بحران کشمیر و سراب اتحاد پاکستان با اعراب

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
نوع موضع‌گیری کشورهای عربستان و امارات نسبت به موضوع بحران کشمیر برای مردم و دولت پاکستان معنایی جز پایان لفاظی‌های این کشور در مورد روابط استراتژیک با اسلام آباد ندارد

در 5 آگوست ، حزب حاکم BJP در هند به طور ناگهانی با اعلام لغو اصل 370 قانون اساسی وضعیت استقلال ویژه جامو و کشمیر را از بین برد و آن را به دو منطقه تحت نظارت فدرال یا “قلمرو ایالتی” تقسیم کرد که در نتیجه آن تمام پیوندهای ارتباطی این ناحیه با جهان خارج قطع شد.

پاکستان این اقدام را محکوم کرد، چین آن را غیرقابل قبول دانست، سازمان همکاری های اسلامی آن را بحرانی بین المللی عنوان کرد و بسیاری از کشورهای غربی به همراه سازمان ملل متحد ، سازمان دیده بان حقوق بشر و عفو بین الملل به انتقاد از اقدام هند پرداختند ، اما در این میان کشورهای خاورمیانه اکثراً ساکت ماندند در حالی که مردم کشمیر عمدتاً مسلمان هستند. برخلاف مواضع مشخص ایران و ترکیه، واکنش جهان عرب به سرکوب‌گری هند همچنان خاموش است.

عربستان از دو کشور هند و پاکستان خواسته است ثبات و صلح در منطقه را حفظ کنند. واکنش اولیه امارات متحده عربی حتی در حمایت و پشتیبانی از هند بوده است.

به گزارش رسانه های هندی احمد البنا سفیر امارات متحده عربی در دهلی نو حتی اقدام دولت هند را موضوعی داخلی و گامی در راستای تحکیم صلح ارزیابی کرده بود. پس از آن، دولت امارات از موضع اعلام شده از سوی سفیرخود در دهلی نو فاصله گرفته و ضمن ابراز نگرانی از تشدید بحران در کشمیر، طرفین را به خویشتن‌داری فراخواند.

البته امارات متحده عربی در اقدامی دیگر که نشاندهنده موضع کاملاً همگرایانه آن با دهلی بود هفته گذشته به نارندا مودی نخست وزیر هند بالاترین جایزه غیرنظامی خود – دستور زاید – را اعطا کرد. بسیاری از فعالان حقوق بشر با توجه به اقدامات مودی در جامو و کشمیر این اقدام را محکوم کردند.

در این شرایط اکنون این پرسش مطرح است که چرا علی رغم اینکه در ظاهر روابط پاکستان و کشورهای عضو شورای همکاری بویژه دو عنصر تعیین کننده در این شورا، یعنی عربستان و امارات، در طول دهه‌های گذشته همواره نزدیک و حتی استراتزیک عنوان شده و حتی اسلام اباد خود را نسبت به نگرانی‌های امنیتی آنها متعهد می دانسته است، اکنون در بهره خطیر کنونی که پاکستان به حمایت متحدان خود نیازمند است امارات و عربستان آن را تنها گذاشته‌اند و حتی بهتر بتوان گفت به متحد خود پشت کردند؟

 

اولویت شراکت اقتصادی بر اتحاد سیاسی

مهمترین بعد و عامل اصلی نوع موضع گیری کاملاً همدلانه کشورهای عربستان و امارات با سیاست جدید هند را می توان در موضوع روابط گسترده اقتصادی میان این کشورها با دهلی نو جستجو کرد.

تجارت برای عربستان سعودی و امارات اولویت اصلی است ، زیرا تجارت سالانه کشورهای شورای همکاری با هند حداقل 100 میلیارد دلار ارزش دارد. حتی در کوران وخیم تر شدن اوضاع کشمیر ، عربستان سعودی در حال نهایی کردن سرمایه گذاری به ارزش 15 میلیارد دلار در یک شرکت هندی با عنوانReliance Industries بود. حتی توجه به رشد مناسبات اقتصادی با هند موجب شده تا سعودی ها که همواره به دلیل اکثریت اهل سنت جامو و کشمیر ، به مشارکت در ساخت مساجد و آموزش های مذهبی (گسترش وهابیت) در این منطقه می پرداخت در سالهای اخیر در نتیجه نگرانی های هند این نقش را کاهش دهد.

 

هند همچنین دومین شریک اقتصادی امارات می باشد. حجم تجارت دو کشور در سال 2018 بیش از 50 میلیارد دلار بوده است و دو طرف برای گسترش این روابط برنامه ریزی میکنند. در این مسیر اپراتور بندر جهانی امارات در دبی ، DP World ، قصد دارد یک شعبه و مرکز مهم را در کشمیر هند راه اندازی کند.

مع الوصف می توان گفت امارات و عربستان هرگز حاضر نیستند منافع اقتصادی خود در حفظ روابط با هند را فدای منافع اسلام آباد کنند. این کشورها به روابط با دهلی فقط از منظر یک بازار سودآور برای تجارت می‌نگرند. در این میان نباید از یاد برد که حدود 7 میلیون نفر از مهاجران هندی در کشوهای حوزه خلیج فارس و شورای همکاری در سطوح مختلف اقتصادی و تجاری مشغول کار هستند.

توجه به این پیوندهای اقتصادی حتی در سخنرانی اخیر عمران خان خطاب به مردم پاکستان نیز روشن بود. نخست وزیر پاکستان در مواضعی گلایه آمیز بدون اسم بردن از عربستان و امارات که در ظاهر عنوان متحد اسلام آباد را یدک می‌کشند گفت: اگر برخی از کشورهای اسلامی به دلیل منافع تجاری و یا بحثی دیگر پشتیبان پاکستان نیستند ما نباید مایوس شویم.

وی همچنین هفته گذشته طی مقاله ای که در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شد،گفته بود: ضرورت دارد جامعه بین الملل فراتر از مزایای معیشتی و تجاری فکر کند؛ در غیر این صورت ممکن است وضعی همانند جنگ جهانی دوم به وجود آید اما این بار تهدید جنگ هسته‌ای در میان است.

 

انتقام‌گیری از بی‌طرفی پاکستان در جنگ یمن

عامل اساسی دیگری که می توان از آن به عنوان علت رفتار تعجب برانگیز امارات و عربستان در قبال مسئله کشمیر یاد کرد به طور حتم به موضوع جنگ یمن باز می گردد. در حالی که عربستان در ابتدای اعلام تشکیل ائتلاف بین المللی حمله به یمن در سال 2015 بر روی حمایت نظامی پاکستان از این جنگ حساب ویژه باز کرده بود اما مجلس ملی پاکستان در اواخر فروردین ۱۳۹۴ به اتفاق آرا قطعنامه ای مبنی بر مخالفت با حضور این کشور در ائتلاف ضدیمنی تصویب و بر ضرورت حل صلح آمیز مساله یمن از طریق گفت و گو میان گروه های یمنی تاکید کرد. این تصمیم پارلمان پاکستان خشم مقامات سعودی و اماراتی را در پی داشت. ائتلاف سعودی- اماراتی که اکنون در ظاهر نیز اثری از آن باقی نمانده است در یمن کاملاً زمینگیر شده و این موضوع موجب شده تا عربستان و امارات بحران کشمیر را موقعیت مناسبی برای انتقام گیری از اسلام اباد تشخیص دهند.

در همین ارتباط «حبیب اکرم» از کارشناسان برجسته پاکستانی و ستون نویس روزنامه اردو زبان «دنیا» اذعان داشت: گلایه از دوستان عربی بجا است اما آنان هیچ وقت مخالفت پاکستان با درخواست خود برای پیوستن به جنگ یمن را فراموش نمی کنند.

در این شرایط به نظر می رسد که نوع موضع‌گیری کشورهای عربستان و امارات نسبت به موضوع بحران کشمیر برای مردم و دولت پاکستان معنایی جز پایان لفاظی‌های این کشور در مورد روابط استراتژیک با اسلام آباد ندارد و بهانه های وجود روابط اقتصادی با هند نیز نمی تواند سرپوشی برای خیانت آشکار ریاض و ایوظبی باشد چرا که ایران و ترکیه به عنوان دو کشور مهم منطقه و جهان اسلام علی رغم وجود روابط اقتصادی با هند حمایت خود را خواسته دموکراتیک مسلمانان کشمیر اعلام کردند.

منبع:http://alwaght.com/

در حال حاضر در درعا چه اتفاقی در حال وقوع است؟

4 ماه مه اجساد 9 پلیس کشته شده در یک شهر واقع در جنوب غربی استان درعا پیدا شد. قاسم الصبیحی، کسی که این افراد را کشته، یک شورشی سابق است که بعدتر به نیروهای امنیتی دولت پیوسته. او برای کشته شدن پسر و دامادش دولت سوریه را مقصر می دانست و نیروهای پلیس را نیز به همین دلیل کشت. با این حال، پلیس درگیر نشد. پس از این حادثه افراد دارای نفوذ در درعا بیانیه ای در محکوم کردن او صادر کردند که در سنت های قبیله ای به معنای آن است که او دیگر از حمایت قبیله خود برخوردار نیست. با این حال، دولت بشار اسد اعلام کرد که مناطق آزاد شده را تحت کنترل امنیتی خود در خواهد آورد و در روزهای بعد، نیروهای پشتیبانی در منطقه مستقر شدند که نشان از آن داشت که دمشق به دنبال استفاده از این حادثه به عنوان بهانه ای برای افزایش حضور خود در آنجاست.

تشدید تنش های نظامی در درعا پیشتر سابقه نداشته است؟

تشدید تنش ها در سطحی که اکنون پیش بینی می شود، از تابستان 2018 که دولت اسد کنترل جنوب غربی سوریه را در دست گرفت، بی سابقه بوده و این در حالی است که تنش ها و خشونت های مسلحانه از زمان بازگشت نیروهای امنیتی سوری به یک شاخصه در منطقه درعا تبدیل شده. جدیدترین نمونه از عملیات نظامی نیروهای سوری در مارس 2020 و زمانی بود که با موفقیت کنترل خود را بر بخش هایی از شهر الصنمین اعمال کرد. با این حال، تحولات کنونی از چندین نظر بی سابقه بوده است. اول، سطح استقرار نظامی نیروهای امنیتی سوری قابل توجه و نشان دهنده احتمال عملیات نظامی گسترده در منطقه است. دوم، شهر طفس در نتیجه توافقی که با میانجی گری روسیه حاصل شد، شاهد حضور مستقیم نیروهای دولتی نبود. سوم، شورشی های پیشین در طفس و مناطق حومه آن کاملا مسلح هستند و اگر یک رویارویی نظامی صورت بگیرد، سطح خشونت بسیار بالا خواهد بود.

روسیه با توجه به میانجی گری آن در حصول توافق، به تشدید تنش ها چه واکنشی نشان خواهد داد؟

روسیه از زمان بازگشت نیروهای امنیتی سوریه به توافق متعهد بوده است. البته بر سر این مساله مناقشاتی وجود دارد. برخی از بازیگران مخالف مسکو را به دلیل خودداری از واکنش به اقدامات دمشق مورد انتقاد قرار داده اند. به هر حال، روس ها تا اندازه قابل توجهی به توافق متعهد بوده و در سال های گذشته مانع از حضور مستقیم نیروهای سوری در منطقه شده اند. این اقدام روسیه را می توان به نوعی، تلاش برای کاهش نگرانی های اسرائیل و اردن درباره احتمال حضور نیروهای ایرانی و گروه های شبه نظامی تحت حمایت ایران در جنوب غربی سوریه دانست. مداخلات متعدد روسیه در ممانعت یا محدودسازی حضور مستقیم نیروهای اسد در منطقه را می تواند نشان دهنده تعهد آن به توافق قلمداد کرد.

مذاکرات جاری با مشارکت روس ها می تواند نشان دهنده این مساله باشد که روسیه خواستار تشدید تنش نیست. شاید این مرتبه نیز مذاکرات بتواند همانند گذشته مانع از درگیری شود و با امتیازهای کوچک یا نمادین، به کاهش تنش ها بینجامد.

با توجه به سطح بی سابقه حضور نیروهای نظامی دولتی در منطقه، سناریوی دیگر می تواند این باشد که اگرچه روسیه حقیقتا به دنبال جلوگیری از درگیری نظامی است، اما در عین حال هدف وادار کردن شورشی ها به قائل شدن امتیازات بیشتر را دنبال می کند. احتمال دیگر هم این است که روسیه به دنبال تبدیل این بحران به فرصتی برای استخدام شورشی های سابق در یگان های طرفدار روسیه در ارتش سوریه باشد.

آیا تشدید تنش ها حاوی یک پیام پنهان برای روسیه است؟

اعزام یگان هایی از ارتش سوریه که با ایران ارتباط نزدیکی دارند، به منطقه تحت حمایت روسیه می توان یک پیام پنهان داشته باشد. اما این مساله نشان دهنده محاسبات مخاطره آمیز دمشق نه فقط در سطح منطقه ای، بلکه در ارتباط با نظمی است که روسیه در درعا ایجاد کرده. همانطور که پیشتر گفتم، این نظم به طور ویژه برای ممانعت از افزایش نفوذ ایران و نیروهای طرفدار ایرانی در جنوب غربی سوریه طراحی شده است.

با توجه به این توصیفات، وضعیت موجود در درعا چطور می تواند بر منطقه تاثیر بگذارد؟

جنوب غربی سوریه یک منطقه مرزی معمولی نیست. یک جبهه مناقشه آمیز منطقه ایست که هر گونه بی ثباتی و تشدید تنش های نظامی در آن می تواند اثرات فرامرزی داشته باشد. از این رو، تشدید تنش ها توسط یک جناح طرفدار ایرانی در داخل دولت سوریه برای اسرائیل و اردن ناخوشایند است چرا که هیچ کدام از آنها حضور ایرانی در نزدیکی بلندی های جولان را نمی خواهند و تحمل نمی کنند. نظمی که روسیه برقرار کرده، به رغم ضعف های بسیار آن، در ایجاد ثبات در جنوب غربی سوریه موثر بوده و در همسایگان آن اطمینان ایجاد کرده است. البته لازم به ذکر است که حضور نیروهای متحد ایران در ارتش سوریه در طفس و حومه آن لزوما به معنای پایان نظم منطقه ای نیست. اگر دمشق و تهران برای این طرح برنامه ریزی کرده باشند، هدف آنها را باید به صورت گامی تاکتیکی برای پررنگ کردن حضورشان در بازی منطقه ای درک کرد و نه یک قمار مخاطره آمیز برای بر هم زدن توازن موجود در این منطقه حساس.

نویسنده: مایکل یانگ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *