خلاء سردار سلیمانی، کاتالیزور تحولات فلسطین!

ادعای خروج نیروهای نظامی ایران از سوریه، جنگ روانی اسرائیل برای تحقق الحاق کرانه باختری

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

بی تردید ترور سردار سلیمانی بیش از آنکه بر تحولات عراق به واسطه شکل‌گیری تلاش‌هایی در دوران «پساسردار» به منظور احیای مجدد هسته‌های خفته داعش اثرات خود را داشته باشد بر دیگر کشورهای خاورمیانه، به خصوص سوریه و به‌تبع آن تحولات لبنان و فلسطین اثرگذار بوده است. بدان سبب که طی چند هفته اخیر تل آویو با برخی جنجال آفرینی های رسانه‌ای و سیاسی مسئله کاهش تعداد نیروهای نظامی ایران در سوریه و نیز خروج بخشی از این نیروها را از خاک این کشور را مطرح کرده است.

عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی 

دیپلماسی ایرانی – بی تردید ترور سردار سلیمانی بیش از آنکه بر تحولات عراق به واسطه شکل‌گیری تلاش‌هایی در دوران «پساسردار» به منظور احیای مجدد هسته‌های خفته داعش اثرات خود را داشته باشد بر دیگر کشورهای خاورمیانه، به خصوص سوریه و به‌تبع آن تحولات لبنان و فلسطین اثرگذار بوده است. بدان سبب که طی چند هفته اخیر تل آویو با برخی جنجال آفرینی های رسانه‌ای و سیاسی مسئله کاهش تعداد نیروهای نظامی ایران در سوریه و نیز خروج بخشی از این نیروها را از خاک این کشور را مطرح کرده است که در آخرین مورد آن نفتالی بنت، وزیر سابق جنگ اسرائیل ۱۸ می/ ۲۹ اردیبهشت و در جریان سخنرانی آخرین روز کاری خود در این مقام گفت که ایران خروج از سوریه را آغاز کرده است؛ ادعایی که تنها به فاصله یک روز توسط یک مقام نظامی کشور تکذیب شد. 

هر چند که ۴۸ ساعت قبل از ادعای بنت، علی‌اصغر خاجی، دستیار ارشد وزیر امور خارجه ایران در امور ویژه سیاسی شنبه هفته جاری در دیدار با سفیر سوریه مجدداً تأکید کرد که تهران به همکاری نزدیک با دولت اسد و روسیه برای نبرد با تروریسم و یافتن راه حل سیاسی برای بحران سوریه بودن تغییر در راهبردهای دفاعی ادامه خواهد داد. اما فارغ از صحت و یا عدم صحت این اداعاها باید چند نکته مهم را در این خصوص مد نظر قرار داد.  

اول این که قطعا میان ادعای اسرائیل در خصوص کاهش تعداد نیروهای نظامی ایران در سوریه و افزایش معنادار حملات هوایی اسرائیل و تجاوزات مکرر تل‌آویو به سوریه یک رابطه «علت» و همزمان با آن «معلول» وجود دارد؛ «علت» از آن جهت که اسرائیل به زعم خود به این باور رسیده است کاهش تعداد نیروهای نظامی ایران و محور مقاومت در سوریه در کنار سایر عوامل، نظیر فشارهای اقتصادی در داخل ایران که به ناچار تهران را وادار به خروج تدریجی نیروهای مستشاری خود از خاک سوریه کرده است، بخشی از این خروج می تواند نتیجه مستقیم این حملات باشد.

«معلول» بدان سبب که ادعای کاهش تعداد نیروهای نظامی ایران در سوریه این ارزیابی غلط را در تل آویو ایجاد کرده با آغاز این خروج، بستر برای آغاز دور جدید حملات و تجاوزات به خاک سوریه مهیا شده است. به عبارت دیگر ادعای کاهش تعداد نیروهای نظامی ایران در سوریه به عنوان تشدید کننده حملات و تجاوزات اسرائیل به خاک این کشور و حمله به مواضع، اهداف و نیروهای ایرانی طی چند هفته اخیر عمل کرده است. 

اما در کنار این مسائل باید اذعان داشت که تحولات دوران پساسردار و خلاء حضور وی و به تبع آن بر هم خوردن توازن امنیتی و نظامی در منطقه سبب شکل‌گیری این وقایع شده است. اگرچه در زمان حضور سردار سلیمانی نیز حملات و تجاوزات هوایی اسرائیل به خاک سوریه در دستور کار این رژیم بود، ولی تل آویو اکنون در دوران پساسردار علاوه بر تشدید حملات به دنبال پیگیری اهداف دیگر خود، نه در سوریه که در سرزمین‌های اشغالی است؛ هدفی که در چهارچوب الحاق بخشی از کرانه باختری رود اردن به سرزمین‌های اشغالی در پی توافق بنیامین نتانیاهو و بنی گانتس، رئیس پیشین ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی، رهبر فعلی حزب ابی و سفید و وزیر جدید جنگ در مورد تشکیل کابینه اعلام شد و همین مسئله تحولات فلسطین را بیش از پیش حساس کرده است.

به هر حال اسرائیل با اشراف به جریان تحولات سیاسی آمریکا و سیل گسترده انتقادات رسانه‌ای و سیاسی به عملکرد دولت ترامپ در مدیریت بحران کرونا اکنون بیش از هر زمان دیگری این بیم را پیدا کرده است که دونالد ترامپ نتواند در انتخابات سوم نوامبر ریاست جمهوری ایالات متحده دوباره کلیددار کاخ سفید شود. 

لذا مقامات اسرائیلی بدون پذیرش ریسک سرمایه گذای روی دور دوم حضو ترامپ در مسند ریاست جمهوری امریکا سعی دارند در چند ماه پایانی حضور او در کاخ سفید نهایت استفاده را از ترامپ برای عملیاتی کردن طرح الحاق کرانه باختری داشته باشند. اگر اگرچه جو بایدن رقیب انتخاباتی دونالد ترامپ از حزب دموکرات نیز در سخنان ۱۰ اردیبهشت/ ۲۹ آوریل مبنی بر این که در صورت پیروزی وی در انتخابات و رسیدن به کرسی ریاست جمهوری به مانند دونالد ترامپ بیت المقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت می شناسد و این شهر (بیت‌المقدس) همچنان مقر سفارت آمریکا در اسرائیل باقی خواهد ماند، اما با تمامی این تفاسیر اسرائیل قطعاً تفاوت معناداری میان حمایت‌های بایدن با دونالد ترامپ برای خود قائل است. 

شاید همین ضرورت ها و از همه مهمتر کمبود وقت برای تل آویو در جهت همکاری با ترامپ نیز سبب شده است در اتفاقی بی نظیر دیوان عالی اسرائیل بامداد ۱۸ اردیبهشت/ ۷ ماه می اعلام کند که بنیامین نتانیاهو علی‌رغم اتهامات مطرح‌شده علیه او می‌تواند کابینه تشکیل دهد. تا در این شرایط، تل‌آویو بدون فوت وقت بتواند با تشکیل هر چه سریعتر دولت و ایجاد هماهنگی لازم با ایالات متحده آمریکا زمینه تحقق این الحاق را شکل دهد؛ زمینه سازی که با سفر یک روزه ۲۴ اردیبهشت/ ۱۳ می مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده به اسرائیل برای اجرایی کردن این الحاق در دستور کار دو طرف قرار گرفت. به هر حال تیم ترامپ – نتانیاهو بهترین زوج برای تحقق اهداف و برنامه های صهیونیست ها در فلسطین به شمار می رود. لذا لابی صهیونیسیتی سعی دارد تا آغاز روند محاکمه نتانیاهو از یک سو و در سوی دیگر احتمال شکست ترامپ در انتخابات پیش رو دوباره این زوج (ترامپ – نتانیاهو) را کناز هم قرار دهد. 

این در حالی است که به موازات این تلاش ها شبکه ۱۳ اسرائیل در گزارش ۲۹ اردیبهشت/ ۱۸ می اعلام داشت که رون درمر، سفیر اسرائیل در آمریکا با فشار بر اعضای کنگره، مجلس سنا و نیز رسانه‌ها و افراد تاثیرگذار بر افکار عمومی در تلاش است مقامات دولت ترامپ را برای الحاق هر چه سریع‌تر الحاق بخش‌هایی از کرانه باختری از جمله دره اردن (غور اردن) و شهرک‌های موجود در این منطقه به اراضی اشغالی قانع کند. 

مجموعه این تحرکات نشان از این دارد که اسرائیل به تک تک روزهای باقی مانده از حیات سیاسی دونالد ترامپ در مقام ریاست جمهوری ایالات متحده نیاز دارد تا موفق به تحقق طرح الحاق شود. چنانی که در همین گزارش مذکور اذعان شده که رون درمر در جلساتش با مقامات آمریکایی تاکید کرده است که باید هم‌اکنون، قدمی برای الحاق کرانه باختری برداشته شود، زیرا معلوم نیست در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر (آبان) چه رخ بدهد، ممکن است رقیب ترامپ، «جو بایدن» به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود. لذا این طرح باید همین الآن اجرا شود.

نکته مهم دیگر ناظر بر این واقعیت است که اساساً مطرح شدن ادعای کاهش نیروهای نظامی ایران در سوریه و یا آغاز خروج تدریجی تهران از منطقه در یک تلاقی و تقارن معنادار برای الحاق کرانه باختری رود اردن می تواند نشان از این داشته باشد که اساساً اسرائیل بار دیگر در آستانه یک رویداد سرنوشت‌ساز برای آینده سیاسی خود قرار گرفته است. لذا بر اساس یک روند سنتی سعی دارد با یک پروپاگاندا و تمرکز بر ادعای خود مبنی بر خروج تدریجی نیروهای نظامی ایران از سوریه افکار عمومی داخلی در سرزمین‌های اشغالی، کل فلسطین و منطقه غرب آسیا را برای اجرایی کردن این طرح خود آماده کند. به هر حال تلقین و قبولاندن این ادعا (کاهش تعداد نیروهای نظامی و خروج تدریجی ایران از سوریه) می‌تواند موازنه سیاسی و روانی را به نفع اسرائیل در اجرای طرح خود مبنی بر الحاق کرانه باختری ایجاد کند. ادعای خروج نیروهای نظامی ایران از سوریه، جنگ روانی اسرائیل برای تحقق الحاق کرانه باختری است؛ اینجا است که باید تاکید کرد خلاء سردار سلیمانی طی هفته های اخیر به عنوان کاتالیزور تحولات فلسطین عمل کرده است.

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین خبرها