گسترش روابط ریاض و مسقط و اهمیت آن برای ثبات خاورمیانه

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
آمریکا به دلایل متعددی از جمله مسائل داخلی و گرند استراتژی ایالات متحده در صحنه نظام بین الملل بر آن است تا به تغییر نقش خود در افغانستان اقدام کند. بر این اساس، برای کاهش حضور نظامی خود، بخش عمده ای از نیروهای نظامی خود را از افغانستان خارج خواهد کرد و در این راه برخی از مسائل بنیادی افغانستان را قربانی خروج شتابزده خواهد کرد. مهمترین اصل برای آمریکا در افغانستان پسا خروج، اطمینان خاطر از برپایی نظام و حاکمیتی بر مدار سیاست های ایالات متحده است. از این رو، به رغم شعارهای پیشین، حتی حاضر به پذیرش تسلط طالبان بر نظام آینده افغانستان خواهد بود. استراتژی مبارزه با تروریسم آمریکا در افغانستان به عنوان یک اصل، پابرجا خواهد ماند اما برای سومین بار این سیاست دچار تغییر خواهد شد و این بار این ماموریت با تکیه بر نیروهای طالبان و تعهد طالبان در سطح میدانی به پیش خواهد رفت. تحولات سیاسی افغانستان به گونه ای مدیریت خواهد شد که در مسیر فوق حرکت کند. هر چند چالش های عمده ای فرا راه آن وجود دارند اما تلاش خواهد شد که با استفاده از ابزارهای سلبی و ایجابی، کنشگران ملی و فراملی در این مسیر سوق داده شوند.
 

اگر مذاکرات آمریکا به رهبری زلمی خلیلزاد نماینده ویژه وزیر خارجه آمریکا در امور صلح افغانستان را به فازهای جداگانه تقسیم بندی کنیم، فاز یک و دو مذاکره با کشورهای تاثیرگذار در پرونده افغانستان و مذاکره با طالبان بود که به اتمام رسید و فاز سوم مذاکرات بین الافغانی است که هنوز آغاز نشده است. فاز یک و 2 به دلیل اثرگذاری مستقیم بر یکدیگر همزمان آغاز شد و در این راستا خلیلزاد در طول 18 ماه مذاکره، همزمان با کشورهای درگیر و اثرگذار در پرونده افغانستان، با طالبان نیز گفتگو کرد.
فاز نخست یعنی مذاکره با کشورهای منطقه و فرامنطقه در ابتدا محوری عربی (عربستان و امارات) – پاکستانی داشت که با ورود چین و روسیه، این محور از عربی – پاکستانی به چینی – روسی – پاکستانی تبدیل شد. مخالفت قطری‌ها با نقش آفرینی عربستان – امارات در پروسه صلح تحت حمایت طالبان، در کنار تمایل همراه با ابزار فشار چین و روسیه در چرخش این محور اثرگذار بود. در این پروسه به دلیل نقش پارادوکسیکال هند با پاکستان و نیز پایبندی هندی‌ها به سیاست “مذاکرات صلح به رهبری و مالکیت دولت افغانستان”، دهلی نو از روند مذاکرات به حاشیه رفت و جمهوری اسلامی ایران نیز به دلیل اوج‌گیری اختلافات تهران – واشنگتن، ترجیح داد نقش بی‌طرفی را اختیار کند.
با کنار رفتن هند و ایران، پاکستانی‌ها آزادی عملی بیشتری یافتند و با استفاده از آوردن کارت ارزشمند خود یعنی طالبان پای میز مذاکره، نقش محوری خود را در این روند تثبیت کردند. آخرین ارزیابی‌ها از این روند این است که چین و روسیه همراهی کاملی با روند مذاکرات به رهبری خلیلزاد داشتند اما در هفته های اخیر تک تازی آمریکا در پذیرش نتیجه انتخابات برخی کشورهای منطقه، از جمله روسیه را به واکنش وا داشته اما با این وجود مخالفت جدی با روند خلیلزاد، از سوی مسکو و پکن دیده نمی شود، پاکستان خشنودترین بازیگر منطقه҅ای است، عربستان و امارات به رغم به حاشیه رفتن، مخالفتی با روند ندارند، هندی‌ها به شدت نگران هستند، و ایران هر چند در روند وارد نشد اما به نظر می رسد اگر خروج نظامیان آمریکایی محقق شود و نظام آینده بر پایه مشارکت تمام بازیگران داخلی باشد، از روند راضی است. کشورهای اروپایی هم به رغم اختلافات اندک که با روند مذاکرات به رهبری آمریکا دارند،  در مجموع با آن همراهی می‌کنند.
فاز مهم و اصلی یعنی مذاکره با طالبان که 18 ماه به طول انجامید، برای خلیلزاد نفس‌‌گیر بود. در یک بیان کلی، چالش‌های متعددی مانند موانع ایدئولوژیکی طالبان، وابستگی این گروه به پاکستان، جنگ جاری در افغانستان، مخالفت‌های درون آمریکایی و دمدمی مزاجی رئیس جمهور آمریکا، بر مذاکرات دو طرف اثرگذار بودند اما با این وجود دو طرف به توافق رسیدند و دهم اسفندماه ماه 1398 “توافقنامه طالبان – آمریکا برای آوردن صلح به افغانستان” توسط ملا عبدالغنی برادر – معاون رهبر و رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر-  و زلمی خلیلزاد در حضور مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا امضا شد. اطلاعات و داده‌های رسمی درباره این توافق مهم، محدود به متن توافقنامه منتشر شده و اظهارات هر از گاه مقامات رسمی آمریکا و طالبان است. بر این اساس، دو طرف خطوط قرمز هم را به رسمیت شناخته‌اند؛ طالبان متعهد به مبارزه با تروریسم و هر فرد یا گروهی  خواهد شد که منافع ایالات متحده و متحدان آن را به خطر می‌اندازند و آمریکا متعهد شده است که نظامیان این کشور، متحدان، مشاوران نظامی و پیمانکاران امنیتی را در مدت 14 ماه از افغانستان خارج کند. تحلیل این توافق جای خود دارد که در مطلبی جداگانه باید بدان پرداخت.
فاز سوم مذاکرات بین افغانی است که طبق توافقنامه طالبان – آمریکا، زندانیان طالبان و دولت افغانستان باید تا 20 اسفند آزاد می شدند و پس از آن مذاکرات بین‌الافغانی آغاز می شد که تاکنون هیچ یک از این دو گام محقق نشده است.
انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که اولویت دوم آمریکا بود، بنا به دلایلی از جمله دستور ترامپ برای توقف مذاکرات، در مقطعی اولویت نخست شد و همزمان با به فرجام رسیدن مذاکرات آمریکا – طالبان، این روند نیز به پایان رسید. اعلام پیروزی اشرف غنی و نپذیرفتن نتیجه انتخابات از سوی عبدالله عبدالله و تشکیل حکومت موازی سبب شد که روند صلح در حاشیه قرار گیرد. در اواخر اسفندماه خلیلزاد رایزنی های فشرده ای را برای حل چالشهای بین عبدالله و غنی و تسهیل در آزادی زندانیان طالبان و همچنین تشکیل تیم مذاکره کننده انجام داد و دوشنبه چهارم فروردین ماه وزیر خارجه آمریکا به منظور رایزنی برای حل اختلاف بین غنی و عبدالله وارد کابل شد.
اگر آمریکا بتواند از خان اول مذاکرات بین الافغانی (آزادی زندانیان دو طرف و تشکیل تیم مذاکره کننده) موفقانه عبور کند، خان های دیگری بر سر راه قرار دارند که عبور از آنها چندان سهل و ساده نیست. ظاهر امر این است که نظام سیاسی آینده افغانستان جدال بزرگی بین طالبان و تیم مذاکره کننده افغانستان است. طالبان سرمست از شکست آمریکا (براساس اظهارات سران این گروه) در مقابل تیمی قرار دارد که خواهان تدوام نظام جمهوری است و امارت و جمهوری برای بقای خود به جدال سیاسی خواهند پرداخت.  البته این ظاهر امر است و به قول مولوی “زیر ظاهر باطنی هم قاهر است” چرا که بعید است در مذاکرات 18 ماهه طالبان – آمریکا درباره نظام آینده گفتگو و تصمیمی اتخاذ نشده باشد.

چشم انداز پیش رو
الف: حرکت موفقانه روند جاری

  1. آمریکا به دلایل متعددی از جمله مسائل داخلی و گرند استراتژی ایالات متحده در صحنه نظام بین الملل بر آن است تا به تغییر نقش خود در افغانستان اقدام کند. بر این اساس:
  • به منظور کاهش حضور نظامی خود، بخش عمده ای از نیروهای نظامی را از افغانستان خارج خواهد کرد و بدین منظور بسیاری از مسائل بنیادی افغانستان را قربانی خروج شتابزده خواهد کرد.
    مهمترین اصل برای آمریکا در افغانستان اطمینان خاطر از برپایی نظام و حاکمیتی در مدار سیاست های ایالات متحده است. از این رو، به رغم شعارهای پیشین، حتی حاضر به پذیرش تسلط طالبان بر نظام آینده افغانستان خواهد بود.
    استراتژی مبارزه با تروریسم آمریکا در افغانستان به عنوان یک اصل، پابرجا خواهد بود اما برای سومین بار این سیاست دچار تغییر خواهد شد و این بار این ماموریت با تکیه بر نیروهای طالبان و تعهد طالبان در سطح میدانی به پیش خواهد رفت.
    با این وجود، بخشی از نظامیان آمریکایی تحت شعار مبارزه با تروریسم در کنار نیروهایی از سایر سازمان ها و کشورها در افغانستان باقی خواهند ماند. این ماموریت جدید برای کسب مشروعیت نیاز به تایید از جانب افغانها دارد. از محتوای اظهارات برخی مقامات آمریکایی و نقشه راه تهیه شده از سوی موسسه رند چنین بر می آید که برای بقای بخشی از نیروهای نظامی آمریکایی چراغ سبز از سوی طالبان به مقامات آمریکایی داده شده است. اظهارات ضمیر کابلوف نماینده ویژه مسکو در امور افغانستان مبنی بر آمادگی مسکو برای اعزام نیروی مبارزه با تروریسم به افغانستان بر همین مبنی و اساس است.
  1. تحولات سیاسی افغانستان به گونه ای مدیریت خواهد شد که در مسیر فوق حرکت کند. هر چند چالش های عمده ای فرا راه آن وجود دارند اما تلاش خواهد شد که با استفاده از ابزارهای سلبی و ایجابی، کنشگران ملی و فراملی در این مسیر سوق داده شوند. لذا:
  • حکومت موازی عبدالله مانعی بر سر راه مسیر ترسیم شده از سوی ایالات متحده است و بعید است که دوامی داشته باشد. عدم مشارکت نمایندگان سیاسی کشورهای اروپایی و منطقه ای همسو با آمریکا در مراسم تحلیف عبدالله گام نخست برای دست رد زدن به سینه عبدالله بود. پیام های تبریک سران کشورها و سازمان های مختلف به پیروزی اشرف غنی در انتخابات، گام دوم در این مخالفت بود.
    حکومت غنی محوریت تحولات سیاسی افغانستان را خواهد داشت و دیگران از جمله جناح عبدالله در آن سهیم خواهند شد. این که این سهم به چه میزان باشد، بستگی به میزان مقاومت و قدرت ایجاد چالش دارد. انتظار می رود که جناح عبدالله در کنار سهم خواهی برای کرسی حکومتی، چشم به میزان سهام در تیم مذاکره کننده افغانستان هم داشته باشد  زیرا از این راه قدرت انتقام گیری از اشرف غنی سهل تر خواهد بود.
    سرعت گرفتن مذاکرات بین الافغانی چندان مطلوب حکومت اشرف غنی نیست اما از آنجا که ایالات متحده ابزارهای فشار لازم را در اختیار دارد، کابل ناچار به همراهی است. از این رو، غنی تلاش خواهد کرد که برای آوردگاه بعدی یعنی مذاکرات بین الافغانی آمادگی کسب کند. مهندسی روند تصمیم گیری تیم مذاکره کننده یکی از ابتکارات احتمالی اشرف غنی خواهد بود. احتمالا مکانیسم تصمیم گیری به گونه ای خواهد بود که منتهی به حلقه همفکران وی گردد. با این مکانیسم، هم برای بقای حکومت فعلی و هم برای سهم گیری در حکومت انتقالی و حتی حکومت آینده تلاش خواهد شد.
  1. از بین سه بازیگر اصلی (آمریکا، دولت افغانستان و طالبان) طالبان بهترین وضعیت را دارد. این گروه توانست طی مذاکرات 18 ماهه، بخشی از خواسته های خود را بر کرسی بنشاند. مهمترین خواست طالبان که “پایان اشغال افغانستان از سوی آمریکا” است، در توافقنامه تصریح شده است و طالبان این را یک پیروزی قلمداد می کند. لذا برای تحقق آن (هر چند در سطح اعلامی) و دیگر اهداف اعلامی از جمله شعار برپایی نظامی اسلامی، طالبان انعطاف در مذاکرات 18 ماهه داشته است و پس از این هم ممکن است انعطاف پذیری تا جایی که با شعارهای اعلامی تضادی نداشته باشد، صورت پذیرد. کنش طالبان به گونه ای خواهد بود که ضمن رسیدن به خواست های گروه نباید با سیاست های کلان آمریکا در تضاد باشد. لذا:
  • طالبان باید نظام سیاسی را مد نظر داشته باشد که ضمن تامین رضایت جنگجویان داخلی، حفظ وجهه و اعتبار خود در بین جهادیان خارجی و تامین منافع حامی اصلی خود (پاکستان)، بتواند جامعه افغانستان پسا 2001 را راضی کند. به نظر می رسد ایدئولوگ های طالبان از جمله ملا عبدالغنی برادر که از نسل نخست طالبان است و نفوذ زیادی در گروه دارد و نیز بر مصالحه بیشتر از جنگ تکیه دارد، طرحی برای غلبه بر چالش عبور از امارت اسلامی داشته باشند.
    متن توافقنامه طالبان – آمریکا نشان می دهد که واشنگتن، طالبان را به عنوان یکی از شرکای خود برای مبارزه با تروریسم انتخاب کرده است. در این راستا، طالبان با سه نیرویی که از جانب ایالات متحده و دیگر کشورهای ذی نفوذ (از جمله روسیه و چین) گروه تروریستی شناخته می شوند، مواجه است: القاعده، داعش خراسان و گروههای منطقه ای. طالبان توان و عزم خود را برای مبارزه با داعش نشان داده است و این مطلب را مقامات آمریکایی به وضوح بیان کرده، از آن ستایش کرده و حتی اذعان به همکاری محدود با طالبان برای مبارزه با داعش کرده اند. در مورد القاعده، مبارزه بعید است. القاعده معذوریت طالبان را درک می کند و احتمالا فعالیت خود را در افغانستان به شدت کاهش داده و یا حتی پایان دهد. بیانیه صادر شده اخیر از جانب القاعده مرکزی نشان می دهد که این سازمان قصد مخالفت با توافق طالبان با آمریکا را ندارد و حتی آن را فتح قلمداده کرده است. لذا برای همراهی با طالبان، تلاش خواهد کرد که این گروه را در معذوریت قرار ندهد. بررسی مطالب منتشر شده از سوی شاخه شبه قاره هند القاعده نیز نشان می دهد که این سازمان “جهاد در افغانستان” را پایان یافته قلمداد کرده و توصیه به گسیل نیروها به سمت کشمیر دارد. این یعنی احتمالا نیروهای القاعده افغانستان را ترک کرده و بر کشمیر تمرکز خواهند کرد. درباره نیروی سوم که گروه های منطقه ای هستند، طالبان همواره منکر حضور آنها بوده است و مفهوم این انکار این است که یا آنها را در زمره خود قلمداد کرده و در آینده در خود هضم خواهد کرد و یا مانع فعالیت آنها در افغانستان خواهد شد. بیانیه کتائب (گردانهای) امام بخاری که در زمره گروه سوم قرار می گیرد، نشان می دهد که حتی این گروهها نیز قصد به چالش کشیدن طالبان را ندارند. برخورد سخت طالبان با عثمان غازی از رهبران حرکت اسلامی ازبکستان و کشتن وی نشان داد که طالبان در راستای اهداف کلان خود، عزم رویایی با گروه های دسته سوم را دارند.

ب: شکست روند جاری

  1. عزم آمریکا بر تحقق اهداف کلان خود (تغییر نقش در افغانستان) است. چنانچه مذاکرات به هر دلیلی با شکست مواجه شد، خروج بخشی از نیروها دست کم تا سطح 8600 نظامی و حتی بیشتر کماکان پیگیری خواهد شد. این سیاست در سخنان وزیر دفاع آمریکا که اعلام کرد خروج نظامیان چه توافق صلح حاصل شود چه نشود، محقق خواهد شد، به وضوح بیان شده است. به نظر می رسد که این سناریو به عنوان Plan  B مد نظر مقامات آمریکایی بوده است و یکی از دلایل امضاء اعلامیه مشترک با حکومت افغانستان همین امر است. در این اعلامیه به خروج نظامیان آمریکایی و متحدان آن و نیز مبارزه دولت افغانستان با گروهها و افرادی که منافع آمریکا و متحدان را تهدید می کند، تاکید شده است. با وجود پیمان امنیتی کابل – واشنگتن، این اعلامیه را باید تاکید و تضمین مجددی برای پسا خروج در صورت شکست مذاکرات قلمداد کرد.
  • در چنین وضعیتی نظامیان باقی مانده آمریکا در افغانستان نقش جنگی خود را به مبارزه با القاعده و داعش با تعداد اندکی از نیروهای ویژه و حملات هوایی محدود خواهند کرد.
    از پنج پایگاه نظامی کنونی، احتمالا 2 و یا سه پایگاه (با اولویت بگرام و قندهار) به فعالیت ادامه دهند و سایر پایگاهها تخلیه خواهند شد.
  1. دولت افغانستان با محوریت اشرف غنی ادامه خواهد یافت. حکومت موازی یا با حکومت غنی ادغام شده و یا به علت عدم حمایت آمریکا و جامعه جهانی و عدم تامین بودجه به کار خود پایان خواهد  از آنجا که سیاست دولت سازی در افغانستان از سیاست آمریکا خارج شده است، نقش حداقلی واشنگتن در این امر را شاهد خواهیم بود. بر این اساس:

– امکان افزایش اقتدارگرایی از جانب حکومت افغانستان بسیار محتمل است اما این اقتدارگرایی نباید سبب سطحی از آنارشی در افغانستان گردد که برای ایالات متحده دردسر ساز شود.
– به حاشیه رفتن نیروهای جهادی غیر همسو با اشرف غنی بسیار محتمل است. از این رو بخشی از شخصیت های جهادی پس از مذاکره تن به سازش با حکومت غنی خواهند داد.
– حکومت غنی برای جلب حمایت بیشتر آمریکا، سیاستی بر مدار واشنگتن را اتخاذ خواهد کرد.

  1. رفتار سنجی طالبان در این سناریو همزمانی جنگ و دیپلماسی است. این گروه بر آتش جنگ خواهد افزود و همزمان با توجه به مشروعیتی که گروه در طول 18 ماه مذاکره کسب کرده است، روی به دیپلماسی با برخی کشورها و سازمان های منطقه ای و بین المللی خواهد آورد.
  • انتظار می رود سطح ناامنی به دلیل حس انتقام گیری طالبان، فراتر از سطح فعلی رود. افزایش جغرافیای تحت کنترل طالبان محتمل است زیرا کاهش نیروهای ائتلاف در افغانستان مساوی با کاهش قدرت نیروی سرکوب طالبان است.
    با توجه به روابطی که این گروه با برخی کشورها برقرار کرده است، امکان تعامل دیپلماتیک برای این گروه با سازمان ها و کشورهای رقیب آمریکا وجود دارد که این امر قدرت طالبان را در پی خواهد داشت. به ویژه اگر منافع اقتصادی برای این سازمان ها و کشورها وجود داشته باشد. زیرا آمریکا قبح رابطه با طالبان را شکست.

جمع بندی
در سیاست خارجی آمریکا استراتژی مقابله با قدرت ها (چین و روسیه) نسبت به استراتژی مبارزه با تروریسم اولویت بالاتری یافته است و بر همین اساس تمرکز و هزینه های کاخ سفید و پنتاگون از استراتژی مبارزه با تروریسم به سوی استراتژی مقابله با قدرت ها سوق پیدا خواهد کرد.بر همین اساس جنگ افغانستان که در بین رسانه های آمریکایی به جنگ بی پایان شهرت یافته هزینه های مادی و معنوی زیادی برای آمریکا داشته است و گردانندگان کاخ سفید چه دموکرات چه جمهوری خواه مخالف آن بوده و در تلاش خارج کردن نظامیان آمریکایی (دست کم بخش عمده نظامیان) از این کشور هستند. افغانستان پسا خروج امری محتمل با تحولات ژئواستراتژیک عمیق خواهد بود که تاثیرات راهبردی بر کشورهای منطقه خواهد داشت.
ماموریت خلیلزاد مذاکره با طالبان در راستای تحقق گرند استراتژی ایالات متحده در افغانستان و منطقه است. بر این اساس مطلوب آمریکا در حال حاضر این است که مرحله سوم روند خلیلزاد یعنی مذاکرات بین الافغانی بدون هیچ چالشی برگزار شود اما بحران سیاسی به وجود آمده در افغانستان ناشی از نتایج انتخابات ریاست جمهوری چالش مهمی فراروی روند است. به دلایل متعددی آمریکا از اعلام پیروزی اشرف غنی حمایت کرد و در حال حاضر نیز تلاش بر این است تا تحولات را با محوریت وی در مرکز قدرت مدیریت کند.
تلاش عبدالله برای آنچه که وی حراست از حقوق رای دهندگان گفته می شود، بعید است به جایی برسد زیرا شتاب آمریکا برای به ثمر رساندن روند خلیلزاد تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برخی ارزش ها را قربانی می کند و در آینده نیز قربانی های بیشتری محتمل است. فقط اجماع سیاسی داخلی در افغانستان می تواند پایه های افغانستان جدیدی را بنیان گذارد که به چند دهه جنگ و اختلافات سیاسی در این کشور پایان نهاده شود.

 

 

منبع:http://www.iess.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟