درهم شکستن تهران یا محدود کردن پکن، سردرگمی کاخ سفید

 
در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

چرا آقای ترامپ باعث به شهادت رساندن سردار ایرانی، قاسم سلیمانی شد؟ برای دست زدن به این کار خطرناک با چه کسی مشورت کرد؟ درمورد تصمیم او در واشنگتن اتفاق نظر وجود ندارد. «بازهای» ضد حکومت ایران مخالف کسانی هستند که به نظرشان خاورنزدیک یک جبهه درجه دوم است که ایالات متحده را از توجه به مشکل اصلی یعنی آسیا و چین منحرف می کند.

رئیس جمهوری دونالد ترامپ با دادن فرمان به شهادت رساندن سردار ایرانی، قاسم سلیمانی، فرمانده نیروهای قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، عده زیادی از ناظران را شگفت زده کرد. با آن که تنش از مدت ها پیش در منطقه در غلیان بود، نشانه ای از رودررویی آتی بین ایالات متحده و ایران، یا بین ایران و دیگر قدرت های خلیج [فارس] وجود نداشت. به عکس، عواملی حاکی از این بود که قاسم سلیمانی برای گفتگو با عربستان سعودی و یافتن یک راه حل کاهش تنش به بغداد رفته بوده است.

دولت ترامپ تاکید می کند که می خواسته جلوی یک حمله قریب الوقوع علیه سفارت خانه ها و تاسیسات نظامی آمریکا در عراق و جاهای دیگر در خلیج [فارس] را بگیرد. اما تحلیل گران توضیحات دیگری دارند. بسیاری وضعیت روانی رئیس جمهوری و گرایش او به واکنش های خشن و نیندیشیده را مطرح می کنند. به نظر برخی از تحلیل گران، او از قرارگرفتن در باتلاقی مشابه حمله سال ٢٠١٢ به سفارت ایالات متحده در بنغازی هراس داشته، که منجر به کشته شدن جان کریستوفر استیونس، سفیر آمریکا و بهانه ای برای حمله مداوم توسط اعضای جمهوری خواه کنگره به خانم هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت شد. عده ای دیگر ترس او از ضعیف به نظر رسیدن، درصورت پاسخ ندادن به تحریکات حکومت ایران، به ویژه بمباران تاسیسات نفتی «بقیق» سعودی در سپتامبر ٢٠١٩ (١) را عنوان می کنند. اما، با آن که احتمالا همه اینها نقشی در تصمیم آقای ترامپ داشته، اما همه انگیزه او نیست.

رئیس جمهوری آمریکا از آغاز دوره ریاست جمهوری خود، با دستگاه های دیپلوماتیک و امنیتی، که همواره از آنها انتقاد می کند، فاصله ای بی سابقه گرفته است. در اطراف او مسئولان بلندپایه وزارت امور خارجه، پنتاگون، سازمان اطلاعات مرکزی «سیا»، شورای امنیت ملی (NSC) و دیگر دستگاه های متخصصی که می باید درباره موضوع های حساس به او اطلاعات دهند و اقدامات مشخصی پیشنهاد کنند، چندان دیده نمی شود. همه این نهادها درباره شماری از موضوع های اساسی (از جمله افزایش هزینه نظامی) توافق دارند، ولی در زمینه راهبرد کلی عمیقا دچار تفرقه هستند.

دو گروه متمایز وجود دارد که هریک به نوعی به کاخ سفید راه دارد. از یک سو، گروهی که ما آنها را «ایده پردازان»(ایدئولوگ ها) می نامیم. اینها معتقدند که خاورنزدیک می باید کانون برنامه ریزی های راهبردی باشد. به نظر آنها، واشنگتن می باید پیشدستی کرده و با تشکیل یک ائتلاف بین المللی موجب محدود کردن حکومت ایران، و در صورت امکان محرک فروپاشی آن شود. این گروه که توسط آقایان مایک پمپئو، وزیر امور خارجه و مایک پنس، معاون رئیس جمهوری رهبری می شود، از حمایت شخصیت های مهمی در کنگره و کاخ سفید- به ویژه داماد و مشاور ارشد رئیس جمهوری، جرد کوشنر- برخوردار است که خصومت آشکار او نسبت به حکومت ایران غالبا در افکار رهبران عربستان سعودی و اسرائیل بازتاب می یابد. ازسوی دیگر، جناح «ژئوپولیتیک»ی ها است که گردهم آورنده مسئولان ارتش و دستگاه های اطلاعاتی ای است که جهش چین را مانع اصلی برسر راهبرد آمریکا می بینند و ترجیح می دهند که منابع نظامی ایالات متحده از خاور نزدیک به سوی آسیا سوق داده شود.

هردو این جناح ها درمورد ضرورت نگهداشتن کشور خود در رده اول قدرت جهانی و اِعمال سلطه در همه مناطق راهبردی توافق دارند. اما، ابزارهای در اختیار ارتش، هرقدر هم که بزرگ و زیاد باشد، نامحدود نیست. از اینجا است که اختلاف نظر جاری درمورد بهترین شیوه اختصاص منابع موجود (ناوهای هواپیمابر، نیروهای ارتش وغیره) پدیدار می شود. تا زمانی که تروریسم اسلامی «سازمان حکومت اسلامی» (داعش)، تهدید اصلی برای امنیت ایالات متحده بود، خاور نزدیک از اولویت برخوردار بود. اکنون، به رغم باور ایده پردازان، ارزیابی بسیاری از دست اندرکاران در واشنگتن این است که «آسیا» به صورت کانون رقابت برای قدرت های بین المللی درآمده و بخش عمده نیروهای آمریکا باید در آنجا متمرکز شود.

نظر جناح ژئوپولیتیکی، که زیر سلطه مسئولان بلندپایه پنتاگون، وزارت خزانه داری و دستگاه های اطلاعاتی قرار دارد، این است که درگیری های خاورنزدیک ذهن ایالات متحده را مغشوش کرده و به دامنه آن اعتراض می کنند. به نظر این جناح، قدرت های بزرگ رقیب یعنی چین و روسیه، از این اغتشاش ذهنی و تنگ نظری راهبردی بهره برده و قدرت نظامی و نفوذ دیپلوماتیک خود را افزایش داده اند (٢). به این ترتیب، پکن توانسته توانایی فناوری ارتش خود را با ازبین بردن تدریجی مزیت های ایالات متحده تقویت کند. شخصیت های محافل بازرگانی، که روابط تنگاتنگی با کاخ سفید دارند، نیز در این نگرانی ها سهیم هستند.

درطول دوره ای از زمان، مانع سازی دربرابر چین اولویت واشنگتن بود. پنتاگون برای اجرای «چرخش» به سوی اقیانوس آرام، درخواست میلیاردها دلار بودجه اضافی کرد تا بتواند تسلیحات خود را توسعه دهد و شروع به انتقال نیروهای مستقر در «جبهه های فرعی»، مانند شمال آفریقا و خاورنزدیک، به سوی مناطق مجاور چین و روسیه کرد (٣). مارک اسپر، وزیر دفاع این جهت گیری را در یک سخنرانی ایراد شده در دسامبر گذشته در کتابخانه رئیس جمهوری رونالد ریگان، در سیمی ولی(Simi Valley) (کالیفرنیا) چنین بیان کرد: «پنتاگون متعهد به اجرای یک دکترین جنگی جدید دشوار برای کاربرد نیروها و تجهیزاتمان در صحنه های عملیتی دارای اولویت است، تا بتواند با چین و روسیه بهتر رقابت کند»(۴).

این باوری که برمبنای آن ارتش آمریکا می باید «در کاربرد نیروها و تجهیزات» موجود در مناطق درگیری های فرعی، مانند خلیج [فارس]، تجدید نظر کند و آنها را در «صحنه های عملیاتی دارای اولویت» به کار گیرد، برای ایده پردازان که توجه خود را به ایران دوخته اند، یک کفرگویی است. از دید آنها، قدرت حاکم در تهران، هم از نظر اخلاقی و هم از جهت راهبردی، یک خطر است: اخلاقی به خاطر عناد سرسختانه اش نسبت به اسرائیل، یهودیت و ایالات متحده، و راهبردی به خاطر اقتداری که از طریق شبه نظامیان کاملا مسلح شده درسراسر منطقه اِعمال می کند و اراده و به دست آوردن سلاح هسته ای و بلندپروازی در سلطه یابی بر خلیج [فارس]. مایک پنس، معاون رئیس جمهوری در ورشو در فوریه ٢٠١٩ گفت: «رژیم کنونی ایران می کوشد در قالب دیکتاتوری مدرن آیت الله ها، امپراتوری باستانی ایران را احیا کند». به نظر او، تنها یک پاسخ سخت و قاطع می تواند موجب اجتناب از چنین فاجعه ای شود (۵).

با بازسازی زنجیره رویدادهایی که آقای ترامپ را به گرفتن تصمیم قتل سردار سلیمانی واداشت، دیده می شود که جناح ایده پرداز تحت هدایت پمپئو و پنس، نفوذی فوق العاده روی او دارند. آشکارا، دونالد ترامپ از آقای پمپئو حرف شنوی دارد و نه از آقای اسپر (۶). آقای پمپئو که دانش آموخته آکادمی نظامی وست پوینت و افسر پیشین نیروی زمینی است، در واشنگتن به خاطر مخالفت سرسختانه با تهران و جدیت در جلوگیری از کاهش نیروها و تجهیزات نظامی درخاورنزدیک شهرت دارد.

به نظر می آید که آقای ترامپ، که پیشتر نیز احساسات ضد حکومت ایران داشته، تحت نفوذ یک دسته از محافل بلندپایه ای که در دستگاه امنیت ملی حضور دارند قرارگرفته باشد. این امر او را واداشته که فرمان قتلی را صادر کند که هدف آن ایجاد یک واکنش تند از سوی تهران بود تا موجب حضور گسترده تر نیروهای نظامی آمریکا در منطقه شود. با آن که پس از پاسخگویی حکومت ایران (پرتاب موشک به پایگاه های نظامی آمریکا در عراق که هیچ تلفاتی نداشت)، تنش کمی کاهش یافته، حکومت ایران ممکن است در آینده دست به اقدامات غیرمستقیم تری مانند حمله شبه نظامیان به مواضع ایالات متحده یا متحدان آن بزند. هزاران سربازی که در هفته های اخیر برای تقویت نیروهای زمینی و دریایی آمریکا به خلیج [فارس] اعزام شدند، احتمالا برای مدتی در آنجا باقی خواهند ماند و این امر مانع از «کاربرد» آنها در منطقه «آسیا- اقیانوس آرام» خواهد شد.

درعین حال، دیر یا زودکفه ترازوی راهبرد به سوی تمرکز بر آسیا سنگینی خواهد کرد. نخبگان سیاست خارجی آمریکا هراس زیادی از افزایش قدرت چین دارند و نگران این هستند آنچه که به نظرشان دعواهای بی اهمیت در خاورنزدیک می آید، توجه دستگاه های دیپلوماتیک و امنیتی را از ماموریت اصلی شان که حفظ برتری ایالات متحده بر رقبای ژئوپولیتیک اش است، منحرف کند.

١- Cf. Peter Baker, Ronen Bergman, David D. Kirkpatrick, Julian E. Barnes and Alissa J. Rubin, « ٧ days in January : Secret plans, a deadly strike and a spiraling crisis », The New York Times, ١٢ janvier ٢٠٢٠.

٢- Cf. par exemple le témoignage de M. Michael D. Griffin, sous-secrétaire à la défense pour la recherche et l’ingénierie, « Hearing to receive testimony on accelerating new technologies to meet emerging threats », comité des forces armées du Sénat, Washington, DC, ١٨ avril ٢٠١٨.

٣- مقاله « وقتی پنتاگون به سوی اقیانوس ارام می رود»، لوموند دیپلماتیک ، مارس ٢٠١٢ https://ir.mondediplo.com/article1797.html

۴- « Keynote address by secretary of defense Mark T. Esper at the Reagan National Defense Forum », ministère américain de la défense, ٧ décembre ٢٠١٩.

۵- « Remarks by vice president Pence at the Warsaw ministerial working luncheon », Ambassade et consulat des États-Unis en Pologne, ١۴ février ٢٠١٩.

۶- Cf. Nahal Toosi, « Trump’s shadow secretary of defense », Politico, Arlington, ۶ janvier ٢٠٢٠.

منبع:https://ir.mondediplo.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟