ویژگی خاورمیانه ای روابط روسیه و اسرائیل (بخش دوم)

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
این گزارش توسط شورای امور بین‌الملل روسیه (ریاک) در قالب پروژه «نظام امنیتی در خاورمیانه» تهیه شده است. این اثر به تبیین موضوع روابط پیچیده روسیه و اسرائیل در منطقه خاورمیانه پرداخته است. در این مطلب نقش روسیه در مثلث اسرائیل-سوریه-ایران به طور مفصل مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. نویسنده همچنین مسائل مربوط به سطح حضور ایران در سوریه، تأثیر «توافق هسته‌ای» در روابط بین اسرائیل و ایران در منطقه، جایگاه حل و فصل مسئله فلسطین و اسرائیل در روابط روسیه و اسرائیل را واکاوی کرده است.


توافق هسته‌ای در بستر تقابل اسرائیل و ایران در سوریه
مسئله توافق هسته‌ای ایران و به اصطلاح برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) یا به عبارت صحیحتر، خروج ایالات متحده از این توافق در 8 می 2018، به شکل تنگاتنگی با تقابل رو به رشد ایران و اسرائیل در سوریه درهم آمیخته است. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل چند روز پیش از اعلام این تصمیم، شخصا بایگانی اسنادی را که به قول او جاه‌طلبی‌های ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای را ثابت می‌کرد، به اطلاع عموم رساند.

خروج آمریکا از برجام باید هم روسیه و هم خود اسرائیل را هشیار کرده باشد، قبل از همه به این دلیل که واکنش ایران به این تصمیم می‌تواند اقدامات نامتقارن مرتبط با سیاست نظامی تهاجمی‌تر در سوریه و تلاش برای تهاجم به متحد کلیدی واشنگتن یعنی اسرائیل باشد.

در این شرایط، دور تشدید وخامت مابین ایران و اسرائیل در 10 می سال 2018 قابل توجه است، در این زمان فرماندهان ایرانی نیروی «قدس» بلندی‌های جولان سوریه را هدف 32 موشک قرار دادند و اسرائیل هم چندین واحد نظامی و انبار مهمات در سوریه را هدف حملات موشکی خود قرار داد. این رویداد بیشتر به این دلیل اهمیت دارد که چنین اقداماتی توسط نیروی مسلح ایران برای اولین بار، انجام گرفته است. این رویداد که تنها دو روز پس از اعلام تصمیم خروج آمریکا از برجام صورت گرفت را می‌توان نمونه­ای از چگونگی رویارویی‌های ایران و اسرائیل در پاسخ نامتقارن رهبران ایران به اقدام ایالات متحده تفسیر کرد. این امر، همچنین می‌تواند از نظر اسرائیل نقطه مرجع رسمی درهم‌آمیختگی مناقشه سوریه و توافق برنامه هسته‌ای ایران در یک پرونده سیاسی باشد.

استراتژی امریکا و اسرائیل در مورد برجام این تردید را بوجود می‌آورد که خروج از این توافق گامی ضروری برای سوق دادن ایران به اقدامات تقابلی و ازسرگیری برنامه هسته‌ای بوده است. حتی اگر از سوی تهران چنین تصمیمی هم اتخاذ نشود، باز هم سوء‌ظن نسبت به مقاصد ایران و بی‌اعتمادی به آن برای ایالات متحده و متحدان آن، دلیلی برای پیگیری سیاست تهاجمی‌تر به منظور انزوا و مهار ایران خواهد بود. البته اسرائیل از درک روشنی نسبت به راه حل نظامی برای مسئله هسته‌ای ایران برخوردار است، اما در مورد چگونگی فائق آمدن بر این مشکل به لحاظ سیاسی، هیچ راهبردی ندارد. بدیهی است، برای رهبری اسرائیل، درگیری نظامی با ایران و مهار آن، به مراتب سناریوی قابل درک‌تری از تقابل سیاسی در حالت همزیستی است. در عین حال، واضح است که در صورت شکست توافق هسته‌ای، به احتمال زیاد، این اسرائیل است که باید بالاترین هزینه را بپردازد.

اگرچه اسرائیل نقشی را در مذاکرات مربوط به برنامه هسته‌ای ایران ایفا نمی‌کند، اما موضوع توافق هسته‌ای هم در ایالات متحده، هم در اسرائیل به عنوان بخشی از سیاست مشترک آنها برای مهار ایران محسوب می‌شود. اگرچه اسرائیل بازیگر کلیدی در مذاکرات دیپلماتیک نیست، اما مهمترین بازیگر در تحقق مهار (ایران) در نظر گرفته می‌شود. نباید فراموش کرد که اسرائیل به تنهایی قادر به انجام اقداماتی برای از بین بردن کامل تأسیسات زیرساختی مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران می‌باشد. در مارس 2018، پس از گذشت بیش از یک دهه، اسرائیل اذعان کرد که در سال 2007، این جنگنده‌های اسرائیلی بودند که رآکتور هسته‌ای سوریه را هدف قرار دادند. این اعتراف، ظاهرا، در وهله نخست به منظور ارسال این سیگنال به ایران بود که اگر اسرائیل گمان کند که برنامه هسته‌ای این کشور احیا شده، آماده حمله نظامی به خاک ایران است.

با وجود این، در اسرائیل همه با این دیدگاه نخست وزیر نتانیاهو در این باره که برجام یک اشتباه تاریخی است، هم عقیده نیستند. به طوری که گادی آیزنکوت، رئیس ستاد کل ارتش دفاعی اسرائیل، ابراز اطمینان کرد که «در حال حاضر این توافق با تمام کاستی‌های آن فعال بوده و مانع از اجرای پروژه‌های هسته‌ای ایران در 10 تا 15 سال آینده می‌شود». آن­گونه که نتانیاهو مدعی است توافق با ایران، اصلا این کشور را به بمب هسته‌ای نزدیک نکرد، بلکه برعکس، این توافق بر پایه موضع بی‌اعتمادی نسبت به جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران و مبتنی بر ضرورت راستی­آزمایی صورت گرفته است.

در محافل نظامی اسرائیل موضع عملگرایانه‌تری در مورد برجام رسوخ پیدا کرده است، و جای آن دارد که مسکو گفتگوی جدی‌تری را در رابطه با برنامه هسته‌ای ایران با آنها برقرار نماید. با توجه به این واقعیت که بحث ایران در اسرائیل پس از خروج ایالات متحده از توافق هسته‌ای تغییر کرده و بر تهران به عنوان منبع مشکلات منطقه‌ای متمرکز شده است، گفت و گوی روسیه و اسرائیل بعید است گسترده باشد، اما مساله اصلی برای مسکو بازگشت تمرکز به خود برنامه هسته‌ای است.

برای روسیه بزرگترین معضل در رابطه با واکنش ایران نسبت به شکست توافق هسته‌ای، توازن بین محافل مختلف نخبگان سیاسی ایران خواهد بود. لازم به ذکر است که رهبران ایران در مورد نوع واکنش به خروج آمریکا از برجام هم عقیده نیستند. مسلم است که اقدامات دونالد ترامپ، رئیس جمهور حسن روحانی را که خواهان کار مشترک با اروپا، روسیه و چین برای حفظ این پیمان است، در اقلیت قرار داد.

رئیس جمهور ایران به اتحادیه اروپا فهمانده است که باقی ماندن یا نماندن تهران در چارچوب این معاهده به این اتحادیه بستگی دارد. علیرغم آنکه رهبر ایران تهدید کرد که به محض خروج دونالد ترامپ، رییس جمهور ایالات متحده از توافق هسته‌ای، ایران نیز همین کار را انجام خواهد داد، با این حال، این تصمیم تا زمانی که اتحادیه اروپا دقیقا موضع خود را بیان کند، به تأخیر افتاد. با وجود لفاظی‌های ستیزه‌جویانه که غالبا صرفا بیانگر اقدامی پوپولیستی است، بدیهی است که برای ایران توافق بر روی برنامه هسته‌ای و به عبارت صحیح‌تر، منفعت اقتصادی که این کشور طبق شرایط این توافق دریافت می‌کند، بسیار حائز اهمیت است.

جریان­های تندرو در ایران به شدت به اقدامات ایالات متحده واکنش نشان داده و خواهان استعفای رئیس جمهور میانه‌رو ایران شدند. از نظر آنها بدون تغییر در شرایط توافق هسته‌ای و مرتبط کردن ابعاد منطقه‌ای سیاست خارجی ایران به این موضوع، اتحادیه اروپا قدرتی در حفظ این توافق ندارد. رویدادهای 10 می در سوریه این موضوع را ثابت کرد که پاسخ نامتقارن تهران به شکست برجام در شکل افزایش تعمدی اقدامات نظامی، دست کم برای بخشی از نظام حکومتی ایران گزینه قابل قبولی است.

در این زمینه، فعالیت‌های ایران در سوریه تحت رهبری سردار قاسم سلیمانی، برای مسکو بسیار مخاطره‌آمیز شده است. به تصور ایالات متحده، اتحادیه اروپا و اسرائیل، مذاکرات مربوط به توافق هسته‌ای کاملا می‌تواند با پرونده مربوط به برنامه موشک‌های بالستیک ایران و همچنین توسعه‌طلبی منطقه‌ای آن پیوند بخورد. لازم به ذکر است که کشورهای عضو اتحادیه اروپا در بیان این موضع، نسبت به ایالات متحده یا اسرائیل دقت بیشتری دارند.

موضع تهران و مسکو هم پیرامون این موضوع بدون تغییر باقی مانده است: در روند مذاکرات، (که در آن مذاکرات مربوط به توافق هسته‌ای تا به حال تحت نظارت عباس عراقچی، معاون وزیر امور خارجه ایران انجام می‌شد) نه روسیه و نه ایران آماده تغییر برجام و اعمال اقدامات محدودکننده‌ در رابطه با این توافق نیستند. اما با توجه به رویدادهای اخیر در سوریه، برای تندروهای ایرانی عملاً سوریه به امکانی برای واکنش غیر رسمی به فروپاشی برجام تبدیل شده است. در این شرایط، روسیه باید به طور مشخص مسیرهای مذاکره خود را جدا کرده و «قاطعانه با تلاش برای اعمال فشار بر تهران به علت شرایط غیر مرتبط با برجام که عمدتا با برنامه هسته‌ای ایران مرتبط نیستند، مخالفت نماید». احتمالا مسکو ضمن درک نبود همدلی در رابطه برجام در تهران، حاضر نخواهد شد در مذاکرات چندجانبه پیرامون توافق هسته‌ای ایران، از بستر سوریه به عنوان اهرم فشار استفاده نماید.

حل وفصل مسئله فلسطین و اسراییل
به دلیل پیشرفت بحران سوریه و تنش عمومی در خاورمیانه، موضوع حل و فصل مسئله فلسطین و اسرائیل به تدریج اهمیت خود را از دست داده است، اما کمیته چهارجانبه خاورمیانه توسط بسیاری از کارشناسان به رسمیت شناخته شده است. تنها در پی به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل توسط دونالد ترامپ و انتقال سفارت ایالات متحده بود که موضوع فلسطین دوباره به دستور کار جهانی بازگشت. تشدید مباحث مربوط به مناقشات فلسطین و اسرائیل هنوز هم در حال وقوع است؛ چراکه مواضع رئیس جمهور آمریکا و رهبر اسرائیل طی مدت طولانی با هم یکی شده‌اند و ضمن به حاشیه بردن موضوع حکومت خودگردان فلسطین در روند حل و فصل، آن را در برابر عمل انجام شده قرار می‌دهند.

«معامله قرنی» که در واشنگتن پیرامون حل و فصل مناقشات فلسطین و اسرائیل از آن نام برده می‌شود، در عمل، فاقد عناصر کلیدی روند صلح (ایجاد پایتخت دولت فلسطین در اورشلیم شرقی، بازگشت آوارگان فلسطینی) است. این امر برای رئیس دولت فلسطین گزینه دیگری غیر از آن که در جستجوی متحدان جدیدی باشد باقی نمی‌گذارد. طبیعتاً، محمود عباس مسکو را به عنوان نیرویی در نظر می‌گیرد که می‌تواند فرایندهایی را که طی ماه‌های اخیر ظهور کرده‌اند، به جریان روند مذاکرات موجود بازگرداند، گفتنی است نمایندگان حکومت خودگردان فلسطین به صراحت در این باره، با طرف روسی سخن می‌گویند.

به هر حال، روسیه به طور سنتی از موضع دقیق و روشنی پیرامون حل و فصل مسئله فلسطین و اسرائیل پیروی کرده است. رئیس جمهور پوتین بارها این موضع را در دیدار با همکاران فلسطینی و اسرائیلی خود اعلام کرده و در این باره اظهار داشته که روسیه موضع اصولی را در حمایت از حق تعیین سرنوشت فلسطینی‌ها در پیش گرفته است. و این که نتیجه «حل وفصل باید به اشغال سرزمین‌های عربی که از سال 1967 شروع شده، پایان بخشد و به ایجاد دولت مستقل فلسطینی به مرکزیت (پایتخت) اورشلیم شرقی، بینجامد».

روسیه نسبت به برگزاری مذاکرات اسرائیل و فلسطین در مسکو در سال 2005 ابراز تمایل کرده بود. ایده برگزاری مذاکرات مستقیم بین محمود عباس و بنیامین نتانیاهو هم نخستین بار در دیدار عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور مصر و ولادیمیر پوتین در اوت سال 2016 مورد بحث قرار گرفت. اولین مذاکرات مستقیم بین رهبران فلسطین و اسرائیل می‌بایست از 2010 تا 2016 در مسکو برگزار می‌شد، اما طرفین یکدیگر را متهم به عقیم گذاشتن این طرح می‌کنند. به گفته محمود عباس، طرف اسرائیلی به طور یکجانبه آن را لغو کرد، در حالی که رهبر اسرائیل غیرقابل قبول بودن شرایط اولیه‌ی طرح‌شده توسط نمایندگان فلسطین را دلیل آن اعلام کرد.

برای برگزاری نشست‌های سطح بالا در مسکو تلاش‌هایی صورت گرفت که آخرین مورد آن برای اواسط ژوئن 2018 برنامه‌ریزی شد که موفقیتی در برنداشت. مسلم است که به خودی خود دیدار نتانیاهو و عباس با میانجیگری روسیه، هدف نهایی مسکو نبوده و این امر قادر به حل وفصل منازعه اسرائیل و فلسطین نیست، اما می‌تواند روند صلح را مجددا راه‌اندازی نماید. با این حال، ابتکار میانجیگری روسیه که طی دو سال به موفقیتی نینجامیده، با این تهدید مواجه است که از یک هدف متوسط ​​به یک وظیفه مهم غیرممکن برای دیپلماسی روسیه تبدیل شود.

بسیاری از ابتکارات بین‌المللی با این ریسک مواجه هستند که در برابر همان نقشی عمل می‌کنند که مسکو به ایفای آن امیدوار است. برای مثال، کنفرانس فرانسه پیرامون حل و فصل منازعه فلسطین و اسرائیل در سال 2016 که به طور جدی توسط فرانسوا اولاند، رئیس جمهور سابق فرانسه، پیگیری می‌شد از یک جلسه در پاریس فراتر نرفت و قادر به راه‌اندازی روند صلح نشد. مسکو با این ریسک مواجه است که نشان دهد راه‌اندازی روند صلح در شکل موجود، غیرممکن شده است. این هم کمک دیگری برای «معامله قرن» که واشنگتن آن را پیش می‌برد، خواهد بود و بر اساس فکت‌های ایجادشده در روی زمین، از زمان تعیین مرزهای 1967 راه را برای بازنگری شرایط روند مذاکرات باز خواهد کرد.

برای روسیه نقش برجسته‌تری در حل و فصل منازعه فلسطین و اسرائیل وجود دارد که همانا فرصت منحصر به فرد تقویت وجهه و اعتبار خود در خاورمیانه، جدا از سوریه و به عبارتی بیرون از فضای نظامی است. تلاش‌های مسکو در این جبهه تا حدی با موقعیت آن به عنوان نقطه مقابل ایالات متحده، اروپا و اسرائیل مرتبط است، اما بسیاری از کارشناسان اتفاق‌نظر دارند که برای ولادیمیر پوتین، خود مشارکت روسیه در روند صلح می‌تواند مهم‌تر از نقطه نهایی حل و فصل بین فلسطین و اسرائیل باشد. در این راستا، حکومت خودگردان فلسطین نباید در انتظار این باشد که مسکو صرفا پیش‌برنده مواضع فلسطین در مذاکرات با اسرائیل باشد، با وجود آنکه مواضع دو طرف کاملا نزدیک است.

برای محمود عباس فعال‌سازی روسیه برای حل و فصل مسالمت‌آمیز نه تنها تامین کننده اهداف سیاست خارجی بلکه همچنین دربردارنده اهدافی برای سیاست داخلی است. مقامات فلسطینی، به رهبری عباس، موفق به ایجاد انسجام ملی برای مردم نشدند، مدیریت در این مناطق عمیقا محلی بوده و از نظر سرزمینی از هم پاشیده است. بسیاری از فلسطینی‌ها از استراتژی مدیریت حل و فصل که در طول 20 سال به امید ابتکار آمریکا بود، مایوس شده‌اند. تلاش‌های روسیه نیز برای ایفای نقش فعالتر در روند صلح، موجبات نوعی بازراه‌اندازی گفتگو و مذاکره در داخل فلسطین و حمایت سیاست داخلی بیشتر از محمود عباس را فراهم می‌آورد.

فعلا اسرائیل علاقه زیادی به طرح‌های روسیه ندارد. مسکو در حال تلاش برای ترغیب اسرائیل به مذاکره پیرامون مسئله فلسطین است، اما مسلم است که طرف اسرائیلی به «معامله قرن» آمریکا امید بسته است. بنابراین، در آوریل 2017، وزارت امور خارجه روسیه برای اولین بار، اورشلیم غربی را پایتخت دولت اسرائیل و اورشلیم شرقی را پایتخت کشور فلسطین نامید. این گام، که در رسانه‌های اسرائیلی مثبت ارزیابی شد، احتمالا می‌بایست موجب به راه افتادن روند مذاکرات می‌شد، اما رهبری اسرائیل با احتیاط با آن برخورد کرد.

با وجود این که به احتمال زیاد، اسرائیل برای روسیه نقشی به عنوان میانجی در خارج از طرح‌های بین‌المللی قائل نیست، بنیامین نتانیاهو باید برخی از ابتکارات مربوط به حل و فصل فلسطین را به ولادیمیر پوتین واگذار نماید. برای طرف اسرائیل، حفظ شراکت شکننده با روسیه بسیار مهم است، چراکه این شراکت ارتباط تنگاتنگی با تعامل در سوریه دارد و بدترشدن روابط به دلیل اختلاف نظرها در مورد فلسطین می‌تواند گفت وگو در مورد سوریه را تضعیف نماید. موضوع پذیرش اسرائیل به عنوان یک کشور یهودی در خاورمیانه به جایی نرسیده است و با توجه به نقش رو به رشد ایران در سوریه، روند صلح به شرایط منطقه‌ای وابستگی بیشتری پیدا می‌کند؛ این دلیل دیگری است که برای رهبری اسرائیل، پشتیبانی مسکو می‌تواند حائز اهمیت باشد.

با وجود این، مسکو فلسطین و سوریه را به عنوان زمینه‌های مرتبط در روابط خود با اسرائیل در نظر نمی‌گیرد. افزون بر این، روسیه چشم‌انداز حل و فصل مسئله فلسطین را به عنوان تداوم منطقی نقش مسکو در منطقه می­بیند، امری که به کارزار نظامی در سوریه برخورده است. اما در عین حال، ابزارهای سیاست در رابطه با فلسطین و سوریه کاملا متفاوت باقی مانده است.

نتایج و توصیه‌ها
تشدید مواجهه اسرائیل و ایران در جنوب غربی سوریه، تناقضاتی به مراتب عمیق‌تر از فضای سوریه را به نمایش می­گذارد. میانجیگری روسیه در حل و فصل این دور از تنش‌ها، مناقشه موجود را در میان‌مدت متوقف می‌نماید، اما تناقضات عمیقی که فراتر از سوریه هست را حل نمی‌کند. برای به حداقل رساندن اختلاف بین ایران و اسرائیل «در روی زمین»، روسیه می‌بایست مجموعه‌ای از مسائل مربوط به شیوه حضور نیروهای طرفدار ایران در سوریه را حل و فصل نماید. حضور گروه‌های مسلح طرفدار ایران در قلمرو کشور سوریه، مسئله‌ای است که راه حل آن بخشی از حل وفصل سیاسی این مناقشه است و احتمالا به عنصری در اصلاحات مربوط به بخش امنیتی تبدیل خواهد شد. بر اساس این که نفوذ ایران تا چه حد به ویژه در زمینه نظامی در سوریه ریشه دوانده، یکی از وظایف اصلی روسیه در سوریه، انجام اصلاحات در بخش امنیتی است. در اینجا، قبل از هر چیز، مسکو باید مسئله همگرایی تشکیلات مسلحانه مخالفان را در ارتش سوریه و نیروهای داخلی حل کند، با این حال، حل و فصل مسئله نفوذ خارجی در بخش امنیتی نیز الزامی است. روسیه اکنون دیگر، در پشتیبانی از ایجاد پنجمین سپاه داوطلب تهاجمی که بر اساس قومی، مذهبی یا جغرافیایی تشکیل نشده، از تجربه برخوردار است، این سپاه اقدامی برای کاهش وابستگی ارتش سوریه به نفوذ ایران بود. احتمالا در آینده، وظیفه اصلی مسکو در سوریه تقویت ارتش سوریه از طریق درهم آمیزی گروه‌های مختلف معارضان و گروه‌های طرفدار دولت، برای ایجاد نیروهای مسلح فارغ از نفوذ ایدئولوژیک خارجی خواهد بود.

عقیده اسرائیل و ایالات متحده به ضرورت پیوند خوردن پرونده‌های مذاکره در مورد برنامه هسته‌ای ایران و سوریه در یک مسیر و همچنین درک فزاینده از این امر در اروپا، به منزله خطر آشکاری برای مسکو می‌باشد. رویکرد روسیه به موضوع برجام بیشتر یک موضوع نهادی است تا یک مسئله سیاسی، و به همین دلیل است که مسکو حاضر به بحث پیرامون مسئله نفوذ منطقه‌ای تهران یا برنامه موشکی آن در رابطه با برجام نخواهد بود. با توجه به تمرکز آشکار گفتگوی روسیه و اسرائیل بر مسائل امنیتی، به نظر می­رسد که گفتگو درباره توافق هسته‌ای ایران در چارچوب اتحادیه اروپا-اسرائیل – روسیه، مناسب­تر است، با این قید که بحث در مورد جزئیات فنی برجام هم باید در دستور کار دوجانبه روسیه-اسرائیل گنجانده شود.

نقش روسیه به عنوان میانجی بین ایران و اسرائیل در رابطه با سوریه توجیه می‌شود که در آن، منافع خود روسیه به روند رویارویی ایران و اسراییل و همچنین فضای مربوط به توافق هسته‌ای ایران بستگی دارد. با وجود این، مسکو نباید به منظور دستیابی به سازش کامل، خود را به عنوان میانجی بین دو کشور معرفی کند. ایجاد قرار موقت، هدف دست یافتنی‌تری نسبت به حل و فصل همه‌جانبه به نظر می‌‌رسد. موضع‌گیری مسکو به عنوان یک واسطه و تلاشی برای انجام عامدانه وظیفه‌ای غیرممکن می‌تواند علیه روسیه به ایفای نقش بپردازد و آن را در موقعیت بازنده قرار داده و هم بر روابط با اسرائیل و ایران و هم سایر بازیگران منطقه‌ای تأثیر منفی داشته باشد. موضوع حزب الله برای روابط روسیه و اسرائیل بسیار زهرآگین باقی خواهد ماند و اگر در فضای سوریه، مسکو از اهرم نفوذ بر این گروه برخوردار است، در خارج از مرزهای سوریه، به عنوان مثال در لبنان، مسلما چنین اهرمی را در اختیار ندارد. با توجه به مواضعی که اخیرا از سوی یکی از وزرای اسرائیلی در این باره که «لبنان با حزب الله برابر است» مطرح شده، در حال حاضر به نظر می‌رسد مسکو باید گفتگو با حزب الله را در قالب مناقشه سوریه محدود نماید، بدون آنکه اشاره‌ای به موضوع نقش حزب الله در لبنان داشته باشد، هرچند به خصوص در این راستا، از سوی اسرائیل تلاش‌هایی صورت می‌گیرند.

نقش روسیه در حل و فصل بی‌ثباتی جنوب سوریه و توازن‌بخشی آن بین دمشق و شرکای آن در اسرائیل، می‌تواند پیش‌شرط‌هایی را برای گفتگوی گسترده‌تر در مورد حل و فصل مناقشه سوریه و اسرائیل ایجاد نماید. با توجه به تلاش‌های مربوط به انتقال بلندی‌های جولان به دمشق در ازای صلح، که در زمان ایهود اولمرت نخست وزیر پیشین با میانجی‌گری ترکیه در سال 2007 و خود بنیامین نتانیاهو در سال 2010 صورت گرفته بود و درک هرچه بیشتر ضرورت گفتگو با دمشق (دولت رسمی سوریه) در اسرائیل، نقش روسیه می‌تواند در پیشبرد گفتگو بین دو کشور قابل ملاحظه باشد. به لحاظ استراتژیک، در حال حاضر، تمرکز بر حل و فصل مناقشه اسراییل-سوریه برای روسیه امکان‌پذیر و امیدوارکننده است، چراکه این امر هدف دست­یافتنی‌تری است و می‌تواند این امکان را برای مسکو فراهم آورد که خود را به عنوان یک واسطه نشان دهد. ایجاد اعتماد میان رهبران اسرائیل و سوریه می‌تواند به نفع هر دو طرف بوده و همچنین تا حدی نفوذ تهران را در سوریه محدود نماید که این امر، در شرایط حل و فصل اوضاع پساجنگ می‌تواند برای خود بشار اسد هم ضروری باشد.

جدی شدن روسیه در حل و فصل مسئله فلسطین و اسرائیل به احتمال زیاد نتیجه مطلوبی در بر نخواهد داشت، به خصوص به دلیل طرح‌های ابتکاری ایالات متحده امریکا که عملا روند صلح را از بین می‌برد. طرح ابتکاری روسیه برای برگزاری نشست بین رهبران اسرائیل و فلسطین به احتمال زیاد به دلیل اختلاف نظرهای عمیق طرفین که به طور سنتی مانع گفتگو هستند، به راه‌اندازی مذاکرات صلح منجر نخواهد شد. به خصوص اقدامات شوک‌برانگیز دولت دونالد ترومپ، هر چه قدر هم ضدونقیض باشد، از بیشترین شانس برای تحریک راه‌اندازی روند صلح برخوردار است، اما به شکل کاملا متفاوت. روسیه هم در این مرحله باید بر مصالحه در داخل فلسطین متمرکز شود. به این دلیل که حکومت خودگردان فلسطین در حال از دست دادن اعتبار خود در کرانه غربی است، بحران انسانی در غزه در حال افزایش است و دولت وحدت ملی هم به پیشرفت جدی دست نیافته، چشم‌انداز گفتگوی ملی نیز بسیار اندک است. در سال‌های اخیر، روسیه توانسته هم با نمایندگان دولت خودگردان فلسطین و هم دفتر سیاسی حماس و جهاد اسلامی فلسطین گفت و گو نماید، آنها هم به طور منظم با نمایندگان وزارت امور خارجه روسیه در مسکو مذاکره می‌کنند. وظیفه موقت مسکو در حل و فصل مسئله فلسطین می­تواند ارائه کمک‌های سیاسی و بشردوستانه در رابطه با برقراری آشتی در داخل فلسطین و تلاش برای آغاز به کار دولت وحدت ملی، که در اکتبر 2017 ایجاد شد، باشد.

منبع:http://www.iras.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *