با توجه به حساس شدن تنگه باب المندب و کل دریای سرخ در سایه مساله حمله پهبادی به فرودگاه ابوظبی و نیز حمله موشکی یمن به ناو عربستان سعودی شرایط جنگ در این کشور وارد مرحله تازه ای شده است که با حمله چند روز پیش ریاض به الحدیده نشان از جدی بودن این مرحله از جنگ را دارد. در این راستا مسکو هم خواستار خویشتنداری انصارالله و حوثیهای یمن بوده است. در چنین شرایطی به نظرتان واکنش مسکو در قبال این شرایط چه خواهد بود، به خصوص که پوتین سعی داشته با همه طرفهای درگیر در پرونده یمن روابط حسنه ای را برقرار کند؟
از زمان آغاز جنگ یمن، روسیه تلاش خود را برای حفظ موضع بی طرفانه داشته است. لذا در طول این چهار سال همواره سعی مسکو بر راهبرد کاهش تنش و پیش گرفتن راه حل سیاسی از سوی همه طرف های درگیر در یمن بوده است. این بی طرفی هم در خصوص نیروهای داخلی از انصارالله و حوثی ها تا نیروهای عبدالله صالح و منصور هادی بوده حتی این نگاه در خصوص بازیگران منطقه ای از ایران تا عربستان و امارات متحده عربی تسری یافته است. این مساله در سیاست های اعلامی و اعمالی مسکو به خصوص در شورای امنیت کاملا مشهود است. دلیل این مواضع مسکو به این باز می گردد که با توجه به نفوذ سنتی روسیه در یمن به خصوص یمن جنوبی، عملا مسکو با بازیگران داخلی یمن ارتباطات خود را حفظ کرده است. برای مثال خود منصور هادی کسی است که در روسیه آموزش نظامی دیده و ارتباطات خوبی هم با مسکو طی سالیان گذشته داشته است. از آن سو به واسطه نقش آفرینی ایران، ارتباطات و مناسباتی هم میان روسیه با انصارالله شکل گرفته است. لذا کرملین برای حفظ این جایگاه و نفوذ در میان دو طرف سعی دارد تا با مواضع بی طرفانه نقش کلیدی خود را در یمن داشته باشد. ضمن این که روسیه روی توان و پتانسیل خود برای ایفای نقش میانجی گری هم حساب ویژه ای باز کرده است.
پس چرا تا کنون در این نقش روسیه عملی جدی را انجام نداده است؟
مساله مهم به زمان باز می گردد. به هر حال نمی توان زمان مناسب را در انجام پروسه های دیپلماتیک مد نظر نداشت.
آیا سیاست همه جانبه گرایی مسکو و شخص پوتین در میدان عمل می تواند با همراهی همه طرف ها روبه رو شود؛ به هرحال پذیرش قطعنامه 2214 شورای امنیت و تاکید کرملین بر خویشتنداری انصارلله می تواند شکاف را میان مسکو با حوثیها و به تبعش ایران را ایجاد کند. ارزیابی شما در این رابطه چیست؟
ببینید روسیه دو سیاست را در قبال یمن در پیش گرفته است؛ سیاست اعلامی و سیاست اعمالی. در سیاست های اعلامی همان طور که گفتم مسکو به دنبال حفظ موضع بی طرف خود و کاهش تنش میان همه طرف های درگیر است. اما واقعیت این است که در سیاست اعمالی مسکو به چند دلیل خواهان تدوام بحران جنگ یمن است. اول این که از زمانی که جنگ و بحران یمن آغاز شده نقش و جایگاه عربستان در جنگ سوریه به مراتب کم رنگ تر شده است. چرا که تمرکز ریاض روی مرزهای مشترک خود با یمن رفته است. هر چند که در یکی دو سال اول جنگ نقش لجستیکی و حتی سیاسی عربستان در جنگ سوریه پررنگ و مشهود بود، اما به دلیل توزیع توان عربستان میان سوریه و یمن، به خصوص یمن، عملا شاهد به حاشیه رفتن عربستان در سوریه هستیم که این به سود روسیه است. نکته بسیار مهمتر به این باز می گردد که اساسا ناامن شدن و حتی بسته شدن تنگه باب المندب و کل دریای سرخ حتی به صورت موقت به سود روسیه است. چرا که روسیه به عنوان یکی از قطب های تولید نفت خواهان افزایش نرخ نفت خام است. به گونه ای که این خواسته را در نشست اوپک در وین هم به صراحت اعلام کرد. لذا ناامنی تنگه باب المندب که در روزهای اخیر قیمت نفت خام را بالا برد به سود مسکو تمام شد. به خصوص که مشتریان نفتی روسیه مانند چین و کشورهای اروپایی مسیرهایی غیر از دریای سرخ را برای دریافت نفت خام روسیه دارند. از این رو تداوم ناامنی در باب المندب و نبود نفت خام کشورهای عربی خلیج فارس به شدت به سود روسیه تمام خواهد شد. مضافا این که در چشم انداز بحران یمن پایان جنگ، آن هم به سود عربستان دیده نمی شود. این مساله با توجه به این که در پیش روی ریاض بازیگران فرامنطقه ای مانند پاریس، لندن و واشنگتن قرار دارد می تواند چالش بیشتری را هم از نظر تسلیحاتی و نظامی در تحولات میدانی و هم از نظر سیاسی و دیپلماتیک به خصوص از نظر فشارهای سازمان های حقوق بشری برای این کشورها ایجاد کند. خوب این مساله یقینا مطلوب مسکو است. چرا که این کشورها با درگیری بیشتر در پرونده یمن تمرکز خود را بر سایر مناطق از دست خواهند داد و این فضای تنفسی عالی برای کرملین به خصوص در خاورمیانه خواهد بود. لذا اگر چه در پس پرده سودهای بسیاری از تداوم جنگ یمن نصیب روسیه شده و می شود. اما در ظاهر مسکو هم خواهان پایان دادن به این جنگ بیش از چهار ساله یمن است. اما این که در میدان عمل این سیاست های تا چه اندازه می تواند تحقق یابد، بستگی به جدیت مسکو دارد. فعلا کرملین جدیتی برای حضور در پرونده یمن نمی بیند. چون ادامه این وضع به سود خود او است. اگر چه در مواضعی خواستار خویشتن داری همه طرفین به خصوص انصارالله و حوثی ها بوده است. اما با مداخلاتی نظیر وتوی قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت بر سر پرونده یمن توانسته اعتماد تهران را در این خصوص جلب کند.
اما با تمرکز سیاست خارجی ترامپ بر مساله دیپلماسی منطقه ای ایران که با بازگشت تحریم ها می تواند به شکل پررنگ تری ادامه پیدا کند و نیز حساسیت کاخ سفید به تحرکات منطقه ای روسیه به خصوص در خاورمیانه که اکنون سبب پیشنهاد اعمال تحریم هایی به نام تحریم های مرگ علیه روسیه شده است، آیا می توان فضای قطبیت یافته جدی را در آینده تحولات خاورمیانه شاهد باشیم. اگر چنین است این مساله می تواند چه آثاری بر پرونده یمن داشته باشد؟
روسیه در طول سال های اخیر به خصوص در سال های زمامداری پوتین سیاست مستقل و روشنی را در مقابله با آمریکا در همه پرونده های سیاست خارجی و مناسبات دیپلماتیک داشته است. لذا اگر در طول این سال ها از این سیاست به هر دلیل عدول کرده اند در نهایت به ضرر خود روسیه تمام شده است. مثلا با رای ممتنع مسکو با حمله به لیبی تنها به فاصله یک ماه مسکو اعلام داشت که در این خصوص دچار اشتباه راهبردی شد که به ضرر منافع روسیه بوده است. لذا در شرایط خاص و ویژه ای که اکنون روسیه در خاورمیانه کسب کرده است به هیچ وجه حاضر نیست که آن را از دست بدهد. حتی با تصویب و اعمال تحریم های آمریکایی موسوم به تحریم های مرگ. این یک موفقیت جدی برای روسیه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است که در کنار الحاق کریمه توانسته قدرت نمایی جدی برای روسیه باشد. ضمن این که میان مسکو و واشنگتن اختلافات عدیده ژئوپولتیکی وجود دارد. البته دایره جنگ آمریکا روسیه بیش از اینها است. از جنگ سیاسی و دیپلماتیک تا جنگ سایبری، مجازی و رسانه ای، جنگ سرد جاسوسی، مسائل مربوط به اشاعه سلاح های کشتار جمعی، رقابت در توان هسته ای و نیز جنگ فضایی میان دو کشور می تواند دایره تنش های دو ابر قدرت را بیش از پیش بالا ببرد. در این شرایط روسیه به دنبال برتری خود در برخی از حوزه ها است. که یکی از این حوزه ها خاورمیانه به خصوص پرونده سوریه است. البته سیاست همکاری دو کشور در سطح تاکتیکی ادامه خواهد یافت. اما نمی تواند تغییرات جدی در مناسبات و رقابت های دو کشور ایجاد کند. لذا این فشار تحریمی، هم بر ایران و هم بر روسیه سایه سنگین فضای قطبیت زده ای را بر خاورمیانه حاکم خواهد کرد. به خصوص که روسیه مهره هایی مانند ایران را در طرف خود دارد و در آن سو آمریکا نیز همراهی عربستان را دارد که خودبه خود شرایط قطبیت منطقه ای درباره پرونده یمن را بالا خواهد برد. پس اگر فشار آمریکا بر ایران و روسیه بیش از پیش شود می تواند تنش در پرونده یمن را هم بالا ببرد. چرا که در این فضا تهران و مسکو سعی خواهند داشت تا از برگ یمن به سود خود در مهار عربستان و آمریکا استفاده بکنند. البته این وضعیت به معنای شروع یک جنگ سرد جدید نیست. اما دایره تنش ها به قدری گسترده خواهد بود که در کوتاه مدت و میان مدت نمی توان چشم انداز روشنی برای حل پروندهای سوریه و یمن و کلا بحران های خاورمیانه پیدا کرد. لذا برگ برنده سوریه و حتی یمن می تواند اهرم فشار روسیه به آمریکا باشد.
با توجه به نکاتی که به آن اشاره داشتید اساسا نگاه روسیه به ایران در قبال پرونده روسیه می تواند همان نگاه به پرونده سوریه باشد. آیا در پس سیاست های اعمالی و اعلامی روسیه در قبال یمن، روابط مواضع تهران – مسکو هم دستخوش تنشی خواهد شد؟
به هر حال باید پذیرفت که پرونده سوریه با اقتضائات پرونده یمن به شدت متفاوت است. لذا روسیه در قبال ایران بر سر پروند یمن چند نکته را مد نظر قرار خواهد داد؛ اول این که نفوذ منطقه ای ایران مساله ای است که مسکو از آن چشم پوشی نخواهد کرد. به هر حال جایگاه و قدرت ایران در خاورمیانه مشخص است و این امر می تواند سبب بالاتر بردن توان و نفوذ منطقه ای روسیه در همکاری با ایران شود. در همین رابطه سال های اول جنگ سوریه با حضور آمریکا رقم خورد. اما با دخالت روسیه در سایه حمایت ایران منجر به کنار رفتن واشنگتن و ریاض شد که این مساله به برگ برنده روسیه بدل شده است. لذا مساله یمن هم می تواند چنین نفوذی را برای روسیه شکل دهد. ولی فعلا برنامه جدی از جانب کرملین برای یمن مانند پرونده سوریه وجود ندارد و مسکو صرفا از طریق شورای امنیت و خود سازمان ملل پیگیر تحولات است. اما به محض این که شرایط را مساعد دخالت ببینند در راستای منافع خود وارد عمل خواهند شد. در این مسیر یقینا ایران اولویت همکاری ها است. لذا به نظر همسویی بیشتر میان تهران و مسکو بر سر یمن شکل بگیرد. چون مسکو به این یقین رسیده که عملا هیچ موضوعی در خاورمیانه بدون در نظر گرفتن ایران قابل حل نیست. اگر چه روسیه طرف های مقابل را هم برای حفظ نفوذ خود خواهد داشت. مساله دیگر اهمیت ژئوپولتیک مقاومت برای روسیه است. اگر چه خود گفتمان مقاومت با کلماتی مانند جبهه مقاومت، ایستادگی و شهادت در ادبیات سیاسی مسکو جایی ندارد، اما روسیه به این آگاهی رسیده است که متحدین ایران در منطقه خاورمیانه به ویژه شیعیان عموما در مناطق نفت خیز حضور دارند. به طوری که بیش از 70 درصد نفت کشورهای منطقه خلیج فارس در نواحی شیعه نشین قرار دارد. نواحی که در حال حاضر یا متحدین بالفعل ایران به شمار می روند و یا در آینده این اتحاد شکل خواهد گرفت. لذا نفوذ ایران در چهار پایتخت مهم منطقه (بغداد، صنعا، بیروت و دمشق) می تواند راهگشای حضور روسیه هم در آینده باشد. همچنین مواضع ایران به عنوان کشوری ضدهژمون هم می تواند در پیش برد سیاست های روسیه نقش پیشران را داشته باشد. در مجموع این شرایط به نظر می رسد که روسیه و شخص پوتین تمایل دارد که در همه پرونده ها نه تنها یمن همکاری خود را علیرغم برخی اختلاف نظرها داشته باشد. لذا این همسویی که در جنگ سوریه شکل گرفته است امکان دارد در خصوص یمن و حتی افغانستان هم تسری یابد. اما واقعیت مهمی هم که نباید فراموش شود این است که علرغم تمامی نکاتی که گفته شد روسیه هیچ گاه تلاش نخواهد کرد که در یک سیاست یک جانبه گرایانه نفوذ خود را میان همه طرف های درگیر از دست بدهد. کما این که مشابه همین رفتار در سوریه هم وجود دارد که در برخی از موارد مورد نقد ایران است. لذا مناقشات ایران و عربستان و یا تنش های جدی ایران و اسرائیل از دید روسیه یک منازعه خاورمیانه ای بوده که مسکو نباید طرف هیچ کدام را به صورت جدی بگیرد و تنها با سیاست همه جانبه گرایی سعی در کاهش تنش و افزایش نفوذ خود خواهد داشت.
منبع:http://irdiplomacy.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.