«صلح روسی» غیر محتمل در خاورنزدیک

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

چهارسال پس از آغاز عملیات نظامی در سوریه، روسیه موفق شده وضعیت آن را باثبات سازد. این کشور موضع میانجی گرانه، و حتی حکم و داور، درمورد همه موضوع های منطقه دارد که از راه کیفیت روابطی که با بیشتر بازیگران منطقه ای ایجاد کرده، به دست آورده است. به علاوه، خاور نزدیک در چهارچوب راهبرد کلی مورد استفاده کرملن قرار دارد

روسیه در خاورنزدیک چه می خواهد ؟ این پرسشی است که به طور منظم از زمانی که مسکو نه فقط موفق به حفظ و نگهداری رژیم سوریه شده، بلکه تبدیل به یک بازیگر امنیتی درجه یک در صحنه خاورنزدیک هم شده، مطرح می شود. با این حال، روسیه قصد ندارد یک «صلح روسی» را جایگزین «صلح آمریکایی مشرف به موت» کند، زیرا نه امکانات و نه به طور قطع تمایلش را دارد. زمانی که اتحاد شوروی به حکم ایدیولوژی، کمک های نظامی، مادی و اقتصادی گسترده به کشورهایی که به اردوگاه سوسیالیست پیوسته بودند می کرد [سپری شده است]. خاطره آن میلیاردها دلار هزینه هدر رفته، و نیز امکانات بسیار محدودتر روسیه در دوران پس از اتحاد شوروی، کرملن را به درپیش گرفتن سیاستی واقع بینانه تر وامی دارد. تنها کمک های نظامی- فنی اتحاد شوروی موجب انباشت بدهی چندین میلیارد دلاری به کشورهایی مانند لیبی، سوریه و عراق شد و روسیه را واداشت که برای بازپرداخت یا لغو آنها، درسال های دهه ٢٠٠٠ به مذاکره بپردازد یا (قراردادهای تسلیحاتی جدید امضاء کند).

پنج میلیارد دلار(۴.۵ میلیارد یورو) اعتباری که روسیه درنظر دارد به ایران بدهد نیز به نظر برخی در مسکو یک سرمایه گذاری مخاطره آمیز است زیرا در شرایطی انجام می شود که اقتصاد ایران دچار رکود شدید است و بنابر اعلام «صندوق بین المللی پول» (FMI)(١)، در سال ٢٠١٩ رشد منفی ٩.۵ درصدی داشته و تظاهراتی در سراسر کشور برانگیخته است.

«کارت ویزیت سوری»

عقب نشینی واشنگتن از صحنه خاورنزدیک سبب شده که عملکرد متحدان اصلی اش – اسرائیل و عربستان سعودی – به نفع روسیه تمام شود. فضای دیپلوماتیک و شناوری که دولت های اوباما و ترامپ در سوریه ایجاد کردند، کاملا برعکس قاطعیتی بوده که مسکو درهمین مورد نشان داده است. کارت ویزیتی که روس ها درسراسر منطقه – و فراتر از آن از آفریقا تا ونزوئلا – از آن استفاده می کنند، حاوی یک منطق کلی بازسازی نفوذ و اعتراض به رهبریت آمریکا است. طنین این امر بیانگر موفقیت نظامی روس ها در سوریه و نقش برابر ساز قدرت دربرابر برتری نظامی ایالات متحده در خاورنزدیک است. آمریکا هنوز ۶٠ هزار نیروی مستقر در پایگاه های خود در سراسر منطقه دارد و گروه تفنگ داران دریایی حاضر در ناو هواپیمابر هسته ای «آبراهام لینکلن» چند هفته است که در خلیج فارس به سر می برد. نیروی دریایی آمریکا هرگز به اندازه امروز نیرو در خاورنزدیک نداشته و واشنگتن درنظر دارد ١۴ هزار سرباز دیگر نیز به آنجا بفرستد.

سودی که روسیه، به خاطر مداخله در درگیری سوریه، در خاورنزدیک کسب کرده، فقط با میزان قدرتی که به دست آورده قابل اندازه گیری نیست، بلکه بیش از پیش ترجمان اقتصادی نیز می یابد. براین منوال، در زمینه حجم بازرگانی خارجی روسیه از سال ٢٠١۵، سهم شریک های خاورنزدیکی مسکو به طور مداوم افزایش یافته و از ۶.١ درصد در سال ٢٠١۶ به ٧.١ درصد در ٢٠١٨ رسیده است. درمورد فروش تسلیحات، به رغم کاهش حجم صادرات سالانه مواد نظامی روسیه، سهم خرید کشورهای خاور نزدیک در فاصله سال های ٢٠١٨- ٢٠١۴ به طور مداوم افزایش یافته است. این کشورها اکنون واردکننده ۴۵ تا ۴٨ درصد از مجموع صادرات تسلیحات روسی هستند که این میزان با مقدار خرید مشتریان آسیایی برابری می کند که تا پیش از مداخله روسیه در سوریه سهمی ۶٠ تا ٧٠ درصدی از تسلیحات نظامی روسی را خریداری می کردند. مجتمع نظامی- صنعتی روسیه از « پی آمد سوریه» بهره برده است.

در مثلث های خاورنزدیک

از زمان «بهارعرب» عقب نشینی آمریکا و ورود روسیه به درگیری سوریه، موجب شکل گیری ٣ مثلث در صحنه راهبردی خاورنزدیک شد.

در عرصه زیرمنطقه ای سوریه، «سه گانه آستانه» قراردارد که از روسیه، ایران و ترکیه تشکیل شده و از زمان شکل گرفتن در سال ٢٠١۶، فعال ترین همایش برای ثبات بخشیدن به بحران بوده است. این کنفرانس، به ویژه در زمان گفتگوها بین روس ها، ترک ها و ایرانی ها درمورد چند و چون تسلیم «منطقه های کاهش درگیری» مختلف در سال های ٢٠١٨- ٢٠١٧ مفید و کارساز بود. این همایش که پیش از هرچیز جنبه عملی و فنی با اثری نیرومند در میدان و سطح تاکتیکی و حتی عملیاتی داشت، با از بین رفتن این منطقه های کاهش درگیری که خود به وجود آورده بود، سرپا باقی ماند. استحکام و ضربه پذیری این تشکل تا حد زیادی ناشی از انعطاف پذیری «پدرخوانده هایش» است.

از زمان ایجاد، دو گرایش در آن ظهور یافته است: تفوق و برتری شاخه روس- ترک و تبلور رقابت روسیه- ایران گرد مرکز مثلث که بشار اسد تجسم آن است. برتری روسیه- ترکیه که در سال های ٢٠١٠- ٢٠١٨ جلب توجه کرد ناشی از دو موضوع است: تنش حول آخرین منطقه کاهش درگیری موجود – در ادلب- و موضوع مربوط به عواقب عقب نشینی بخشی از نیروهای آمریکایی از شمال شرقی سوریه در پائیز ٢٠١٩. در هر دومورد، توافق بین مسکو و آنکارا، که همواره برمبنای معامله گری کوتاه مدت بوده، برای جلوگیری از تشدید درگیری موثر واقع شده، بدون آن که بتواند به طور اساسی مسئله را حل کند.

سازمان «حیات تحریر الشام» (سازمان آزادی «مغرب») چالشی جدی در ادلب است، درحالی که واقعیت جدید به وجود آمده در شرق رودخانه فرات و تائید شده توسط توافق روسیه- ترکیه «سوچی» در ٢٢ اکتبر ٢٠١٩ پس از عزیمت آمریکایی ها، جنبه موقت دارد. به علاوه، تشکیل کمیته «قانون اساسی» (٢) زیر نظر سازمان ملل متحد در پایان اکتبر، به طور طبیعی موجب تشدید رقابتی می شود که بین روس ها و ایرانی ها جریان دارد. درواقع، درچهارچوب این کمیته، از دمشق خواسته می شود که در رابطه با بهبود کل یا قسمتی از قانون اساسی سوریه، امتیازهایی سیاسی بدهد. دراین زمینه، رژیم سوریه دربرابر فشارهایی که از سوی متحد روس خود متحمل می شود، چاره ای جز این که به پدرخوانده دیگر خود یعنی ایران – که در روند کمیته قانون اساسی به حاشیه رانده شده – متوسل شود نخواهد داشت.

یک قدرت حفظ وضعیت موجود

مثلث دومی که ظهور یافته متشکل از ٣ قدرت خاور نزدیکی یعنی عربستان سعودی، ایران و ترکیه است. این ٣ بازیگر برنامه زمان بندی شده و رقابت برای رهبری منطقه دارند که در سوریه شکلی شدیدتر یافته است. این رقابت با شدت در صحنه های دیگرمانند لیبی، یمن و با خشونت کمتر در لبنان نیز جریان دارد. روسیه خود را در مرکز این مثلث قرارداده زیرا روابطی سازنده، اگرچه با پویایی های خاص، با هرسه بازیگر دارد.

فزون براین، هرسه اینها شاهد این هستند که روابطشان با واشنگتن درسال های اخیر دچار تحول شده است. روابط بین ایالات متحده و عربستان سعودی، با آن که نیرومند مانده، اما از زمان آمدن دونالد ترامپ به کاخ سفید به طور اساسی معامله گرانه شده است. رابطه بین آنکارا و واشنگتن هم پس از کودتای نافرجام سال ٢٠١۶، تا حد زیادی وخیم شده است. سرانجام، رابطه بین ایران و آمریکا است که هدف آن اجتناب از وقوع حادثه ای است که سبب یک درگیری آشکار شود.

از نظر مسکو، حفظ روابط کاری خوب با هرسه این کشورها ضروری است، زیرا این روابط نه برپایه وجود اعتماد، بلکه بیشتر برمبنای منطق منافع استوار است. درواقع، عربستان سعودی اهرم قدرتی در اختیار دارد که روسیه روی آن حساب می کند: تولید نفت و قدرت مالی قابل ملاحظه و قدرت مذهبی ای که روسیه مایل به استفاده از آن است. درمورد ترکیه هم وضع به همین منوال است: نفوذ زبان ترکی در فضای پس از اتحاد شوروی، تسلط بر تنگه های بسفور و داردانل و نفوذ ترکیه در منطقه بالکان… به علاوه، ایران، ترکیه و عربستان سعودی هرسه از این بیم دارند که در کشورهایشان جنبش های اعتراضی مردمی شبیه به آنچه که در «بهارعرب» به وجود آمد، رخ دهد.

در این مسیر، گفتمان محافظه کارانه روسیه در خاورنزدیک و آفریقای شمالی، که مسکو در آن به صورت قدرتی برای «حفظ وضع موجود» ظاهر می شود، این خاصیت را دارد که به ریاض، آنکارا و تهران اطمینان می بخشد. با این حال، این تنها عامل نیرومند همگرایی بین روسیه و ایران، شاید نیز ثبات بخشیدن به وضعیت افغانستان است. این از آن جهت است که علاوه بر دیدگاه های مختلف درمورد نحوه حل درگیری سوریه، روس ها با برنامه زمان بندی شده ایران در خلیج [فارس] (یمن و موضع ایران در تنگه هرمز و آب های خلیج [فارس]) موافق نیستند، درحالی که هردو می بینند که حجم بازرگانی شان از ١٠ سال پیش به طور مداوم کم و کمتر می شود (٣).

بین ایالات متحده و چین

مثلث سومی که در خاورنزدیک ظهور یافته، توسط قدرت های فرامنطقه ای یعنی روسیه، ایالات متحده و چین شکل گرفته است. این بازیگران درعین حال هم برنامه زمان بندی شده منطقه ای و هم جهانی دارند که در آن منطقه نیز جای خود را دارد . با آن که قدرت نخست – روسیه- بیش از هر چیز به خاطر توانایی گسترده گفتگوگری خود با همه بازیگران می درخشد، دومی –آمریکا- همچنان یک قدرت نظامی مسلط است و سومی – چین- نیز یک قدرت اقتصادی درجه یک . این مثلث بدون کم و کاست چیزی است که هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی در دولت های نیکسون و فورد ساخته و پرداخته بود. نظریه او این بود که ترجیح بر این است که روابط واشنگتن با مسکو و پکن، بهتر از روابطی باشد که چینی ها و اتحاد شوروی می توانستند در عرصه خاور نزدیک با یکدیگر داشته باشند.

اما، شاخه چینی – روسی مثلث کیسینجر با فاصله زیاد مستحکم تر به نظر می رسد. این مشارکت پویای روسی- چینی در صحنه راهبردی خاورنزدیک تا چه حد می تواند ساختاری باشد ؟ دراین مرحله، هیچ عاملی که فرض یک عمل چینی- روسی را تقویت کند وجود ندارد. درخور توجه است که در شورای امنیت سازمان ملل متحد، چینی ها داوطلبانه روسیه را آزاد می گذارند که با غرب درمورد سوریه سرشاخ شود، و به این اکتفا می کنند که در لحظه مناسب، ولی به صورتی غیرنظام مند، از حق وتو استفاده کنند. به این ترتیب، چین از سال ٢٠١٢ چهاربار از حق وتوی خود برای جلوگیری از صدور قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل درمورد سوریه استفاده کرده است که آخرین بار آن در سپتامبر ٢٠١٩ بود. در مقایسه، روسیه فقط درسال ٢٠١٨ دو بار از حق وتو استفاده کرده است (۴).

درحالی که حل سیاسی بحران سوریه همچنان به تعویق می افتد، روسیه به صورت لولای این سه مثلث درآمده است. توانایی گفتگوی همه جانبه آن در سه سطح زیرمنطقه ای، منطقه ای و «جهانی» است. نقش مسکو در حل درگیری در سوریه – یا هر بحران دیگر در خاور نزدیک – باید این توانایی را تقویت کند. در مقابل، روسیه نمی تواند به قدرت دیپلماتیک اش ، قدرت نظامی ضروری و توانائی اقتصادی شایسته ای را بیافزاید که موجب برقراری «صلح روسی» در خاورنزدیک شود.

١- « La Russie investit dans l’instabilité iranienne »], Nezavissimaia Gazeta, 21 novembre 2019.

٢- پروژه بوجود آوردن این کمیته اولین بار در کنگره خلق های سوریه که توسط روس ها در سوچی سازماندهی شده بود، بوجود آمد. یکسال و نیم مذاکرات سنگین بین اپوزوسیون سوریه، دمشق ، روسیه و سازمان ملل لازم بود تا در مورد شرکت کنندگان در آن تصمیم گیری شود.

٣- میزان مبادله اقتصادی بین روسیه و ایران از ٣.٣ میلیارد دلار در سال ٢٠٠٨ به ١.۵ میلیارد دلار کاهش یافته است Source : statistiques du Service fédéral des douanes russes.

۴- Louis Balmond, Jean-François Guilhaudis, « La Russie aux Nations Unies en 2018 », in Russie 2019. Regards de l’Observatoire franco-russe, p. 49-59.

 

منبع:https://ir.mondediplo.com

منبع:https://ir.mondediplo.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟