اگر مذاکرات آمریکا به رهبری زلمی خلیلزاد نماینده ویژه وزیر خارجه آمریکا در امور صلح افغانستان را به فازهای جداگانه تقسیم بندی کنیم، فاز یک و دو مذاکره با کشورهای تاثیرگذار در پرونده افغانستان و مذاکره با طالبان بود که به اتمام رسید و فاز سوم مذاکرات بین الافغانی است که هنوز آغاز نشده است. فاز یک و 2 به دلیل اثرگذاری مستقیم بر یکدیگر همزمان آغاز شد و در این راستا خلیلزاد در طول 18 ماه مذاکره، همزمان با کشورهای درگیر و اثرگذار در پرونده افغانستان، با طالبان نیز گفتگو کرد.
فاز نخست یعنی مذاکره با کشورهای منطقه و فرامنطقه در ابتدا محوری عربی (عربستان و امارات) – پاکستانی داشت که با ورود چین و روسیه، این محور از عربی – پاکستانی به چینی – روسی – پاکستانی تبدیل شد. مخالفت قطریها با نقش آفرینی عربستان – امارات در پروسه صلح تحت حمایت طالبان، در کنار تمایل همراه با ابزار فشار چین و روسیه در چرخش این محور اثرگذار بود. در این پروسه به دلیل نقش پارادوکسیکال هند با پاکستان و نیز پایبندی هندیها به سیاست “مذاکرات صلح به رهبری و مالکیت دولت افغانستان”، دهلی نو از روند مذاکرات به حاشیه رفت و جمهوری اسلامی ایران نیز به دلیل اوجگیری اختلافات تهران – واشنگتن، ترجیح داد نقش بیطرفی را اختیار کند.
با کنار رفتن هند و ایران، پاکستانیها آزادی عملی بیشتری یافتند و با استفاده از آوردن کارت ارزشمند خود یعنی طالبان پای میز مذاکره، نقش محوری خود را در این روند تثبیت کردند. آخرین ارزیابیها از این روند این است که چین و روسیه همراهی کاملی با روند مذاکرات به رهبری خلیلزاد داشتند اما در هفته های اخیر تک تازی آمریکا در پذیرش نتیجه انتخابات برخی کشورهای منطقه، از جمله روسیه را به واکنش وا داشته اما با این وجود مخالفت جدی با روند خلیلزاد، از سوی مسکو و پکن دیده نمی شود، پاکستان خشنودترین بازیگر منطقه҅ای است، عربستان و امارات به رغم به حاشیه رفتن، مخالفتی با روند ندارند، هندیها به شدت نگران هستند، و ایران هر چند در روند وارد نشد اما به نظر می رسد اگر خروج نظامیان آمریکایی محقق شود و نظام آینده بر پایه مشارکت تمام بازیگران داخلی باشد، از روند راضی است. کشورهای اروپایی هم به رغم اختلافات اندک که با روند مذاکرات به رهبری آمریکا دارند، در مجموع با آن همراهی میکنند.
فاز مهم و اصلی یعنی مذاکره با طالبان که 18 ماه به طول انجامید، برای خلیلزاد نفسگیر بود. در یک بیان کلی، چالشهای متعددی مانند موانع ایدئولوژیکی طالبان، وابستگی این گروه به پاکستان، جنگ جاری در افغانستان، مخالفتهای درون آمریکایی و دمدمی مزاجی رئیس جمهور آمریکا، بر مذاکرات دو طرف اثرگذار بودند اما با این وجود دو طرف به توافق رسیدند و دهم اسفندماه ماه 1398 “توافقنامه طالبان – آمریکا برای آوردن صلح به افغانستان” توسط ملا عبدالغنی برادر – معاون رهبر و رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر- و زلمی خلیلزاد در حضور مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا امضا شد. اطلاعات و دادههای رسمی درباره این توافق مهم، محدود به متن توافقنامه منتشر شده و اظهارات هر از گاه مقامات رسمی آمریکا و طالبان است. بر این اساس، دو طرف خطوط قرمز هم را به رسمیت شناختهاند؛ طالبان متعهد به مبارزه با تروریسم و هر فرد یا گروهی خواهد شد که منافع ایالات متحده و متحدان آن را به خطر میاندازند و آمریکا متعهد شده است که نظامیان این کشور، متحدان، مشاوران نظامی و پیمانکاران امنیتی را در مدت 14 ماه از افغانستان خارج کند. تحلیل این توافق جای خود دارد که در مطلبی جداگانه باید بدان پرداخت.
فاز سوم مذاکرات بین افغانی است که طبق توافقنامه طالبان – آمریکا، زندانیان طالبان و دولت افغانستان باید تا 20 اسفند آزاد می شدند و پس از آن مذاکرات بینالافغانی آغاز می شد که تاکنون هیچ یک از این دو گام محقق نشده است.
انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که اولویت دوم آمریکا بود، بنا به دلایلی از جمله دستور ترامپ برای توقف مذاکرات، در مقطعی اولویت نخست شد و همزمان با به فرجام رسیدن مذاکرات آمریکا – طالبان، این روند نیز به پایان رسید. اعلام پیروزی اشرف غنی و نپذیرفتن نتیجه انتخابات از سوی عبدالله عبدالله و تشکیل حکومت موازی سبب شد که روند صلح در حاشیه قرار گیرد. در اواخر اسفندماه خلیلزاد رایزنی های فشرده ای را برای حل چالشهای بین عبدالله و غنی و تسهیل در آزادی زندانیان طالبان و همچنین تشکیل تیم مذاکره کننده انجام داد و دوشنبه چهارم فروردین ماه وزیر خارجه آمریکا به منظور رایزنی برای حل اختلاف بین غنی و عبدالله وارد کابل شد.
اگر آمریکا بتواند از خان اول مذاکرات بین الافغانی (آزادی زندانیان دو طرف و تشکیل تیم مذاکره کننده) موفقانه عبور کند، خان های دیگری بر سر راه قرار دارند که عبور از آنها چندان سهل و ساده نیست. ظاهر امر این است که نظام سیاسی آینده افغانستان جدال بزرگی بین طالبان و تیم مذاکره کننده افغانستان است. طالبان سرمست از شکست آمریکا (براساس اظهارات سران این گروه) در مقابل تیمی قرار دارد که خواهان تدوام نظام جمهوری است و امارت و جمهوری برای بقای خود به جدال سیاسی خواهند پرداخت. البته این ظاهر امر است و به قول مولوی “زیر ظاهر باطنی هم قاهر است” چرا که بعید است در مذاکرات 18 ماهه طالبان – آمریکا درباره نظام آینده گفتگو و تصمیمی اتخاذ نشده باشد.
چشم انداز پیش رو
الف: حرکت موفقانه روند جاری
ب: شکست روند جاری
– امکان افزایش اقتدارگرایی از جانب حکومت افغانستان بسیار محتمل است اما این اقتدارگرایی نباید سبب سطحی از آنارشی در افغانستان گردد که برای ایالات متحده دردسر ساز شود.
– به حاشیه رفتن نیروهای جهادی غیر همسو با اشرف غنی بسیار محتمل است. از این رو بخشی از شخصیت های جهادی پس از مذاکره تن به سازش با حکومت غنی خواهند داد.
– حکومت غنی برای جلب حمایت بیشتر آمریکا، سیاستی بر مدار واشنگتن را اتخاذ خواهد کرد.
جمع بندی
در سیاست خارجی آمریکا استراتژی مقابله با قدرت ها (چین و روسیه) نسبت به استراتژی مبارزه با تروریسم اولویت بالاتری یافته است و بر همین اساس تمرکز و هزینه های کاخ سفید و پنتاگون از استراتژی مبارزه با تروریسم به سوی استراتژی مقابله با قدرت ها سوق پیدا خواهد کرد.بر همین اساس جنگ افغانستان که در بین رسانه های آمریکایی به جنگ بی پایان شهرت یافته هزینه های مادی و معنوی زیادی برای آمریکا داشته است و گردانندگان کاخ سفید چه دموکرات چه جمهوری خواه مخالف آن بوده و در تلاش خارج کردن نظامیان آمریکایی (دست کم بخش عمده نظامیان) از این کشور هستند. افغانستان پسا خروج امری محتمل با تحولات ژئواستراتژیک عمیق خواهد بود که تاثیرات راهبردی بر کشورهای منطقه خواهد داشت.
ماموریت خلیلزاد مذاکره با طالبان در راستای تحقق گرند استراتژی ایالات متحده در افغانستان و منطقه است. بر این اساس مطلوب آمریکا در حال حاضر این است که مرحله سوم روند خلیلزاد یعنی مذاکرات بین الافغانی بدون هیچ چالشی برگزار شود اما بحران سیاسی به وجود آمده در افغانستان ناشی از نتایج انتخابات ریاست جمهوری چالش مهمی فراروی روند است. به دلایل متعددی آمریکا از اعلام پیروزی اشرف غنی حمایت کرد و در حال حاضر نیز تلاش بر این است تا تحولات را با محوریت وی در مرکز قدرت مدیریت کند.
تلاش عبدالله برای آنچه که وی حراست از حقوق رای دهندگان گفته می شود، بعید است به جایی برسد زیرا شتاب آمریکا برای به ثمر رساندن روند خلیلزاد تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برخی ارزش ها را قربانی می کند و در آینده نیز قربانی های بیشتری محتمل است. فقط اجماع سیاسی داخلی در افغانستان می تواند پایه های افغانستان جدیدی را بنیان گذارد که به چند دهه جنگ و اختلافات سیاسی در این کشور پایان نهاده شود.
منبع:http://www.iess.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.