زمینه‏‌ها و اهداف مواضع عملگرایانه حماس

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

جنبش مقاومت اسلامی (حماس) در ۲۶ شهریورماه اعلام کرد که با هدف آغاز گفتگوهای سازنده با جنبش فتح، کمیته اداری نوار غزه را منحل و از برگزاری انتخابات سراسری پارلمانی و ریاست جمهوری همسو با خواست تشکیلات خودگردان استقبال می‏‌کند. حماس این کمیته را در اسفندماه گذشته در اعتراض به اقدامات تشکیلات خودگردان، برپا کرده بود؛ هرچند مقامات حماس، هدف از تشکیل این کمیته را نظارت مؤثرتر بر اقدامات دولت وحدت ملی، اعلام کردند. با این حال کمیته اداری مخالفت گروه‏های حاکم در کرانه باختری را در پی داشت به گونه‌‏ای که محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان آن را «دولت موازی» خوانده و هرگونه توافق با حماس را منوط به انحلال آن دانسته بود.

حماس در بیانیه‌‏ای که منتشر کرد دولت وحدت ملی را که در سال ۲۰۱۴ با هدف آشتی میان فتح و حماس تشکیل شده اما عملاً با بن‌‏بست مواجه شد، برای بازگشت به نوار غزه، دعوت و در مورد آغاز گفتگوها با جنبش فتح اعلام آمادگی کرد. مقامات جنبش فتح و همچنین سایر گروه‏‌های حاکم در تشکیلات خودگردان، از این اقدام حماس استقبال کردند هرچند بر لزوم اطمینان از حسن نیت حماس در انجام تعهدات خود قبل از هر اقدام دیگری تأکید کرده‏اند.

تصمیم حماس برای انحلال کمیته اداری و آغاز گفتگوها با فتح، پس از سفر به مصر و رایزنی‏‌های این جنبش با مقامات مصری اعلام شد. در روزهای اخیر مذاکرات جداگانه‌‏ای از سوی مصر با هیئت‏‌های حماس و فتح در قاهره برگزار شد که حماس از این مذاکرات با عنوان «تلاش‏‌های سخاوتمندانه مصر برای دستیابی به آشتی ملی»، یاد کرد. گفته می‌‏شود موافقت حماس با شروط کرانه باختری و تغییر موضع آن نسبت به دولت وحدت ملی، مشروط به بازتعریف مصر از روابط خود با این جنبش بوده است.

مصر پس از سقوط اخوان المسلمین، روابط خصومت‏آمیزی با حماس را در پیش گرفت و از راه‏های مختلف بر این جنبش اعمال فشار کرد. حماس امیدوار است با رضایت در مورد شروط تشکیلات به منظور آشتی که خواست مصر نیز محسوب می‏شود، روابط دیگری با این کشور را آغاز کند که بر اساس آن از فشارهای قاهره بر نوار غزه کاسته شود.

انگیزه‏‌های حماس از اعلام مواضع جدید

به نظر می‏‌رسد حماس در ماه‏‌های اخیر برخی سیاست‏های خود را مورد بازبینی قرار داده است. با انتشار اساسنامه جدید حماس که با انتخاب اسماعیل هنیه به عنوان رئیس جدید دفتر سیاسی حماس، تقریباً همزمان بود، نخستین نشانه‌‏های تغییر در برخی مواضع حماس خود را نشان داد. مهمترین تغییراتی که در اساسنامه جدید حماس مورد تأکید قرار گرفت، حذف اخوان‏‌المسلمین به عنوان ریشه هویتی حماس، تمرکز بر صهیونیست‏ها به جای یهودیان به عنوان جامعه هدف حماس و شناسایی ایده تشکیل کشور فلسطین در مرزهای ۱۹۶۷ بود.

ضمن اینکه بر «تمایل برای همکاری با تمام کشورهایی که از حقوق فلسطینی‏‌ها حمایت می‏‌کنند و مخالفت با مداخله در امور داخلی و اجتناب از ورود به منازعات و اختلافات کشورهای دیگر» در اساسنامه جدید تأکید شده بود. بازبینی در سند سیاسی حماس مبتنی بر اهداف خاص منطقه‏‌ای و بین‏‌المللی و تا حدودی داخلی بود.

در سطح داخلی، تلاش برای رفع اختلافات با فتح و تشکیلات خودگردان، در سطح منطقه‏‌ای تنش‌‏زدایی با مصر و در سطح بین‏‌المللی مقبولیت بیشتر و اجتناب از انزوای اجباری این جنبش از مهمترین اهداف حماس به منظور بهبود شرایط نامطلوبی است که حماس خود را در آن گرفتار می‏‌بیند. از این رو می‏‌توان گفت انحلال کمیته اداری و دعوت از دولت وفاق ملی، ریشه در تصمیماتی است که این جنبش در ماه‏‌های اخیر، با هدف تغییر شرایط خود تلاش کرده است در دستور کار قرار دهد.

محاصره نوار غزه از سوی اسرائیل و مصر، سه جنگ گسترده با اسرائیل و انزوای بین‌‏المللی که حماس با آن مواجه بوده، موقعیت این جنبش را بسیار تضعیف کرده است. پس از آنکه حماس کمیته اداری را در ماه مارس(اسفند) گذشته، برای نظارت بر نهادهای وابسته به تشکیلات خودگردان در نوار غزه تشکیل داد، فشارها بر این جنبش مضاعف شد و تشکیلات اقدامات تنبیهی همچون کاهش حقوق کارکنان دولت و کاهش انتقال برق به این منطقه را در دستور کار قرار داد. این شرایط، وضعیت حماس را بغرنج‏تر از قبل نمود. بحران برق شدید، کمبود آب آشامیدنی، نرخ بالای بیکاری و شرایط وخیم معیشتی از جمله زمینه‏‌هایی است که حماس با انگیزه بهبود آنها، برخی تغییرات در مواضع و اقدامات خود را دنبال می‏‌کند.

به رغم اعلام آمادگی حماس برای پذیرش شروط تشکیلات خودگردان و پیشبرد روند آشتی ملی و همکاری با دولت وحدت ملی در نوار غزه، هنوز تردیدهایی در مورد عملیاتی‌‏شدن تعهدات حماس وجود دارد؛ تردیداتی که می‌‏تواند آشتی کرانه باختری و نوار غزه را همچون تجربه‏‌های پیشین با شکست مواجه سازد.

دست‏‌کشیدن از برخی اختیارات که در نتیجه آن قدرت حماس تحدید یابد، مهمترین شائبه‌‏ای است که بر سر راه این دور از تلاش‌‏ها برای آشتی ملی قرار دارد. در این میان موافقت حماس برای انتقال کنترل نیروهای امنیتی خود در نوار غزه در سیطره تشکیلات خودگردان از موانع مهمی به شمار می‏‌آید که حماس در گذشته از اقدام به آن امتناع کرده بود.

موقعیت کنونی حماس و رابطه با جمهوری اسلامی ایران

روابط جمهوری اسلامی ایران و حماس در سال‏‌های اخیر بسیار پر پیچ و خم به پیش رفته است. با سقوط اخوان المسلمین در مصر و اعمال فشارها بر این جنبش، حماس بارها تلاش کرد که اشتباه استراتژیک خود در قبال ایران را جبران کند. با این حال به رغم تمایل دو طرف برای بازسازی و بازتعریف روابط، این امر به دلایل مختلفی به وقوع نپیوست. مهمترین دلایلی که مانع این روند شده بود را می‌‏توان این گونه برشمرد: نخست آنکه مواضع خصومت‌‏آمیز این جنبش در قبال سوریه و محور مقاومت تغییری نکرده بود. دوم؛ حماس به منظور دستیابی به حمایت اقتصادی و سیاسی، تلاش می‏‌کرد تا رابطه‌‏ای موازی و همزمان را با کشورهایی که گمان می‏برد ظرفیت حمایت از آن را دارند، به پیش ببرد.

این جنبش در این مسیر، به منافع متناقض کشورهای مختلف با یکدیگر و حساسیت‏‌های هر کدام از آنها و از جمله ایران توجهی نشان نمی‌‏‏داد. در واقع این جنبش برای بازیابی اعتماد از دست‌‏رفته خود نزد ایران، تلاش تأثیرگذاری نکرد بلکه در مقابل، به برخی مواضع، روابط و رفتارهای حساسیت‌‏برانگیز خود ادامه داد. از این رو جمهوری اسلامی ایران نتوانست به این جنبش اطمینان دوباره‌‏ای داشته باشد. سوم آنکه خالد مشعل به عنوان رئیس دفتر سیاسی این جنبش و مواضع وی که در برخی مواقع به دور از حسن نیت برای ازسرگیری رابطه با تهران بود، امید تغییر مواضع حماس در جهت نزدیکی دوباره به جبهه مقاومت با محوریت ایران را بر باد داده بود.

پس از انتخابات جدیدی که در ساختار سیاسی حماس روی داد، رویکرد حماس نسبت به جبهه مقاومت با محوریت ایران، نزدیک‏تر شد. بر این مبنا پس از آنکه اسماعیل هنیه که رویکرد نزدیکتری به ایران نسبت به مشعل داشت، قدرت را در دست گرفت و نیز یحیی سینوار که به دنبال احیای روابط با ایران بود، به ریاست دفتر حماس در نوار غزه انتخاب شد و همچنین اکثریت شورای دفتر سیاسی حماس از کسانی انتخاب شدند که ساختار فکری آنها متمرکز بر مقاومت نظامی و جهادی علیه اسرائیل بود؛ چرخش به سوی ایران در کنار سایر تغییر مواضع این جنبش، به صورت جدی خود را نشان داد و در دیدار مردادماه هیئت بلندمرتبه حماس از ایران بروز یافت.

در مردادماه، هیئتی از حماس به ریاست «عزت الرشق» که یکی از مخالفان رابطه با ایران بود، به منظور شرکت در مراسم تحلیف رئیس جمهور به ایران سفر کرد. این هیئت طی سفر خود، با مقامات ارشد سیاسی و نظامی کشورمان دیدار داشتند. اگر چه هدف سفر «قدردانی از زحمات ایران در حمایت از مقاومت» عنوان شد، اما نشانه‏‌ها حاکی از آن بود که مذاکره و رایزنی درباره عادی‌‏سازی هر چه بیشتر روابط غزه و تهران، محور گفتگوهای دو طرف را تشکیل می‏‌داد. مواضع چند روز گذشته یحیی سینوار در مورد ازسرگیری رابطه با سوریه و نیز اذعان به کمک‏‌های مالی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران به شاخه نظامی این جنبش، نشانه‏‌های دیگری مبنی بر پیشبرد موفق عادی‌‏سازی روابط بین تهران و نوار غزه تلقی می‌‏شود.

به نظر می‏رسد حماس برای برون‏‌رفت از چالش‌هایی که با آن مواجه است، برنامه عمل‏گرایانه جامع و منسجمی را دنبال می‌‏کند که در آن بهبود روابط با ایران، مصر و نیز حضور مؤثر در ساختار قدرت فلسطین از جمله اهداف اصلی آن به شمار می‏‌آید. در سیاست‏‌های حماس در چهارچوب برنامه مذکور، آشفتگی و تناقض در مواضع و رفتارها تا حدود بسیاری کاسته شده است به گونه‏‌ای که اعتماد و اطمینان ایران به این جنبش، تسریع شده و روند صعودی قابل ملاحظه‏‌ای را طی کرده است.

آنچه مشخص است اینکه تغییراتی که حماس در پیش گرفته است اعم از تغییر در سند سیاسی، تغییر در مواضع در قبال ایران و نیز تشکیلات خودگردان، تغییرات ظریف، آگاهانه و هوشیارانه‏‌ای است که در نتیجه اشراف این جنبش بر واقعیت‏ها و معادلات موجود در مناسبات کنونی حماس بازیگران منطقه و نیز موقعیت خود این جنبش است. ضمن آنکه نشان‏ از تکامل در هویت سازمانی حماس به عنوان یک نهاد حاکم در نوار غزه، در پی انباشت تجربه‏‌های حکومت‏داری نیز دارد.

حماس از یک سو تعدیل در ادعاهایی که می‌‏تواند موجب هزینه برای این جنبش در سطح منطقه‏‌ای و بین‌‏المللی شود را دنبال می‏‌کند تا فضای تنفس سیاسی خود را نسبت به فضای کنونی بازتر نماید. از سوی دیگر درصدد است تا ارتباط خود را با تمام کشورهای منطقه حفظ کرده و روابط خود با ایران و قطر و ترکیه را همزمان با تنش‌‏زدایی با برخی کشورهای رقیب همچون مصر و عربستان دنبال ‏کند. با این تفاوت که حماس در مرحله جدیدی که در آن وارد شده است بر خلاف سیاست‏های قبلی خود تلاش دارد به حساسیت‏‌های هر کدام از کشورها توجه کرده و  «خارج از بازی محورها»، منافع خود را دنبال نماید.

در واقع به نظر می‏‌رسد حماس در مرحله پیش رو تلاش خواهد کرد تا موازنه منفی با سایر کشورها را با موازنه مثبت که موجب اعتمادزدایی از این جنبش از نگاه برخی کشورهای حامی‏اش به ویژه ایران شده بود، جایگزین نماید. بدیهی است نزدیکی دوباره به جمهوری اسلامی ایران در منافع این جنبش جایگاه بالایی دارد اگرچه دوراندیشی و آینده‏‌نگری مصلحت‏‌محور، روابط با سایر کشورها را نیز برای این جنبش ناگزیر کرده است.

با توجه به اینکه حماس برای جمهوری اسلامی ایران همواره موقعیت قابل ملاحظه‏‌ای داشته است و نخبگان سیاسی و مجرب مسائل فلسطین بر این امر واقفند که از دست‏‌دادن حماس برای ایران هزینه‌‏بر بوده و یکی از سرمایه‏‌های مهم در خارج از مرزها را از دست کشور می‏‌گیرد؛ به نظر می‏‌رسد پذیرش حماس به‌‏رغم  تفاوت‏هایی که ممکن است با مواضع ایران داشته باشد، موضعی قابل قبول بوده و رهاکردن آن به معنای دادن برگه برنده به کشورهای رقیب منطقه‌‏ای از یک سو و رژیم صهیونیستی از سوی دیگر است.

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *