حمایت از رژیم صهیونیستی سیاست همیشگی دولتهای مختلف آمریکا بوده است، اما همه آنها این حمایت را به یک میزان و با یک روش اعمال نکردهاند؛ به طور مثال دولت باراک اوباما با وجود افزایش شدید کمکهای مالی به رژیم صهیونیستی، چندین بار از تلآویو به دلیل اقدامات منافی با توافقات بینالمللی و راهکار دوکشوری انتقاد کرد. «جان کری»، وزیر خارجه دولت پیشین آمریکا نیز در آوریل 2014 اعلام کرده بود در صورتی که تشکیل کشور مستقل فلسطینی به تعویق بیفتد، این احتمال وجود دارد که اسرائیل به یک نظام آپارتاید تبدیل شود. با وجود مخالفتهای افکار عمومی جهانی و برخی از محافل بینالمللی، اشغالگری رژیم صهیونیستی در ابعاد مختلف آن ادامه یافت. اما به قدرت رسیدن ترامپ به این رژیم فرصتی طلایی بخشید تا آرزوهای خود را به واقعیت تبدیل سازد.
سیاست دولت ترامپ در قبال رژیم صهیونیستی اما از کابینههای پیشین آمریکا به شدت متفاوت است؛ ترامپ در طول سه سال دست به اقداماتی زد که تحولات بزرگی نسبت به سیاست سنتی واشنگتن تحولی بزرگ به حساب می آید. در واقع دولتهای پیشین واشنگتن اگرچه در نهایت حامی تلآویو بودند، اما سعی میکردند در چارچوب توافقات بینالمللی اسلو و راهکار دو کشوری گام بردارند؛ بدین معنا اگرچه آمریکا تا پیش از ترامپ نیز چندان علیه تلآویو اقدامی نمیکرد، اما گاهی سیاستهای غیرقانونی اسرائیل و نقض حقوق بشر و موازین بینالمللی مورد انتقاد واشنگتن قرار میگرفت و بر لزوم احقاق حقوق فلسطینیان در چارچوب توافق اسلو و هبرون تأکید میشد. با ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید سیاست جدیدی درپیش گرفته شد که نه تنها چارچوب راهکار دو کشوری را به طرز فاحشی نقض کرد بلکه اساساً دست تلآویو را در الحاق مناطقی جدید از کرانه باختری باز گذاشته است.
ترامپ سرانجام در 6 دسامبر 2017 از نخستین تصمیم جدید خود در قبال اسرائیل رونمایی کرد و برخلاف روئسای جمهور پیشین این کشور از به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی خبر داد. این درحالیست که مفاد صریحی از توافق اسلو 1994 قدس شرقی را به عنوان پایتخت فلسطین به رسمیت شناخته و حق هرگونه تغییر در این وضعیت را به صرف تصمیم نمایندگان دو طرف فلسطینی و اسرائیلی و از طریق مذاکره منحصر کرده است. همزمان با این تصمیم وزارت خارجه روسیه با انتشار بیانیهای اعلام کرد با تصمیم واشنگتن مخالف است و قدس شرقی را همچنان پایتخت دولت مستقل فلسطین آتی میداند. این امر منجر بدان شد که «محمود عباس»، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی رسماً از مسکو درخواست کند تا به عنوان شریک جدید گفتوگوهای صلح به ایفای نقش بپردازد.
دومین اقدام بزرگ ترامپ به نفع رژیم صهیونیستی خروج از توافق هستهای 2015 با ایران بود؛ ترامپ انتقاد از برجام را پیش از پیروزی در انتخابات آغاز کرده بود و سرانجام در شب هشتم ماه مه 2018 خروج از این توافق را اعلام کرد. با این اقدام تحریمهای یک طرفه آمریکایی دیگر بار علیه جمهوری اسلامی ایران وضع شد و تراکنشهای مالی شرکتهای خارجی با ایران هدف قرار گرفت. «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی نیز در این اتخاذ این تصمیم نقش برجستهای ایفا کرد و پس از خروج آمریکا از برجام این امر را به عنوان یکی از دستاوردهای خود در سیاست خارجی مبدل کرد.
اگرچه ترامپ در هنگام اعلام تصمیم به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت واحد اسرائیل، عملی کردن این تصمیم را دستکم 6 ماه به تعویق انداخت، اما در همین مدت اقدامات اولیه برای اختصاص ساختمانی به سفارت واشنگتن در قدس آغاز شد و سرانجام 6 روز پس از خروج آمریکا از برجام، در چهاردهم ماه مه طی مراسمی با حضور دختر و داماد ترامپ، سفارت آمریکا در قدس گشایش یافت.
همزمان با انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس، گفتوگو درباره طرح صلحی که ترامپ با آب و تاب فراوان از آن برای پایان دادن به مناقشه اسرائیل و فلسطین سخن میگفت در رسانهها و سایر محافل سیاسی اوج گرفت. در نتیجه مقامات فلسطینی نیز که به شدت از انتقال سفارت واشنگتن به قدس و به رسمیت شناختن پایتختی این شهر برای اسرائیل آزرده خاطر شده بودند از همان آغاز با طرح موسوم به «معامله قرن» به مخالفت برخواستند. در نتیجه اعتراضات فلسطینیان به طرح ترامپ، وی تصمیم به قطع کمکهای مالی سالانه خود به نهادهای حقوق بشری فلسطینی گرفت. این تصمیم در روز سوم سپتامبر 2018 توسط واشنگتن اعلام شد و کلیه کمکهای مالی به آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک موسوم به اونروا و نیز تشکیلات خودگردان فلسطینی قطع شد.
پنجمین اقدام بزرگ دولت ترامپ به نفع اسرائیل و بنیامین نتانیاهو عبارت از به رسمیت شناختن حاکمیت تلآویو بر بلندیهای اشغالی جولان در 25 مارس 2019 (یعنی تنها 15 روز قبل از برگزاری انتخابات پارلمانی آوریل 2019) بود. این منطقه نیز در جریان جنگ 6 روزه در ژوئن 1967 به اشغال رژیم صهیونیستی درآمد. از آن زمان از این منطقه در اسناد مختلف بینالمللی با عنوان «جولانِ اشغالی» یاد میشود. دولت ترامپ با این تصمیم به نتانیاهو که در آستانه انتخاباتی بسیار مهم قرار داشت، یک پاس گل طلایی داد که البته در نتیجه بروز اختلاف میان احزاب راستگرای اسرائیلی، نتانیاهو ناچار از برگزاری انتخابات مجدد شد و نتوانست پاس ترامپ را به گل مبدل کند.
حرکت ششم دولت ترامپ به نفع بی بی و اسرائیل و علیه منافع فلسطین با پایان دادن به مخالفت لفظی با شهرکسازیهای غیرقانونی رژیم صهیونیستی در قلمرو کرانه باختری بود. «مایک پامپئو» با اعلام خاتمه مخالفت واشنگتن با شهرکسازی اسرائیل در کرانه باختری گفت: «ایجاد شهرکهای غیرنظامی اسرائیل به خودی خود متناقض با قوانین بینالمللی نیست.»
سرانجام هفتین و آخرین تصمیم قابل توجه ترامپ برای کمک به اسرائیل و نتانیاهو (که دیگر بار در آستانه انتخاباتی سراسری در سرزمینهای اشغالی اعلام شد) رونمایی از رئوس طرح صلح «معامله قرن» بود. با معامله قرن راهکار دوکشوری به طور کلی در مسیری جدید قرار میگیرد و البته معنایی به کلی متفاوت مییابد. اصلیترین مفاد معامله قرن که با مخالفت «محمود عباس» روبهرو شده عبارتست از «به رسمیت شناخته شدن 70 درصد قلمرو کرانه باختری برای به همراه نوار قزه و دو منطقه اقتصادی جدید به عنوان سرزمین آینده دولت فلسطین»، «توقف ساخت شدن شهرکسازیها توسط اسرائیل برای 4 سال و مذاکره بر سر نحوه اجرای این طرح در طول چهارسال مذکور»، «اختصاص یافتن بیت المقدس به طور کامل به اسرائیل و پایتختی ابودیس در شرق این شهر برای فلسطین»، «حق ورود و نیایش مسلمانان به مسجد الاقصی در وضعیت صلح»، «ارتباط یافتن نوار غزه به کرانه باختری از طریق تونل و جاده» و نهایتاً «سرمایهگذاری 50 میلیارد دلاری برای توسعه مناطق جدید اختصاص یافته به فلسطینیان»، «تشکیل دولت مستقل فلسطینی ظرف مدت 6 سال در صورت همکاری تشکیلات خودگردان در محدوده مذکور». بدین ترتیب اگرچه پارهای از مفاد معامله قرن منافعی برای فلسطینیان در نظر میگیرد، اما تقریباً 80 درصد افراطیترین مطالبات صهیونیستها را نیز برآورده میکند. به عبارت دیگر این طرح واقعاً یک الگوی برد – برد است، منتهی در صورتی که اسرائیل و آمریکا را طرفهای آن بدانیم نه اسرائیل و فلسطین.
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.