عربستان و آینده روند تحولات منطقه ای در صورت پادشاهی محتمل محمد بن سلمان

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
از آنجا که عربستان یک قدرت منطقه ای است، سیاست خارجی آن نیز متأثر از سطوح داخلی، منطقه ای و ساختاری یا فرامنطقه ای ست. ناسازواری های مناسبات کنونی قدرت در این کشور (عدول از رویکرد سنتی واگذاری قدرت)، کانون قدرت و سیاست را تحت تاثیر قرار داده است که گویای فصل جدیدی از مسائل امنیتی در عربستان و منطقه خواهد بود. بطوریکه تبارشناسی سیاست خارجی عربستان سعودی علاوه بر شناخت متغیرهای داخلی، نیاز به علم و آگاهی از نقش این کشور در معادلات منطقه ای و … دارد. به عبارت دیگر واکاوی متغیرهای واگرا و یا همگرا با عنایت به نقش و میزان اثر گذاری و اثر پذیری محمد بن سلمان در عرصه داخلی و خارجی عربستان و ارتباط توامان این دو حوزه مذکور در عربستان و آینده منطقه، مورد تاکید است. تاکیدی که بر روابط ائتلافی و هم پیمانی سعودی در نهاد ها و سازمان هایی همچون سازمان شورای همکاری خلیج فارس مورد نظر می باشد.

با توجه به قدرت گیری محمد بن سلمان سیاست خارجی عربستان به دلیل تغییر در شرایط داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، به سمت پوست‌اندازی و خروج از یک سیاست کلاسیک (سنتی) به مواجهه آشکار با عناصر، روندها و فرآیندهای منطقه‌ای خواهد رفت؛ به عبارتی سیاست خارجی عربستان سعودی در دوره محمد بن سلمان بر پایه ملاحظات امنیتی توام با رویکردی کاملاً واقعگرایانه، عملگرایانه و غیرایدئولوژیک بنا خواهد شد. در واقع اگر دیپلماسی عربستان سعودی از ابتدای تأسیس تاکنون دیپلماسی شکل گرفته بر مبنای مبارزه با تهدید بود، در یک فرآیند و روند تازه ای با اضافه شدن مولفه های درونی و خرد به عناصر تهدیدی گذشته، شاخص بازی دو سطحی (مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی در ذیل امنیت) به معیاری برای سنجش، بازی و تعامل و ارزیابی قدرت مورد توجه قرار خواهد گرفت؛ چرا که در این دوره از تاریخ قدرت و سیاست در عربستان زوایای تهدید در دو بعد داخلی (مدعیان تاج و تخت و نافرمانی این افراد از خاندان آل سعود که به نام نسل دوم از آنها یاد می شود و نبرد آنها با محمد بن سلمان) و خارجی (تهدیدات منطقه ای) تغییر کرده است.

در واقع محمد بن سلمان با علم به این موضوع که برای پیاده سازی اهداف منطقه ای، نیازمند شکل‌دهی دوباره به همکاری امنیتی است، تغیرات تدریجی راهبردها، اهداف و اولویت ها را بدور از هرگونه روند دفعی در این عرصه مورد توجه قرار می دهد؛ بطوریکه وی برساخته سازی «گفتمان جدید امنیتی» را با متنوع‌ سازیِ برنامه‌ریزی ها در ذیل مشورت جمعی با آنها دنبال خواهد کرد. لذا در گام اول بن سلمان برای پاسخ راهبردی به چگونگی «تداوم اتحادهای امنیتی در این منطقه» تنش زدایی یا مدیریت تنش را به همراه اعتماد سازی امنیتی پیاده خواهند کرد. اگر چه در سیاستگذاری های خارجی محمد بن سلمان نیز بمانند سلف های خود در عربستان همچنان بر مبنای نگرانی های امنیتی (تاکید برمتغییر های ناامنی) با عنایت به نقش و نحوه تعامل عربستان در منطقه خواهد بود اما وی در این فرآیند به باز تعریف و خوانش دوباره عناصر تهدید خواهد پرداخت. با این حال محمد بن سلمان نیز همچون گذشته به بازی دست دومِ دیپلماتیک عربستان برای موفقیت در بازی تاج و تخت ادامه خواهد؛ بطور مثال اظهارات محمد بن ‌سلمان بر این اساس صدق می کند که او علاوه با اعلام اینکه ایران مشکل و دشمن عربستان است خود را ادامه همان معماران و تصمیم‌سازان سیاسی، نظامی و امنیتی عربستان معرفی می کند. «بن سلمان» همچنین مدعی شده که ایران نمایانگر و تحریک‌کننده سه مشکل اصلی منطقه است که شامل ایدئولوژی‌های بدون‌مرز، بی‌ثباتی‌ و تروریسم است. معمار جنگ یمن، با این ادعا که نظام ایران عامل مشکلات منطقه‌ای است جنگ با یمن را جنگ با ایران عنوان کرده است و این همان سیاست سنتی و تاکتیکِ تبلیغاتی در فرافکنی های سعودی ها است که بن سلمان نیزاز بهره می برد.

واقعیت امر این است که مفهوم قدرت با تحول محتوایی مواجه شده است. گذار از تمرکز بر قدرت نظامی سنتی به سایر ابعاد نوظهور قدرت، اصالت یافتن مشخصه های فرهنگی، معنایی، هنجاری، گفتمانی و نامتقارن و اشاعه معانی غیر نظامی قدرت مانند قدرت اقتصادی، قدرت تکنولوژیک، قدرت نرم، قدرت بازیگری و قدرت اجماع سازی از نمادهای این تحول بوده است.

از این رو محمد بن سلمان با تاکید و تمرکز بر روی کشورهای همسو درصدد خواهد بود تا مناسبات درون منطقه ای را با توجه به کدهای ژئوپلیتیک برای تدوین استراتژی های امنیتی – نظامی – دفاعی در بلند مدت به یک ائتلاف امنیتی، اقتصادی و سیاسی تبدیل کند. در واقع وی با عبور از روندهای انتحار در خلق چالش به سوی پرونده ای کردن مبانی و متغیرهای قدرت ساز از موضوعات استراتژیکی حرکت خواهد کرد. به همین سبب نیز با کنار گذاشتن ذهنیت تقابلی رسوب کرده در ذهن سیاستمداران و تصمیم گیرندگان آل سعود، پروسه متقاعد سازی منطقه ای از تهدیدات را با تعامل و گفتگوهای هدف دار و روشمند دنبال خواهد کرد؛ چرا که تجربه وی در همراه سازی کم و بیش ائتلاف در جنگ علیه یمن و مذاکره اخیر با «ژنرال راحیل شریف» بررسی شروط همکاری این ژنرال بازنشسته پاکستانی در ائتلاف اسلامی (سنی) موسوم بود ضد تروریسم، نشان از شناخت او از سیاست و قواعد بازی دارد.

مع الوصف محمد بن سلمان با تشریک مساعی و هفکری های هم افزا درصدد است تا به نمادی از روند تغییر رفتار مرحله‌ ای در منطقه تبدیل شود و به موجب این تلاش ها بدنبال این خواهد بود تا نهادهایی همچون شورای همکاری خلیج فارس به عنوان سنگری واحد و واقعی بدور از دو دستگی های و شکاف های واگرا در برابر بی‌ثباتی ها به سمت همگرایی سوق دهد و بسترها را برای ارائه یک جبهه متحد در برابر تهدیدها و فرصت ها را فراهم سازد.

در واقع عربستان در دوران محمد بن سلمان در تلاش خواهد بود که با ایجاد سیستم امنیتی درون منطقه متکی بر کشورهای عربی – اسلامی (بجای سیستم امنیتی برون‌نگر صرف که متکی بر قدرت های فرامنطقه ای مانند(آمریکا) باشد ) به یک راهبرد منطقی از طرح سازه امنیتی دست یابد؛ راهبردی ترکیبی (هیبریدی) از امنیت تعاملی و منطق همگرایی تقابلی (در برابر تهدیدات مشترک) برای حصول به ظرفیت های چند منظورهِ گسترده است که در مفاهیمی چون امنیت تعاونی، همیار در منطقه امنیتی شده و همگرایی از جنس امنیتی با زیر مجموعه های آن، معنا می یابد.

در واقع بن سلمان با توجه به شرایط موجود داخلی و منطقه ای از یکسو و حضور و نقش عربستان سعودی در ائتلاف سازی ها، بازی شناور فعالیت در دو عرصه داخلی و خارجی (منطقه ای) را آغاز کرده است. او با عنایت به گذشته روابط و مناسبات کشور منطقه درصدد است با جایگزینی مولفه های همکاری بجای رقابت، پیوست منطقه‌ای را با سازوکارهای تاثیر گذار آغاز کند.

خلاصه کلام اینکه عمده نخبگان سیاسی تصمیم گیر در عرصه مناسبات بین المللی به منظور توجیه بنیان هویت، کنش، اعمال، رفتار و مشروعیت سیاسی خود به طراحی دشمن فرضی یا واقعی به عنوان دگرسیاسی و وجودی خود می پردازند. از این رو همخوانی ها و نا همخوانی ها در سیاست خارجی یک کشور برای تعریف، نشانه گذاری و ارزیابی خود و دگرِ بودیِ آنها مایه افزایش قدرت و کاهش قدرت یا افزایش نیافتن قدرت آنها می شود. در این راستا دولت‌ها برای تداوم حیات سیاسی خود و بالندگی آن، به ابزارهای قدرت متوسل می‌شوند و تلاش می‌کنند تا با افزایش قدرت ملی، امنیت و منافع ملی خود را تضمین کنند. یکی از این راه‌های کسب قدرت و افزایش آن، همگرایی و ایجاد نهادهای فراملی در سطح منطقه ای است که همواره مورد توجه می باشد.

ظهور و تداوم موضوعات امنیتی تاثیرگذار منطقه ای، رابطه تنگاتنگی با سایه سنگین متغیرهای ساختاری و سیستمی در سطح خرد ( داخلی یا ملی ) و میانی ( منطقه ای ) تحلیل دارند که یک تلاش مضاعف در عرصه قابلیت فهم از لحاظ سیاستی و پویایی ظرفیت روابط میان آنها را از لحاظ سیاسی می طلبد

امروز در منطقه خلیج فارس تعداد بازیگران تأثیر گذار افزایش پیدا کرده است که امکان بازیگری موثر و حضور در ائتلاف های بین المللی و شرکت در منازعات را برای آنها بوجود آورده است. از این رو با توجه به ماهیت ائتلافی مبازرات در نظام بین الملل، باید این نکته را مورد توجه قرار داد که هیچ بازیگری اعم از منطقه ای و بین المللی، بزرگ یا کوچک به تنهایی قادر نخواهد بود یک فرآیند را از آغاز تا انجام پیش ببرد؛ بطوریکه با توجه به این مسئله باید خاطر نشان کرد که در یک دهه اخیر هیچ تحولی در منطقه نبوده و نیست که توسط یک بازیگر ولو ابرقدرت از ابتدا تا پایان هدایت و مدیریت شده باشد. بطوری که افزایش امنیت یک کشور به افزایش امنیت دیگر کشورها به خصوص در سطح منطقه بستگی دارد. در این راستا و با توجه به اینکه مساله امنیت در خلیج فارس که همواره از دغدغه‌های همیشگی رهبران کشورهای عربی منطقه بوده آنها تصمیم به تشکیل شورایی گرفتند تا با کمک همدیگر و در سایه حمایت قدرت های فرا منطقه ای (آمریکا) بتوانند مشکلات خود، از جمله در حوزه امنیت را مرتفع نمایند

 اما آنچه در این راستا و در ارتباط با موضوع مذکور، بستر ها برای زمینه سازی آینده روابط در این شورا را مهم کرده است، سناریو محتمل محمد بن سلمان به عنوان پادشاه آینده عربستان است. در واقع حرکت زمینه ای محمد بن سلمان در این شورا به موازات اهداف و برنامه های درون ساختاری وی در عرصه داخلی عربستان انجام می گیرد. بطوریکه وی به لطف در اختیار داشتن مناصب و سمت های کلیدی در کشورش به عنوان فرزند پادشاه و جانشین ولیعهد و وزیر دفاع، توانسته است به تقویت جایگاه و افزایش نقش خود در معادلات منطقه ای بپردازد. در واقع همانند برخی از تحلیلگران که معتقدند اصولاً سیاست خارجی عربستان به شدت تحت تأثیر سیاست داخلی آن است، از نظر بن سلمان نیز موفقیت در سازوکارهای بین المللی و منطقه ای همچون شورای همکاری خلیج فارس و تلاش برای ائتلاف سازی با آنها در عرصه خارجی در ارتباط با موقعیت آینده اش در داخل عربستان، می تواند راهگشا، کارساز و روش محور باشد. راهگشا از آن جهت که آماده سازی منطقه ای را برای طرح ریزی استیلا همانند عرصه داخلی در دستیابی به اریکه قدرت در عربستان را فراهم می کند؛ از این رو که در صورت موفقیت در فرآیند به تخت نشینی، خواهد توانست مقدمات محور شدن و هژمون کردن خود را با توجه به گفتمان سازی های تلویحی کنونی و ارائه شده وی در این سازمان را (در نشست اقتصادی اعضای شورا در ریاض و همچنین در پانزدهمین نشست دوره ای وزیران دفاع کشورهای عضو شورای همکاری را در ریاض)، در آینده برایش فراهم آورد؛ بطوریکه تاکید محمد بن سلمان بر تشکیل اتحادیه در ذیل همین موضوع است.

 

بهرحال محمد بن سلمان با در نظر داشتن جوانب محوری از موضوع قدرت منطقه ای و تحولات آتی در روند قدرت سازی های منطقه ای نه تنها بدنبال پیشرو جلوه دادن خود در قامت یک رهبر و فرمانده جوان در عربستان سعودی است بلکه بدنبال تحمیل افکار و نظرات خود به نام عربستان سعودی با عنایت موقعیت سنتی اش در رهبری این کشورها است. از سوی دیگر نیز با نگاهی به تحولات در بافت قدرت و ورود نسل جدیدی از رهبران عرب در کشورهای خلیج فارس می توان در تحلیل رابطه عربستان سعودی تحت زعامت محمد بن سلمان با شورای همکاری خلیج فارس ابعاد دیگری از وجوه تحلیل را در نظر گرفت.

در واقع از جمله پیامدهای ظهور نسل جدید رهبران عرب در کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، سهولت پیگیری اهداف و برنامه ها برای بن سلمان خواهد بود. بطوریکه رهبران جوان در این کشورها نیز همانند محمد بن سلمان نگرش جدیدی در قبال سیاست‌گذاری عمومی از امنیت منطقه ای خواهند داشت. در واقع از آنجا که با جوان سازی تقدیری و ناگزیری از کادر سیاست و قدرت در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، فرآیند دمکراتیک سازی قدرت نه تنها مطرح نمی شود بلکه متأثر از موضوع امنیتی سازی تلفیقی از توسعه درون ساختاریِ کم و بیش اجتماعی و سیاسی در داخل از یکسو و کادر سازی و نهادسازی های امنیتی در قبال تهدیدات اعم از سخت و نرم در منطقه از سوی دیگر ، به سوی رویکردهای تقویت شده از همبودهای امنیتی تکثریافته مورد نظر دویچ سوق پیدا خواهند کرد. به عبارت واضح تر اینکه نسل جدید رهبران خلیج فارس بهبود حاکمیت یا حاکمیت خوب (بر ارائه خدمات عمومی مناسب، بهبود مدیریت امور عمومی، و تبعیت از اصلاحات اقتصادی که شکوفایی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را در بلند مدت تضمین می‌کنند متمرکز خواهند شد) را به عنوان بدیلی برای جایگزین حاکمیت های فعلی و چرخش به سوی فضاهای نسبی از تعامل مدیریتی و مهندسی شده در داخل را به دموکراسی ترجیح می‌دهند و به تناسب این رویه و رویکرد سازمان یافته داخلی در عرصه خارجی نیز به سوی رویکردهای همگرا از موضوع امنیت متمایل خواهند شد.

  از سوی دیگر درک و دریافت های متضاد این کشورها از موضوع تهدید که معمولاً متأثر از ساختار سیاست خارجی آنها با توجه به سیاست زدگی از موضوعات امنیتی است ، موجب شده است که از نوعی همگرایی ناقص یا شکلی (نه محتوایی) و خفیف درباره آنها یاد شود. در واقع موضوعات امنیتی در پوشش مسائل اقتصادی از وضعیت منطقه که به حلقه واصله کشورهای عضو سازمان همکاری خیلج فارس تبدیل شده است، در سال های اخیر به عاملی برای ایجاد شکاف ها و گسست هایی فعال مبدل شده است.

به هر حال در شرایط موجود، با توجه به تغییرات نسلی از رهبران در منطقه، معادله بازی قدرت و روند سیاست منطقه‌ ای نیز تغییر خواهد کرد؛ از همین رو الگوی کنش امنیتی در محیط منطقه‌ ای نیز با این تغییرات، تغییر خواهد کرد. در واقع ماحصل تغییرات مرتبه ای ملموس، تغییر رفتار مرحله‌ ای کشورهای شورای همکاری خلیج‌ فارس است. هر چند موانعی از تضاد ها که ازدیر باز و از بدو شکل گیری سازمان مزبور میان کشورهای عضو وجود داشته و دارد و در آینده هم خواهد داشت اما باید این را مد نظر قرار داد که محمد بن سلمان در صورت کامیابی در رسیدن به جایگاه اصلی و کانون مرکزی قدرت در عربستان و به تبع آن کلید زدن فرآیندهای همگرا با متحدان قدیمی عربستان و حتی دوستان خود در امارات متحده عربی و بحرین، با همکاری آنها بسوی تنش زدایی از اختلاف نظرهای ایدئولوژیکی با قطر گام خواهد برداشت. در واقع بن سلمان و همفکران منطقه ای وی در سازمان همکاری خلیج فارس با علم بر ماهیت تهدید زدای خارجی شکل گیری این سازمان از ابتدا و دو دستگی های موجود در سازمان مذکور و تضادهای درونی و فزاینده در میان اعضای آن، ترمیم شکاف ها و گسست های واگرایانه و به حداقل رساندن تعارضات (و نه محو آنها) را در شورای همکاری خلیج فارس برنامه ریزی و دنبال خواهند کرد.

در مجموع باید گفت محمد بن سلمان در مقام شاهزاده ای (پادشاه احتمالی در آینده) که ماکیاولیستی فکر می‌کند و هابزی عمل می کند بدنبال تغییراتی قابل توجه در عرصه داخل و خارجی (منطقه ای) عربستان است، که به عقیده برخی از کارشناسان حوزه مسائل عربستان، وی توانایی بالقوه ایجاد تغییر در این کشور و تبدیل آن به کشوری پویا که می تواند امنیت خود و همسایگان را تضمین کند، دارد. در واقع محمد بن سلمان بدنبال نشان دادن خود با ویژگی های کارکردی از فرد – نهاد با گرایشاتی از تلفیق و تجمیع ها به جای تفریق و تفکیک ها در دو عرصه داخلی و خارجی است.

منبع:http://peace-ipsc.org

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟