بسیاری از تحلیلگران این اقدامات سعودی ها را مقدمه ای برای ورود به جنگ با ایران با کمک دولت ترامپ در آمریکا و البته خواست اسراییل ارزیابی می کنند. بحث اصلی آنها هم این است که موقعیت منطقه ای ایران فضا را برای تنفس سعودی ها تنگ کرده و آنها در پی راهی برای خروج از این بن بست استراتژیک هستند.
تحولات در عراق و سوریه از جمله شکست قریب الوقوع داعش در این دو کشور، به جریان افتادن معنی دار مذاکرات صلح در سوریه با مشارکت ایران، روسیه و ترکیه و اخیرا شکست طرح رفراندوم استقلال کردستان عراق همگی خلاف جریان های مورد انتظار سعودی ها بوده اند. موضوع وقتی پیچیده تر می شود که افتضاح حمله و بمباران طولانی یمن به نتایج مطلوب مورد نظر سعودی ها یعنی کسب یک موقعیت قدرتمند منطقه ای نرسیده است.
اما با وجود همه این تحولات هدف واقعی سعودی ها آغاز یک جنگ در منطقه نیست. چون آنها ظرفیت ملی لازم برای ورود به یک جنگ جدید به ویژه در شرایط جاری انتقال ساختار قدرت در این پادشاهی را ندارند. ضمن اینکه یک جنگ جدید در منطقه با مخالفت جدی سایر کشورها در منطقه و جهان به دلیل تاثیرات زیانبار آن بر حوزه مبارزه با تروریسم، افزایش قیمت نفت، تشدید شکاف های قومی – مذهبی و سیل پناهندگان به غرب و حل سیاسی بحران های موجود در منطقه همراه است.
هدف واقعی سعودی ها ایجاد یک اجماع جهانی و منطقه ای برای تضعیف قدرت ملی ایران در یک روند بلندمدت است تا از درون به اصطلاح دچار اصلاح یا حتی فروپاشی شود. الگوی مورد نظر سعودی ها هم مدل فروپاشی شوروی است که در نتیجه تقابل با غرب در یک روند چندین ساله به تدریج به ویژه از لحاظ اقتصادی تضعیف و مجبور به سازگاری خود با جریان های رقیب شد.
در تفکر فعلی حاکمان سعودی، ایران بازوهای نقش و نفوذ گسترده سیاسی – اجتمایی در منطقه دارد که در هر شرایطی فضا را به ضرر جایگاه منطقه ای عربستان محدود خواهد کرد. بر این مبنا، آنها خواهان برعکس کردن روند اجرای برجام، به ویژه گشایش های اقتصادی، و از این طریق تضعیف موقعیت منطقه ای ایران برای دسترسی به هدف گسترده تر تضعیف و مهار قدرت ایران هستند. آمریکایی ها هم بطور سنتی بهترین سیاست برای تامین منافع خود را مهار قدرت ایران در منطقه می دانند.
تمرکز اصلی سیاست سعودی ها بر استفاده از فرصت ترامپ در آمریکا است. اکنون آمریکا در یک سردرگمی استراتژیک در فهم ضرورت همکاری یا تشدید تضاد با ایران است. دولت اوباما با توافق هسته ای (برجام) با ایران بر منفعت های کاربرد دیپلماسی و همکاری منطقه ای با ایران برای منافع ملی آمریکا تاکید کرده بود. اما روند تحولات منطقه ای و پایبند نبودن ترامپ به اجرای اصول توافق هسته ای منجر به تشدید تضادهای موجود میان ایران و آمریکا شد. به ویژه آنکه سعودی ها تصور می کنند صداهای متفاوت در درون ایران نسبت به سیاست منطقه ای آن، روابط با آمریکا و موضوع برجام وجود دارد و اینکه می توانند از این فرصت هم استفاده کنند.
سعودی ها که از سیاست های اوباما بسیار عصبانی بودند اکنون زمان را برای خنثی کردن نتایج مثبت توافق هسته ای بر موقعیت منطقه ای ایران مناسب دیده اند. اجرای کامل این توافق می توانست منجربه گشایش روابط اقتصادی و جذب سرمایه گذاری ها به ایران و همچنین رفع حس تهدید متقابل استراتژیک در روابط ایران و غرب شود. بر این مبنا، آنها متوسل به ابزار سنتی خود یعنی پول و اعتبارات مالی برای تطمیع رئیس جمهور معامله مسلک آمریکا شدند و با اعطای ۱۱۰ میلیارد دلار نقد و چند میلیارد اعتبار مالی دیگر روند تحول در سیاست خارجی آمریکا در منطقه، به سوی یک دیپلماسی چندجانبه گرا و با مشارکت ایران در زمان اوباما، را متوقف کردند.
در این راستا، بوروکراسی و ساختار سنتی قدرت در آمریکا هم که همچنان قائل به ضدیت با ایران به نفع متحدین سنتی منطقه ای خود بود به کمک سعودی ها آمد. در واقع، بوروکراسی آمریکایی که سابقه و تجربه طولانی در قرار دادن یک موضوع در روند مذاکرات طولانی و مهار قدرت رقیب، همانند دوران جنگ سرد با شوروی دارد، با این هدف سعودی ها هماهنگ شد تا قدرت رقیب (ایران) را در یک روند طولانی تضعیف کند و در نهایت معادله قدرت را به سمت خود برگرداند.
اکنون سیاست (فشار از طریق ترامپ) سعودی ها با ابزار سنتی مالی دو هدف عمده برای مهار قدرت ایران دارد. نخست، شکاف در موقعیت بین المللی ایران در شرایط بعد از برجام و قرار دادن کشورهای اروپایی، چین و حتی روسیه در موقعیت انتخاب بین آمریکا و ایران با در نظر گرفتن هزینه فایده گسترش تبادلات اقتصادی و سیاسی با ایران در شرایط گسترش تحریم های جدید آمریکا و فشارهای سیاسی بر روی این کشور. دوم، گفتگو برای ارائه کمک ها و مشوق های مالی به دولت های عراق و لبنان برای تحت فشار قرار دادن و تضعیف بازوهای نقش و ائتلاف سازی ایران در منطقه همانند حزب الله و حشد الشعبی.
هدف اصلی این سیاست سعودی ها ایجاد اجماع جهانی و منطقه ای از طریق بزرگ جلوه دادن خطرات افزایش قدرت ایران برای ثبات منطقه ای است. این تلاش سعودی ها با اتصال به سیاست هدفمندترآمریکا و اسراییل در اتصال فعالیت های موشکی ایران به بی ثباتی منطقه ای، به نوعی توجه کشورهایی مثل فرانسه و رئیس جمهور آن امانوئل مکرون را هم جلب کرده است. فرانسه همزمان منافع اقتصادی و فروش تسلیحاتی سنتی گسترده با سعودی ها و اماراتی ها و عرض اندام سیاسی در مسائل منطقه ای، اروپایی و جهانی دارد که البته تجربه نشان داده این آخری در شرایط به راحتی تغییر می یابد.
در این شرایط، استراتژی مهار ایران توسط سعودی ها نیاز به یک استراتژی مهار پیشرفته از سوی ایران با تمرکز بر دیپلماسی چندجانبه گرا و فعال در منطقه دارد. از یکسو، ایران باید حضور موثر و نقش ائتلاف ساز خود در مبارزه با تروریسم و کمک به دولت های ملی در شرایط پس از منازعه در عراق، سوریه و افغانستان را تقویت کرده و از این طریق بر سیاست های ثبات خواهانه و میانه رو خود در هر شرایطی تاکید کند. از سوی دیگر، تقویت روابط با کشورهای اروپایی مثل انگلیس و آلمان و حتی فرانسه باید ادامه یابد. کشورهای اروپایی به دلیل نگرانی از گسترش سیل پناهندگان و سرایت بی ثباتی بهرحال خواهان همکاری استراتژیک با ایران هستند. مهم ترهمکاری نزدیک با روسیه و ترکیه است که برداشت و فهم متفاوتی نسبت به ائتلاف جدید سعودی ها و ترامپ از ثبات منطقه ای و روابط با ایران دارند. این همکاری می تواند در تقویت چندجانبه گرایی و تاثیرمثبت بر کشورهای اروپایی و تعدیل سیاست های ترامپ موثر باشد.
منبع:https://pe.annabaa.org/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.