ایران و روسیه در خاورمیانه؛ همکاری بدون شراکت

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
جمهوری اسلامی ایران بدون تردید در ربع قرن گذشته نه‌تنها نزدیک‌ترین کشور خاورمیانه به روسیه بوده است، بلکه باثبات‌ترین و بادوام‌ترین این کشورها در همکاری با روسیه نیز به شمار می‌آید. تقریباً در تمامی دوران روسیه پساشوروی نوع روابط ایران و روسیه به‌رغم فرازوفرودهای زیاد، روابط ویژه و به لحاظ استراتژیک ارزشمندی برای هر دو کشور بوده است.

 بااین‌حال، تا پیش از آغاز بحران سوریه، به‌رغم وجود برخی زمینه‌های مشترک مانند مخالفت با دخالت نظامی امریکا، همکاری دو کشور بنا به دلایل مختلف به منطقه خاورمیانه تسری پیدا نکرد. همکاری در مدیریت بحران سوریه درواقع حوزه تازه‌ای در فرایند همکاری‌های ایران و روسیه در دوره پس از فروپاشی شوروی به شمار می‌آید. ایران و روسیه تا پیش از بحران سوریه سابقه همکاری در بحران تاجیکستان و تا حدودی بحران افغانستان را با یکدیگر داشته‌اند، اما همکاری در موضوع سوریه بنا به دلایل مختلف از اهمیت و ویژگی متفاوتی برخوردار است. در هیچ‌یک از دو بحران گذشته همکاری ایران و روسیه برای سایر قدرت‌های منطقه‌ای و یا فرامنطقه‌ای حساسیت‌برانگیز و یا نگران‌کننده نبوده است، و مهم‌تر از آن اینکه، این همکاری‌ها اگرچه نقش تعیین‌کننده‌ای در ثبات سازی منطقه‌ای داشته‌اند، اما تعریف تازه‌ای از نظم منطقه‌ای ارائه نکرده‌اند. برخلاف دو مورد گذشته، نوع همکاری ایران و روسیه در موضوع سوریه می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دهی به نظم آینده منطقه‌ای در حوزه خاورمیانه ایفا کند و یا حداقل گمان بر این است که می‌تواند چنین باشد. بر این اساس، پرسش حائز اهمیت این است که چه چشم‌اندازی برای تداوم همکاری ایران و روسیه در مسائل و بحران‌های مختلف منطقه خاورمیانه وجود دارد؟ آیا این همکاری‌ها می‌تواند به بنیانی برای نظم جدید منطقه‌ای در خاورمیانه تبدیل شود؟

خاورمیانه و مسئله نظم
احتمالاً یکی از دشوارترین کارها برای پژوهشگران روابط بین‌الملل رسیدن به تعریفی از مسئله نظم در منطقه خاورمیانه است. این واقعیت که مفهوم خاورمیانه یک برساخته ذهنی یا گفتمانی است، نه‌تنها تعریف مرزها و محدوده آن را دشوار ساخته است، بلکه تشخیص عناصر، بازیگران و قواعدی که به این مفهوم قوام می‌بخشند را نیز به موضوعی پر چالش و رمزآلود تبدیل کرده است. دال مرکزی شکل‌دهنده به این برساخته گفتمانی در زمان‌های مختلف از موضوع رقابت ژئوپلیتیک قدرت‌های بزرگ اروپایی در آغاز قرن بیستم به موضوع انرژی و هم‌زمان با آن ناسیونالیسم عربی و مناقشه اعراب و اسرائیل در دوران پس از جنگ جهانی دوم یا دوران جنگ سرد تغییر پیدا کرد. طی دو دهه پایانی قرن بیستم موضوع اسلام‌گرایی به موضوعات متنوع در خاورمیانه افزوده شد و پس‌ازآن این منطقه شاهد موضوعات مختلفی از مسئله تسلیحات کشتارجمعی گرفته تا تروریسم و از انقلاب‌های عربی گرفته تا افراط‌گرایی مذهبی بوده است. منطقه خاورمیانه نه با تعریف بوزان و ویور از مجموعه‌های امنیتی انطباق دارد و نه با نظریه‌های همگرایی و واگرایی قابل‌تعریف و توضیح است. حتی مفهوم منطقه‌گرایی که در دوران پس از جنگ سرد در بسیاری از مناطق جهان توضیح‌دهنده روندها و فرایندهای منطقه‌ای بوده است، برای این منطقه مفهومی ناآشناست.  برای برخی از تحلیل‌گران خاورمیانه «منطقه‌ای بدون منطقه‌گرایی» است. برای برخی دیگر خاورمیانه حتی به دلیل واگرایی موجود در منافع ملی کشورها، دخالت قدرت‌های جهانی در امور منطقه، منازعه اعراب و اسراییل و نقش «اسلام سیاسی» در منطقه، به‌عنوان یک پادنمونه (Anti-case) جالب در تحلیل منطقه‌گرایی محسوب می‌شود.  

این پرسش که برای رسیدن به درکی از منطق تحولات در خاورمیانه چه عناصری را باید موردبررسی قرار داد پرسشی است که هنوز هیچ اجماع نظری در مورد آن وجود ندارد. از منظری رئالیستی شاید تبیین موازنه قدرت میان بازیگران اصلی در منطقه و به‌ویژه سیاست قدرت‌های بزرگ، تا حدودی وضعیت منازعات و یا ائتلاف‌ها در منطقه را روشن نماید، اما مشکل رویکردهای رئالیستی این است که بیش‌ازاندازه 

نوع همکاری ایران و روسیه در موضوع سوریه می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دهی به نظم آینده منطقه‌ای در حوزه خاورمیانه ایفا کند

دولت‌محور و قدرت‌محور هستند و به همین دلیل قادر به درک روندهای اجتماعی نیستند. مسائل قدرت در خاورمیانه بدون توجه به تحولات اجتماعی و گفتمانی قابل‌تحلیل و توضیح نیستند. برای بیش از چندین دهه است که قدرت‌های بزرگ اعم از امریکا، اروپا و شوروی/روسیه تلاش می‌کنند تا مسئله صلح میان اعراب و اسرائیل را به نتیجه‌ای برسانند، اما مسئله همچنان به‌مثابه آتش زیر خاکستر تداوم پیدا کرده است و هر از چند گاهی شرایط را در منطقه تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. موضوع بازخیزی اسلامی نیز از زمان شعله‌ور شدن مجدد آن با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به‌رغم مخالفت قدرت‌های بزرگ همچنان در اشکال و خرده گفتمان‌های متنوعی خود را بازتولید کرده است. گفتمان استبداد ستیزی و آزادی‌خواهی نیز طی یک قرن گذشته همچنان طراوت خود را منطقه حفظ کرده و در مقاطع مختلف موجب شکل‌گیری تحولات تازه‌ای در منطقه شده است. تحولات در کشورهای عربی (١١-٢٠١٠ )که از آن به‌عنوان بهار عربی یاد می‌شود درواقع آخرین محصول گفتمان آزادی‌خواهی در منطقه به‌حساب می‌آید.  

زمانی شاید این قدرت‌های بزرگ بودند که تعیین‌کننده سرنوشت منطقه خاورمیانه بودند، اما اکنون تعارضات گفتمانی از یک‌سو و رقابت قدرت‌های منطقه‌ای از سوی دیگر حوزه جغرافیایی غرب آسیا و شمال آفریقا را تحت تأثیر خود قرار داده است. در این میان، بازیگران غیردولتی فروملی یا فراملی در منطقه مانند اکراد، داعش، حزب‌الله لبنان و بسیاری از گروه‌های دیگر نیز در سال‌های اخیر نقش قابل‌توجهی در شکل‌دهی به تحولات منطقه‌ای پیدا کرده‌اند.

طی پنج سال گذشته یعنی از زمان شروع بحران سوریه، نظم امنیتی در منطقه خاورمیانه کاملاً تحت‌الشعاع این بحران قرار گرفته و سوریه عملاً به نقطه تلاقی گفتمان‌های متعارض در منطقه از یک‌سو و منافع بازیگران مختلف از سوی دیگر تبدیل شده است. به همین دلیل از دیدگاه بسیاری از تحلیل‌گران چگونگی حل‌وفصل بحران سوریه احتمالاً مسیر شکل‌گیری نظم آتی در منطقه را روشن خواهد ساخت. در این چارچوب، یک مسئله مهم در بحران سوریه که می‌تواند بر نحوه مدیریت بحران و آینده نظم منطقه‌ای تأثیرگذار باشد مسئله اتحادها و ائتلاف‌ها در این بحران است. در خصوص ویژگی ائتلاف‌ها در بحران سوریه نکته حائز اهمیت این است که با وجود گذشت پنج سال از بحران سوریه و نقش‌آفرینی تعداد زیادی از بازیگران محلی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در بحران، هنوز هیچ ائتلاف کاملی در منطقه میان بازیگران مختلف شکل نگرفته است. آنچه تاکنون رخ داده است درواقع همکاری میان برخی بازیگران اصلی در بحران است. آنچه تاکنون شاهد آن بوده‌ایم برخی همکاری‌ها میان ترکیه و عربستان و میان ترکیه و امریکا از یک‌سو همکاری میان ایران و روسیه از سوی دیگر بوده است. تنها ائتلاف موجود در منطقه ائتلاف میان عربستان و برخی کشورهای حامی این کشور در مسئله یمن است که این ائتلاف نیز به‌هیچ‌وجه ائتلاف کاملی به شمار نمی‌آید. باوجودآن‌که میان اهداف و منافع بازیگران مؤثر در بحران در هر یک از طرفین آن مشترکات زیادی وجود دارد، اما شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی ازجمله سیالیت بحران و وجود برخی تفاوت‌ها، ابهام‌ها و اختلافات تاکتیکی و یا حتی استراتژیک مانع از پیوند کامل بازیگران همسو با یکدیگر شده است. در این شرایط تمامی بازیگران تلاش می‌کنند تا خود را کاملاً متعهد به یکدیگر نسازند. همان‌گونه که امریکا، ترکیه و عربستان کاملاً متعهد به یکدیگر نیستند، ایران و روسیه نیز تعهد کاملی به یکدیگر در این بحران ندارند.

علاوه بر این، با توجه به تغییرات مستمر در شرایط و ابعاد بحران، فاصله میان انتظارات (وضعیت مطلوب) و واقعیت‌ها (وضعیت موجود) برای تمامی بازیگران دخیل در بحران طی سال‌های گذشته دائماً در حال تغییر و دگرگونی بوده است. این مسئله به‌نوبه خود به تعدیل انتظارات و یا تغییر رفتارها از سوی برخی از بازیگران منجر شده است. وضعیت ترکیه در بحران سوریه تاکنون بیانگر این شرایط بوده است. معنای دیگر این مسئله می‌تواند این باشد که احتمالاً ما در آینده نیز ممکن است شاهد تغییرات بیشتری در ائتلاف‌ها و یا رفتارهای بازیگران باشیم.

علاوه بر بازیگران اصلی در بحران سوریه، برخی از بازیگران حاشیه‌ای مانند قدرت‌های اروپایی، اسرائیل، اردن، قطر و مصر نیز وجود دارند که اگرچه وزنه سنگینی در معادلات بحران تلقی نمی‌شوند، اما در شرایط خاص نوع بازی آن‌ها ممکن است بر روند بحران تأثیرگذار باشد. در میان بازیگران مؤثر در بحران، عراق تنها بازیگری است که هم با امریکا و قدرت‌های اروپایی- و تا حدی کمتر ترکیه- از یک‌سو، و با ایران و روسیه و دولت بشار اسد از سوی دیگر، دارای تعاملات 

ازنظر تحلیل‌گران ایرانی، روسیه با سرمایه‌ محدود و سرمایه‌گذاری محدودتر به دنبال کسب دستاوردهای بزرگ در خاورمیانه است

تاکتیکی و استراتژیک است. به همین دلیل متمایل شدن بیشتر عراق به یک‌طرف ممکن است در بحران نقش مؤثری داشته باشد. به‌طور متقابل عراق می‌تواند نقطه وصل برخی بازیگران ناهمسو نیز باشد.

همکاری ایران و روسیه در مسئله سوریه
همان‌طور که مورداشاره قرار گرفت، اگرچه جمهوری اسلامی ایران طی ربع قرن گذشته نزدیک‌ترین کشور خاورمیانه به روسیه بوده است، اما همکاری ایران و روسیه تا پیش از بحران سوریه نمود قابل‌توجهی در منطقه خاورمیانه نداشت. مسائل مشترک ایران و روسیه تا پیش از بحران سوریه یا مسائل دوجانبه بوده است و یا مسائل کلان بین‌المللی مانند مخالفت مشترک با یک‌جانبه‌گرایی امریکا. مسئله سوریه برای نخستین بار ایران و روسیه را در خاورمیانه به لحاظ عملیاتی در یک جبهه قرار داد. به همین دلیل مسئله سوریه نه‌تنها می‌تواند بر نظم امنیتی آینده خاورمیانه و جایگاه ایران و روسیه در آن تأثیرگذار باشد، بلکه حتی احتمالاً نقش تعیین‌کننده‌ای در سطح همکاری‌های ایران و روسیه در سایر حوزه‌ها خواهد داشت. اگر دو کشور تجربه موفقی در مدیریت بحران سوریه داشته باشند، این تجربه می‌تواند در برخی حوزه‌های دیگر نیز به کار گرفته شود. در حال حاضر ایران و روسیه بدون آن‌که اتحاد نظامی فراگیری با یکدیگر در سوریه داشته باشند، از طریق تقسیم وظائف توانسته‌اند سیاست‌ها و اهداف خود را در سوریه به‌پیش ببرند. طی یک سالی که از حضور نظامی روسیه در سوریه می‌گذارد، به‌رغم آن‌که هم ایران تلاش کرده است تا به نیروی زمینی روسیه تبدیل نشود و هم روسیه تلاش کرده است تا نقش نیروی هوایی ایران را بازی نکند، اما دو کشور از طریق تقسیم وظایف توانسته‌اند مانع از دستیابی مخالفان دولت اسد به اهداف خود در این کشور بشوند. هرچند ایران و روسیه هدف واحدی را تاکنون در سوریه دنبال کرده‌اند و از یک منظر بیرونی هر دو کشور در جبهه مشترکی قرار دارند، اما واقعیت این است که هر دو طرف از طریق یک تقسیم وظیفه هوشمندانه در جبهه خود جنگیده‌اند. نه ایران در سوریه در جبهه روسیه می‌جنگد و نه روسیه در جبهه ایران. بااین‌حال، تا زمانی که دستورکار دو طرف در سوریه تغییری نکرده است می‌توان انتظار داشت که این همکاری مبتنی بر تقسیم وظائف، به شکلی که تضمین‌کننده اهداف هر دو کشور باشد، ادامه پیدا کند، اما در صورت تغییر دستورکار هر یک از دو کشور شرایط می‌تواند کاملاً تغییر پیدا کند. به‌عبارت‌دیگر در هر شرایطی امکان تقسیم‌کار کم‌وبیش برابر میان ایران و روسیه در سوریه وجود ندارد. چنانچه روسیه بخواهد در ادامه مسیر تمرکز خود را از عملیات نظامی به تلاش‌های دیپلماتیک تغییر دهد، عملاً مدیریت مسئله به‌طور عمده در اختیار روسیه قرار خواهد گرفت و امکان کمتری برای تقسیم وظائف به‌عنوان یک‌راه همکاری میان دو طرف وجود خواهد داشت. اگر واقع‌بینانه بپذیریم که در بحران سوریه نه ایران حاضر به پذیرفتن راه‌حل صد در صد روسی بحران است و نه روسیه حاضر به پذیرفتن راه‌حلی کاملاً ایران، بنابراین تقسیم وظائف بهترین راهکار برای همکاری میان دو طرف می‌باشد.

در ارتباط با آینده بحران سوریه همان‌گونه ویتالی نامکین تحلیل‌گر ارشد روسی و رئیس سابق انستیتوی شرق‌شناسی روسیه نیز بر آن تأکید کرده است، سه سناریو قابل‌تصور است:
– آشتی تدریجی ملی از طریق گفت‌وگوی مبتنی بر روند ژنو،
– یک پیروزی نظامی توسط رئیس‌جمهور بشار اسد
– و یا یک جنگ بزرگ شامل قدرت‌های جهانی

ازنظر نامکین روسیه، مانند بسیاری از قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای، همچنان به حمایت از راه‌حل سیاسی برای بحران سوریه بر اساس اعلامیه ژنو ژوئن 2012 و توافق سال 2015 گروه حامیان بین‌المللی سوریه (ISSG) در وین ادامه می‌دهد.

جمهوری اسلامی ایران نیز بارها حمایت خود را راه‌حل سیاسی برای پایان دادن به بحران سوریه اعلام کرده است، اما مسئله این است که رهبران ایران ممکن است به‌اندازه رهبران روسیه نسبت به عادلانه بودن یا بی‌طرفی راه‌حل‌ها یا توافقاتی که یک‌سوی آن آمریکایی‌ها هستند خوش‌بین نباشند. برعکس به نظر می‌رسد که طرف روسی نه‌تنها به دستیابی به یک توافق با امریکا بر سر مسئله سوریه امید بسته است، بلکه این توافق را تنها راه ممکن در این زمینه می‌داند. فئودور لوکیانف Fyodor Lukyanov رئیس هیئت‌رئیسه شورای روابط خارجی و دفاعی روسیه در مقاله‌ای در مجله آمریکایی فارن افرز نوشت که علیرغم تحولات ربع قرن گذشته در روابط امریکا و روسیه، در مواقع بحران‌های حاد بین‌المللی اغلب این امریکا و روسیه تنها بازیگرانی هستند که می‌توانند این بحران‌ها را حل کنند.

ازنظر تحلیل‌گران ایرانی، روسیه با سرمایه‌ 

اگرچه ورود فعالانه روسیه به بحران سوریه با کمک و همراهی ایران میسر شد، اما روسیه ممکن است در ادامه مسیر الزاماً تنها به تعامل با ایران نیندیشد

محدود و سرمایه‌گذاری محدودتر به دنبال کسب دستاوردهای بزرگ در خاورمیانه است. این موضوع ریسک رفتارهای روسیه را برای تمامی بازیگران اصلی در خاورمیانه ازجمله ایران افزایش می‌دهد. علاوه بر این، روسیه تلاش می‌کند تا از طریق این بحران مسائل خود را با غرب حل کند و یا حداقل آن‌ها را به حاشیه ببرد. در تلاش‌های دیپلماتیک برای حل‌وفصل بحران سوریه، روسیه امید زیادی به همراهی و همکاری امریکا دارد.

به‌رغم همکاری استراتژیک ایران و روسیه در بحران سوریه و تأثیرات احتمالی آن بر آینده منطقه، تردیدی نیست که مسائل، دغدغه‌ها و نوع رویکرد دو کشور به تحولات و نقش‌آفرینی سایر بازیگران در این منطقه از تفاوت‌هایی برخوردار است که نحوه مواجهه با این تفاوت‌ها از یک‌سو و میزان دستاوردهای دو طرف از همکاری‌های مستقیم و یا غیرمستقیم از سوی دیگر، آینده مناسبات ایران و روسیه در خاورمیانه را رقم خواهد زد.

از همان آغاز طبیعی بود که اهداف روسیه از ورود به صحنه عملیات نظامی در سوریه تفاوت‌هایی با اهداف ایران از ورود به این صحنه داشته باشد. برای ایران حفظ جبهه مقاومت از طریق حفظ دولت اسد مهم‌ترین هدف به شمار می‌رفت درحالی‌که برای روسیه حفظ دولت اسد در حدی که طرف‌های مقابل را متقاعد به پذیرش سهم این دولت در دولت آینده نماید مدنظر بود. بنابراین، برای روسیه از آغاز مداخله نظامی ابزاری در جهت رسیدن به اهداف سیاسی و دیپلماتیک بود. به همین دلیل به‌محض فراهم شدن شرایط، روس‌ها طرح‌های متعددی برای حل‌وفصل دیپلماتیک بحران ارائه کرده‌اند. روسیه در این زمینه تاکنون موفق شده است دو گام بسیار مهم را با موفقیت بردارد: اول آغاز گفتگوهای مستقیم میان تمامی طرف‌های درگیر و دوم، برقراری آتش‌بس سراسری میان طرف‌های مذاکره‌کننده. در مرحله سوم روسیه به دنبال ارائه طرحی برای اداره کشور پس از بحران است. تدوین پیش‌نویس قانون اساسی جدید سوریه و یا پیشنهادهایی که در مورد  فدرالیزه کردن سوریه مطرح‌شده در این راستا می‌باشد. هنوز مشخص نیست که این طرح‌ها تا چه اندازه با نظر موافق طرف‌های دیگر قابل عملیاتی شدن باشد، اما این مسئله مشخص است که چنانچه روسیه از این طریق نتواند نفوذ خود را حداقل در منطقه غربی سوریه که دمشق، لاذقیه، طرطوس و سواحل سوریه در دریای مدیترانه را دربر می‌گیرد، حفظ کند، عملاً هیچ دستاوردی از ورود به صحنه عملیاتی نبرد در سوریه نداشته است. طرح فدرالیزه کردن سوریه ممکن است برای ایران نیز از یک نگاه حداقلی گزینه مطلوبی باشد، اما از نگاه ایران یک سوریه عملاً تجزیه‌شده نمی‌توان انتظار داشت که حلقه قدرتمندی در زنجیره مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی باشد.

علاوه بر این، این طرح‌ها اگرچه ممکن است بنیان مطلوبی برای آینده سوریه ازنظر روس‌ها باشد، اما آن‌ها مشکل اساسی سوریه و کل منطقه یعنی حضور جریان‌های افراطی را حل نمی‌کند. درواقع طرح مشخص روس‌ها در زمینه مقابله با جریان‌های افراطی در وهله نخست محدودسازی حمایت‌های خارجی از آن‌ها و در وهله دوم ایجاد یک ائتلاف بین‌المللی برای مقابله با آن‌هاست. موضوعی که از سوی ایران نگاه خوش‌بینانه‌ای به آن وجود ندارد. جمهوری اسلامی ایران مطمئن نیست که امریکا واقعاً به دنبال ریشه‌کنی جریان افراطی در منطقه باشد.

نکته حائز اهمیت دیگر در مورد همکاری‌های ایران و روسیه در سوریه این است که اگرچه در آغاز این فرایند روسیه به‌شدت نیازمند همکاری و پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران بود، اما در ادامه ممکن است از میزان نیاز روسیه به جمهوری اسلامی ایران در منطقه کاسته شود. به‌عبارت‌دیگر، اگرچه ورود فعالانه روسیه به بحران سوریه با کمک و همراهی ایران میسر شد، اما روسیه ممکن است در ادامه مسیر الزاماً تنها به تعامل با ایران نیندیشد. ولادیمیر یوسی اف، کارشناس روسی در گفتگو با موسسه ایرانی ایراس به این موضوع اشاره می‌کند که در آینده نقش روسیه در سوریه افزایش خواهد یافت ولی نقش ایران در این کشور افزایشی نخواهد داشت.

تفاوت‌ها در رویکردها به خاورمیانه
علاوه بر مسائلی که به آینده سوریه مربوط می‌شود، برخی موضوعات دیگر نیز وجود دارند که تحلیل‌گران ایرانی تصور می‌کنند موانع مهمی در مسیر ارتقای سطح همکاری‌های ایران و روسیه در خاورمیانه از یک همکاری راهبردی به سطح یک شراکت راهبردی است. برخی از این موضوعات که عمدتاً برداشت تحلیلگران ایرانی از رویکرد روسیه به خاورمیانه است شامل موارد زیر می‌شود:

1. مسئله اسرائیل؛ شعار نابودی اسرائیل که توسط جمهوری اسلامی ایران مطرح می‌شود با سیاست‌های روسیه همخوانی ندارد و روس‌ها به‌طورجدی مخالف هرگونه تهدیدی از سوی ایران علیه اسرائیل هستند.

2. مخالفت روسیه با برتری یافتن یک قدرت منطقه‌ای؛ 

با توجه به اینکه نه ایران حاضر به قرار گرفتن ذیل نام روسیه در خاورمیانه است و نه متقابلاً روسیه، الگوی تقسیم وظائف که در سوریه میان ایران و روسیه شکل گرفت می‌تواند در کل منطقه خاورمیانه کاربرد داشته باشد

با توجه به نوع رویکرد روسیه، این کشور به‌هیچ‌وجه خواهان به هم خوردن موازنه موجود میان کشورهای منطقه و برتری نسبی یک کشور نسبت به کشورهای دیگر نیست.

3. تردید روسیه نسبت به طرح مطلوب ایران برای منطقه؛ روسیه اساساً نسبت به رویکرد ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران نسبت به جهان و منطقه با دیده تردید می‌نگرد و به‌رغم همسویی با وجه سلبی رویکرد ایران (یعنی مخالفت با یک‌جانبه‌گرایی امریکا)، با وجه ایجابی آن (ایجاد نظامی عادلانه و مبتنی بر برابری تمام کشورها) همراهی ندارد.

4. اختلاف در نحوه مقابله با امریکا در منطقه؛ روسیه به‌رغم مخالفت دائمی و رسمی با حضور نظامی امریکا در منطقه تا زمان وجود بحران در این منطقه مخالفت عملی با این حضور نداشته است و خود را از این حضور متضرر نمی‌دیده است.، درحالی‌که ج.ا.ایران این حضور را تهدید عملی برای خود تلقی می‌کند.

5. عدم علاقه‌مندی روسیه به ورود به دسته‌بندی‌های منطقه‌ای؛ همان‌گونه که پیش‌ازاین ذکر شد، روسیه با وجود نزدیکی بیشتر به ایران، علاقه‌ای به قرار گرفتن در ذیل نام ایران در منطقه و بالتبع جبهه‌گیری در برابر سایر قدرت‌های منطقه‌ای را ندارد.

چشم‌انداز آینده
ایران و روسیه ممکن است هنوز فاصله زیادی تا رسیدن به یک شراکت راهبردی برای طراحی یک مدل امنیتی جدید در خاورمیانه داشته باشند، اما در این رابطه باید به چند مسئله توجه داشت:

– اولاً، شرایط در آسیای غربی و شمال آفریقا پیچیده‌تر از آن است که در کوتاه‌مدت بتوان انتظار داشت که ایران، روسیه و یا هر قدرت دیگری در موقعیت بازسازی نظم جدید قرار بگیرند. بنابراین، تا زمانی که تهدیدهای مشترک وجود دارند باید به راه‌حل‌های مشترک برای مقابله با این تهدیدها فکر کرد و گفتگو بر سر موارد مورد اختلاف را باید به زمان مناسب آن واگذار کرد.

– ثانیاً، در مورد سوریه نیز طرح‌های روسیه برای سوریه همان‌گونه که گفته شد تاکنون خوب پیشرفته است اما هنوز به نظر نمی‌رسد زمان مناسبی برای قضاوت در مورد موفق بودن روسیه از یک‌سو و مطلوب بودن این موفقیت برای ایران از سوی دیگر باشد.

– ثالثاً، روسیه در خاورمیانه یک قدرت نظم ساز نبوده و نیست و حتی در این منطقه پس از فروپاشی شوروی به دنبال موازنه گری در برابر غرب نیز نبوده است. روسیه تمایلی ندارد که نقش موازنه‌ها را تغییر دهد و در این چارچوب ایران را یک بازیگر در کنار سایر بازیگران می‌بیند. به‌عبارت‌دیگر، طراحی روسیه برای خاورمیانه الزاماً بر روی همکاری همه‌جانبه با ایران بسته نشده است. البته جمهوری اسلامی ایران به دلیل سوابق همکاری با روسیه و همچنین همسویی‌های کلان دو کشور در سطح بین‌المللی، از بیشترین ظرفیت برای تداوم همکاری‌های استراتژیک با روسیه در خاورمیانه برخوردار است. بر این اساس، در هرگونه طرحی برای همکاری راهبردی ایران و روسیه در منطقه خاورمیانه به نظر می‌رسد که موارد زیر باید موردتوجه قرار گیرد:

1. آسیای غربی و شمال آفریقا یا آنچه در تعابیر غربی خاورمیانه خوانده می‌شود، منطقه‌ای نیست که تنها از طریق رویکرد رئالیستی دولت‌محور و قدرت‌محور بتوان در آن حضور مؤثر با ثباتی داشت. برخورداری از قدرت سخت‌افزاری و یا قدرت دیپلماتیک اگرچه عامل مؤثری برای تأثیرگذاری بر تحولات خاورمیانه است، اما در تحولات خاورمیانه باید بیش از هر چیز بر موضوع اقناع گفتمانی و مشروعیت اجتماعی توجه داشت. جمهوری اسلامی ایران از قدرت گفتمانی و نفوذ فرهنگی و سیاسی در منطقه برخوردار است و روسیه از قدرت نظامی و دیپلماتیک. ترکیب این دو می‌تواند به ایجاد ثبات و نظم در خاورمیانه کمک کند.

2. با توجه به اینکه نه ایران حاضر به قرار گرفتن ذیل نام روسیه در خاورمیانه است و نه متقابلاً روسیه، الگوی تقسیم وظائف که در سوریه میان ایران و روسیه شکل گرفت می‌تواند در کل منطقه خاورمیانه کاربرد داشته باشد.

3. جمهوری اسلامی ایران به دلیل داشتن سیاست خارجی مستقلانه ‌تنها کشوری است که روسیه می‌تواند از طریق همکاری با آن و یا به عبارت بهتر از طریق تقسیم‌کار با آن، همچنان نفوذ و تأثیرگذاری خود را در خاورمیانه حفظ کند.   

4. همکاری با غرب برای عبور از بحران ضرورت دارد، اما غرب درنهایت اجازه نخواهد داد روسیه خاورمیانه را به حوزه نفوذ خود تبدیل کند.

5. نگاه بازاری به خاورمیانه و تلاش برای بهره‌گیری از همه فرصت‌های ممکن اگرچه در کوتاه‌مدت ممکن است منافعی برای روسیه داشته باشد، اما در یک نگاه درازمدت این کشور را به قدرتی مسئولیت‌پذیر و متحدی قابل‌اعتماد برای کشورهای منطقه تبدیل نخواهد کرد.

منبع:http://www.iras.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟