درگیری های نیروهای امنیتی با داعش در یک سو و عملیات و اقدامات تروریستی داعش در سوی دیگر سال گذشته میلادی را برای این منطقه از آفریقا به سالی از ناامنی در حال گسترش بدل کرد که می تواند علیرغم تمام تلاش های این کشورها در دفع تهدید داعش، سال جاری میلادی را هم، سالی همراه با خشونت و ترس از تروریسم کند. دیپلماسی ایرانی برای تحلیل شرایط و وضعیت کشورهای شمال آفریقا در سال 2017 و نیز ارزیابی اقتضائات این کشورها در سال جاری میلادی گفت وگویی را با صابر گل عنبری، کارشناس مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا داشته که در ادامه می خوانید:
اساسا جایگاه و ظرفیت کشورهای شمال آفریقا بعد از شکست داعش در سوریه و عراق در سال 2017 را نسبت به پذیرش این گروه را چگونه ارزیابی می کنید؛ آیا می توان این تحلیل را داشت که به واسطه فاصله نزدیک این حوزه (کشورهای شمال آفریقا) داعش از ظرفیت های ژئوکالچریک (فرهنگ غالب اسلام) و نیز امتیازات ژئوانرژیک مانند هلال نفتی در لیبی و ذخایر غظیم نفتی خارج از حوزه شمال آفریقا مانند نیجریه به فکر بازسازی خود در این مناطق بوده و سپس به خاورمیانه بازخواهد گشت؟
از چند جهت شمال آفریقا این ظرفیت را دارد. نخست این که در گذشته شمال آفریقا و در کل، صحرای بزرگ و حتی منطقه ساحلی یکی از خاستگاه های اصلی گروه های سلفیت جهادی بوده است. در بخش هایی از این منطقه از جمله الجزایر و مصر حضوری فعال و پایگاه داشته اند. اساسا ریشه های سلفیت جهادی به دهه هفتاد میلادی قرن گذشته در مصر یکی از هفت کشور شمال آفریقا بر می گردد. چه از لحاظ تئوری پردازی و تشکیلاتی که داستان با جماعت المسلمین یا همان جماعت دعوت و هجرت به رهبری شکری مصطفی شروع شد. کما این که در این دهه نیز محمد عبدالسلام فرج کتاب “الفریضه الغائبه” را نوشت و بحث “دشمن نزدیک” (رژیم های عربی) را مطرح کرد. چه در عرصه عملیاتی نیز که شاهد ترور انور سادات، رئیس جمهور مصر به دست خالد اسلامبولی هستیم. در الجزایر نیز در دهه نود، لغو نتائج انتخابات که در آن جبهه نجات اسلامی پیروز شده بود، واکنش خونین برخی گروه های مسلح اسلامی از جمله جماعت مسلح اسلامی “جیا” را به دنبال داشت که بیش از یک دهه ادامه داشت. در این دهه نیز این گروه ها در الجزایر رشد زیادی داشتند. دوم این که برخی کشورهای شمال آفریقا پس از شروع بهار عربی در 2011 تجربه ای مشابه عراق و سوریه داشته اند. اساسا همین شمال آفریقا خاستگاه اصلی انقلاب های عربی بود که بعدا به خاورمیانه سرایت کرد. همین اوضاع آشفته و نارضایتی ها، همچنین مقاومت برخی حاکمان در برابر اعتراضات از جمله در لیبی، و از سوی دیگر شرایط خاص مصر از انقلاب تا کودتا و بعد از آن تاکنون، شرایط امنیتی، سیاسی و اجتماعی شکننده ای را برای بروز و ظهور و تداوم گروه های تندرو فراهم کرده است. سوم این که ساختار قبیله ای و جغرافیایی مناطقی در شمال آفریقا از جمله در مصر، لیبی و الجزایر ظرفیتی را برای این جریان ها فراهم کرده و تجربه این گروه ها نشان داده است که از این ساختارهای اجتماعی بهره برداری های بهینه ای کرده اند. وضعیت جغرافیایی نیز در شکل گیری و تداوم فعالیت این گروه ها در این منطقه نقش داشته است.
اما راجع به شق دیگر سوال تان عرض کنم که همواره داعش روی مناطقی دست گذاشته است که از منابعی از جمله نفت برای تامین مخارج سلطه سرزمینی خود برخوردار باشد. از این منظر، هلال نفتی لیبی همواره مطمع نظر گروه داعش بوده و هست. این منطقه نفتی 80 درصد از نفت کشور لیبی را در خود جایی داده و میان دو منطقه “سرت” و “بنغازی” واقع شده که گروه های جهادی از جمله گروه تندرو داعش در طول این منطقه فعال است. داعش همواره در سال های اخیر از جمله در چند ماه اخیر حملات پراکنده ای به نوار جغرافیایی 200 کیلومتری که هلال نفتی در آن واقع است، داشته است. به عنوان مثال در همین نوامبر گذشته در منطقه “هراوه” در نزدیکی خلیج “سدره” تحرکات مشکوکی از نیروهای داعش مشاهده شد که به دنبال آن ارتش تحت فرماندهی خلیفه “حفتر” اعلام آماده باش داد. در این میان، چندگانگی حاکمیتی در لیبی و تداوم اختلافات سیاسی ظرفیتی را برای داعش فراهم کرده است که هر لحظه امکان حمله مجدد آن به منطقه نفتی وجود دارد. در نیجریه نیز وضعیت زیاد فرقی نمی کند. بوکو حرام همواره به دلتای نیجر چشم طمع داشته و حملاتی را به زیرساخت های نفتی و گازی در این منطقه انجام داده و تعدادی از مهندسان نفت را در حملات جداگانه ای کشته است. در همین میان هم، اراضی تحت کنترل بوکوحرام در شمال شرقی نیجریه نفت خیز است و دولت نیجریه به علت اوضاع حاکم بر این مناطق، در عملیات اکتشاف و استخراج نفت با مشکل جدی مواجه است.
اما در خصوص بخش پایانی سوال شما باید عرض کنم که سخن گفتن از بازگشت داعش به خاورمیانه به این سادگی نیست. اولا اگر منظور از بازگشت سلطه سرزمینی باشد که این یقینا دور از انتظار است، اما اگر منظور عملیات های داعشی است، خوب این مساله به ثبات و اوضاع سیاسی حاکم بر کشورهایی بر می گردد که داعش از آنها بیرون رانده شوند. چنین عملیات احتمالا تداوم خواهد یافت. هنوز نیروهایی از داعش چه در سوریه و چه در عراق حضور دارند، هر چند این حضور پراکنده و جنبه سلطه سرزمینی مثل گذشته را ندارد، اما خود یک تهدید است.
با توجه به حوادث تروریستی نسبتا شدید در مصر در طی سال گذشته میلادی شرایط و آثار این دست از حوادث را بر شرایط این کشور چگونه ارزیابی می کنید؟ ائتلاف گروه تروریستی “ولایت سینا” یا همان “انصار بیت المقدس” در ائتلاف نوامبر 2014 با داعش می تواند چه آینده ای را برای صحرای سینا رقم بزند؟ مجاورت این مناطق با اسرائیل اساسا می تواند تهدیدی علیه تل آویو برای سال آتی باشد، چرا که مرکز پژوهش های امنیت قومی رژیم صهیونیستی ارزیابی استراتژیکی را از خطراتی که این رژیم در سال جدید میلادی با آن مواجه است، انجام داد، در این ارزیابی تهدید سوم در سال 2018 برای اسرائیل، داعش است که به رغم شکست در عراق و سوریه به مرزها با اسرائیل نزدیک شده است. نکته مهم اینجاست که این ارزیابی نشان می هد که داعش فعالیت هایش را به جنوب سوریه در مرز با جولان و سینا منتقل کرده است و حضور داعش در این دو منطقه برای اسرائیل خطر محسوب می شود.
چنانی که اشاره کردید سال 2017 یکی از خون بارترین سال های مصر بر اثر وقوع چنین عملیات و حوادثی بود. در این سال با وجود افزایش حملات ارتش مصر، حملات ولایت سینا، همچنان تداوم داشت و شاهد عملیات هایی بودیم که در طول تاریخ مصر بی سابقه بوده است. از جمله حمله به مسجد الروضه در نوامبر گذشته که هر چند هنوز در هاله ای از ابهام قرار دارد و گویا داعش رسما به عهده نگرفته، اما دولت مصر، این گروه را متهم کرده است. در این حمله بسیار خونبار 311 نفر کشته شدند. در کنار این نیز، حملات سنگینی نیز علیه ارتش و پلیس مصر صورت گرفت. خود داعش در آماری اعلام کرد که تنها در چهار ماهه اول سال 2017، 172 نیروی ارتش و پلیس مصر را کشته است. بعد از آن هم دهها عملیات دیگر از جمله حدود چهار عملیات علیه کلیساهای قبطیان مصر صورت گرفت که دهها کشته و زخمی داشت. بنیاد “سیاسات خاورمیانه ای واشنگن” (TIMEP) در گزارشی در همین اواخر 2017، تعداد عملیات های ولایت سینا از ژانویه تا نوامبر این سال را حدود 332 عملیات اعلام کرد. در این گزارش آماده است که این عملیات از لحاظ کمی کم تر از 2016، اما خون بارتر بوده است. حقیقتا، دورنمای روشنی برای صحرای سینا متصور نیست. چند فاکتور تاثیرگذار در این زمینه وجود دارد. اول این که همچنان نگاه دولت مصر به این منطقه امنیتی است و مشکل را تنها در بعد امنیتی آن می بیند، نه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی. تا زمانی که این نگاه حاکم است و ارتش تنها متولی سیناست، نمی توان افق روشنی را برای این منطقه مهم و راهبردی متصور بود. تا زمانی که در کنار مبارزه با گروه های تندرو در سینا، برنامه مدونی برای توسعه انسانی و اقتصادی منطقه وجود نداشته باشد، بهبودی اوضاع آن دور از انتظار است. اما درباره خطرات ولایت سینا برای اسرائیل باید گفت که با وجود این که هر از چند گاهی شاهد راکت پراکنی هایی از سینا به سمت مناطقی در فلسطین اشغالی هستیم، اما با توجه به معادله “دشمن قریب” و “دشمن بعید” در داعش، فعلا بعید است که عملیات ولایت سینا به سمت اسرائیل شیفت پیدا کند. فعلا اولویت داعش در سینا نیروهای نظامی مصری است. اخیرا هم اولویت معناداری در عملیات ولایت سینا هویدا شده و آن هم، اقدام علیه مقاومت فلسطین در نوار غزه است. چند روز قبل ولایت سینا فیلم کوتاهی از اعدام یک مصری از قبیله سوارکه پخش کرد که به اتهام ارسال سلاح برای مبارزان گردان های شهید عزالدین قسام، شاخه نظامی حماس اعدام شد. در این فیلم، ولایت سینا، گردان های قسام را مشرک و مرتد توصیف کرد. این تحول خطرناکی است و می رود که عملیات داعش در سینا به نوار غزه شیفت پیدا کند نه اسرائیل.
لیبی اندکی پس از سقوط دیکتاتور سابق این کشور، معمر قذافی، درگیر جنگ های متعدد و بی پایان داخلی است، به طوری که در حال حاضر دو دولت اسلامی (طرابلس و مصراته ) و سکولار (طبرق)، هر یک بر بخش هایی از این کشور حکمرانی می کنند و در پی هرج و مرج های بی سابقه ای که لیبی در حال تجربه آن است، ارتش این کشور نیز در ضعیف ترین موقعیت خود قرار دارد. آیا این شرایط می تواند در سال 2018 لیبی را به پایگاه اصلی داعش در شمال آفریقا بدل کند؟ در سایه گمانه زنی های حضور سیف الاسلام قذافی برای انتخابات ریاست جمهوری شانس حضور او نیز در صورت به قدرت رسیدن او تاثیراتش بر تحولات لیبی را چگونه می بینید؟
اول اجازه بدید نکته ای را تصحیح کنم، ما در لیبی چیزی به نام حکومت سکولار و اسلام گرا نداریم. این تقسیم بندی احتمالا به خوانش اشتباهی نزد خواننده محترم منجر می شود و این تصور را القا می کند که دو حکومتی شدن لیبی اساسی ایدئولوژیک دارد که این درست نیست. در حقیقت ما در لیبی سه دولت داریم، یکی در طرابلس تحت عنوان دولت “وفاق ملی” که مورد شناسایی بین المللی است و دولت قانونی لیبی محسوب می شود و دیگری دولت “طبرق” یا دولت “موقت لیبی” که مورد حمایت خلیفه حفتر و برخی حامیان منطقه ای آن است. سومی هم حکومت نجات ملی است که پایگاه آن مصراته است و در طرابلس هم نیروهایی دارد. حکومت نجات ملی برخاسته از همان کنگره ملی لیبی است که قبل از توافق صخیرات مغرب در 2015، قدرت را در طرابلس واگذار کرد، اما بعد از کارشکنی های خلیفه حفتر دوباره به صحنه بازگشت. ببینید در پاسخ به سوال اول، خدمت تان عرض کردم که اوضاع سیاسی و امنیتی شکننده شمال آفریقا به ویژه در لیبی، این کشور را به مستعدترین منطقه برای حضور جدی داعش و بقیه گروه های تندرو تبدیل کرده است. با توجه به شکست داعش در سوریه و عراق و وجود گزارش هایی درباره بازگشت تعداد قابل توجهی از عناصر آن به مناطقی در شمال آفریقا و در راس آنها خود لیبی بعید به نظر نمی رسد که سال 2018 شاهد تبدیل شدن لیبی و دقیق تر عرض کنم، بخش هایی از این کشور در مرکز و جنوب به پایگاه داعش باشیم. ژنرال توماس والدوزر فرمانده “فریکوم” (فرماندهی نیروهای آمریکا در ساحل) می گوید که هر اندازه فشارها به داعش در سوریه و عراق بیشتر شود، جنگجویان این گروه بیشتر دنبال جای پا در لیبی می گردند. کشورهای همسایه لیبی نیز با توجه به اوضاع نابسامان این کشور، چنین نگرانی جدی دارند. به همین خاطر این کشورها در حال رایزی با هم برای حل مشکل لیبی هستند. اما اختلافات متعدد میان خود این کشورها و تعدد وابستگی خارجی طرف های حاکم بر لیبی، مشکل بزرگی فراروی حل بحران داخلی لیبی است. همین یک ماه پیش بود که آقای عبدالقادر مساهل، وزیر امور خارجه الجزایر گفت که پس از شکست های داعش در سوریه و عراق، گزارش های اطلاعاتی حاکی از آن است که منطقه ما، منظور ایشان شمال آفریقاست، با بازگشت جنجگویان خارجی در داعش مورد تهدید جدی است. حقیقتا گر چه بهار عربی تغییر و تحولاتی را در کشورهای مشمول آن ایجاد کرد، اما دولت های قبلی هنوز به طور کامل از میان نرفته اند و مشغول بازتولید خود هستند. به عربی به آنها “الدوله العمیقه” گفته می شود. در مصر مجددا توانست به قدرت باز گردد. در یمن نیز تلاش هایی در جریان است تا پسر علی عبدالله صالح قدرت را در آینده در دست گیرد. در لیبی نیز تلاش هایی وجود دارد تا سیف الاسلام قذافی به قدرت برسد. در حقیقت آزاد کردن او، مقدمه ای برای این مساله است. یک محور عربی قدرتمند به رهبری عربستان و امارات که جریان ضد انقلابها را هدایت می کند، پروژه بازگرداندن وابستگان دولت های پیشین به قدرت را دنبال می کند. از این منظر، بعید نیست که در آینده طرح به قدرت رساندن سیف الاسلام قذافی وارد فاز اجرایی شود. وی از دوستان محمد بن زاید و محمد دحلان است. البته اوضاع لیبی خیلی پیچیده است. به این راحتی هم، این اتفاق نمی تواند روی دهد. گروه های مسلح در لیبی قدرت زیادی دارند و به این سادگی با این مساله کنار نمی آیند. ساختار لیبی قبیله ای است و در چنین ساختاری نیز، قدرت های حامی سیف الاسلام نهایت تلاش خود را برای جلب قبایل بزرگ با ریاست جمهوری او انجام خواهند داد.
در سایه اشغال شهرهای درنه، صبراته و سرت در لیبی توسط داعش در سال های گذشته می توان انتظار گسترش نفوذ این گروه را در شال جاری میلادی داشت؛ در سایه این مسائل آیا می توان ادعای سقوط لیبی را مطرح کرد؟
خیر، در همین مناطق قبلا نیروهای البنیان المرصوص با داعش درگیر بودند و آنها را از بخش های زیادی خارج ساختند و امروز بیشتر در منطقه صحرای لیبی مستقر هستند. فعلا نمی توان ادعای سقوط لیبی را مطرح کرد، تا ببینیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. داعش امروز در صحرای لیبی بسیار فعال است. چند ماه قبل بود که دادستان کل لیبی در کنفرانسی خبری اعلام کرد که داعش یک ارتش در این منطقه ایجاد کرده است که سه گردان دارد.
آیا به واسطه فاصله بسیار اندک دریایی لیبی با سواحل جنوبی اروپا، نزدیکی به مصر، الجزایر، سودان و سایر کشورهای بی ثبات آفریقایی، می تواند سال جاری میلادی را به پایگاهی بی بدیل برای داعش تبدیل کند؟ در این صورت وصعیت امنیتی اروپا را برای سال جاری چگونه ارزیابی می کنید؟
در پاسخ به سوالات بالا هم عرض کردم، فارغ از این فاکتورهایی که بیان کردید، خود لیبی استعداد تبدیل شدن به پایگاه داعش را دارد و همین مساله اروپایی ها را بسیار نگران کرده است. یقینا طرح هایی برای مقابله با این مساله دارند. در سال 2018 اگر بحران داخلی لیبی لاینحل بماند و گشایشی حاصل نگردد، احتمالا شاهد توسعه سرزمینی داعش در این کشور باشیم که همین مساله خطراتی را برای اروپا هم به دنبال دارد. اما سلطه آن بر کل لیبی با توجه به حضور گروه های مسلح قدرتمند دیگر بسیار بعید است.
در صورت سیطره داعش بر صحرای سینا وضعیت کانال استراتژیک سوئز چگونه خواهد بود؟ با توجه به این که کانال سوئز یکی از حیاتی ترین مناطق در مبادلات تجاری جهان محسوب می شود و نیز در سایه این نکته که این منطقه دروازه دریای سرخ به روی دریای مدیترانه است، سیطره داعش بر آن به مثابه چیرگی بر تجارت جهانی است؟
اساسا داعش در کل سینا حضور ندارد. تمرکز داعش در شمال سیناست که به استان سینای شمالی معروف است. در نزدیکی مرزهای فلسطین اشغالی. این هم دلایل متعددی دارد. اولا بیشتر فرماندهان و نیروهای داعش یا همان انصار بیت المقدس سابق متعلق به شمال سینا هستند. دوما بافت جغرافیایی این منطقه به علت کثرت دره ها و کوه ها و … برای فعالیت این نیروها مساعدتر است. کما این که از گذشته نیز قبایل این منطقه با ارتش مصر مشکل داشته اند. مساحت همین استان سینای شمالی برابر است با کل مساحت فلسطین تاریخی، چیزی حدود 27 هزار کیلومتر مربع. اگر دقت کرده باشید، ثقل عملیاتی ولایت سینا در شهرها و مناطقی چون عریش، شیخ زوید، رفح و بئر العید است، این هم به علت حضور میدانی این نیروها در این مناطق است. در استانهای سینای جنوبی و سینای مرکزی حضوری از داعش نمی بینیم. اما کانال سوئز در غرب صحرای سینا و در استان سوئز واقع است. درست است که به سینا چسبیده است، اما در این مناطق، دواعش هیچ حضوری ندارند و سیطره آنها بر کل سینا هم در آینده قابل تصور نیست.
با توجه به این که 3 سال پیش برخی از اعضای الجزایری گروه “انصار الشریعه” برای فعالیت در گروهی که آن را “سربازان خلافت در الجزایر” (جندالخلافه) می خوانند با ابوبکر بغدادی، رهبر داعش بیعت کرده بودند وضعیت الجزایر را در پذیرش داعش در سال میلادی چگونه می بینید؟
ببینید با این که الجزایر خود یکی از خاستگاه های سلفیت جهادی است، به ویژه در دهه نود میلادی قرن گذشته، اما الجزایری ها نسبت به مغربی ها، تونسی ها و مصری ها حضور بسیار کم تعدادی در داعش در سوریه و عراق داشتند. چنانی که به درستی اشاره کردید در اواخر سال 2014 گروه القاعده ای “جندالخلافه” با رهبر داعش بیعت کرد و بغدادی هم در نوامبر همین سال بیعت آنها را پذیرفت و ولایت الجزایر به عنوان شاخه داعش در این کشور اعلام موجودیت کرد. بعد از آن نیز گردان “انصار الخلافه” که در کوه های ایالت سکیکده در شرق الجزایر فعال است، به داعش پیوست. با این حال، از آن زمان تاکنون داعش موفقیتی در الجزایر کسب نکرده و پیشروی نداشته است. به همین خاطر هم هست که “ولایت الجزایر” زیاد به گوش نخورده و در اخبار مطرح نشده است. علت این مساله را در دو چیز می توان جستجو کرد، یکی تجربه ای است که دولت الجزایر در مبارزه با افراطی گری دارد و توانست ضربات سختی به جند الخلافه وارد کند. به ویژه پس از به قتل رساندن گردشگر فرانسوی در سپتامبر 2014. به خاطر همین تجربه و جایگاه است که شهر وهران الجزایر در دسامبر گذشته میزبان اجلاس مبارزه با تروریسم بود که مسئولان پرونده مبارزه با تروریسم در کشورهای عضو اتحادیه آفریقا در آن شرکت کردند و به بررسی خطرات داعش و غیره پرداخته شد. دومین دلیل، وجود گروه های رقیب است. همین گروه های رقیب القاعده ای مهم ترین عامل جلوگیری از پیشروی داعش در صحرای آفریقا و حتی منطقه ساحل است. در حالی که داعش در چند سال اولیه شکل گیری خلافت خود خوانده خود، توانست برخی گروه ها و هسته های وابسته به القاعده مثل همین جند الخلافه و انصار الخلافه و غیره را جذب کند و با این کارش تا حدودی، القاعده را شمال آفریقا از جمله در الجزایر تضعیف کرد، اما نتوانست افراد مهمی چون مختار بلمختار رهبر یکی از قویترین تشکیلات سلفیت جهادی به نام “مرابطون” را جذب کند. در زمانی که ابوالولید صحراوی از فرماندهان مرابطون به داعش پیوست و اعلان بیعت کرد، بلمختار بار دیگر با ایمن الظواهری تجدید بیعت کرد. البته اینجا بد نیست به این نکته هم اشاره شود که همین بلمختار که خود را به منهج و اندیشه القاعده پایبند می داند، قبلا رهبر تشکیلات “القاعده در بلاد مغرب اسلامی” بود، اما اختلافاتی با سران القاعده در آفریقا پیدا کرد و اکنون تا حدود زیادی از ناحیه تشکیلاتی مستقل عمل می کند، اما از لحاظ فکری و منهجی بر اساس اصول القاعده حرکت می کند. در هر حال، امروز رقابت تنگاتنگی میان القاعده و داعش در شمال آفریقا، در کشورهای ساحل و صحرای بزرگ وجود دارد. اتفاقا بر عکس پیش بینی های موجود، بنده معتقد هستم که شکست های سخت داعش در سوریه و عراق ضرورتا نمی تواند به معنای شیفت پیدا کردن داعش به سمت شمال آفریقا باشد، هر چند این یک احتمال منطقی و بجاست، اما یک احتمال دیگر هم وجود دارد که نباید نادیده گرفته شود و آن هم، این است که این مساله می تواند به تقویت القاعده در این منطقه منجر شود. این احتمال نیز وجود دارد که نیروهای آفریقایی پیوسته به داعش در سالیان گذشته که بسیاری از آنها خود قبلا عضو تشکیلات مختلف القاعده در آفریقا بوده اند، بخواهند دوباره به تشکیلات مادر بازگردند. اختلافات فکری که در داعش ظرف یک سال اخیر پیدا شد و همچنین سرخوردگی از شکست های مکرر می تواند آنها را به همان تشکیلات قبلی خود بکشاند. اجازه بدید درباره آینده گروه های افراطی در الجزایر به نکته مهمی اشاره کنم. الجزایر در آینده نزدیک در پیچ سیاسی بسیار مهمی قرار خواهد گرفت. با توجه به بیماری و کهولت سنی عبدالعزیر بوتفلیقه رئیس جمهور این کشور، احتمال درگذشت ایشان در آینده نزدیک بالاست، اگر از هم اکنون برای مرحله بعد از ایشان برنامه ای برای انتقال آسان قدرت به شخص دیگری وجود نداشته باشد و خلا قدرت در این کشور ایجاد شود و ارتش مجددا و به صورت مستقیم وارد معادلات قدرت شود، می تواند به فراهم شدن فضای برای فعالیت گروه های تندرو بیانجامد.
در مورد تونس نیز باید گفت جنوب تونس پاشنه آشیل دولت و مرکز تجمع افراط گرایان محسوب می شود و این موضوع در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری تونس که تقریبا 3 سال پیش برگزار شد، نمایان شد، در سایه این مساله و نیز مشکلاتی از جمله افزایش شکاف طبقاتی در تونس رشد و گسترش نفوذ داعش و تفکرات رادیکال را در این کشور برای سال جاری چگونه ارزیابی می کنید؟
داستان تونس در این باره اندکی عجیب است. با این که بر اساس گزارش کنگره آمریکا در آوریل 2017، بیشترین جنجگویان خارجی پیوسته به داعش از کشور تونس بوده اند، اما داعش موفق به تشکیل ولایت تونس نشد. علت آن هم نبود تشکیلات قوی داعشی در این کشور است و عمده عملیات های داعش در تونس فردی بوده است. خطر داعش در تونس بیشتر معطوف به عملیات گرگ تنهاست. البته احیانا شاهد تحرکات جمعی نیروهای داعش نیز بوده ایم، به ویژه در مرزهای تونس با لیبی. به عنوان مثال در مارس 2016 ده ها نیروی داعشی تونسی و غیر تونسی به پایگاه های ارتش تونس در شهر بنقردان در جنوب شرقی این کشور حمله کردند. اما حمله آنها دفع شد. در آن زمان، حبیب الصید، نخست وزیر سابق تونس اعلام کرد که داعش می خواست امارتی در جنوب شرقی این کشور ایجاد کند، اما شکست خورد. البته داعش صرفا در جنوب تونس حضور ندارد، بلکه در غرب این کشور در نزدیکی منطقه مرزی با الجزایر نیز در بلندی های قصرین در کنار دیگر گروه های وابسته به القاعده حضور دارد. ارتش تونس هر از چند گاهی به عملیات در این بلندی ها دست می زند. خطری که داعش برای تونس دارد، از جانب مرزهای لیبی است. با توجه به تعداد بالای نیروهای تونسی در میان نیروهای داعش در عراق و سوریه، بازگشت این نیروها به تونس از مرزهای ناآرام لیبی و غیره، خطری بالفعل برای تونس محسوب می شود.
با توجه به تمامی نکاتی که تحلیل شد تحلیل شما از آینده کشورهای شمال آفریقا را در جاری میلادی چیست؟
کشورهای شمال آفریقا در سال جاری با همان چالش های امنیتی و سیاسی سالهای پیش مواجه است. عوامل زیادی می تواند این چالش ها را تشدید کند. تداوم بی ثباتی سیاسی، اختلافات سیاسی میان کشورها، موج بازگشت نیروهای داعش از سوریه وعراق، نفوذ القاعده، دخالت قدرت های خارجی و غیره از تهدیدات پیش روی این منطقه است. در میان این کشورها، مصر و لیبی بیشتر از همه در معرض تهدیدات امنیتی قرار دارند. علت اصلی هم بی ثباتی سیاسی در این دو کشور است.
منبع:http://irdiplomacy.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.