نقش ژئوپلیتیک در استراتژی خاورمیانه‌ا‌ی روسیه

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
افزایش تعداد بازیگران گوناگون در عرصه سیاست بین‌الملل، چنان موجب پیچده شدن اوضاع در منطقه خاورمیانه شده است که هرگونه تصور پیش بینی نظم و ثبات در آینده نزدیک را عمدتاٌ با دیده شک و تردید مواجه می‌سازد.

علاوه بر کشورهای درگیر در بحران، از سوریه گرفته تا یمن و عراق، قدرت‌های منطقه‌ای(ایران، ترکیه، عربستان، مصر، رژیم صهیونیستی)، بازیگران فروملی، گروهای تروریستی و معارض که به نوعی با منطقه پیوندهایی دارند، قدرت‌های بزرگ فرامنطقه‌ای(آمریکا، اروپا، روسیه و چین)، پیدا و پنهان اهدافی را دنبال می‌کنند که لزوماٌ با همدیگر همخوانی نداشته، چشم انداز ثبات را مبهم تر می‌نماید.

به غیر از اروپا و چین که مبحث نظر ما در این گفتار نیست، در قیاس با آمریکا که از پیش منافع و شرکای مشخصی را در خاورمیانه داشته است، ارتباط گسترده روسیه با همه طرف‌های درگیر، بسیاری از ناظران رویدادهای منطقه را در تعیین اهداف احتمالی این کشور دچار سر درگمی می‌کند. بر این اساس روسیه، از یک سو در حالی که در حمایت از اسد و متحدانش(ایران و حزب الله) در سوریه حضور نظامی یافته است، نگرانی‌های امنیتی رژیم صهیونیستی از حضور این نیروها را نیز در نظر گرفته و کار با طرف‌های غربی- عربی را هم جزئی از برنامه‌اش قرار می‌دهد. یک طرف اصلی در آستانه است، اما جداگانه با آمریکا هم در مورد ایجاد منطقه امن در جنوب، به توافق می‌رسد! موضع مشخصی در رابطه با رفراندوم کردها و یا اقدام متقابل دولت مرکزی عراق در این خصوص نمی‌گیرد، در عین حال با آرمان کردها هم همدرد است! به ایران اس300 می‌فروشد؛ همزمان برای فروش اس400 با ترکیه و عربستان نیز وارد قرارداد می‌شود و موارد بسیاری از این دست، که البته کم هم نیستند.

از طرفی با وجود ارتقاء جایگاه بازیگران منطقه‌ای، هنوز هم نوع و میزان ارتباط قدرت‌های بزرگی همچون روسیه با هر کدام از بازیگران یاد شده، در تعیین سرنوشت و نوع چیدمان آینده منطقه بسیار تعیین‌ کننده خواهد بود. با این تفاسیر از آن جا که روسیه در حال حاضر به عنوان شریک منافع ایران در منطقه و بویژه سوریه شناخته می‌شود، این مسئله بویژه از حیث کارشناسان ایرانی مورد توجه بیشتری قرار داشته است. چرا که حوادث و روابط دو قرن گذشته فی‌مابین دو کشور، موجبات حساسیت نگاه شهروندان ایرانی را بیشتر کرده است. لذا این موضوع که روس‌ها در خاورمیانه دقیقاٌ در پی چه هستند؟ را با پاسخ‌هایی نه چندان خوشبینانه؛ که روس‌ها تنها برای ممانعت از تسری تروریسم و بحران‌های خاورمیانه به داخل خاکشان یا برای حفظ موقعیت ژئواستراتژیک پایگاههای طرطوس و حمییم در سوریه با ایران همکاری می‌کنند، مواجه ساخته است.

با این حال نباید از خاطر دور داشت که همزمان با محدود شدن دامنه نفوذ روسیه در اروپا(در پی گسترش ناتو) ممکن است گسترش نفوذ این کشور در این منطقه مورد توجه قرار گرفته باشد. این مطلب بدین معنی نیست که در سر آغاز قرن بیست و یکم، خاورمیانه نقش هارتلند رویایی را برای روس‌ها بازی خواهد کرد- که اگر بر آن سیطره یابند، هژمون جهانی خواهند شد- چرا که ظاهراٌ خاورمیانه در اولویت بالایی برای روسیه مدرن قرار ندارد. چنانچه در آخرین سند سیاست خارجی روسیه، در حالی‌ که منطقه خارج نزدیک و روابط با دولت‌های یوروآتلانتیک به‌ طور طبیعی در اولویت قرار گرفته‌اند، منطقه خاورمیانه در انتهای لیست “اولویت‌های منطقه‌ای” روسیه جای داده شده است. با توجه به این موضوع، می‌توان گفت هدف اصلی روسیه در خاورمیانه ایجاد موازنه میان رژیم‌های حامی آمریکا و محور مقاومت است، با این هدف که هیچ یک از اتحادهای منطقه‌ای بر دیگر رقیب خود تفوق نیابد. علاوه بر این، کاهش حضور آمریکا در منطقه باعث شده تا متحدان قدیمی این کشور در منطقه مضطرب شده و تلاش نمایند تا روابط خود را به ‌منظور نیل به شرکای جدید تنوع بخشند. به ‌طور طبیعی، روسیه به دنبال آن است که از این تغییر رفتار دولت‌های منطقه برای تحصیل منافع خود بخصوص در بخش اقتصادی نیز کمال استفاده را بنماید (توافق‌های نظامی، بخش انرژی، فناوری‌های برتر و غیره).

بنابراین خاورمیانه تنها جای پایی است که اگر گام روس‌ها در آن مستحکم گردد، ممکن است هژمونی جهانی آمریکا را در این منطقه با چالش روبرو سازند. مشابه آن که اگر چینی‌ها بتوانند در رقابت در دریای چین جنوبی بر آمریکا فائق آیند، ساختاری را شکل خواهند داد، که دیگر آمریکا را به عنوان هژمون جهانی نمی‌توان شناخت و ساختار قدرت جهانی را به سوی چند قطبی سوق خواهند یافت. استراتژی ژئوپلیتیکی که روس‌ها هیچگاه آن را کتمان نکرده‌اند. در این راستا بر اساس رویکردی عملگرایانه ایجاد روابط با همه طرف‌های درگیر در منطقه در دستور کار روس‌ها قرار گرفته است. این رویکرد به مسکو اجازه می‌دهد تا گفتگوهای فراگیری با تمامی بازیگران منطقه‌ای داشته، و این کشور را تبدیل به شریک ارزشمند برای آن‌ها نماید. با گسترش روابط با کشورهایی چون ایران، عربستان سعودی، مصر، امارات، سوریه، اسرائیل و فلسطین، در واقع روسیه در قالب یک بازیگر میانجی در منطقه درآمده است که شانس تضعیف یا از بین رفتن روابطش با آنها را به حداقل می‌رساند.

در مجموع چنین به نظر می‌رسد که روسیه قدرتی فرامنطقه‌ی است که نمی‌خواهد در چنبره اهداف قدرت‌های منطقه‌ی(ایران، ترکیه، اسرائیل، عربستان) محدود گردد. مضاف بر اینکه از نگاه ژئواکونومیک، خاورمیانه تا زمانی که تامین کننده انرژی اروپا نباشد، تهدیدی برای روسیه به حساب نمی‌آید. در واقع شرایط موجود موجب شده است که نه ایران و نه سایر دارندگان منابع گازی، نتوانند به آلترناتیوی برای تامین گاز اروپا مبدل شوند. چنانچه گفته می‌شود از جمله دلایل شکل‌گیری و تداوم بحران سوریه، حمایت و پشتیبانی کشورهای همچون ترکیه، قطر و عربستان بوده است، که تلاش داشته‌اند تا از طریق خاک سوریه و ترکیه، گاز کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، بویژه قطر را به اروپا برسانند. موضوعی که اگر به مرحله اجرائی می‌رسید کاهش هژمونی روس‌ها را در زمینه تامین انرژی اروپا و موازنه قدرت با غرب را با خطر مواجه می‌ساخت(پیشتر ترک‌ها با تامین بخشی از سبد انرژی اروپا از طریق خط لوله “ناباکو” که از مناطق خزر و قفقاز سرچشمه می‌گرفت، کام روس‌ها را تلخ کرده بودند). لازم به ذکر است که از پس فروپاشی شوروی، شراکت استراتژیک روسیه در زمینه تامین انرژی اتحادیه اروپا(حدود 30 درصد گاز) نقش مهمی در احیای مجدد این کشور در عرصه بین‌الملل داشته است. اهرمی که علاوه بر منافع فراوان اقتصادی، بارها در پیشبرد خواست سیاسی روس‌ها در برابر رقبا موثر افتاده، و تنها با انحصار و ممانعت از ورود سایر رقبا به این بازار(گاز اروپا) توانمند خواهد ماند. از این رو، روس‌ها خوش ندارند با ایجاد “کریدور ژئواکونومیک سوریه” از طریق طرح‌های تجزیه این کشور، کامشان مجدد تلخ گردد.

منبع:https://iiwfs.com/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *