟ آیا دولت ترکیه وعده‌هایی در سفر اخیر رئیس جدید «سیا» به آنکارا از امریکا گرفته است؟

 

پاسخ به این پرسش‌ها البته به گذشت زمان نیاز دارد، اما اکنون می‌توان دو رویداد مهم را رصد کرد که به نظر می‌رسد دولت آنکارا را به عکس العمل‌های شتابزده سوق داده است؛ یکی این که به نظر می‌رسد آنکارا با روی کارآمدن دونالد ترامپ در کاخ سفید و جانبداری وی از ایجاد مناطق امن در شمال سوریه بیش از پیش به ایجاد این منطقه اطمینان حاصل کرده است. نباید سفر ناگهانی رئیس سیا به آنکارا را در این زمینه دستکم گرفت. همچنین سفر غیر برنامه‌ریزی شده اردوغان به عربستان سعودی، قطر و بحرین پس از مذاکره اردوغان با رئیس سیا در همین رابطه قابل تفسیر است.سیاست اعلام شده دونالد ترامپ این است که آمریکا دیگر بر سر مسائل خاورمیانه هزینه نخواهد کرد.در نتیجه و با بررسی این تحرک پرشتاب میان امریکا و ترکیه و چند کشور عربی خلیج فارس می‌توان گفت که اردوغان برای گرفتن وعده تامین مالی طرح ایجاد مناطق امن در شمال سوریه آن هم بنا به توصیه واشنگتن، به سمت کشورهای عرب خلیج فارس پرواز کرده است تا توافق این کشورهارا به دست آورد. مضاف بر این می‌توان گمانه‌زنی کرد که عربستان سعودی در قبال ایجاد مناطق امن در شمال سوریه و تامین اعتبارات مالی آن شرایط خود را که عمدتا در ارتباط با سیاست‌های خاورمیانه‌ای ایران بوده مطرح کرده و اردوغان پاسخ مساعد در این زمینه داده است. نکته‌ای که فرضیه فوق را پشتیبانی می‌کند، تلاش بی‌وقفه ارتش ترکیه برای حمایت از ارتش آزاد سوریه به منظور تصرف شهر استراتژیک الباب در شمال شرقی حلب و در نزدیکی مرز ترکیه در هفته‌های اخیر است. بالاخره ارتش آزاد سوریه با حمایت همه جانبه ارتش ترکیه همه شهر الباب را به تصرف خود درآورده است. در واقع و مطابق نقشه فرضی ترکیه، منطقه امن به عمق ۲۰ کیلو متر وعرض ۱۰۰ کیلو متر در شمال سوریه ایجاد و امنیت آن به ارتش آزاد سوریه واگذار خواهد شد. دولت ترکیه با این اقدام صدها هزار تن آواره سوری را به درون خاک سوریه منتقل خواهد کرد. بودجه عظیم این منطقه آزاد را هم کشورهای عرب خلیج فارس تامین خواهند کرد.ایجاد این منطقه امن برای دولت ترکیه حائز ویژگیهای دیگری خواهد بود از جمله آنکه موضوع خطر ایجاد منطقه نفوذ کردها در شمال سوریه و پیوستگی جغرافیایی با کردهای «پ ک ک» رفع می‌شود. همچنین دولت ترکیه که در شش سال گذشته نتوانست طرحهای خودرا در سوریه به ویژه سرنگونی دولت بشار اسد به اجرا بگذارد، با ایجاد این منطقه برای مدتها به عنوان بازیگر مهم تحولات آینده سوریه ظاهر خواهد شد.در نتیجه ومطابق این فرضیه دولت اردوغان برای نشان دادن حسن نیت خود در قبال واشنگتن و کشورهای عرب خلیج فارس، حمله به سیاست‌های منطقه‌ای ایران را شروع کرده است.‏

 

در سوی دیگر ماجرا هم ایران وهم روسیه در مورد ایجاد این منطقه امن واحتمال تکرار نمونه آن در مرز با اردن مخالف هستند، زیرا مثلا از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران کمترین وفوری‌ترین نتیجه این اقدام ترکیه ورود بحران سوریه به فاز جدیدی است که اجلاس آستانه وژنو ۴ جهت خلاف آن را استارت زده است.عدم تمایل آنکارا به شرکت فعال در نشست‌های اخیر آستانه و ژنو ۴ نشان از این دارد که انتقال به روند سیاسی در بحران سوریه فعلا و تا تعیین تکلیف مناطق امن در شمال و جنوب سوریه با اخلال مواجه شده است.این اقدام آنکارا نقض آشکار توافق‌هایی است که میان سه پایتخت صورت گرفته است، اما مسأله مخاطره‌آمیز این طرح، موضوع ایجاد منطقه امن در جنوب سوریه و در مرز با اردن و اسرائیل است و این موضوع عملا پای اسرائیل را به صحنه مناقشات داخلی سوریه می‌گشاید. اسرائیل همواره از این نگران بوده و هست که پس از پیروزی دولت سوریه بر تروریست‌ها جبهه مقاومت علیه اسرائیل را در بلندی‌های جولان بگشاید.به همین دلیل می‌بینیم که نیروهای اپوزیسیون مسلح سوریه نوار مرزی با بلندی‌های جولان را با وجود تلاشهای بی‌شمار ارتش سوریه برای خارج کردن آنها از منطقه نوار مرزی همچنان در اشغال خود دارند و از حمایتهای لجستیکی، تسلیحاتی و اطلاعاتی و خدمات درمانی اسرائیل برخوردارند. پرسش نهایی این است که آیا ترکیه واردن قصد دارند الگوی نوار حائل جنوب لبنان در دهه ۸۰ میلادی (نیروهای سعد حداد لبنانی) را در شمال و جنوب سوریه ایجاد کنند تا امنیت دو متحد استراتژیک امریکا یعنی ترکیه و اسرائیل را تا اطلاع ثانوی برقرار کنند؟ پرسش نهایی‌تر آن است که آیا تهران و آنکارا می‌توانند روابط دوجانبه ومنطقه‌ای خودرا در صورت ظهور این متغیرها همچنان حسنه نگهدارند؟

 

منبع:https://www.cmess.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *