از جمله انتقادات به عملکرد خارجی دولت «دونالد ترامپ»، این است که این دولت در اولین سال کاری خود فاقد یک استراتژی منسجم در قبال بحران سوریه بود. با این وجود انتظار میرفت که استراتژی این دولت در قبال سوریه در جریان سخنرانی وزیر امور خارجه امریکا در اندیشکده «هوور» در دانشگاه استانفورد کالیفرنیا اعلام شود. سخنرانی «رکس تیلرسون»، که 17 ژانویه امسال انجام شد، دارای چند نکته مهم است که به تعبیری به چند سوال اساسی پاسخ میدهد.
یکی از ابهامات بحران سوریه بعد از شکست نظامی گروه داعش در این کشور (که به تعبیر تیلرسون امروز صد در صد یا تقریبا 98 درصد سرزمینهایی که پیشتر تحت کنترل این گروه در عراق و سوریه بود، آزاد شده است) آینده ادامه حضور نظامی نیروهای امریکایی بود. نیروهای امریکایی در چارچوب مبارزه علیه داعش و البته بدون موافقت دولت مرکزی سوریه، عمدتا در شمال و بخشهای شرقی این کشور مستقر شدند تا نیروهای بومی متشکل از کردها و اعراب را برای جنگ علیه این گروه تروریستی آموزش دهند و پشتیبانی کنند. هرچند بعد از بازپسگیری شهر رقه از عناصر داعش، این علامت سوال بزرگ مطرح بود که آیا بالاخره زمان خروج نیروهای ویژه امریکایی از سوریه فرا رسیده است؟
سخنرانی اخیر تیلرسون که توجه بسیاری را هم به خود جلب کرد به صراحت به این سوال پاسخ میدهد: حضور نظامی امریکا در سوریه ادامه خواهد یافت. البته پیش از آنکه تیلرسون رسما اعلام کند که واشنگتن عزم ماندن در سوریه را کرده است، این وزیر دفاع امریکا بود که تصریح نمود نیروهای کشورش برای جلوگیری از ظهور نسخه دوم گروه داعش قصد دارند در سوریه باقی بمانند. بنابراین درحالیکه رسانههای امریکایی چندی پیش فاش کردند تعداد واقعی نیروهای نظامی امریکا در سوریه بیش از تعداد اعلامی 500 نیرو و در واقع 2000 نیرو است، واشنگتن حالا رسما اعلام میکند که قصد خروج از سوریه را ندارد. باید توجه داشت این تداوم حضور نظامی هم نامحدود است چرا که تیلرسون هیچ محدودیت زمانی مبنی بر اینکه این حضور تا چه زمانی ادامه مییابد، تعیین نکرد.
بنابراین این تکه از پازل سیاست جدید واشنگتن در قبال بحران سوریه حاکی از این است که واشنگتن قصد ماندن در سوریه را دارد. البته این موضوع به نوبه خود این سوال را به ذهن متبادر میکند که امریکا به دنبال تحقق چه اهدافی، قصد دارد که به حضور خود در سوریه ادامه دهد. پاسخ به این سوال در واقع نکته دوم سخنرانی تیلرسون است. اگرچه وزیر دفاع امریکا، تداوم حضور نظامی امریکا در سوریه را به سیاست مبارزه با تروریسم ربط داد اما تیلرسون، اهداف این کشور را گستردهتر از جیمز متیس توضیح میدهد.
به عبارت دقیقتر تیلرسون تداوم حضور نظامی امریکا در سوریه را با پنج دلیل توجیه میکند. 1-شسکت پایدار داعش و القاعده؛ به گونهای که تهدیدی برای امریکا نباشد و به اشکال جدیدی دوباره ظاهر نشود. 2- حل و فصل بحران کنونی در سوریه از طریق فرایند سیاسی تحت هدایت سازمان ملل متحد در ژنو برای تشکیل دولتی مستقل و باثبات که که در دوران پسا اسد عمل میکند. 3- کاهش نفوذ ایران در سوریه و جلوگیری از تشکیل «هلال شمالی». 4- ایجاد شرایطی که آوارگان و پناهندگان سوریه به صورت داوطلبانه و امن به کشور خود بازگردند. و 5- اینکه سوریه عاری از سلاح کشتار جمعی باشد.
به گفته تیلرسون واشنگتن به دنبال این است که سوریه به پایگاه امنی برای فعالیت گروههای تروریستی که میتواند خاک امریکا را هدف قرار دهد، تبدیل نشود. به گفته تیلرسون، دولت ترامپ نمیخواهد «اشتباهی» که اوباما در سال 2011 در رابطه با خروج نیروهای این کشور از عراق انجام داد را تکرار کند؛ اشتباهی که منجر به بقای القاعده در عراق و تبدیل شدن آن به داعش شد.
همچنین هدف تغییر رژیم دمشق کماکان از اهداف اصلی واشنگتن در سوریه است؛ اگرچه ظهور داعش باعث شد تا دولت باراک اوباما تمرکز خود در سوریه را بر مبارزه با این گروه تروریستی قرار دهد و موقتا اولویت خود را به جای سرنگونی حکومت بشار اسد بر شکست داعش متمرکز کرد. به علاوه همانطور که انتظار میرفت مسئله مهار ایران هم یکی از اهداف ترسیم شده واشنگتن محسوب میشود. این هدف نه تنها در چارچوب توجه به نگرانیهای متحدان منطقهای امریکا بلکه در چارچوب استراتژی جدید واشنگتن در قبال ایران (که در اکتبر سال گذشته توسط رئیس جمهور این کشور اعلام شد) قابل تعریف است.
هرچند همانطور که در بالا اشاره شد، برخی انتظار داشتند در سخنرانی تیلرسون، استراتژی امریکا برای سوریه مشخص شود اما واقعیت این است که اظهارات وزیر خارجه نقاط مبهم قابل توجهی را به جا گذاشت. به عبارت دیگر علیرغم اینکه میتوانیم بگوییم که تیلرسون پنج هدف برای واشنگتن تعریف کرد اما علامت سوال اصلی این است که امریکا چگونه میتواند با این تعداد نیروی نظامی محدود (تقریبا 2000 نفر) و حضور نظامی محدود در بخشهایی از شمال و شرق سوریه این اهداف کلان را محقق کند؟
باید توجه داشت که صرف اعلام هدف به معنای بیان استراتژی نیست بلکه لازم است مشخص شود که چه منابعی برای تحقق این اهداف اختصاص مییابد و چه ابزارهایی برای تحقق آن تعریف شده است. برخی از نمایندگان دموکرات کنگره، اظهارات تیلرسون را به مثابه ایجاد تغییری اساسی در سیاست امریکا دانستند مبنی بر اینکه این کشور یک بار دیگر برای مدت زمان نامشخصی، نیروهای نظامی خود را برای یک جنگ دیگر در خاورمیانه متعهد میکند.
به عبارت دیگر میتوان گفت دولت ترامپ در حالی قصد دارد تا نیروهای نظامی امریکا را به تداوم حضور نظامی در سوریه متعهد کند که نه تنها افکار عمومی در این کشور تمایلی به درگیر شدن در یک جنگ ناتمام دیگر در خاورمیانه ندارند و مشخص نیست قانونگذاران کنگره چه رویکردی به این موضوع دارند بلکه تردیدهایی جدی نسبت به موفقیت واشنگتن در تحقق این اهداف گسترده وارد میکنند.
در کنار پنج هدف اعلام شده توسط تیلرسون یک نکته قابل ملاحظه، آن بخش از اظهارات وزیر امور خارجه است که کمابیش مورد غفلت قرار گرفته شد؛ بخشی که حائز اهمیتتر است چرا که تحقق آن امکانپذیرتر به نظر میرسد. وزیر خارجه امریکا در اندیشکده هوور تصریح نمود که حضور امریکا میتواند مسیر را برای مقامات بومی مشروع فراهم کند تا حکمرانی مسئولانهای بر «مناطق آزاد شده» اعمال کنند.
هرچند تیلرسون تاکید کرد که این موضوع با «بازسازی» یا «دولت-ملتسازی» متفاوت است اما میتواند به تعبیری در همان چارچوب بررسی شود. البته یک اختلاف در مورد سوریه با تلاشهای مشابه دیگر توسط واشنگتن در عراق و افغانستان وجود دارد و آن این است که در حال حاضر تقریبا نیمی از کشور و مراکز پرجمعیت سوریه تحت کنترل دولت دمشق قرار دارد. امریکا در موقعیتی است که میتواند تا زمان بقای حکومت دمشق، به ایجاد ساختارهای جدید مورد نظر خود در بخشهایی از سوریه کمک کند.
هرچند ممکن است این تلاش در قالب «تمرکززدایی» تعریف شود اما با خطر تجزیه دوفاکتوی سوریه همراه است. شاید بتوان این رویکرد را در سند گروه موسوم به «گروه واشنگتن» (متشکل از امریکا، فرانسه، انگلیس، اردن، و عربستان) نیز ملاحظه کرد که در آن بر مرکززدایی و تشکیل دولتهای منطقهای با اختیارات گسترده تاکید شده است.
آنچه نگارنده را نسبت به این بخش از اظهارات تیلرسون حساس کرده، گزارش بنگاه «رند» است. این اندیشکده امریکایی در سه گزارش با عنوان طرح صلح برای سوریه، پیشنهاداتی برای چگونگی پایان دادن به بحران هفت ساله این کشور ارائه میکند. هرچند اندیشکدهها و تحلیلگران مختلفی هستند که برای حل و فصل این بحران راه حل ارائه میدهند اما اهمیت این تحلیلهای رند در تاثیرگذاری این گزارشها بر تصمیمگیریهای مقامات امریکایی است. به عنوان شاهد مثال، لازم به یادآوری است که اولین آتش بس سراسری در سوریه در 2016 که به توافق امریکا (در زمان دولت اوباما) و روسیه رسید، در چارچوب اولین طرح پیشنهادی این اندیشکده تدوین شده بود. این موضوع حاکی از اهمیت و تاثیرگذاری طرحهای رند است.
این ایده در هر سه گزارش قابل ملاحظه است که تمرکززدایی بخشی از راه حل بحران سوریه است. منظور از سوریه تمرکززدایی شده، سوریهای متشکل از مناطق کنترل مورد توافق است که توسط قدرتهای خارجی محافظت میشود. همانطور که در تصویر زیر مشاهده میشود، این مناطق کنترل شامل چهار منطقه میشود:
مناطق تحت کنترل دولت مرکزی، مناطق تحت کنترل نیروهای سوریه دموکراتیک (نیروهای متشکل از نیروهای عرب و ترک تحت حمایت ائتلاف بینالمللی ضد داعش)، مناطق تحت کنترل مخالفان/ ترکیه، و مناطق تحت اداره بینالمللی میشود. هر کدام از این مناطق به تفکیک در نقشه از یکدیگر قابل ملاحظه است.
در مجموع میتوان گفت آنچه از زبان وزیر امور خارجه امریکا شنیده شد بیش از آنکه بیان استراتژی این کشور در قبال بحران سوریه باشد، در واقع تصریح اهداف است بدون اینکه ابزارها و منابع تحقق آن مشخص شده باشد. به علاوه تحقق این اهداف کلان با واقعیتهای میدانی (یعنی کنترل دمشق بر نیمی از سوریه و مناطق پرجمعیت کشور) و دیپلماتیک (یعنی اینکه محور دمشق، مسکو، و تهران دست بالا را در راهکارهای دیپلماتیک دارد و نمونه بارز آن موفقیت مذاکرات آستانه) از یک طرف، و منابع موجود امریکایی در داخل سوریه از طرف دیگر سازگاری ندارد.
هرچند تحولات داخلی سوریه پویاتر از آن است که بتوان پیشبینی کرد امریکا نمیتواند، پنج هدف تصریح شده توسط رکس تیلرسون را محقق کند اما دست کم میتوان گفت آنچه مسلم است این است که امریکا دارد به تدریج در مسیر فرایند تمرکززدایی، که میتواند مقدمهای برای تجزیه دوفاکتوی سوریه باشد، گام برمیدارد. هرچند مناطق بازپسگرفته شده از دست داعش توسط متحدان بومی واشنگتن، نیاز به منابع عظیم برای بازسازی دارد اما تضمین امریکا به متحدان فرامنطقهای و منطقهای خود مبنی بر اینکه عزم ماندن در این کشور را دارد، میتواند اطمینان خاطری به نهادها و کشورهایی بدهد که میخواهند در فرایند بازسازی سوریه پسا جنگ مشارکت کنند اما نمیخواهند با دمشق همکاری نمایند. لازم به ذکر است بازسازی این مناطق و ایجاد ساختارها و نهادهای سیاسی مورد نظر در آن، میتواند با اعمال رسمی منطقه پرواز ممنوع در این مناطق همراه باشد.
منبع:https://iiwfs.com/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.