ازبکستان بعد از کریم اف و ترسیم جریان شناسی دینی سیاسی آینده

 
در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
حضور اسلام در آسیای مرکزی به قرن­های اولیه هجری برمی­گردد. قبل از اسلام نیز مذاهب توحیدی در این منطقه ریشه دوانده بودند. ادیان بودایی، زرتشتی، مانوی، مزدکی، یهدی، مسیحی و… در طول تاریخ، مذهب مردم این منطقه را تشکیل داده­اند. یهودیت، کهن ترین مذهب اعتقادی توحیدی در این منطقه است.

یهودیان روابط تجاری و بازرگانی وسیعی با همسایگان منطقه­ای ایجاد کرده بودند. آسیای مرکزی محل تماس­های بشری و روابط متقابل فرهنگی و تبادل افکار بوده ، کیش­های متعددی در آن تبلیغ شده و در طول دوره­هایی نیز گسترش یافته­اند. با این حال، پس از ظهور اسلام این مکتب توحیدی به­صورت اعتقاد غالب در منطقه درآمد. [1]

سالیان متمادی سیطره شوروی بر کشورهای این منطقه باعث شده تا مسلمانان و شیعبان آسیای مرکزی و یا همان کشورهای مشترک المنافع در بروز هویت اسلامی خود و نیز کسب جایگاه شایسته خویش ناکام بمانند، اما با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، حرکت های جدی و مناسبی برای پالایش هویت و تمدن اسلامی در منطقه مذکور انجام شده است. لذا می­توان بیان داشت که مطالعات قبل و بعد از فروپاشی شوروی نشان می دهد که بلشویک ها نتوانسته­اند اسلام را از زندگی مردم مسلمان آسیای مرکزی حذف نمایند و فرهنگ اسلامی به­صورت جدی نقش خود را در زندگی مردم این منطقه ایفا کرده است. در این بین جریان­های مختلف اسلامی و شیعی ظهور کرده و کارکردهای مختلفی برای تقویت بنیه­های دین مبین اسلام در منطقه به نمایش گذاشتند. همچنین در همین راستا، بازیگران منطقه ای و بین المللی در عرصه آسیای مرکزی برای مدیریت فضای هویت طلبی اسلامی منطقه به تقویت و یا تضعیف برخی جریان های اسلامی پرداختند.

کشور های مذکور بعد از استقلال خود در ابتدای دهه 1990 میلادی، قوانین جدیدی را درخصوص مذهب و کانون های مذهبی در کشور های خود تدوین نموده اند. قانون متخذه در ازبکستان در سال 1998 میلادی به عنوان محدود کننده ترین قانون از آن نوع تلقی می شود. و فعالیت احزاب سیاسی با تمایلات مذهبی از گذشته تا کنون در ازبکستان وسایر کشور های منطقه ممنون بوده، فعالیت های دینی در زیر پوست جامعه صورت می گیرد، در این تحلیل درصدد ترسیم جریان شناسی دینی- سیاسی آینده ازبکستان با توجه به عوامل دینی- سیاسی دخیل در تاریخ جاری این کشور را داریم.

موقعیت جغرافیایی و انسانی ازبکستان :
جمهوری ازبکستان در بخش مرکزی آسیای میانه و بخش مرکزی از سرزمین ‌های واقع در بین رودخانه ‌های سیر دریا و آمودریا و به طور کلی این کشور از شرق به غرب حدود 1425 و از شمال به جنوب حدود 930 کلیومتر می‌باشد.[2] ازبکستان، پرجمعیت‌ترین کشور در میان جمهوری‌های آسیای میانه است و از لحاظ شمار جمعیت، سومین کشور در بین اتحادیه کشورهای مشترک المنافع بعد از روسیه و اوکراین می‌باشد.[3] در سال 2004 میزان جمعیت ازبکستان به 26 میلیون نفر رسید که حدود 63درصد آن در روستاها زندگی می‌کنند. البته جمعیت فعلی ازبکستان یعنی در نیمه سال 2015 میلادی 30 میلیون نفر اعلام شده. [4] از لحاظ ترکیب جنسیتی 5/49درصد جمعیت را مردان و 5/50 درصد آن را زنان تشکیل می‌دهند. همچنین از لحاظ ترتیب سنی، کودکان و نوجوانان تا 14 ساله 8/40 درصد و جوانان از 15 تا 29 ساله 3/28 درصد جمعیت کل کشور را تشکیل می‌دهند و بدین ترتیب سهم کودکان، نوجوانان و جوانان در جمعیت کشور، 70 درصد است، یعنی بیش از دو سوم مردم ازبکستان را کودکان، نوجوانان و جوانان تشکیل می‌دهد. [5]

در ازبکستان نمایندگان بیش از 130 ملیت و قومیت زندگی می‌کنند که بزرگ‌ترین آنها ازبک‌ها می‌باشند که طبق آمار رسمی، حدود 80 درصد کل جمعیت ازبکستان را تشکیل می‌دهند. همچنین تاجیک‌ها، قزاق‌ها، قره‌قالپاق‌ها، روس‌ها، ترکمن‌ها و … از جمله بزرگ‌ترین ملیت‌های ساکن در ازبکستان به شمار می‌روند. به غیر از ازبک‌ها، اقوامی مانند تاجیک، قزاق، قره‌قالپاق‌، ترکمن، قرقیز، اویغور، ایرانی‌های بومی و یهودیان بومی معروف به یهودیان بخاراییی که در ازبکستان زندگی می‌کنند، مللی بومی محسوب می‌شوند که از روزگاران قدیم در این سرزمین سکونت داشته‌اند. گروه دیگری از مردم ازبکستان کنونی را ملل غیربومی مانند روس‌ها، اوکراینی‌ها، تاتارها، کره‌ای‌ها، ارمنی‌ها، یهودیان اروپایی و … تشکیل می‌دهند که در 150 تا 100 سال اخیر پس از استیلای روسیه تزاری به ازبکستان مهاجرت کرده‌اند.[6]

روس‌ها که قبل از فروپاشی شوروی از موقعیت بالایی در ازبکستان برخوردار بودند، به­طور طبیعی پس از استقلال جمهوری‌ها موقعیت‌های قبلی خود را از دست داده و از امتیازات سابق برخوردار نبودند. بر این اساس در این رابطه رعایت حقوق اقلیت روس در ازبکستان از طرف روسیه مطرح و پیگیری می‌شود. [7] روسیه خواهان اعطای تابعیت مضاعف به اقلیت روس ساکن ازبکستان می‌باشند که مقامات ازبکستان با آن مخالف نموده‌اند. و نیز می‌توان ادامه داد که علاوه بر 5/6 میلیون غیرازبکی که در جمهوری ازبکستان زندگی می‌کنند، حدود 5 میلیون ازبک در خارج از مرزهای ازبکستان و به خصوص در جمهوری‌های همجوار، و حتی کشورهای اروپایی و آمریکایی زندگی می‌کنند.[8]

دین در ازبکستان
با استقلال کشور ازبکستان، در حیات دینی جامعه ازبکستان مرحله جدیدی آغاز شده است. در این مرحله، برای ازبکستان که یک کشور کثیر المله و کثیر الادیان به حساب می‌آید، حفاظت از استقلال کشور، تحکیم امنیت در جامعه و تأمین رشد منظم اجتماعی و سیاسی و اقتصادی از عوامل مهم و محرک احیای هویت ملی و رشد معنوی و فرهنگی عموم مردم محسوب می‌شود. در دوران شوروی سابق، کمیته مرکزی حذب کمونیست، به جمعیت‌های مذهبی در قلمرو کشور به چشم یک رقیب نگاه می‌کرد و برای از بین بردن معارف دینی به تنظیم برنامه‌های ویژه‌ای پرداخته بود. به همین خاطر، هزاران مسجد و مدرسه دینی که جزء‌ آثار گرانمایه تاریخی و معماری محسوب می‌شدند، تحت تصرف دولت شوروی قرار گرفت. دین به طور مصنوعی، به یکی از جبهه‌ها در برابر ایدئولوژی حاکم تبدیل گردید. ورود به معارف اسلامی و معارف ادیانی از قبیل یهودیت و مسیحیت ممنوع گردید. دولت جمهوری ازبکستان و پیش از همه اسلام‌ کریم‌اف، رئیس جمهور ازبکستان، اصولاً این نکته را که بیان می‌دارد که دین با تقویت نمودن اعتقادات و صفای باطن، به انسان‌ها، روحیه‌ و توانایی بیشتری برای حل مشکلات زندگی و سختی‌ها و شکست‌های روزگار می‌بخشد و دین است که ارزش‌های معنوی بشر را از نسلی به نسل دیگر به امانت انتقال می‌دهد.[9] در قانون اساسی ازبکستان در فصل هفتم این قانون آمده است که همه مردم از آزادی اعتقاد برخوردارند، هر شخصی حق دارد به یکی از ادیان بگرود و یا اصلاً‌ به هیچ کدام از آنها اعتقاد نداشته باشد. تحصیل اجباری عقاید دینی ممنوع است.[10]

بعد از استقرار حکومت کمونیستی در ازبکستان و با توجه به ایدئولوژی خاص این حکومت که از اساس با دین و مذهب مخالف و بر بی‌خدایی در نظام عالم و ماده معتقد بود،‌ هزاران مسجد و مدرسه مذهبی بسته و حتی برخی تبدیل به انبار و برخی نیز تخریب شد.

مناسبات بین دین و دولت در شوروی سابق براساس قانون هماهنگ می‌شد که در 8 آوریل 1929 از طرف کمیته مرکزی اجرایی روسیه و شورای خلق روسیه در مورد اتحادیه‌های دینی صادر شد و در سال 1976 و 1982 تغییرات و متمم‌هایی بر آن وارد شد. در این دوران در ازبکستان نیز به پیوری از سیاست کلی نظام شوروی برای مبارزه با دین از روش خاصی استفاده می‌گردید. بدین ترتیب که آثار تاریخی و نسخ خطی مربوط به آثار دینی معدوم و نابود می‌شد. اما در بعد از استقلال ازبکستان، با وجود پیروانی از مذاهب مختلف در این کشور، دولت را مجاب کرده تا سیاست خاصی را در خصوص مسایل و رویکردهای مذهبی اتخاذ کند. با این حال وصف دولت ازبکستان تاکنون در رابطه با مذهب و به ویژه مسلمانان سیاست دوگانه‌ای را اعمال کرده است. از طرفی به لحاظ فشارهای خارجی و مقدمه کسب مقبولیت جهانی در قانون اساسی جدید خود را لائیک معرفی نمود و با وجودی که بیش از 85 درصد جمعیت ازبکستان را مسلمانان تشکیل می‌دهند، [11] در قانون اساسی از اسلام و دیگر ادیان ذکری به میان نیاورده است. از طرف دیگر برای حفظ امنیت و آرامش اجتماعی از سوی مسلمانان علاقمند به بزرگداشت شعائر و آداب و رسوم مذهبی، اقداماتی در جهت بزرگداشت دانشمندان اسلامی و نیز برپایی شعاعر اسلامی به عمل می‌آید و نیز ترجمه قرآن مجید به زبان ازبکی، حفظ شعاعر اسلامی و ممنوعیت برخی از ارزش‌های غربی و … از جمله اقدمات مثبت دولت ازبکستان در این زمینه است. [12]

با این توصیف، جمهوری ازبکستان صاحب قلب سرزمین ‌های مسلمان ‌نشین یعنی شهرهای بخارا و سمرقند و دره فرغان، و کهن ‌ترین تمدن شهرنشینی در منطقه نیز می ‌باشد. شهرهای ازبکستان امروزی در طول تاریخ، پایتخت‌ های امپراتوری ‌های متعددی در آسیای میانه قرار گرفته‌اند و دره حاصلخیز فرغانه نیز همیشه موطن بزرگ‌ترین تجمعات انسانی منطقه و مرکز فرهنگی دینداران و شورشیان مسلمان هر دو بوده است. به طوری که می توان گفت چه از لحاظ فرهنگی و چه از لحاظ دینی، امروزه ازبکستان بزرگ ‌ترین جمهوری آسیای میانه به شمار می‌رود. [13]


تهدید ها، چالش ها و مشکلات پیش روی ازبکستان بعد از کریم اف
ازبکستان همانند سایر دولت های آسیای مرکزی همواره درخصوص دین عملکرد هایی داشته و دارد که در ایجاد تهدید ها، چالش ها و مشکلات نقشی تعیین کننده خواهد داشت. در ادامه هر یک از این تهدیدها و چالش ها بررسی می شود:

الف: تهدید ها
به طور کلی برخی از مهمترین تهدید هایی را که ازبکستان در آینده و البته در حال حاضر نیز با آن روبرو است را می توان بدین قرار نام برد:

انتخاب الگوی لائیسم و سکولاریسم به عنوان نوع نظام سیاسی که این امر از ابتدای استقلال این کشور وجود داشته و همچنان نیز در دوره بعد از کریم اف نیز وجود خواهد داشت
خلا دینی و اعتقادی موجود در جامعه که میراث برجای مانده از دوران حاکمیت کمونیسم بود .
وجود گرو ه های رادیکال در فرغانه
عدم توجه و تاکید بر دین و مذهب اکثریت جامعه و پافشاری بر مساوی بودن همه ادیان و مذاهب از نظر نوع و حجم فعالیت و تبلیغ از سوی دولت
افزایش فعالیت میسیونری در دوره بعد از کریم اف
مواردی که نام برده شد را می توان به عنوان مهمترین چالش های پیش روی جامعه ازبکستان نام برد. در ادامه مهمترین موارد بالا توضیح داده می شود:

1. فرهنگ سیاسی سکولار
از آنجا که ماهیت نظام سیاسی ازبکستان، سکولار و بر جدایی دین از سیاست مبتی است، امیدواری زیادی برای مردم این کشور وجود ندارد که دولت های بعد از کریم اف از تفکر و ایدئولوژی اسلامی به منزله اعتقاد اکثریت مردم به طور موثر حمایت کنند. این فرهنگ که در دوران تسلط هفتاد ساله کمونیست ها بر اقمار شوروی تحمیل شده است، تاثیر منفی در حوزه تسری فرهنگ اسلامی در این کشورها و همین طور ازبکستان دارد. پس از فروپاشی شوروی نیز دولت ازبکستان ، فرهنگ سیاسی سکولار را در قالب نظام جدید سیاسی( لیبرال دموکراسی) تداوم بخشید و همین امر بر نحوه فعالیت جریان های اسلام گرای این کشور تاثیر قابل توجهی را بر جای گذاشته است. ایجاد محدودیت در زمینه استفاده از حجاب در اماکن عمومی نظیر دانشگاه های دولتی، ممنوعیت پخش اذان در مساجد و محدود سازی برخی مراسم های مذهبی برای مسلمانان در سال های اخیر از جمله سخت گیری های دولت ازبکستان در برابر دین گرایی در این کشور بوده و همچنان در دوره بعد از کریم اف نیز وجود خواهد داشت.

2. وجود گرو ه های رادیکال
حضور و رشد گروه های افراطی و تکفیری در ازبکستان حساس تر و جدی تر از سایر کشور های آسیای مرکزی است، چرا که برخی از دولتهای دیگر از جمله روسیه و حتی آمریکا می توانند به بهانه مقابله با تکفیریسم و افراط گرایی، از این کشور بهره برداری کنند، ضمن این که زمینه رشد تکفیریسم در این مناطق بیشتر از قفقاز و سایر کشور های آسیای مرکزی فراهم است.

در این خصوص باید از دره فرغانه، به عنوان کانون گسترش تفکرات و جریانات سلفی تکفیری نام برد. این دره که شامل سه استان قرقیزستان، یک استان ازبکستان و استان سغد در شمال تاجیکستان می شود، دره بسیار بزرگی است که به مرکزی برای اسلام گرایی و به ویژه اسلام گرایی تندرو تبدیل شده است. اسلام گرایان افراطی از یک طرف به دلیل فقر و مشکلات حاکم در کشورهای آسیای مرکزی و از طرف دیگر سرکوب آزادی های دینی، توانسته اند در این منطقه گسترش یابند. از میان این گروه های رادیکال، سه گروه در آسیای مرکزی، از بقیه فعال تر هستند که بدانها می پردازیم[14] :

الف) جنبش اسلامی ازبکستان:

این جنبش در ۱۹۹۱ توسط “طاهر یولداشف” و “جمعه نمنگانی”، با هدف سرنگونی دولت ازبکستان و برپایی دولتی اسلامی در این کشور پایه گذاری شد. با توجه به حضور اعضای حزب در تاجیکستان و افغانستان در سال های دهه ۱۹۹۰، تأثیر پذیری این جنبش از طالبان و القاعده آشکار است. نمنگانی در ۲۰۰۱ در جریان حملات امریکا به پایگاه های طالبان در افغانستان کشته شد و یولداشف رهبری جنبش را به عهده گرفت. این جنبش در شورش مسلحانه “اندیجان”، که طی آن دولت ازبکستان در آستانه سقوط قرار گرفت، بزرگترین عملیات نظامی خود را انجام داد. جنبش همچنین در جنگ های داخلی تاجیکستان در فاصله سال های ۱۹۹۷-۱۹۹۲ فعال بود.

نمنگانی در زمان اقامت خود در افغانستان، رهبری یک گروه پان اسلامی را بر عهده داشت. اگر چه گروه او همراه طالبان و علیه آمریکا می جنگیدند، اما هدف نهایی آنها برپایی یک دولت اسلامی در سرتاسر آسیای مرکزی بود. یولداشف از دوستان نزدیک “بیت الله محسود”، رهبر طالبان پاکستان و در واقع معلم ایدئولوژیک وی بود. یولداشف در سال ۲۰۰۹ در جریان حملات آمریکا به وزیرستان پاکستان کشته شد. جنبش اسلامی ازبکستان به منظور جذب سایر اتباع کشورهای آسیای مرکزی، نام خود را در سال های نخست دهه اول قرن ۲۱ به جنبش اسلامی ترکستان تغییر داد که کشورهای همسایه با پی بردن به این تغییبر نام، از فعالیت آن در قلمرو خود جلوگیری کردند.

ب)حزب التحریر اسلامی:

نفوذ این حزب در آسیای مرکزی و قفقاز به حدی است که سایر گروه های اسلام گرای منطقه، بویژه القاعده و جنبش اسلامی ازبکستان، برای تضعیف حزب التحریر تلاش های زیادی کرده اند. حزب التحریر اگر چه در زمره گروه های رادیکال است، اما رادیکالیسم آن بیشتر ایدئولوژیک است تا فیزیکی. یعنی حزب التحریر از دست زدن به اقدامات مسلحانه خشونت بار پرهیز کرده همین امر سبب شده ازبکستان، فعالیت حزب را ممنوع اعلام کند. در هر حال مهم ترین دلایلی که سبب شده تا حزب التحریر در زمره گروه های رادیکال قرار بگیرد، عبارت اند از:

ب-1. قدرت سازماندهی و ایدئولوژیکی آن در طرح اندیشه حکومت اسلامی و شیوه دستیابی به آن؛

ب-2. نفی دموکراسی غربی به عنوان شیوه حکومت مناسب در جهان اسلام؛

ب-3. مخالفت حزب التحریر با سرمایه داری و نظام اقتصادی آن.

ج) اتحادیه جهاد اسلامی:

اتحادیه جهاد اسلامی در واقع یک گروه انشعابی از جنبش اسلامی ازبکستان است که در سال ۲۰۰۲ از آن جدا شد. برخی از آن به عنوان القاعده تُرک نام برده اند. این گروه به جای تأکید بر آسیای مرکزی، یک رهیافت فراملی و جهانی در گرایش به جهاد در پیش گرفته است. از دیدگاه “اولویه روی”، نویسنده فرانسوی، یکی از اهداف این انشعاب نزدیک تر کردن جنبش به القاعده و از بین بردن نفوذ حزب التحریر بوده از این رو، اتحادیه به تدریج با شبکه های طالبان و القاعده متحد شد و به بخشی از شبکه جهانی جهاد که به نوعی به القاعده مرتبط بود، تبدیل شد.

3. فعالیت جریان های افراطی و منحرف
الف: فرقه‌ بهائیت

فرقه بهائیت در کشور های آسیای مرکزی خصوصا ازبکستان فعّال است، به طوری که عدّه‌ای تحت تأثیر تبلیغات آن‌ها به این فرقه گرویده‌اند و اکثر آن‌ها را برخی از جوانان تحصیل کرده تشکیل می دهند که از هویت دینی خود به نوعی فاصله گرفته اند. فعالیت بهائیان بعد از فروپاشی شوروی دوباره اوج گرفته و به‌خصوص در مناطق شهری نفوذ آنان روز به روز گسترده‌تر شده و هر سال تعدادی مبلّغ بهائی از اسرائیل، آمریکا و کشورهای مختلف اروپا و ممالک عربی زبان و… به ازبکستان آمده و جوانان را به مسلک بهائی تشویق می‌کنند. از مهمترین مراکز فعالیت بهائیت به مراکز دانشگاهی و مراکز تجمع عمومی مانند سالن‌های سینما و تئاتر می‌توان اشاره کرد. آن‌ها با اجرای برنامه در سالن‌های سینما و تئاتر در شهرهای بزرگ و تدارک برنامه‌های متنوّع یا سخنرانی و… به تبلیغ بهائیت می‌پردازند.

ب: گروه های افراطی و تکفیری

به طور کلی افکار افراطی مذهبی مثل سلفی ها در دهه 1970 از طریق گرو های تبلیغی کشورهای اردن، عراق، و افغانستان به شکل مخفیانه در منطقه نفوذ کردند و در سال های پایانی عمر اتحاد جماهیر شوروی و اوایل دهه 1990، گرو های افراطی به ویژه در “دره فرغانه” در ازبکستان به فعالیت پرداختند. این گروه از اسلام‌گراها بر اثر واکنش های تند قدرت های سیاسی منطقه، همواره در انزوا بوده اند و از سوی اسلا م‌گرایان سنتی مورد انتقاد قرار می‌گرفتند. دره فرغانه به‌خاطر فاصله زیاد دره با پایتخت های سه کشور ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان و مسیر کوهستانی آن، محل مناسبی برای فعالیت و تجمع گروه های تندرو اسلامی بوده است. [15]

وهابیت با صرف هزینه‌های فراوان، به پیشرفت‌هایی در این کشور ها نائل شده و مبلغین مذهبی عربستان در بعضی از مناطق آسیای مرکزی آئین وهابیت را تبلیغ می‌کنند. [16] بیشتر پیروان وهابیت در کشور های آسیای مرکزی را روحانیون جوان که از نظر معلومات دینی در سطح پایینی بوده و حتّی با مذهب خود آشنایی ندارند و نیز آن عده که در عربستان درس خوانده و به کشور های خود بازگشته‌اند تشکیل می‌دهند. عربستان با توسعه‌ی حوزه‌های علمیه و خرید مؤسسات انتشاراتی در آسیای مرکزی، به انحاء مختلف در تلاش است تا نفوذ بیشتری در این منطقه داشته باشد. واقعیت‌های میدانی حاکی از آن است که گروه‌های تروریستی مستقر در آسیای مرکزی از سوی آمریکا و ناتو تجهیز شده اند و هدف اساسی از این برنامه این است که زمینه مداخله ناتو در پرتو سیاست گسترش به شرق در آسیای مرکزی فراهم شود. بنابرین با مرگ اسلام کریم‌اف، این فرایند تشدید خواهد شد و بی‌ثباتی سیاسی در آسیای مرکزی وارد روند صعودی خواهد گشت.

4. تأثیر گذاری عوامل خارجی
با بررسی عوامل بیرونی به‌نظرمی‌رسد که این دسته از عوامل هم در پیدایی و بروز پدیده بنیادگرایی در ازبکستان نقش و اهمیت دارند. ازبکستان حتی بعد از استقلال خود، سیاست‌های سوسیالیستی را دنبال نموده و با دین میانه ای نداشته است، با یان حال با مرگ کریم اف تا حدودی در چند ماه و یا چند سال آینده تجدید حیات اسلامی در ازبکستان، صورت می گیرد. این گفته تا اندازه ای صحت دارد ، زیرا با وجود عوامل خارجی دخیل در جریان سازی دینی در منطقه خصوصا در ازبکستان با شرایطی که در حال حاضر دارد، بخشی از کمک های مالی جریان سازان خارجی برای ساختن مساجد و مدارس دینی و نیز تعمیر بناهای تاریخی صرف می گردد. کشورهایی مانند عربستان و قطر بدون شک فضای فعلی ازبکستان را برای فعالیت های دینی خود مساعد دیده و با سرمایه گذاری هایی که دارند به سمت ترغیب و تشویق رادیکالیسم دینی و افراط گرایی خصوصا در دره فرغانه خواهند رفت. از طرف دیگر روند غرب‌گرایی و حرکت به سمت دموکراسی مدنظر برخی سیاسیون، نخبگان دانشگاهی، شخصیت‌های علمی و نسل جوان ازبکستان زنده بوده و فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی این زمینه را فراهم خواهد کرد تا در بلند مدت، سیاست‌های اقتدارگرای حاکم در ازبکستان، دچار دگردیسی شود.

روابط ازبکستان با جامعه بین‌المللی بیانگر گرایش این کشور در برقراری رابطه با سایر کشورها پیرامون همکاری‌های اقتصادی و تجاری است. استقلال کشورهای آسیای مرکزی پس از فروپاشی شوروی و پیوستن آنها به عرصه بین‌الملل توجه کشورهای خاورمیانه را به این منطقه جلب‌کرد، که تأثیر قابل‌توجهی در فرایند احیای دوباره اسلام در آسیای مرکزی و ایجاد حرکت‌های بنیادگرایانه داشته‌، بنابراین هر کس رئیس جمهور ازبکستان شود، به نوعی با سیاست‌های گذشته اسلام‌ کریم‌اف باید همخوانی داشته و غیر مستقیم، سیاست‌هایش را در برخی امور سیاسی با روسیه هماهنگ کند.، آمریکایی‌ها برای دوره پس از اسلام کریم‌اف استراتژی هوشمندانه‌ای را طراحی خواهند کرد، طوری که بتوانند روند تمرکز‌گرایی، اقتدارگرایی و روسیه‌گرایی را دگرگون کنند و به نوعی ارزش‌های غربی نظیر دموکراسی و آزادی بیان را از دولت آتی ازبکستان طلب کنند،

آینده جریان شناسی دینی، سیاسی در ازبکستان

پس از فروپاشی شوروی، پدیده اسلام‌گرایی در آسیای مرکزی و به‌ویژه ازبکستان از اهمیت قابل‌توجهی برخوردار‌شده‌؛ اسلام‌گرایی در ازبکستان از نوع بنیادگراست. لذا وقتی از وضعیت آرامش در آسیای مرکزی بحث می شود، منظور همان حفظ وضع موجود بر اساس تئوریهای واقع گرای روابط بین الملل یا مفهوم ثبات بوده و مقصود بیشتر تحلیل گران و دولتمردان این است که وضع حاکم در درون یک کشور به خطر نیافتد و در نتیجه این خواست ممکن است خیلی از تمایلات سیاسی و قومی، ملی و گروهی انسان ها و جمعیت ها و اقوام در درون این کشورها برآورده نشده باشد، در خصوص ازبکستان هم باید گفت که گرایش به نوعی اقتدار گرایی توام با ناسیونالیسم ازبکی ، این کشور را حتی با همسایگان خود ازجمله تاجیکستان با مشکلات جدی روبرو کرده بنابراین با این دیدگاه هست که می توان برای ازبکستان بعد از کریم اف نیز آینده ای را ترسیم نمود؛ در ازبکستان اپوزیسیون به معنای واقعی وجود نداشته و نخبگان تحصیل کرده غرب و روسیه نیز همانند چرخه حاکمیتی این کشور، تابع فرهنگ قبله ای بوده و کمتر به مخالفت با نظر اکثریتی در سران قبایل همت داشته اند، با این حال، در مدت انتقال و تثبیت قدرت در دستان جانشین کریم اف، نسل جدید نخبگان ازبکستان با سیاست غرب‌گرا وارد میدان شده و دست به تغییراتی در جامعه محافظه کار و قبیله ای ازبک خواهند زد.

سوال مهم این است: آیا ازبکستان بعد از کریمف کشوری همچنان باثبات خواهد بود یا شاهد بحران ناشی از خلاقدرت خواهد بود؟ در پاسخ باید بیان داشت که ازبکستان در یک مرحله انتقال سیاسی قرار دارد که این می تواند کارتهای سیاسی را نه فقط در این کشور بلکه در تمام آسیای مرکزی تغییر ریشه ای دهد. آیا جانشین او، کریم اف دیگری خواهد بود یا این کشور را به سمت دمکراسی واقعی به پیش خواهد برد و یا اینکه وضعیت در این کشور بدتر خواهد شد.

اما آنچه مسلم است ، این که بنیادگرایی اسلامی به عنوان مهم ترین رقیب و تهدید جدی علیه حاکمیت و امنیت این مطرح می باشد، از مهمترین گروه های اسلامی رادیکال در ازبکستان می توان به حزب التحریر و شاخه های جداشده از آن، اکرمیه و حزب النصرت و دیگر گروه ها نظیر جماعت تبلیغ ، لشکر طیب و مهمتر از همه جنبش اسلامی ازبکستان اشاره کرد که فرصت پیش آمده ماه عسل این بنیادگرایان در مقابله با دولت مرکزی ازبکستان خصوصا و سایر دولت های منطقه آسیای مرکزی خواهد بود. به عبارت دیگر منطقه آسیای مرکزی دارای ساختار متکثر چند قومی، چند مذهبی، چند زبانی، چند دینی می باشد و گرایش‌های اندیشه‌های دینی- مذهبی تندرو، که عموما سلفی- وهابی هستند، زمینه تنش‌های فراوان، بی پایان و خشونت را فراهم می آورد.

تعامل دین و سیاست در آسیای مرکزی در حال تبدیل شدن به چالشی بزرگ در میان حکومتهای آسیای مرکزی است. از این روی دو نیروی مخالف رو در روی یکدیگر قرار می‌گیرند که برایند آنان به ضرر توسعه جامعه است. هم رفتار های تند و بازدارنده حکومت و هم افراطی‌گری جریانهای دینی برایند نیروها را صفر خواهد کرد و هیچ کدام از این جریانها نمی‌توانند بر دیگری تفوق یابند و حریف را از میدان بدر کنند. تجربه سالهای اخیر نشان داده است که مبارزه با جریانهای مخالف نه تنها به حذف آنها نمی‌انجامد بلکه در دراز مدت به رشد آن منجر خواهد شد. اکنون دولت ازبکستان با جریانی روبروست که می‌خواهد اسلام رادیکال را در جامعه مطرح و همه ناتوانی های دولت در عدم دستیابی به توسعه را به گردن سکولار بودن حکومت بیاندازد و بدنبال آن نبود حکومت اسلامی را بهانه سازد. از اینرو نشر این اندیشه که اسلام انقلابی قصد براندازی قدرت حاکمه و جایگزینی آن با حکومتی اسلامی دارد، در گذشته وجود داشته و در دولت بعد از کریم اف نیز وجود دارد، لذا دولت ازبکستان را به تکاپو خواهد انداخت، در وهله نخست این اندیشه می تواند از خاورمیانه از سوی جریانهای وهابی گری و سلفی گری باشد و در وهله بعد از ایران باشد که در حوزه های دینی آن اندیشه حکومت اسلامی بر مبانی نظام جمهوری اسلامی استوار است و دین و سیاست را یکی می داند. بعبارت دیگر هراس ناشی از سرایت انقلاب اسلامی ایران به آسیای مرکزی و ازبکستان، بیش از آنکه ریشه در واقعیت‌های جاری ازبکستان داشته‌باشد، نتیجه اغراق و ترس ناشی از غرب‌ستیزی حرکت‌های بنیادگرایانه است. درواقع، دیدگاه ایران در رابطه با جایگاه خویش در ازبکستان و حتی سایر کشور های منطقه، در جست‌وجوی منافع اقتصادی به جای پیگیری مسائل ایدئولوژیک بوده‌؛ با این حال، نگاهی به سیر روابط ایران و ازبکستان و تحلیل سیاست خارجی آن در طول سه دهه گذشته بیانگر این حقیقت است که گاه اولویت اقتصادی نوسان‌هایی داشته‌‌است. درادامه هم باید گفت این تنش های بنیاد گرایی نیز امکان دارد از ازبکستان شروع شود و اگر نقش قدرت های خارجی خصوصا روسیه، آمریکا و حتی چین و ایران را در منطقه آسیای مرکزی نادیده بگیریم، ازبکستان تونسی در آسیای مرکزی خواهد بود با این فرضیات که خاورمیانه و شمال آفریقا از نظر ساختار حکومتی ، آگاهی عمومی جامعه، دخالت های قدرت های بزرگ و…. با یکدیگر تفاوت داشته و اگر شرایط به سمت رشد و تحرک خارج از نظم طبیعی و قابل روئیت بنیاد گرایان پیش برود، احتمال قبلی به واقعیت نزدیک می شود، زیرا ازبکستان، بالقوه دارای ظرفیت قابل‌توجهی برای گسترش بنیادگرایی اسلامی بوده که در منطقه فرغانه در شهرهای اندیجان و نمنگان شواهد گوناگونی از آن آشکارشده‌بود. گزارش‌های متعددی از همکاری بنیادگرایان مستقر در افغانستان که از ازبکستان گریخته‌‌‌بودند؛ با طالبان در فعالیت‌های تروریستی در آسیای مرکزی ارائه‌شده‌، با این حال نفوذ روسیه در این منطقه، عدم تمایل آمریکا و چین برای قدرت گیری بنیاد گرایان در آسیای مرکزی و به تبع همراهی ایران با روسیه، چین و آمریکا در منطقه، تفاوت های فاحش حاکمیتی، احزاب و آگاهی جوامع آسیای مرکزی با خاورمیانه و شمال آفریقا، مانع از تبدیل شدن ازبکستان به تونس آسیای مرکزی می شود، اما تغییرات احتمالی منطقه آسیای مرکزی با شروع ماه عسل بنیاد گرایان در این منطقه را بعد از مرگ کریم اف نمی توان نادیده گرفت.

[1] . رحمت الله فلاح ، جریان های اسلامی در آسیای مرکزی( تحولات و چشم تنداز ها)، تهران، موسسه مطالعات اندیشه سازان نور، 1390، ص 13 . به نقل از مهدی سنایی ، جایگاه ایران در آسیای مرکزی، تهران، انتشارات بین المللی الهدی، 1376، ص 49.

[2]. ازبکستان، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌الملل، 1388، ص12 و همچنین گزارش سمینار آسیای مرکزی و آسیای جنوب غربی، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال ۱، شماره ۱، تابستان ۱۳۷۱، صص ۲۷۵-۲۸۶.

[3]. وفایی عباس، گروه نویسندگان، سیمای فرهنگی ازبکستان، تاشکند، رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، انتشارات بین المللی الهدی، 1384، ص16.

[4] . برگرفته از اسناد موجود درخصوص جمهوری ازبکستان،‌ پژوهشگاه بین المللی المصطفی(ص)، پژوهشکده مطالعات منطقه ای، مرکز اسناد، تاریخ دسترسی، شهریور 1395.

[5]. مهدی امانی، نظری اجمالی بر جمعیت جمهوریهای آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان ، ترجمه رویا درانی، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال 1، ش 3، ص 208.

[6]. عباس وفایی ، گروه نویسندگان، پیشین، ص17.

[7]. داوود چرمی ، کتاب سبز ازبکستان،‌تهران، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه، 1373، ص15

[8]. عباس وفایی ، پیشین، ص18. همچنین برگرفته از گزارش های موجود درخصوص کشور های آسیای مرکزی و قفقاز ، سفرهای کارشناسی، پژوهشگاه بین المللی المصطفی(ص)، پژوهشکده مطالعات منطقه ای، مرکز اسناد، تاریخ دسترسی، شهریور 1395.

[9]. همان ، ص 66 به نقل از ازبکستان به سوی آینده بزرگ، تاشکند، انتشارات ازبکستان، 1998، ص 441.

[10]. همان ، ص 67، به نقل از قانون اساسی ازبکستان، فصل هفت، اصل 31، تاشکند، انتشارات ازبکستان، سال 2001، ص 12.

[11]. آلیشر شارپیف ، «ازبکستان کشوری کشف نشده»، ترجمه قاسم ملکی، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال ۲، شماره ۲، پاییز ۱۳۷۲، صص ۱۴۷-۱۵۸.

[12]. احمد رشید، اسلام پیکارجو در آسیای میانه ، ترجمه جمال آرام، تهران، نشر عرفان، 1387، ص104.

[13]. گزارش های موجود درخصوص کشور های آسیای مرکزی و قفقاز ، سفرهای کارشناسی، پژوهشگاه بین المللی المصطفی(ص)، پژوهشکده مطالعات منطقه ای، مرکز اسناد، تاریخ دسترسی، شهریور 1395.

[14] . مصطفی قربانی ، افراط گرایی در آسیای مرکزی و قفقاز و بازتاب آن در تحولات منطقه، سایت تحلیلی- خبری حقایق قفقاز، به آدرس اینترنتی http://qafqaz.ir

[15] . مطهره حسینی ، پیامدهای گسترش نفوذ جریان‌های سلفی در آسیای مرکزی، سایت تحلیلی- خبری شیعه نیوز ، به آدرس اینترنتی http://www.shia-news.com همچنین بنگرید به: فاطمه عطری، سلفیه، تهدیدی برای امنیت قرقیزستان، سایت ایراس، http://www.iras.ir .

[16] . جلوه اسلام در آسیای مرکزی، هفته نامه پگاه حوزه، شماره 204 ، 18 فروردین 1386. همچنین بنگرید به محمدحسن زمانی، شگفتی های پس از فروپاشی، قم، بوستان کتاب، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1384 . و بنگرید به: احمد رشید ، جهاد، اسلام پیکار جود در آسیای میانه، مترجم جمال آرام، تهران، عرفان،‌1387.

 

منبع:http://peace-ipsc.org

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *