در نگاهی واپسنگرانه، شاید روسیه و ایران هیچگاه متحد یکدیگر نبودهاند و بین آنها در روابط دوجانبه، قرنهای زیادی رقابت ژئوپلیتیک حاکم بود، تاریخ جدید قرن بیستم هم با دورههایی از خودبیگانگی ایدئولوژیک و بیاعتمادی قابل توصیف است. شاه ایران یکی از پایگاههای حضور آمریکا در خاورمیانه بود و سیاست خارجی «بازدارنگی» در رابطه با شوروی را که توسط واشنگتن در دست انجام بود، دنبال میکرد. با این حال، تمرکز ایران بر ایالات متحده به قطع روابط تجاری و اقتصادی موجود با اتحاد جماهیر شوروی، از جمله در زمینه نظامی فنی منجر نشد (در سالهای 1960-1970 توسط شوروی، محمولههای نسبتا بزرگ زرهی، ZSU-57، ZSU-23-4 «شیلکا»، RZSO «گراد»، سیستم توپخانه قابل یدک و سامانه موشکی ضدهوایی قابل حمل به ایران تحویل داده شد).
اما ایران در تاریخ جدید خود (از زمان انقلاب اسلامی سال 1979) تحت رهبری آیت الله خمینی، رهبر معنوی انقلاب ایران با اتخاذ سیاست «نه شرقی – نه غربی» در روابط با اتحاد جماهیر شوروی متناوباً به خصومت آشکاری رسید (همانطور که میدانید در سیستم غیررسمی سیاست خارجی، شوروی «شیطان کوچک» نامیده میشد و متناسب با آن امریکا هم «شیطان بزرگ» بود). با اعلام «صدور انقلاب اسلامی» از سوی تهران و «کمک به احیای اسلام» در آسیای مرکزی و همچنین پشتیبانی از مقاومت افغانستان در دوره اقامت نیروهای شوروی در این کشور در دهه 1980، واکنش متقابل اتحاد جماهیر شوروی در قالب کمکهای نظامیِ وسیع به عراق در طول جنگ ایران و عراق انجام شد، این امر، جدایی و اختلاف دوجانبه را بغرنجتر کرد و عملاً امکان هرگونه همکاری سازنده را از بین برد.
عادیسازی روابط دوجانبه در اواخر دهه 1980 در پی رفع سوء ظنهای ایدئولوژیک، امکان تشدید تماسها در تمامی حوزهها، از برقراری گفت وگو در زمینه امنیت منطقهای تا احیای روابط در حوزههای تجاری – اقتصادی، علمی -فنی و نظامی- فنی را فراهم ساخت. از اواخر قرن بیستم در پی تشدید سیاست بیثباتکننده ایالات متحده در خاورمیانه و آسیای مرکزی (از جمله به طور مستقیم هم در رابطه با روسیه و هم ایران)، و همچنین احساس ضرورت شدید برای رویارویی بینالمللی با توسعه افراطگرایی مذهبی و بنیادگرایی اسلامی (ابتدا جنبش طالبان افغانستان و بعدها داعش)، اشتراک عینی منافع ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک مسکو و تهران آشکار گردید.
اعمال میانجیگری سیاسی از جانب تهران در حل و فصل مناقشات در قلمرو دولتهای پساشوروی به تثبیت اوضاع سیاسی داخلی کمک کرد، و همچنین نشاندهنده تمایل ایران به رویکرد سازنده در حل و فصل مناقشات منطقهای و احترام به منافع کشورهای همسایه بوده است. به خصوص این امر به دلیل و بنیانی برای همکاری ژئوپلیتیک بعدی با روسیه تبدیل شد. بنابراین، روسیه و ایران از اوایل دهه 1990 سیاست ضرورت مقابله بیندولتی با گسترش وهابییت افراطی و دیگر گروههای اسلامی در آسیای مرکزی و قفقاز را حفظ و تقویت کردند (به عنوان مثال، حضور فعال مسکو و تهران در حل وفصل اوضاع سیاسی داخلی در تاجیکستان). همچنین ایران، هرچند به طور غیر مستقیم، به یکی از چند کشور حامی نابودی جنبش اسلامی جداییطلب قفقاز شمالی توسط روسیه تبدیل شد.
در این مرحله، هماهنگی اقدامات و سپس همکاری مستقیم مسکو و تهران در حل و فصل اوضاع سوریه به نقطه اوج همکاری ژئوپلیتیک ایران و روسیه در مسائل مربوط به تأمین امنیت منطقهای تبدیل شد. این پدیده را با تمایل روسیه و ایران به حفظ سوریه به عنوان یک دولت واحد و (بقای) دولت بشار اسد در آن به عنوان تضمینی برای جلوگیری از بیثباتی در کشور و مقابله با گسترش گروههای افراطی در منطقه مرتبط میدانند. در عین حال، گسترش همکاریهای روسیه با ایران در خصوص حل و فصل اوضاع سوریه و امنیت منطقهای، حامل پیام روشنی به ایالات متحده، عربستان سعودی و متحدان آنها که به دنبال تشدید وخامت اوضاع سوریه بوده و به تقویت تجاوز و استیلاگری داعش و بیثباتی منطقه کمک میکرد، بود.
نتایج مهم مقدماتی سیاست همکاری دوجانبه ژئوپولیتیک که توسط مسکو و تهران به نمایش گذاشته شد، سفر حسن روحانی رئیس جمهور ایران به مسکو در مارس 2017 بود که در جریان آن، رهبران دو کشور خاطرنشان کردند، روابط ایران و روسیه در راه توسعه همهجانبه قرار دارد و به سمت روابط راهبردی حرکت میکند. در این رابطه همچنین سفر ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه به ایران در پاییز 2017 قابل ذکر است که در آن، توافق در مورد مسائل حائز اولویت و توسعه مداوم ماهیت استراتژیک روابط دوجانبه مورد توجه قرار گرفت.
قابل پیش بینی بود که تعمیق همکاری مسکو با ایران در مسائل مربوط به حل و فصل اوضاع سوریه و تأمین امنیت منطقهای توسط بسیاری از سیاستمداران و تحلیلگران غربی مغرضانه و تحریفشده تفسیر میشود. این پدیده به عنوان نمونهای از سیاستهای کوتهبینانه مسکو که به دنبال به دست آوردن سود و منافع کوتاهمدت از قراردادهای دفاعی با ایران و کسب ابزاری برای مقابله با خط مشیء سیاست خارجی آمریکا در منطقه و استفاده از آن به عنوان «برگ برنده سیاست خارجی است» و همچنین به عنوان عنصر فشار در گفتگوی جهانی با واشنگتن، مورد اشاره قرار گرفت. صرف نظر از لفاظیهای سیاسی حاوی چنین اتهاماتی، ناراحتی مخالفان غربی و خاورمیانهای از دامنه نزدیکی ژئوپولیتیک روسیه و ایران به عنوان کشورهای مستقلی که دارای نفوذ ژئوپولیتیک در منطقه هستند و از موقعیت پیشرویی در بازارهای نفت وگاز برخوردارند، قابل درک است.
البته، به رغم توسعه تدریجی روابط دوجانبه که واقعا ماهیت استراتژیک پیدا کرده، یادآوری این مورد ضروری است که همچنان برخی از مسائل مشکلساز که گهگاه در روند حل و فصل اوضاع سوریه روی میدادند و در رابطه با آنها مسکو و تهران «اجماع و اتفاق نظری» ندارند، باقی مانده است.
بحثهای جاری ناظران و کارشناسان در مورد ماهیت واقعی سیاست خارجی و روابط دوجانبه روسیه و ایران در چارچوب حل و فصل اوضاع داخلی سوریه و مقابله با افراطگرایی اسلامی در منطقه نیز، اغلب به ارزیابی آنها از همکاری دو کشور به عنوان همکاری موقعیتی (وضعی) در قالب چالشهای موجود خلاصه میشود. به سبب ابهام عینی در مورد نگرش و رویکردهای عملی مسکو و تهران از شرکت در حل و فصل مناقشات بلندمدت، اعلام رسمی اتحاد بلندمدت و شراکت استراتژیک دو کشور مورد سوال واقع میشود. در این رابطه، رویکردها و ارزیابیهای مبهم مسکو و تهران نسبت به «تناسب» استفاده از ابزار سیاسی و نظامی در برابر «معارضان میانهرو» شایان ذکر است (ایران برخلاف روسیه بر بکارگیری از ابزار و رویکردهای رادیکالتر متمرکز است). همچنین توجه به نگرشهای دو کشور نسبت به اقدامات یگانهای دفاعی و مردمی کرد هم حائز اهمیت است (در این رابطه روسیه نگرش بیطرفانه مثبتی داشت، اما ایران نسبت به آن هشیار و گوش به زنگ بود. افزون بر موارد ذکر شده، به موضوعات زیر هم میتوان اشاره کرد: عدم تفاهم تهران درباره توافق مسکو با واشنگتن برای ایجاد مناطق مسئولیت در سوریه؛ موضع بسیار محتاطانه روسیه نسبت به گروههای مسلحانه شیعه و گروه حزبالله که ایران در اصل، در جنگ سوریه بر روی آن حساب کرده است؛ و همچنین اغماض و چشمپوشی مسکو نسبت به حملات نظامی اسرائیل و ایالات متحده به واحدهای نظامی و نیروهای طرفدار ایران در سوریه که همواره موجب تحریک و برافروختگی ایران شده است.
تضادها و اختلاف نظرهای ارائه شده در مواضع مسکو و تهران نسبت به حل وفصل اوضاع سوریه در دوران پساجنگ هم کمتر نیست. در این رابطه، رویکرد روسیه بر حل وفصل سیاسی بر اساس ائتلاف گسترده نیروهای سازنده سوری متمرکز است، در حالی که رویکرد ایران به جانب نیروهای علوی – شیعی و نقش «مدیریتی» آنها معطوف است و به طور کلی قصد ندارد از گزینههای فدرالیزهشدن یا کنفدرالیزهشدن سوریه حمایت نماید.
شواهد مربوط به ابهامِ اهداف روسیه و ایران و وابستگی آنها به تغییرات موقعیتی و همچنین این واقعیت که ایران به لحاظ ژئوپولیتیک، به طور کلی و عینی علاقهای به تقویت بیش از حد نفوذ روسیه در منطقه ندارد، گهگاه در روند اقدامات مشترک در فرایند عملیات سوریه روی میدهند. در این رابطه، واکنش غیرقابل پیشبینی تهران در آگوست 2016 به اعلام استقرار نیروی هوایی روسیه در همدان برای اجرای عملیات در سوریه، از جمله پرانعکاسترین اقدامات رسمی بود. ایران به طور رسمی به این اقدام اعتراض کرد و آن را نشاندهنده «علاقمندی بیش ازحد روسیه در نشاندادن این که یک ابرقدرت است و میتواند در مسائل امنیتی به طور جدی تاثیرگذار باشد» دانست.
همچنین در آینده، احتمال استفاده ایران از توسعه یا قطع همکاری نظامی- فنی با روسیه برای تأثیرگذاری بر مواضع ایالات متحده و کشورهای اروپای غربی در رابطه با لغو تحریمها وجود دارد. واضح است که واکنش ناگهانی دولت ایران در رابطه با استقرار نیروی هوایی روسیه تا حد زیادی ناشی از بروز نگرانی در میان رهبران ایران نسبت به تشدید تنش در روابط ایران با کشورهای غربی پس از انعقاد توافق هستهای بود. در همین رابطه، برای مثال، ایالات متحده موافقت تهران برای استقرار نیروی هوایی روسیه در خاک خود را ناقض شرایط توافقنامههای بینالمللی نامید.
در این راستا میتوان خاطرنشان کرد که در درازمدت به احتمال زیاد روابط ایران و روسیه به رابطه متقابل آنها با بازیگران خارجی و احتمال تغییر در موضوعات محوری سیاست خارجی آنها بستگی دارد. برای سیاست کنونی روسیه در منطقه، تغییر اساسی احتمالی در خطمشی سیاست خارجی ایران (همچون تغییر رژیم سیاسی)، وضعیت ژئوپلیتیک قفقاز شمالی و جنوبی، آسیای مرکزی و خاورمیانه را بسیار بغرنجتر میکند؛ اما برای ایران، یکی از «فوبیاهای ژئوپلیتیک» و از نامطلوبترین سناریوها، اجماع فرضیِ منافع روسیه با سیاست آمریکا و اسرائیل است- موضوعی که متناوباً بر سیاستهای اساسی ایران تأثیر میگذارد.
با توجه به نگرش بسیار منفی و ناخوشایند تهران نسبت به نفوذ احتمالی واشنگتن و تل آویو بر مسکو، برای فاصلهگرفتن روسیه از ایران، همچنین میتوان، موضوع تماسهای «جداگانه» روسیه و اسرائیل را که متناوباً توسط رسانههای ایرانی مطرح میشود، مورد اشاره قرار داد. در این رابطه، در میان پرانعکاسترین مطالب باید به مطلبی درباره اتهام روسیه به انتقال کدهای سامانههای دفاع هوایی به اسرائیل (ازجمله کدهای اس- 300 تحویلی به ایران) اشاره کرد که در مارس 2017 از جانب ایران مطرح شد. به عقیده نظامیان ایران، این امر امکان گمراهکردن سیستم تشخیص «خودی – غیرخودی» سامانههای دفاع هوایی سوریه و ایران را برای نیروی هوایی اسرائیل فراهم آورده است، به طوری که هواپیماهای اسرائیلی که در حمله به خاک سوریه حضور داشتند به عنوان هواپیمای دشمن مورد شناسایی قرار نمیگرفتند، و گویا روسیه بعدا «درخواست تهران و دمشق را برای بررسی کدهای سامانههای دفاع هوایی رد کرده است».
عامل برنامه هستهای ایران
عامل اصلی و سنگ بنای اعمال محدودیت در همکاری نظامی- فنی (تا همین اواخر- همکاری دفاعی) با ایران مسئله حل نشده در رابطه با وضعیت برنامه هستهای ایران بود. اما تصویب برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) توسط ایران، امریکا، روسیه، انگلیس، فرانسه، آلمان و چین در 14 جولای 2015 که توسط قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد مورد تأیید قرار گرفت، به نقطه عطفی در حل و فصل این موضوع تبدیل شد. این اقدام، بنیان جدیدی را برای لغو رژیم تحریمهای بینالمللی از ایران و برقراری ارتباطات تجاری و اقتصادی با کلیدیترین شرکای تجاری خارجی، بنا نهاد.
به عنوان بخشی از همکاریهای نظامی- فنی، قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد برای دوره تا سال 2020، محدودیتهایی را برای تحویل انواع سلاحهای تهاجمی متعارف از قبیل تانک، خودروهای زرهی رزمی، سامانههای توپخانهای کالیبر بزرگ (از 100 میلی متر و بیشتر)، هواپیماها و هلیکوپترهای جنگی، کشتیهای جنگی، موشک یا سامانههای موشکی به ایران وضع کرده است. چنانچه آژانس بینالمللی انرژی اتمی به لغو پیش از موعد این محدودیتها کمکی نکند، این محدودیتها تا سال2020 اعمال خواهد شد.
راه حل به دست آمده در مسئله برنامه هستهای ایران، این امکان را فراهم آورد تا توسعه همکاری تجارت خارجی ایران با شرکای علاقهمند در آینده مشروعیت داشته باشد. این نکته خالی از اهمیت نیست که ایران، با لغو تحریمهای بینالمللی، به داراییهای بلوکهشده در بانکهای خارجی که با توجه به برآوردهای مختلف صورت گرفته، دسترسی پیدا میکرد، چیزی در حدود 100 میلیارد دلار که بطور قابل توجه موقعیت اقتصادی و قدرت پرداخت ایران را مستحکم خواهد ساخت.
البته، دشوار است که تصور کنیم نخبگان ایرانی امید بیش از حدی نسبت به چشماندازهای مثبت توافق و سازشی که بر سر برنامه هستهای خود با ایالات متحده و متحدان اروپای غربی آن به سختی به دست آوردهاند، داشته باشند. با این حال، بدون تردید، ایرانیها انتظار تضمینهای خاصی را برای تضعیف تنش در روابط دوجانبه با آنها دارند.
اقدام تجدیدنظرطلبانه بعدی امریکا، بیانیه دونالد ترامپ رئیس جمهور در اکتبر 2017 بود. این اقدام به مصلحتبودن رعایت توافقات مربوط به برجام را مورد شک و تردید قرار داد و به دنبال آن در 8 می 2018 به طور رسمی خروج یکجانبه امریکا از توافق هستهای ایران و برقراری مجدد تحریمهای لغوشده قبلی در آینده را اعلام کرد. چنین چرخشی، به نظر میرسد، آخرین توهمات تهران در مورد پایداری هرگونه توافقی با واشنگتن را نابود کرده و تا مدتها از نخبگان ایرانی نسبت به امکان اصولی برقراری گفت وگوی مثبت با ایالات متحده، حتی به رغم اعلام آمادگی دولت آمریکا برای بازگشت به روند مذاکره مجدد، سلب اعتمادکرده است. همچنین حمایت رسمی واشنگتن و حضور سرویس اطلاعاتی ایالات متحده در به راه افتادن اعتراضات داخلی ایران در ژانویه 2018 که هدف آن بیثباتسازی اوضاع سیاسی داخلی این کشور است، بستری کاملاً منفی را در این رابطه ایجاد کرده بود.
باوجود ناهماهنگی بوجودآمده در پی سیاست غیرسازنده دولت دونالد ترامپ در روند حل وفصل برنامه هستهای ایران، احتمالا، در حال حاضر روند بازگشت ایران به مدار بازیگران مشروع در عرصه جهانی، در یک شرایط بسیار قانونی برگشتناپذیر است. گواه آن هم، مواضع آژانس بینالمللی انرژی اتمی، دولتهای اروپای غربی و البته، روسیه، در رابطه با پشتیبانی کامل از ایران در مورد اجرای تعهدات این کشور در رابطه با برجام و ضرورت حفظ گفت وگوی به دست آمده با ایران و توسعه روابط تجاری و اقتصادی با آن در آینده است.
کشورهای پیشروی اروپای غربیِ حاضر در این توافق، ضمن همعقیده بودن با نگرانیهای ایالات متحده (در رابطه با توسعه غیر قابلپیشبینی برنامههای موشکی و هستهای ایران)، با این حال، به طور عینی، به ضرورت ارزیابی آن، خارج از چارچوب برجام میپردازند. حتی پس از اعلام ترامپ در مورد خروج ایالات متحده از برجام، انگلیس، آلمان و فرانسه از تمام طرفهای این معاهده خواستند تا به اجرای کامل آن ادامه دهند، همچنین، در ادامه تمایل خود را برای توسعه بیشتر تجارت و روابط اقتصادی با ایران ابراز کردند. از جمله موضوع خرید محصولات نفتی و ارائه خدمات مالی و همچنین دورنمای جایگزینی یورو به جای دلار امریکا در محاسبات مالی مربوط به خرید نفت ایران هم مطرح شد. اگرچه این امر در آینده منتفی نیست که کشورهای اروپای غربی تحت فشار ایالات متحده، به هر ترتیب ناگزیر شوند تا حد معینی روابط خود با ایران را به حداقل برسانند.
اجماع مواضع روسیه و ایران در رابطه با اجرای توافقنامه بینالمللی بر سر برنامه هستهای ایران بدون توجه به کشورهای ثالثی که مبتکر فرآیندهای مخرب بودند، همانند اشتراک منافع دو کشور در حوزه سیاست خارجی و مسائل مربوط به امنیت منطقهای تغییرناپذیر است. تمام این جوانب در تعامل ایران و روسیه در اظهارات مقامات دو کشور تصریح شده است.
در این میان، در قضیه طرح اعمال فشار امریکا بر مواضع ایران در زمینه توسعه برنامههای نظامی آن (به ویژه برنامههای موشکی) و خریداری معنیدار تسلیحات، حسن روحانی رئیس جمهور ایران اظهاراتی را درباره تغییرناپذیری موضع تهران در رابطه با تولید و دریافت هرگونه تسلیحات برای تأمین توان دفاعی خود در 8 می 2018 بیان کرده است.
واضح است که روسیه در زمینه تثبیت موقعیت شراکت خود با ایران، در چارچوب ایجاد نظام امنیت منطقهای و ضرورت حفظ توازن منافع با سایر بازیگران منطقهای، به دلیل عوامل ژئوپلیتیک ناگزیر است روابط دوجانبه مبهم آنها با ایران را به طور مجزا در نظر بگیرد.
شکی نیست که انجام خریدهای تسلیحاتی گسترده از سوی ایران (چه قانونی باشند، چه نباشند)، این کشور را قادر به تقویت توان دفاعی خود مینماید. این امر نه تنها خوشایند امریکا، اسرائیل، عربستان سعودی و دیگر متحدان آنها از کشورهای پادشاهی خلیج فارس که آشکارا رویکرد خصمانهای نسبت به رژیم ایران دارند، بلکه خوشایند تقریبا تمام دولتهای منطقه نیست. به عبارتی، انتظار میرود فعالسازی همکاری نظامی- فنی روسیه با ایران به طور قابل پیشبینی با مخالفتهای جمعی و مستحکم این دولتها مواجه شود. فعلا که آمریکا، بریتانیا و فرانسه نسبت به طرح ابتکاری روسیه درباره هماهنگی فرمهای درخواست به شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تحویل بالقوه تجهیزات نظامی به ایران، با توجه به قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد و موارد پیشبینی شده در آن که عرضه آنها را مجاز کرده است، واکنش به شدت منفی آشکاری نشان دادهاند. بدیهی است که «در صورت لزوم» جبهه مخالفان عرضه تسلیحات به ایران ممکن است از ده کشور هم تجاوز نماید.
در این رابطه همچنین باید توجه داشت که در مجوزهای آتی عرضه تسلیحات به ایران، علاوه بر نگرش منفی قابل پیشبینی کشورهای مخالف ایران، روسیه هم ناگزیر است مواضع نسبتا مبهم شرکای خود در کشورهای مستقل مشترکالمنافع و سازمان همکاری شانگهای را در نظر بگیرد، که در میان آنها نه تنها در رابطه با همکاری نظامی- فنی، بلکه در رابطه با توسعه کلی همکاری فراگیر با ایران هیچ اجماع (توافق) واضحی وجود ندارد.
به عنوان مثال، در این خصوص نامعلومبودن پذیرش ایران در سازمان همکاری شانگهای (به عنوان عضو اصلی) گویای همین واقعیت است؛ تهران از ژوئن ۲۰۰۵ به عنوان عضو ناظر این سازمان شناخته شده است و از مارس ۲۰۰۸ درخواست عضویت در این سازمان را ارائه کرده است. در این میان، شایان ذکر است که برخلاف سازمان همکاری شانگهای، که عضویت در آن به لحاظ موقعیت ژئوپلیتیک ارزشمند است، ایران، کاملاً در همگرایی با دیگر ساز و کارهای همکاری بین دولتی مورد توجه واقع شده است. با این حال، تهران نسبت به تقویت همگرایی خود در شورای اقتصادی اوراسیا که عمدتا جهتگیری تجاری- اقتصادی دارد، نسبتا منفعلانه رفتار میکند.
در مورد تمایل تهران برای عضویت در سازمان همکاری شانگهای، مسلم است که به رغم موضوع «هماهنگی» ایران در «نظام مختصات» سازمان همکاریهای شانگهای، این امر به دلیل احتمال تقویت وضعیت ایران به عنوان یک قدرت منطقهای با منافع ژئوپلیتیکی بسیاری از دولتهای عضو مغایرت دارد. با برطرف شدن دلایل رسمی به تعویق اقتادن بررسی عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای، به دلیل عدم حل وفصل برنامه هستهای ایران، اختلاف نظر تهران با برخی از کشورهای عضو ظاهر شد. همچنین نگرش بسیار منفی اکثریت کشورهای همسایه همچون اسرائیل، ترکیه، عربستان سعودی و متحدان آن به این فرایند که تأثیر قابل توجهی بر هر یک از اعضای سازمان همکاری شانگهای دارند، ظاهر گشت.
کافی است به یاد بیاوریم از ابتدا طرحهای ابتکاری روسیه برای پیوستن ایران به سازمان همکاری شانگهای، تا همین اواخر، توسط چین و تعدادی از کشورهای مستقل مشترکالمنافع مورد پشتیبانی قرار نمیگرفت. به ویژه، اختلافات پابرجای ایران و دولتهای حاشیه خزر- جمهوری آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان- در زمینه تعیین وضعیت حقوقی و تحدید حدود دریای خزر و قوانین بهرهبرداری از منابع آن، پیش از این هم بیتأثیر نبود و نقش مهمی را ایفا میکرد. مواضع منفی تاجیکستان (نسبت به عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای در نشستهای سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ این سازمان) به دلیل وخامت روابط دوجانبه ایران و تاجیکستان در پی پشتیبانی تهران از گروه اپوزوسیون داخلی تاجیکستان هم در این امر موثر بود.
همچنین، تا همین اواخر، یکی از حوزههای مشکلآفرین در مناسبات ایران، روابط ایران و آذربایجان بود. بخش منفی این مناسبات به دلیل بحث تأثیرگذاری باکو بر گرایشهای جداییطلبانه قومیت آذری ساکن در ایران (که حدود ۳۰ میلیون نفر بوده و ۴۰ درصد از جمعیت ایران را تشکیل میدهند) تعمیق شده است؛ روابط و مشارکت در حال توسعه ایران با ارمنستان که در آن دو طرف چشمانداز همکاری در حوزه نظامی را مدنظر دارند نیز مشکل روابط ایران و آذربایجان را تشدید میکرد. در نتیجه، بخش بزرگی از برنامههای ساخت و خریداری تسلیحات آذربایجان با تقویت موقعیت این کشور در خزر و حفظ موقعیت برابر با ایران، در ارتباط بود. به ویژه، امکان خرید سامانههای موشکی ضدکشتی ساحلی روسیه (در ابتدا «باستیون» و سپس «بال -اِ») که چند سال پیش توسط باکو مورد بحث و بررسی قرار گرفت، ناشی از ضرورت حفاظت از بخش ساحلی دریای خزر در ارتباط با ایران بود. تجهیزات دفاع ضدهوایی خریداریشده توسط آذربایجان، بیشتر از آنکه برای حفاظت مراکز مهم از جانب ارمنستان باشد، برای حفاظت از آنها از جانب ایران در نظر گرفته شده است.
در سالهای اخیر، روندهای بسیار مثبتی برای «گنجاندن» ایران در فرآیندهای سیاسی و تجاری – اقتصادی با کشورهای مشترکالمنافع که برای روسیه حائز اهمیت هستند (و با حمایت روسیه روی دادهاند)، ظاهر شده است که امکان حذف موانع و اختلافات از قبل موجود را فراهم میکند. بنابراین، برای تهران امکان تبدیل مناسبات شراکتآمیز با ارمنستان (که قبلا از سوی آذربایجان به عنوان یک موازنه ژئوپلیتیک، بدون خطر شناخته نمیشد) به سرعت به روابط فزاینده با آذربایجان (در قالب پروژههای بزرگ در بخش نفت وگاز و توسعه کریدورهای حمل و نقل منطقهای) بروز یافت؛ این فرصت میتواند برای ایجاد گفتمان سیاسی و همگرایی اقتصادی میان ارمنستان و آذربایجان مفید باشد، و همچنین به حل و فصل جامع اختلافات ارمنستان و آذربایجان در رابطه با مناقشه قرهباغ کمک نماید که رضایت روسیه را تأمین خواهد کرد.
لازم است، عامل حضور چین و تأثیر آن بر ایران را به عنوان یک شریک ژئوپولیتیک جهانی و جایگزین، و به احتمال زیاد به عنوان رقیبی برای روسیه در بازار تسلیحات، برجسته کرد. چین در قالب اجرای سیاست افزایش حضور ژئوپولیتیک خود در خاورمیانه، به شکل هدفمندی ایران را به عنوان یک شریک استراتژیک در منطقه، بزرگترین تأمینکننده منابع انرژی، یک شریک تجاری مهم و مشتری آتی در حوزه همکاریهای نظامی فنی در نظر گرفته و میگیرد. در مناسبات ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک این نکته اهمیت زیادی دارد که برخلاف وضعیت کنونی روابط ایران با روسیه، در روابط این کشور با چین، هیچ مسئله سیاسی و تاریخی و سرزمینی بحث برانگیزی وجود ندارد.
از اوایل سال ۲۰۰۰ روابط اقتصادی خارجی ایران و چین به طور کلی به طور چشمگیری پویایی مثبتی را نشان میدهد. پکن برای تهران شریک تجاری خارجی مهمی به شمار میآید (۱۴٫۸۹ درصد از صادارت ایران در سال ۲۰۱۶ به چین اختصاص یافت). معاملات چند میلیارد دلاری گسترده در حوزه نفت و گاز، از جمله توافق بزرگ سال ۲۰۰۴ با شرکت سینوپِک چین به ارزش ۷۰ میلیارد دلار (برای استخراج مشترک میادینی در ایران و عرضه ۲۵۰ میلیون تن گاز مایع و ۱۵۰ هزار بشکه نفت در روز به مدت ۲۵ سال)، ایران را در سال ۲۰۰۹ به عنوان تأمینکننده طراز اول محصولات نفتی چین مطرح کرد که حتی عربستان سعودی را دور زده بود.
چین همچنین بزرگترین سرمایهگذار در اقتصاد ایران است. به عنوان مثال، در سپتامبر ۲۰۱۷ توافقی درباره ارائه اعتباری به ارزش ۱۰ میلیارد دلار به ایران برای اجرای پروژههای انرژی، محیط زیست و حمل و نقل به امضا رسید. شاخص سطح و عمق روابط اقتصادی خارجی چین و ایران استفاده از یوان چینی به عنوان واحد محاسبات مالی است.
با توجه به حضور اقتصادی گسترده چین در اقتصاد ایران و منابع مالی قابل توجه آن، این کشور، از مزیت رقابتی قابل ملاحظهای نسبت به روسیه برخوردار است. در این رابطه، بحث مربوط به اعتبار صادراتی خریدهای بالقوه ایران از طریق همکاری نظامی-فنی با چین مطرح میشود.
در بخش همکاریهای نظامی – فنی، چین از «کارنامه» نسبتا فراگیری از حضور در بازار ایران برخوردار است. چین از دهه ۱۹۸۰، یکی از بزرگترین تأمینکنندگان سلاح ایران بود و در طول جنگ ایران و عراق هم با تحوبل دهها هواپیمای جنگی، هزاران واحد وسایل نقلیه زرهی، محمولههای بزرگ موشکهای ضدکشتی، موشکهای «زمین به هوا»، سیستمهای توپخانه، سامانههای دفاع هوایی، سامانههای موشکی ضدهوایی قابل حمل و غیره پیشگام بود. در مجموع، چین طی سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۷ یک سری قرارداد برای عرضه تسلیحات به ارزش بیش از ۳ میلیارد دلار، از سال ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶ به ارزش ۴۰۰ میلیون دلار، از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰ به ارزش ۶۰۰ میلیون دلار و از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ به ارزش ۱۰۰ میلیون دلار با ایران امضا کرد. همچنین کشورهای غربی متناوباً چین را به مساعدت پنهانی در توسعه برنامههای موشکی و هستهای ایران متهم میکردند.
افت حجم عرضه محصولات چین در اوایل سالهای ۲۰۰۰ تا حدی به علت حمایت این کشور از محدودیتهای مربوط به عرضه تسلیحات به ایران در چارچوب تحریمهای بینالمللی است؛ با این حال، امیدواری پکن به برقراری گفتگوی جهانی با واشنگتن و همچنین تشدید روابط با اسرائیل، از جمله در حوزه نظامی-فنی تأثیر بیشتری بر کاهش ارتباطات ایران و چین در حوزه نظامی نهاده است.
با وجود چشمانداز توسعه پایدار روابط تجاری و اقتصادی ایران و چین، به علت تمرکز ژئوپلیتیکی چین به عنوان یک بازیگر جهانی، برای ایران هم روشن است که پکن قطعا برای تعمیق بیش از حد روابط با ایران در تمام جهات آمادگی ندارد، چرا که در این صورت، روابطش با ایالات متحده، کشورهای اروپای غربی و اسرائیل، بیش از حد پیچیده خواهد شد. شاخص غیرمستقیم این فرایند، حمایت خویشتندارانه پکن از مواضع و تلاشهای ایران (و همینطور روسیه) در مسائل مربوط به خاورمیانه و حل و فصل اوضاع سوریه و ملاحظهکاری زیاد آن در رابطه با موضوع توسعه همکاریهای نظامی و فنی است.
منبع:http://www.iras.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.