سایه سنگین مذاکرات صلح افغانستان بر سر مسئله کشمیر

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
به باور هندی ها آمریکا برای رفع نیاز خود که رسیدن به صلح با طالبان و در نتیجه خروج نیروهایشان از افغانستان و کاستن از هزینه های هنگفت حضور نظامی در افغانستان است ، عملا دارد بر سر افغانستان با پاکستان معامله می کند و از سیاست چند سال گذشته اش که هند را شریک اول منطقه ای خود قرار داده بود ، عدول کرده است

پس از اقدام دولت راستگرای نارندا مودی در اعلام یکباره تصمیم جنجال برانگیز لغو خودمختاری منطقه جامو و کشمیر و سپس حذف بند مربوط به اعطای خودمختاری به منطقه کشمیر از قانون اساسی این کشور در پارلمان هند، تنش‌ها در منطقه شبه قاره بار دیگر شدت گرفته است. در پی مصوب دولت و مجلس هند ارتش این کشور وضع آماده باش را افزایش داد و تجهیزات نظامی بیشتری به همراه ۸ هزار نظامی به کشمیر اعزام کرد.

اما این اقدام با واکنش مردم و دولت پاکستان روبه رو شد. تظاهرات مردمی در کشمیر تحت کنترل پاکستان ادامه دارد. دولت اسلام آباد نیز اعلام کرد: منطقه جامو و کشمیر را منطقه اشغال شده به دست هند تلقی خواهد کرد و وزیر امور خارجه پاکستان این اقدام را پاکسازی نژادی و مقدمه الحاق کشمیر به هند دانست و با هشدار به دهلی نو تهدید کرد که این امر می‌تواند به جنگ جدیدی میان دو کشور تبدیل شود. در این شرایط الوقت برای بررسی بیشتر ابعاد مختلف موضوع به گفتگو با عباس فیاض کارشناس مسائل شبه قاره پرداخته است.

 

اهداف هند از اقدام به لغو خودمختاری منطقه کشمیر چیست؟

این مساله دارای ابعاد مختلفی است .

در بعد داخلی حزب BJP ازمدتها قبل به دنبال این اقدام بوده است و این را یک موفقیت چشمگیر برای خود در جلب نظر هندوها می داند . در رسانه ها اخباری آمده بود که حزب ناسیونالیست BJP که بار دیگر قدرت را در دست گرفته، از مدت ها قبل قصد خاتمه دادن به وضعیت ویژه در کشمیر را داشته و حالا شرایط کنونی را مناسب تشخیص داده است .

در بعد خارجی هم توجه به شرایط زمانی که هند این اقدام را انجام داده می تواند در درک بهتر اهداف هند کمک کند . گفتگوهای صلح بین آمریکا و طالبان که با کمک و همکاری پاکستانی ها در حال انجام است و علی رغم وجود برخی مشکلات؛ دو طرف بر حصول پیشرفتهای جدی در این گفتگوها تاکید دارند ؛ پیام مثبتی برای هند ندارد .

از دید هند، صلحی که یک محور آن پاکستان باشد دستاورد خوبی برای آینده هند در افغانستان و منطقه نیست . به باور هندی ها آمریکا برای رفع نیاز خود که رسیدن به صلح با طالبان و در نتیجه خروج نیروهایشان از افغانستان و کاستن از هزینه های هنگفت حضور نظامی در افغانستان است ، عملا دارد بر سر افغانستان با پاکستان معامله می کند و از سیاست چند سال گذشته اش که هند را شریک اول منطقه ای خود قرار داده بود ، عدول کرده است . این وضعیت برای هند قابل تحمل نیست و لذا با اعمال فشار به پاکستان ، از طریق اقداماتی که در کشمیر انجام می دهد ، قصد دارد به پاکستان و آمریکا تفهیم کند که تغییر چینش سیاسی در منطقه به نفع پاکستان؛ از سوی هند تحمل نخواهد شد .

 

از سوی دیگر این احتمال نیز مطرح است که در شرایطی که همه توجه ها به بحران افغانستان است ؛ هند با بهره گیری از فرصت ، بخواهد کار نا تمام 70 ساله اش را در کشمیر تمام کند و این منطقه مورد مناقشه را که برابر رای سازمان ملل سرنوشت آن باید توسط مردمش تعیین شود ، رسما به هند الحاق نماید . در این شرایط پاکستان مجبور به نشان دادن عکس العمل خواهد شد و درگیر شدن در این بحران؛ می تواند روند صلح افغانستان را که با شیوه کنونی اش مطلوب هند نیست کُند یا متوقف کرده و یا زمینه ای برای اثر گذاری هند بر این روند بگشاید .

البته نظر دیگری هم وجود دارد و آن اینکه آمریکا در قبال سکوت هند در قبال مذاکرات با طالبان و عدم تخریب روند صلح آمریکا با طالبان ، به هند برای الحاق کشمیر، چراغ سبز داده است که این مساله هم در صورت یافتن مویدات بیشتر ، در جای خود قابل بررسی است .

 

با این اقدام چه تغییری در وضعیت کشمیر ایجاد خواهد شد؟ مردم کشمیر چه اختیاراتی را از دست خواهند داد؟

ماده 370 قانون اساسی برای کشمیر امتیازات ویژه قائل بود . برابر آن ، این منطقه دارای قدرت قانون گذاری و خودمختاری نسبی (به جز امور دفاعی ، روابط خارجی و کنترل سیستم های ارتباطات ) بود . همچنین بر اساس قوانین موجود به غیر از مردم کشمیر کس دیگری نمی توانست در این منطقه زمین و ملک خریداری کند . حالا با لغو این امتیازات خطر ایجاد تغییرات جمعیتی گسترده وجود دارد که در دراز مدت می تواند ساکنان اصلی سرزمین کشمیر را به گروه اقلیت تبدیل کند که دیگر درخواست شان برای استقلال مسموع نباشد . اکنون 82 درصد اهالی کشمیر مسلمان هستند و وضعیت جدید می تواند این آمار را تغییر دهد .

 

نگرانی های پاکستان به چه دلایلی است و اسلام آباد چه راهکاری را در پیش خواهد گرفت؟

پاکستان که بخشی از کشمیر را در کنترل خود دارد و به آن (کشمیر آزاد تحت کنترل پاکستان) می گوید ، همواره از سیاست تعیین سرنوشت مردم کشمیر توسط خودشان حمایت می کند . دلیل آن هم روشن است . اگر مردم کشمیر که اکثرا مسلمان هستند بخواهند بین هند و پاکستان انتخاب کنند حتما پاکستان را ترجیح خواهند داد. البته مردم کشمیر ممکن است گزینه سومی هم داشته باشند و آن استقلال از هردو کشور هند و پاکستان باشد که این امر در ابتدای بحران در دهه های قبل ، گزینه مطرحی بوده است ولی پاکستان در طول این هفت دهه و خصوصا از زمان اشغال افغانستان توسط شوروی سابق ، با انتقال فرهنگ جهادی به کشمیر و گسیل جهادیون چه از پنجابی ها و چه از پشتونهای پاکستان و افغانستان، به این منطقه به نوعی این تمایل به پیوستن به اسلام آباد را تقویت کرده است . پاکستان همواره به دنبال توسعه دادن به مسئله کشمیر و کشاندن پای طرفهای دیگر نظیر سازمانهای بین المللی و قدرتهای اسلامی و قدرتهای بین المللی به این مساله است ولی هند هرگونه وساطت را رد می کند .

اقدام اخیر هند از دید پاکستان؛ حکم پاک کردن صورت مساله را دارد و هند با این کار می خواهد به جهانیان اعلام کند که مشکلی به نام کشمیر در داخل خاک هند وجود ندارد و صورت مساله از تعیین تکلیف تمامی کشمیر؛ به الحاق کشمیر تحت کنترل پاکستان به هند ، تغییر خواهد کرد . اگر هند بتواند گام اول را با موفقیت بردارد ، برای برداشتن گام بعدی هم تشجیع خواهد شد و همین امر باعث می شود که پاکستانی ها رسما می گویند که برای مقابله با این سیاست هند، از همه گزینه ها استفاده خواهند کرد. شاید یکی از این گزینه ها به گرو گرفتن مذاکرات صلح افغانستان باشد ، تا آمریکا مجبور شود خواسته پاکستان ، مبنی بر افزایش فشار بر هند و تغییر رفتار هند را عملی کند.

 

تأثیرات لغو خودمختاری بر امنیت منطقه و روابط دهلی- اسلام آباد در آینده چگونه ارزیابی می کنید؟

مسلما این مساله موجب افزایش تنشهای منطقه ای خواهد شد و روابط دهلی نو و اسلام آباد را در مسیر افزایش تنش و حتی بحرانی شدن قرار خواهد داد . این امر بر سیاست و مناسبات کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای با دو کشور هند و پاکستان هم اثر خواهد گذاشت و رقابت هند و پاکستان برای کسب حمایت کشورهای دیگر هم تشدید خواهد شد. آنچه در این میان از همه مهمتر است این است که در سایه این بحران ، ممکن است مردم کشمیر باز هم از رسیدن به حق تعیین سرنوشت خود باز بمانند و یا وجه المصالحه معاملات بزرگتری شوند . احتمال این امر، رسالتی را به دوش کشورهای اسلامی قرار می دهد که با یک دیپلماسی سنجیده به دنبال حل مساله به شکلی باشند که ذی نفع اصلی یعنی مردم کشمیر، بیشترین بهره را از آن ببرند .

منبع:http://alwaght.com/

در حال حاضر در درعا چه اتفاقی در حال وقوع است؟

4 ماه مه اجساد 9 پلیس کشته شده در یک شهر واقع در جنوب غربی استان درعا پیدا شد. قاسم الصبیحی، کسی که این افراد را کشته، یک شورشی سابق است که بعدتر به نیروهای امنیتی دولت پیوسته. او برای کشته شدن پسر و دامادش دولت سوریه را مقصر می دانست و نیروهای پلیس را نیز به همین دلیل کشت. با این حال، پلیس درگیر نشد. پس از این حادثه افراد دارای نفوذ در درعا بیانیه ای در محکوم کردن او صادر کردند که در سنت های قبیله ای به معنای آن است که او دیگر از حمایت قبیله خود برخوردار نیست. با این حال، دولت بشار اسد اعلام کرد که مناطق آزاد شده را تحت کنترل امنیتی خود در خواهد آورد و در روزهای بعد، نیروهای پشتیبانی در منطقه مستقر شدند که نشان از آن داشت که دمشق به دنبال استفاده از این حادثه به عنوان بهانه ای برای افزایش حضور خود در آنجاست.

تشدید تنش های نظامی در درعا پیشتر سابقه نداشته است؟

تشدید تنش ها در سطحی که اکنون پیش بینی می شود، از تابستان 2018 که دولت اسد کنترل جنوب غربی سوریه را در دست گرفت، بی سابقه بوده و این در حالی است که تنش ها و خشونت های مسلحانه از زمان بازگشت نیروهای امنیتی سوری به یک شاخصه در منطقه درعا تبدیل شده. جدیدترین نمونه از عملیات نظامی نیروهای سوری در مارس 2020 و زمانی بود که با موفقیت کنترل خود را بر بخش هایی از شهر الصنمین اعمال کرد. با این حال، تحولات کنونی از چندین نظر بی سابقه بوده است. اول، سطح استقرار نظامی نیروهای امنیتی سوری قابل توجه و نشان دهنده احتمال عملیات نظامی گسترده در منطقه است. دوم، شهر طفس در نتیجه توافقی که با میانجی گری روسیه حاصل شد، شاهد حضور مستقیم نیروهای دولتی نبود. سوم، شورشی های پیشین در طفس و مناطق حومه آن کاملا مسلح هستند و اگر یک رویارویی نظامی صورت بگیرد، سطح خشونت بسیار بالا خواهد بود.

روسیه با توجه به میانجی گری آن در حصول توافق، به تشدید تنش ها چه واکنشی نشان خواهد داد؟

روسیه از زمان بازگشت نیروهای امنیتی سوریه به توافق متعهد بوده است. البته بر سر این مساله مناقشاتی وجود دارد. برخی از بازیگران مخالف مسکو را به دلیل خودداری از واکنش به اقدامات دمشق مورد انتقاد قرار داده اند. به هر حال، روس ها تا اندازه قابل توجهی به توافق متعهد بوده و در سال های گذشته مانع از حضور مستقیم نیروهای سوری در منطقه شده اند. این اقدام روسیه را می توان به نوعی، تلاش برای کاهش نگرانی های اسرائیل و اردن درباره احتمال حضور نیروهای ایرانی و گروه های شبه نظامی تحت حمایت ایران در جنوب غربی سوریه دانست. مداخلات متعدد روسیه در ممانعت یا محدودسازی حضور مستقیم نیروهای اسد در منطقه را می تواند نشان دهنده تعهد آن به توافق قلمداد کرد.

مذاکرات جاری با مشارکت روس ها می تواند نشان دهنده این مساله باشد که روسیه خواستار تشدید تنش نیست. شاید این مرتبه نیز مذاکرات بتواند همانند گذشته مانع از درگیری شود و با امتیازهای کوچک یا نمادین، به کاهش تنش ها بینجامد.

با توجه به سطح بی سابقه حضور نیروهای نظامی دولتی در منطقه، سناریوی دیگر می تواند این باشد که اگرچه روسیه حقیقتا به دنبال جلوگیری از درگیری نظامی است، اما در عین حال هدف وادار کردن شورشی ها به قائل شدن امتیازات بیشتر را دنبال می کند. احتمال دیگر هم این است که روسیه به دنبال تبدیل این بحران به فرصتی برای استخدام شورشی های سابق در یگان های طرفدار روسیه در ارتش سوریه باشد.

آیا تشدید تنش ها حاوی یک پیام پنهان برای روسیه است؟

اعزام یگان هایی از ارتش سوریه که با ایران ارتباط نزدیکی دارند، به منطقه تحت حمایت روسیه می توان یک پیام پنهان داشته باشد. اما این مساله نشان دهنده محاسبات مخاطره آمیز دمشق نه فقط در سطح منطقه ای، بلکه در ارتباط با نظمی است که روسیه در درعا ایجاد کرده. همانطور که پیشتر گفتم، این نظم به طور ویژه برای ممانعت از افزایش نفوذ ایران و نیروهای طرفدار ایرانی در جنوب غربی سوریه طراحی شده است.

با توجه به این توصیفات، وضعیت موجود در درعا چطور می تواند بر منطقه تاثیر بگذارد؟

جنوب غربی سوریه یک منطقه مرزی معمولی نیست. یک جبهه مناقشه آمیز منطقه ایست که هر گونه بی ثباتی و تشدید تنش های نظامی در آن می تواند اثرات فرامرزی داشته باشد. از این رو، تشدید تنش ها توسط یک جناح طرفدار ایرانی در داخل دولت سوریه برای اسرائیل و اردن ناخوشایند است چرا که هیچ کدام از آنها حضور ایرانی در نزدیکی بلندی های جولان را نمی خواهند و تحمل نمی کنند. نظمی که روسیه برقرار کرده، به رغم ضعف های بسیار آن، در ایجاد ثبات در جنوب غربی سوریه موثر بوده و در همسایگان آن اطمینان ایجاد کرده است. البته لازم به ذکر است که حضور نیروهای متحد ایران در ارتش سوریه در طفس و حومه آن لزوما به معنای پایان نظم منطقه ای نیست. اگر دمشق و تهران برای این طرح برنامه ریزی کرده باشند، هدف آنها را باید به صورت گامی تاکتیکی برای پررنگ کردن حضورشان در بازی منطقه ای درک کرد و نه یک قمار مخاطره آمیز برای بر هم زدن توازن موجود در این منطقه حساس.

نویسنده: مایکل یانگ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *